صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۹ شهريور ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۳۷۹۱۳۷
تاریخ انتشار: ۳۶ : ۱۵ - ۰۱ آذر ۱۳۹۶
این ماجرای تیمور است کسی که در زلزله کرمانشاه زن و بچه‌ خود را از دست داد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

این ماجرای تیمور است کسی که در زلزله کرمانشاه زن و بچه‌ خود را از دست داد.

به گزارش انتخاب، با پایان هر جمله‌اش به نقطه‌ای روی زمین خیره می‌شد، انگار در آن نقطه زندگی‌اش را می‌دید، از ۶ ماه پیش که دخترش به دنیا آمده بود، زندگیش با همسرش، خانه‌ای که به همراه پدرش ساخته بودند تا آن ۲۰ ثانیه لعنتی‌ که زندگی‌اش را به زیر آوار فرستاد.

- لحظه زلزله در خانه بودیم، خانه لرزید، ناگهان برق رفت و همه فرار کردیم.

لحظه‌ای مکث می‌کند.

- اما زن و بچه‌ی من زیر آوار جا ماندند.

اسمش تیمور است، متولد همدان و از اهالی روستای قلعه واری در دهستان دشت ذهاب با ۲۰۰ نفر جمعیت. این روستا که در زلزله ۷.۳ ریشتری که ۱۰ روز پیش مرز ایران و عراق را لرزاند، تبدیل به یک ویرانه شد، و «سکوت» تنها صدایی بود که در آنجا باقی مانده بود. البته پیش از این هم بر خلاف روستاهای اطراف، قلعه واری وضعیت خوبی نداشت، اهالی آنجا می‌گفتند که پیش از زلزله در زمینه کشاورزی و دامپروری وضعیت اصلا خوب نبوده و برای کارگری به شهرهای اطراف می‌رفتند.

خودمان با سنگ خانه‌مان را ساختیم

حالا ۱۰ روز بعد از زلزله وضعیت «قلعه واری» بدتر از همیشه است؛ همه‌‌ی خانه‌ها ریخته‌اند، همه‌ در چادر زندگی‌ می‌کنند و ۱۵ نفر از اهالی آن کشته شدند. فرشته و تانیا، همسر و دختر تیمور در میان این کشته شدگان بودند، فرشته ۲۲ ساله بود و تانیا ۶ ماهه.

تیمور روبروی آواره خانه‌اش ایستاده بود، خانه‌ای که او به همراه پدرش ساخته بودند.

- ۶ سال پیش خود ما با بدبختی و کارگری خانه را ساختیم، دیوانه شدیم! خودمان سنگ آوردیم و بدون هیچ وامی، چیزی با کمک بقیه مردم اینجا را ساختیم. هیچکسی نیامد نظارت کند خودمان بنا داشتیم، اینجا خطکشی کردند و با سنگ خانه را ساختیم.

پدر تیمور حرف‌های پسرش را ادامه داد:

-پول نداشتیم که خانه بگیریم، در خانه‌ها را زدیم و چند نفری با کمک مردم این خانه را ساختیم.

تانیا و فرشته‌ای که زیر آوار جا ماندند

با زلزله ۷.۳ ریشتری آن سنگ‌ها ریخته و فرشته و تانیا زیر آن جا مانده بودند، تیمور از آن لحظات عجیب می‌گفت، لحظاتی که تنها، با غم و با اندکی امید به دنبال زن و بچه‌اش زیر آوار بود.

- بیرونشان آوردیم فوت کرده بودند، بچه‌ام فقط ۶ ماهش بود.

پدر تیمور گوشه‌ای از آواره‌ها را نشان داد؛

- همینجا پیدایش کردیم، همینجا.

بعد از زلزله مدتی طول کشید تا گروه‌های امداد و نجات برای آواربرداری به روستاها بروند، به همین دلیل در بسیاری از روستا مردم دست تنها زیر آوار دنبال نزدیکان خود می‌گشتند:

- خودمان آنها را از زیرآوار درآوردیم.

با افسوس به حرف زدن ادامه داد، انگار که اگر کمکی بود شاید فرشته و تانیا الان زنده بودند.

- اصلا عین خیالشان نیست، موقع انتخابات همه می ریزند سر مردم ولی بعد از آن که مشکلی به وجود بیاید هیچکس نمی‌آید بپرسد چه بلایی سر ما آمده است. زن و بچه فوت کردند هنوز یکی نیامده بگویید خدا صبر بده، واقعا دم مردم گرم. کمک‌های آنها خیلی زیاد بود.

حرف نمی‌زد، سیگار می‌کشید و به آوار نگاه می‌کرد؟

تیمور، جان مادر و زن برادر خود را هم از زیر آوار نجات داد، لگن آنها شکسته است:

- به بیمارستان بردمشان در آنجا هم کسی ما را تحویل نگرفت روز بعد مادرم و زن داداشم را به بیمارستانی در کرمانشاه فرستادیم.

پدر تیمور، پیرمردی که کنار پسرش ایستاده بود، حرف نمی‌زد، سیگار می‌کشید و فقط به خانه آواره نگاه می‌کرد. اما لحظه‌ای که بحث از مادر تیمور شد، با صدایی بلند شروع به حرف زدن کرد:

- لحظه زلزله در خانه نبودم برگشتم دیدم چه اتفاقی افتاده است، الان زن من چند روز است که در کرمانشاه در بیمارستان است، قرار است او را به بیمارستانی در همدان بفرستند.

اینجا مرگ هم هزینه دارد

بعد از پیدا کردن اجساد آنها یکی دوباری اجساد را به کرمانشاه بردند تا مجوز دفن بگیرند، تیمور که هر لحظه به فکر می‌رفت، از دفن همسر و شش ماهه‌اش می‌گفت:

- ما خودمان رفتیم دادگاه و مجوز دفن گرفتیم برای اینکار چند بار جسد را به شهر بردیم و آوردیم تا برای دفن زن و بچه‌ام مجوز دهند.

با عصبانیات به حرف‌هایش ادامه داد:

- رفتیم پزشکی قانونی، گفتند کفن کجا بود؟ با پرده پنجره اجساد را پوشاندیم. در این بدبختی هیچکسی به کمک ما نمی‌آید.

تانیا و فرشته الان در قبرستانی روی تپه‌ای در روستایشان زیر خاک خوابیده‌اند و تیمور وسایلش را جمع کرده تا به همدان برگردد.