صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۱ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۲۰۴۲۰۱
تاریخ انتشار: ۵۰ : ۲۳ - ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۴
انیمیشن «هتل ترانسیلوانیا» گرچه در راضی کردن منتقدان چندان موفق نبود، اما توانست با گردآوردن شماری از شناخته شده‌ ترین چهره‌های سینمای ترسناک، مخاطبان را به سالن‌های سینما بکشاند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : به گزارش انتخاب، انیمیشن «هتل ترانسیلوانیا» گرچه در راضی کردن منتقدان چندان موفق نبود، اما توانست با گردآوردن شماری از شناخته شده‌ ترین چهره‌های سینمای ترسناک، مخاطبان را به سالن‌های سینما بکشاند.

در انیمیشن «هتل ترانسیلوانیا» تمام شخصیت های ژانر وحشت یکجا جمع شده‌اند و این اجتماع متفاوت بر مبنای قصه‌ای ساده و شوخی‌های تکراری با پرداختی بصری، مخاطب را به خود جلب می کند.

این انیمیشن با وام گرفتن شخصیت‌های مشهور و اقتباس از داستان‌های معروف و با استفاده از آخرین تکنیک‌های جلوه‌های ویژه و به کارگیری هنرپیشه‌ها و صداپیشگان معروف به همراه چاشنی طنز، فرمول بارز ساخت انیمیشن‌های پولساز را تکرار کرده است.



این فیلم به کارگردانی گندی تارتاکفسکی و به نویسندگی پیتر بینهام و با صداپیشگی آدام سندلر، کوین جیمز، سلنا گومز و... با همکاری استودیو آردمن و سونی پیکچرز ساخته شده است. این فیلم نامزد دریافت اسکار و گلدن‌گلوب شد، اما هر دو را به انیمیشن «شجاع» باخت و در نهایت به عنوان شانزدهمین فیلم پرفروش دنیا در سال ۲۰۱۲ شناخته شد.

کاراکتر دراکولا حق بزرگی به گردن صنعت سینما دارد و فیلم‌ها و داستان‌های زیادی از این شخصیت و زندگی‌اش اقتباس شده‌اند. «هتل ترانسیلوانیا» نیز دراکولا و خون‌آشام‌ها را به خدمت خود گرفته و این بار در ژانر کمدی رمانتیک، آنها را خلق کرده است. با این حال منتقدی به میزان کمدی بودن آن نیز شک دارد و نوشته است: میزان کمدی فیلم به طرز مایوس کننده‌ای کم است و باعث ایجاد خستگی می‌شود، اما با استفاده از شوخی و جوک می‌تواند به زیرکی و ملایمت نیشخندهای طبیعی خوبی را به چهره مخاطب بیاورد. تنها زمانی که از ته دلم خندیدم وقتی بود که فیلم «گرگ و میش» را مسخره کرد و حسابی خردش کرد.

فیلم کلیشه‌های بسیار دارد و به همین دلیل به عنوان فیلمی شناخته شده که تمام عناصر یک انیمیشن درجه دو را داراست که به خاطر جشن هالووین در اکتبر به نمایش درآمده تا شاید هالووینی‌ها را به سینما بکشاند. فیلم، کاملاً خوراک بچه هاست. کیفیت داستان و اجراها این اطمینان را می‌دهد که بزرگسالان کمترین علاقه به آن را خواهند داشت و اگر از آن بزرگسالانی باشید که دنبال یک انیمیشن باکیفیت می‌گردید، دیگر اصلاً از آن خوشتان نخواهد آمد.


به قول منتقدی، کم‌کاری شدید پیکسار و تصمیم دریم ورکس و فاکس برای اینکه کمتر انیمیشن بسازند، باعث کمبود انیمیشن خوب شده است. «هتل ترانسیلوانیا» هم میزان این کمبود را تغییر نداده است. این فیلم، فقط یک توهین دیگر به خون آشام عزیز دنیای سینما یعنی دراکولاست.

این فیلم که با هزینه ۵۸ میلیون دلار ساخته شد در نهایت در گیشه فروشی نزدیک به ۳۵۰ میلیون دلار  را تجربه کرد. موفقیت فیلم اول در گیشه موجب شد تا «هتل ترانسیلوانیا ۲» هم در دست ساخت قرار بگیرد و این بار نوه نیمه‌انسان نیمه خون آشام دراکولا در مرکز قصه جای دارد.

قصه از کجا شروع شد

فیلم با صحنه‌ای که مربوط به ۱۰۰ سال پیش است شروع می شود: دراکولا با نوزادش بازی می‌کند و به او اطمینان می دهد جایی برای او بسازد که دور از انسان‌های خلافکار باشد. او تصمیم می‌گیرد هتلی رویایی برای هیولاها بسازد که در قلعه‌ای گوتیک واقع شده است؛ هتل پنج‌ستاره‌ای که همواره میزبان تمام هیولاهای دنیاست. این هتل در کوه‌های ترانسیلوانیا در رومانی یعنی همانجا که زادگاه واقعی دراکولاست، ساخته شده  تا کنت و دخترش میویس برای خلاصی از برخی مشکلات بتوانند به دور از داد و بیداد و جیغ کشیدن از دنیای انسان‌ها، برای استراحت و تمدد اعصاب آنجا زندگی کنند. در یک طرف این قلعه جنگلی پر از روح است و طرف دیگر هم قبرستانی در اشغال زامبی‌هاست.



در حالی که میویس ۱۱۸ ساله می شود، که معادل ۱۸ سالگی انسانی است، او اشتیاق دیدن جهان را دارد، اما کنت دراکولا که به تنهایی او را بزرگ کرده، نگران است. او به مناسبت تولد ۱۱۸ سالگی دخترش می‌خواهد مهمانی بگیرد.

مادر میویس وقتی او خیلی کوچک بود، به دست انسان ها کشته شده به همین دلیل دراک از انسان‌ها متنفر است و به میویس  هم این فکر را تحمیل می‌کند. برخلاف دراک دخترش میویس به رفتن به دنیای انسان ها علاقه زیادی دارد و دراک به او قول داده است که در تولد ١١٨ سالگی اجازه بدهد به دنیای انسانی برود. به مناسبت جشن تولد تمام هیولاها به قصر دراک یا همان امن‌ترین هتل برای هیولاها آمده‌اند. مهمانان همیشگی از جمله فرانکنشتاین و مامی هم آنجا هستند.

میویس از پدرش اجازه می‌گیرد که به دنیای انسان ها برود. دراک برای این که جلوی رابطه او با انسان ها را بگیرد، دهکده کوچکی می‌سازد و زامبی‌هایی که ماسک انسان را زده‌اند در آنجا جمع می‌کند. وقتی میویس به دهکده می‌رسد انسان‌ها که در واقع زامبی‌ها هستند به او حمله می‌کنند و میویس به قصر بازمی‌گردد و حرف های پدرش را درباره انسان ها باور می‌کند.



جشن تولد میویس شروع می‌شود ولی ناگهان در وسط جشن یک پسر جوان به نام جاناتان وارد قصر می‌شود. او در حال سیر و سفر، اتفاقی به هتل رسیده است. دراکولا که دیگر کسی را نمی‌کشد، ترجیح می‌دهد تا این پسرک ماجراجوی گمشده را به عنوان پسرخاله فرانکنشتاین جا بزند و به مشتریان هتل معرفی کند. ولی از شانس بد خون آشام، جاناتان با ماویس دیدار می‌کند و جرقه‌های عشق بینشان به پرواز درمی‌آید. جاناتان با طبع خوش‌گذران خود دنیای هیولاها و به خصوص میویس را دگرگون می‌کند، اما خون‌آشام از او می‌خواهد بگذارد دخترش در امنیت پیش خودش بماند. جاناتان هم به او احترام می‌گذارد و دست رد به سینه‌ میویس می‌زند.

سرآشپز قصر یک موش دارد که با آمدن جانی موش او احساس بوی انسان می‌کند و همه می‌فهمند که جانی انسان است و او را از قصر بیرون می کنند ولی میویس از اینکار ناراحت است. وقتی پدر متوجه می‌شود که میویس و جاناتان درگیر رابطه‌ای عشقی شده‌اند و همسرش نیز برای تولد ۱۱۸ سالگی دخترش برای او کتابی با آرزوی عشق به جای گذاشته، به خاطر اینکه میویس را خوشحال کند با هیولاهای دیگر به شهر می‌رود تا جانی را برگرداند.

در شهر استقبال خیلی خوبی از آن ها می‌شود و همه مردم آنها را دوست دارند و دراک موفق می‌شود جانی را به قصر برگرداند و یک کوله‌پشتی بزرگ برای ماجراجویی‌های بزرگ به همراه جاناتان را به دخترش هدیه می‌دهد. او در نهایت شاهد شادی آن‌هاست و در پایان همه شاد و رقصان و آوازخوان جشن می‌گیرند.



طراحی انیمیشن

سبک استوار و محکم تارتاکفسکی باعث شده که بتواند شخصیت هیولاهای کلاسیک را تصویر کند و البته فیلم هرگز جاذبه تصویری خود را از دست نمی‌دهد و به قول منتقدی برای کسانی که ترجیح داده‌اند پولشان را دور بریزند و آن را به صورت سه بعدی ببینند چند صحنه معمول خوب سه بعدی هم وجود داد. اما در سبک به تصویر کشیدن کاراکترها هیچ ایده نو و جدیدی به چشم نمی‌آید. با این وجود در رفتارهای دراکولا کمی از خصوصیات سندلر را می‌بینیم و در فرانکنشتاین هم شخصیت جیمز را و کمی هم بوچمی در کاراکتر گرگینه مشاهده می‌شود.

منتقدی هم نوشت: کار طراحی تارتاکفسکی مطابق معمول عالی است و تاکید او بر نمایش سایه هایی از شخصیت‌هاست که به راحتی قابل شناسایی هستند. مثلاً صحنه های اشک مخفیانه دراکولا، شخصیت چهارگوش فرانکنشتاین، شخصیت گرد و قلمبه مورای و ترکیب فیلم که چیزی مابین کمیک استریپ و فیلم‌های برایان دی پالما است. اما کار اصلی تارتاکفسکی احساس منعطف بودن کاراکتر است که با خم و راست شدن آنها به نظر می‌رسد شخصیت‌ها از لاستیک ساخته شده اند.

این انیمیشن از نظر رنگی بر رنگ‌های تیره تکیه دارد و در سکانس‌های مختلف، قصر در تاریکی نمایش داده می‌شود چون میویس و دراک و هیولاها از روشنایی بدشان می‌آیند.

صداپیشگان

در دراکولایی که آدام سندلر با صدایش خلق کرده، از روی عمد بر طنز بودن افراط شده و او اثرات منفی شیطانی را در اجرای خود ندارد. در حقیقت بیشتر از اینکه از برام استوکر الهام بگیرد از کنت چوکولا تاثیر گرفته است.



کوین جیمز در نقش فرانکنبری یا همان فرانکنشتاین خیلی شبیه خودش صحبت می کند حتی با وجود اینکه صدای او از آن صداهایی نیست که با سرعت شناسایی شود، اما خیلی راحت تر از شخصیت استیو بوچمی شناسایی می شود. اندی سمبرگ از لهجه‌ای بی‌حال استفاده می کند که خوب است و هیچ کدام از طرفدارانش اگر از قبل ندانند که در این فیلم نقشی داشته، او را نخواهند شناخت.

اما صدای جاناتان که باید یک شخصیت دوست داشتنی سربه هوا باشد به شدت آزاردهنده و لوس است. صدای سلنا گومز کاملاً عادی و معمولی است. در IMDB نوشته شده که این نقش در ابتدا به مایلی سایرس پیشنهاد شده بود، که آن هم تفاوت چندانی نداشت!

شخصیت میویس تک بعدی است. یک نوجوان تحت نظر که می خواهد آزادی داشته باشد. صدای او فقط بامزه و گستاخانه است و نه بیشتر.

موسیقی متن فیلم

منتقدی این موسیقی را چنین توصیف کرده است: آراسته و محبوب. برخی از موسیقی‌های فیلم توسط آدام سندلر نوشته شده که شهرت زیادی برای نوشتن شعرهای خنده دار دارد. او با برخی از سبک های مختلف بازی کرده مثل تلفیق صدا به همراه صدای گام گام راه رفتن.

پیام فیلم

شاید فیلم بخواهد با رو در رو قرار دادن انسان‌ها و دیگر موجودات از هیولاها تا زامبی‌ها و ... این پیام را منتقل کند که باید به کنه وجود دیگران توجه کرد و نباید تصور کنیم که تنها خودمان بهترین هستیم و دیگران با ظاهر دیوصفت شاید، موجوداتی خوش قلب و مهربان باشند.



در واقع رویکرد انسانی فیلم به موجوداتی به نام هیولا که ظاهراً باید ترسناک و خطرناک‌ باشند، می‌تواند دعوتی به برقراری یک گفتمان دیگرخواهانه با ملل دیگر جهان که گاه دشمن و یا تروریست عنوان می‌شوند، باشد.

اما برای کودکانی که این فیلم آنها را به عنوان مخاطب خود انتخاب کرده، چنین پیامی خیلی اهمیت ندارد. در واقع موضوع فیلم که بر رابطه پدر و دختری متمرکز است، مستقیم به موضوع اشتباه پدر برای کنترل دخترش تمرکز دارد. دراک و دخترش میویس در دو دنیای متفاوت زندگی می‌کنند. دراک در یک دنیای نسبتا سنتی و بسیار کسل کننده زندگی می‌کند که اهل هیچ چیزی از جمله شادی‌های سبکبارانه، بازی‌های امروزی، ورزش‌هایی از قبیل شنا و … نیست و می‌خواهد دخترش در همان دنیای بسیار سنتی زندگی را بشناسد و حتی به دروغ او را از زندگی بیرون از قصر می‌ترساند. از سوی دیگر انسان ها هیچ خطری ندارند و دختر می‌تواند عاشق اولین پسری که دید بشود. جانی هم که نماینده جوانی امروزی است، نه تنها کاملا قابل قبول است بلکه در نهایت می‌تواند لذت زندگی متفاوت را به تمام افراد و هیولاهایی که در قلعه زندگی می کنند، نشان دهد.

هر چند انیمیشن برای کودکان ساخته شده، اما موضوع انگار دارد به پدرها و مادرها هشدار می‌دهد تا مواظب باشند که برای فرزندانشان خسته کننده نباشند و جلوی وارد شدن آنها به زندگی را نگیرند. وارد شدن به زندگی هم به معنی عاشق شدن به اولین پسری است که از راه می‌رسد. هرچند ممکن است این موضوع به مذاق بچه‌ها بیشتر از پدر و مادرهایشان خوش بیاید، اما آیا واقعا پدر و مادرها باید بیاموزند که بی‌خیال باشند و بچه ها باید چنین انتظاری داشته باشند؟

در واقع سخت‌گیری والدین به نوعی زورگویی و تملک‌گرایی محسوب می‌شود و تصورشان از نصیحت و نگرانی، دلسوزی‌هایی بی‌مصرف خوانده می شوند. داستان تأکید می‌کند که این واقعیتی اجتناب‌ناپذیر است و والدین در نهایت ناگزیرند این رویه را برای آزادی فرزندانشان بپذیرند.

درباره کارگردان

گندی تارتاکوفسکی زاده مسکو در روسیه است و تابعیت آمریکایی دارد. او به دلیل علاقه‌اش به کتاب‌های کمیک و مصور، در نهایت به انیمیشن روی آورد. انیمیشن سریالی «آزمایشگاه دکستر» که برای شبکه‌های تلویزیونی ساخته شده، از تجربیات قبلی اوست. همینطور «جک سامورایی»، «جنگ ستارگان». او همچنین استوری بورد «آیرون من ۲» را ساخت که با تحسین روبه رو شد.



«هتل ترانسیلوانیا» تقریبا همزمان با «پارانورمن» و «فرانکن‌وینی» تیم برتون به نمایش درآمد. در مقایسه با آن دو فیلم نمی‌توان این فیلم را در ژانر ترسناک طبقه بندی کرد. سازندگان فیلم نیز  به نظر می‌رسد از این مقایسه احتمالی خبر داشتند و به همین دلیل تصمیم گرفتند تا برای جدا ساختن آن از دو فیلم دیگر و جلوگیری از امکان مقایسه، از نمایش بیش از حد اشباح صرف نظر کنند و با استفاده از شخصیت‌هایی با بار ترسناک، بر کمدی متمرکز شوند.

بعد از سال ۲۰۰۶ حداقل پنج کارگردان تصمیم گرفتند «هتل ترانسیلوانیا» را بسازند اما همه آن را پیچیده یا غیر قابل کارگردانی دانستند. در نهایت گندی تارتاکفسکی وارد میدان شد. اما «هتل ترانسیلوانیا» که از ژانر ترسناک تنها به عنوان قالب ظاهری کار استفاده کرده، پر است از تقلیدهایی از فیلم های دیگر مثلاً تقلید از مغزهای شناور فیلم کلاسیک «شریر بدون صورت».

برای گندی تارتاکفسکی که در سال ۱۹۷۷ و وقتی هفت سال داشت با خانواده اش از روسیه به شهر کلمبوس ایالت اوهایو رسید، هیچ چیز هیجان‌انگیزتر از تلویزیونی نبود که کارتون پخش می کرد. او می‌گوید: در روسیه بیشتر یک انیمیشن پخش می‌شد. وقتی به اینجا آمدیم پدرم یک دستگاه تلویزیون خرید و ناگهان با دنیای «تام و جری»، «ملوان زبل»، تمام کاتون‌های برادران وارنر و تمام کارتون‌های هانا-باربرا آشنا شدم. گرفتار شده بودم و هیچوقت از این اسارت در نیامدم.

اما تارتاکفسکی همیشه طرفدار کمدی بود و هیچوقت ژانر ترسناک را دوست نداشت. او می گوید: خیلی می‌ترسیدم، هیچوقت فیلم های آخر شب را نگاه نمی‌کردم. اولین باری که با فیلم ترسناک آشنا شدم از طریق فیلم «ابوت و کاستلو به ملاقات فرانکنشتین می روند» بود. به همین دلیل ما از ابتدا کاملاً می دانستیم می‌خواهیم فیلمی جالب پر از هیولا بسازیم یعنی بر عکس فیلم‌های جالب و ترسناک.



تارتاکفسکی که برای کار «جنگ ستارگان» و «جک سامورایی» سه جایزه امی برده می گوید انتقال از تلویزیون به سینما آنطور که بنظرش می آمده ترسناک نبود.

منتقدان چه گفتند

فيلم «هتل ترانسيلوانيا» نقدهاي مختلفي را از منتقدان دريافت كرد كه بيشتر از كارگرداني و انيميشن آن تجليل كردند، اما از فيلمنامه‌اش انتقاد كردند. وبسايت نقد راتن توميتوز گزارش مي‌دهد كه ۴۵ درصد از كل منتقدانش به فيلم نقدي مثبت دادند و امتياز متوسط ۵.۴ از ۱۰ را بر اساس ۱۳۹ نقد مختلف به آن اختصاص داده است. نظر جامع اين وبسايت راجع به فيلم به اين شرح است: لحن شاد و بشاش فيلم «هتل ترانسيلوانيا» ممكن است براي بيشتر كودكان جالب و لذت‌بخش باشد، اما امكان دارد براي تماشاچيان بزرگتر كمي بيش از حد پر سر و صدا باشد و فيلمنامه سبكي داشته باشد.

وبسايت نقد متاكريتيك هم امتياز ميانگين ۴۷ از ۱۰۰ را براي اين فيلم تخمين زد و آن را بر اساس ۳۲ نقد مختلف تعيين كرد. راي‌گيري‌هاي سينما اسكور نيز طي هفته اول اكران اين فيلم انجام شدند و نشان دادند كه امتياز متوسطي كه تماشاچيان به «هتل ترانسيلوانيا» دادند A- بوده است.

پیتر بِرَدشا منتقد گاردین این فیلم را تجاری و مخصوص حال و هوای هالووین می داند و از نظر او فیلم به اندازه کافی خنده و ایده به بیننده ارائه نمی دهد.

هلن اُهارا منتقد مجله امپایر، فیلم را از نظر تکنیک های گرافیکی و سه بعدی تحسین کرد ولی مشکل آن را داستان پیش پا افتاده می داند که مربوط به محافظت بیش از حد والدین از فرزندان است و با آهنگ ها و شوخی های نه چندان جالب، زیبایی تصویری فیلم را از بین می برد. انیمیشنی که در تمام مدت فیلم از متوسط بودن خارج نمی شود با وجود اینکه تارتاکوفسکی انیماتور با استعداد، کارگردان آن باشد.



مایکل رچتشَفِن منتقد هالیوود ریپورتر، هتل ترانسیلوانیا را انیمیشنی هیولایی و ترسناک توصیف کرد که خنده دار نیست و از همان ابتدا مسیر اشتباهی را می رود. او همچنین دلیل استفاده از صداپیشه های معروف را نیز شخصیت پردازی ضعیف کاراکتر ها می داند که وظیفه آن صداپیشه ها این است که با گفتن دیالوگ ها مختلف و ایجاد فضایی شلوغ به کاراکترها جان ببخشند، در حالیکه این کاراکترها عمق شخصیتی خاصی ندارند. او همچنین عنوان کرد که عینک‌های سه‌بعدی هیچ جذابیتی به فیلم اضافه نمی‌کنند.

نِل مینو، منتقد شیکاگو سان تایمز نیز نقد متوسطی از این فیلم ارائه کرد. البته او این فیلم را از دیدگاهی دیگر و مناسب بودن برای کودکان بررسی کرد. او در نقدش عنوان کرد که آن سال دو فیلم انیمیشنی دیگر نیز به نام های «پارانورمن» و «فرانکن وینی» هم فضای ترسناک دارند ولی «هتل ترانسیلوانیا» آن چنان مانند دو تای دیگر تاریک نیست. دلیل آن را خون آشام هایی عنوان می‌کند که از خون انسان‌ها تغذیه نمی‌کنند و بیشتر فضای فیلم هم شوخی با همین هیولاهاست.

کریس توکی، منتقد دِیلی مِیل با له کردن فیلم گفت که این فیلم به همان اندازه‌ای بی مزه است که فیلم ۱۰ سال پیش آدام سَندلر یعنی «هشت شب مسخره» بود.

رابی کالین منتقد تلگراف، شلوغی دنباله دار فیلم را خسته کننده و احمقانه می‌داند و از نظر او فضای کلی داستان یعنی ترس هیولاها از انسان‌ها، در فیلم « کمپانی هیولاها » شرکت پیکسار، به خوبی و بسیار بهتر پرداخته شده بود.

کلودیا پوئیگ منتقد یواس‌ای تودی نیز تقریبا نظر مشابهی دارد و به این فیلم امتیاز نسبتا خوب ۲.۵ از ۴ را داد. از نظر او این فیلم پر انرژی‌ای است اما به جای شوخی‌های هوشمندانه درگیر کمدی سخیف می‌شود و بیشتر ایده ها را هم از انیمیشن «کمپانی هیولا» قرض گرفته است.

جیمز براردینلی از ورایتی با دادن امتیاز ۲.۵ از ۴ فیلم را کسالت بار توصیف می‌کند و می‌نویسد: از زمان فیلم «ابوت و کاستلو فرانکنشتاین را ملاقات می کنند»، هیچ یک از هیولاهای بزرگ شرکت یونیورسال به اندازه آن فیلم، ملال آور نبوده اند. البته شاید «ون هلسینگ» از آن هم شرم آورتر بود. «هتل ترانسیلوانیا» یک انیمیشن هیولایی است که برای کودکان در رده سنی ۷ تا ۹ سال ساخته شده است. طعمش برای بزرگسالان زیاد از حد شیرین است. با توجه به میزان مهارت و استعدادی که از عوامل کار سراغ داریم، با دیدن نتیجه، بسیار غافلگیر می شویم. فیلمنامه نویس، رابرت اسمیگ در برنامه زنده «شنبه شب ها» خیلی سال است که به صورت حرفه ای کار می کند. همکار فیلمنامه نویس، پیتر باینهام هم همیشه در کارهای ساشا بارون کوهن با او همکاری کرده است (که شامل فیلم های بورات و برونو هم می شود). کارگردان فیلم، گندی تارکوفسکی بیشتر به خاطر کارگردانی برنامه های تلویزیونی انیمیشنی مثل «جک سامورایی» و «جنگ های کلون» شناخته شده است. شاید هم تقصیر هیچ کدام نیست و این تاثیر آدام سندلر بوده است که بر همه چیز فیلم غلبه کرده. «هتل ترانسیلوانیا» حتی با وجود اینکه درجه پی. جی گرفته است، حس فیلم های سندلر را منتقل می کند! برخلاف فیلم های انیمیشنی، این فیلم زیاد زیرکانه نیست و همان مقدار کم هم باعث ایجاد پیچیدگی و سردرگمی شده است. از اول تا آخرش یک فیلم بچه گانه است که اگر سن شما کم باشد برایتان خوب است، اما اگر برای همراهی یک کودک به سینما رفته اید، خیلی برایتان جالب نخواهد بود.



نقد جف چپمن از آي‌جي‌ان وقتي كنت دراكولا، مخلوق فرانكنشتاين، موميايي و مرد گرگي را كنار يكديگر مي‌گذاريد نتيجه چه مي‌شود؟ به غير از مخلوطي از هيولاهاي قاتل، ممكن است در نهايت به «هتل ترانسيلوانيا» برسيد. اين اولين فيلم سينمايي ساخت گندي تارتاكفسكي افسانه انيميشن است كه از جمله آثارش مي‌توان به «The Powerpuff Girls»، «آزمايشگاه دكستر»، «سامورايي جَك» و كارتون «Clone Wars» اشاره كرد. ريشه داستان‌سرايي را مي‌توان از همان آغاز تا پايان در پروژه‌اي كه به آساني يكي از بهترين فيلم‌هاي انيميشن سال است مشاهده كرد.

دراكولا اينجا شخصيت اصلي است؛ پدري پا به سن گذاشته كه شاهد بزرگ شدن دخترش است. مانند بسياري از پدرهاي ديگر، دراك نمي‌تواند به راحتي او را رها كند. دختر نيمه انسان او كه ميويس نام دارد، به زودي ۱۱۸ ساله خواهد شد و روياي ديدن جهان انساني را در سر مي‌پروراند، كه معني آن ترك كردن امنيت خانه براي اولين بار است. دراكولا هم همانطور كه قابل درك است نگران شده؛ بالاخره روابط انساني-هيولايي طي تاريخ خيلي خوب نبوده‌اند.

و اين دقيقا دليل ساخته شدن هتل ترانسيلوانيا توسط دراكولاست؛ قلعه‌اي كه از چشمان انسان‌ها به دور است. اينجاست كه تمام اكشن داستان به وقوع مي‌پيوندد و هيولاهاي مختلف از تمام جنبه‌هاي زندگي (و مرگ) براي استراحت و جشن گرفتن تولد ميويس وارد آن مي‌شوند اما در ميان اين داستان پدرها و دخترها و هيولاها، يك انسان با نام جاناتان وارد مي‌شود كه تمام نقشه‌هاي دراكولا براي خانه نگه داشتن دخترش را بر باد مي‌دهد و به سرعت ارتباطي را با دختر او احساس مي‌كند.

احتمالا جذاب‌ترين بخش اين فيلم شخصيت‌هايش باشند. تا وقتي كه بيش از حد از هيولاهاي كلاسيك دنياي فيلم‌هاي يونيورسال خوشتان نيايد، «هتل ترانسيلوانيا» رويايي است كه به حقيقت پيوسته است. تمام شخصيت‌هاي اصلي اينجا هستند: دراكولا، هيولاي فرانكنشتاين، موميايي، مرد گرگي، كوآسيمودو و مرد نامرئي كه همگي به خوبي نوشته شده‌اند. هيولاهاي بامزه‌اي در اين فيلم حضور دارند كه بيننده با ديدن آن‌ها نمي‌تواند لبخند نزند و همه‌شان هم شانسي براي درخشيدن پيدا مي‌كنند.



حتي شخصيت‌هاي مكمل، كه شامل خانواده‌اي از گرملين‌ها، پاگنده و زامبي‌هاي بيچاره‌اي كه به عنوان خدمتكاران هتل ترانسيلوانيا كار مي‌كنند،‌ مي‌شوند هم لحظه‌هاي جالب خود را دارند. انيميشن فوق‌العاده اين فيلم مي‌تواند تمام اين شخصيت‌ها را زنده كند و جاي بسياري را براي لبخندهاي كوچك بسيار و چند خنده حسابي باقي مي‌گذارد.

اجراي عالي صداپيشگان فيلم را هم نمي‌توان ناديده گرفت. آدام سندلر رهبر آن‌هاست و با صداگذاري‌اش به شخصيت دراكولا جنبه‌اي سبك و راحت، اما در عين حال مهربان مي‌دهد. اين فيلم به سادگي شامل بهترين اجراي سندلر در فيلم‌هاي انيميشن مي‌شود و بيننده را اميدوار براي پروژه‌هاي آينده مي‌كند. اندي سمبرگ و سلنا گومز هم با توانايي كامل از صداپيشگان ديگر حمايت مي‌كنند؛ افرادي كه شامل كوين جيمز، فرن درشر، ديويد اسپيد، جان لوويتز، استيو بوچمي، مالي شنون و سي لو گرين مي‌شوند.

​اين فيلم از فيلمنامه‌اي خوب و كارگرداني عالي بهره مي‌برد. حتي با وجود اينكه اين پروژه از سال ۲۰۰۶ در مراحل اوليه تهيه به سر مي‌برده و تارتاكفسكي ششمين كارگرداني بود كه در نهايت براي ساخت اين فيلم انتخاب شد، او توانسته فيلم را كاملا در دست بگيرد و انرژي و سبك خاصي به آن ببخشد كه تنها مي‌توانست از ذهن خلاق خودش سرچشمه بگيرد.

تاثير كارتون‌هاي تكس ايوري را نيز مي‌توان به وضوح در «هتل ترانسيلوانيا» مشاهده كرد. اين فيلمي بامزه پر از خنده و شخصيت‌هاي دوست‌داشتني است. چند آهنگ هستند كه كمي به نظر شبيه آثار تجاری برای جلب كودكان مي‌رسند و خود داستان كلي نيز مسلما قابل پيش‌بيني است، اما اين فيلم درباره لذت بردن از سفري جالب با شخصيت‌هايي فوق‌العاده است. تفريحي است كه كودكان و خانواده‌ها مي‌توانند از آن بهره ببرند. حتما دلتان خواهد خواست وارد «هتل ترانسيلوانيا» شويد.
منبع: مهر