پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : جواد شمقدری میگوید وقتی در سال 88 مسئولیت معاونت سینمایی را به عهده گرفت، برای مدت 27 سال هم در بخش خصوصی و مهمتر از آن در بخش دولتی همه چیز در ید قدرت یک جریان خاص بود.
به گزارش انتخاب به نقل از خبر، جواد شمقدری رئیس سازمان سینمایی در نشستی با دانشجویان دانشگاه علم صنعت رخدادهای سینمایی را از انقلاب تا سی و یکمین جشنواره فیلم فجر در سه بخش مورد بررسی قرار داد که بخش نخست آن را به نقل از سینما پرس میخوانید:
- سینمای بعد از انقلاب مدیون چهار اتفاق است که همه آنها به امام راحل و رهبر معظم انقلاب بر میگردد. اتفاق اول 12 بهمن بود که امام در میان همه صحبتهای متعدد در اوایل سخنرانیشان آن جمله معروف را گفتند که ما با سینما مخالف نیستیم با فحشا مخالفیم و سینما از مظاهر تمدن است که باید از آن استفاده کنیم. یعنی همین صحبت تکلیف ما را روشن کرد که ما باید به سمت سینما برویم. این اتفاق اول این ظرفیت را ایجاد کرد که جمهوری اسلامی ایران با سینما مشکلی ندارد و باید در برنامهها هم گذاشته شود.
- اتفاق دوم در زمان ریاست جمهوری رهبر معظم انقلاب افتاد. ایشان در جایگاه بالاترین مقام اجرایی کشور اهتمام ویژهای به حوزه فرهنگ و سینما داشتند. جالب است همان موقع بین بخشی از بچههای حزب اللهی که حالا ما هم در مجموعه آنها بودیم یک جایی با رهبر معظم انقلاب تعارض به وجود آمد. مثلا من یادم است سر فیلم «برزخیها» و فیلمی از ایرج قادری که دو یا سه سال پیش اکران شد، بچه حزب اللهیها مطلب جمع میکردند که این فیلمها نباید ساخته و اکران شود و با فردی مثل ایرج قادری هم باید برخورد شود. در حالی که من چندان موافق نبودم و در حاشیه کار قرار داشتم.
- جلسهای با حضور ریاست جمهوری در دفتر ریاست جمهوری گذاشته شد و در آن جلسه من رفتم. دیدیم بر خلاف برداشت ما نظر آقا که آن زمان رییس جمهور بودند مخالف این دیدگاههای ماست. اهتمام ویژه حضرت آقا برای سینما ظرفیتسازی کرد که برای آن اعتبار ویژهای قائل شده و پشتیبانی شود. در پی این اتفاق یک دوره 11 ساله زیر نظر نخست وزیر وقت آغاز میشود. در آن دوره متاسفانه قانون اساسی جوری مقرر کرده بود که گاهی رئیس جمهور هیچ کاره میشد یا درستتر هیچ کارهاش میکردند. در دوره آقا این اتفاق افتاد به همین علت هم امام در ماههای قبل از رحلتشان اشاره کردند که قانون اساسی عوض شود و پست نخست وزیری حذف شد. میخواهم بگویم در آن دوره به سینما اهتمام شد ولی مدیریتش دست جریانی بود که با تفکر و نگاه و گرایش انقلاب زاویه داشت.
- اتفاق سوم دوره رهبری معظم انقلاب در سال 72 رخ داد که برای اولین بار جمعی از هنرمندان و عمدتا سینماگران جمع شدند و جلسه بسیار جالبی بود که یادم است به اذان ختم شد و همه تصور کردند جلسه قطع میشود اما حضرت آقا تا بیست دقیقه جلسه را ادامه دادند و بعد برای نماز جماعت همه قیام کردند. آنجا حضرت آقا جملهای برای هنرمندان دارند که فرمودند شماها جمعی از اصحاب کباری هستید که قرار است انقلاب جهانی آخرالزمان را تحقق ببخشید. خیلی تعابیر عجیبی بود آن روز.
- اتفاق چهارم که برای سینمای ایران خط مشی جدیدی شکل داد دیداری بود که آقا در سال 85 با حدود 80 نفر از کارگردانان کشور داشتند. صحبتهای آقا بسیار کلیدی بود و نکات خیلی مهمی را گفتند. شاید در آن مقطع تیپها و گروههای مختلف سعی کردند روی صحبتهای آقا کارهایی را آغاز کنند. معاونت سینمایی وقت هم جلساتی گذاشت که من دورادور در جریان بودم که بعد از 4-5 جلسه کاری انجام نشد و عملا همه مطالب ابتر باقی ماند.
خود من در سمت مشاور هنری بر اساس صحبتهای آقا نشستم یک کارهایی انجام دادم و نهایتا با کمک دوستان یک نظامنامه سینمایی را تدوین کردم که فکر کردیم که سینمای ایران بر اساس این نظامنامه باید دوره جدیدش را بر اساس رویکردهای حضرت آقا شروع کند.
- آن موقع من مشاور هنری بودم و در حوزه اجرا نقشی نداشتم و معلوم بود اتفاقی نخواهد افتاد. ما این مطلب را به چند جا ارائه دادیم از جمله برای خود دفتر رهبری. وقتی در دولت دهم مسئولیت معاونت سینمایی به من داده شد بلافاصله آن نظامنامه را مبنای کار خودم قرار دادم و عمده کارهای که در طول این سه سال و نیم انجام دادیم بر اساس همان رویکردها بوده است.
- بخشی از جریانات اصول گرا و مذهبی و مومن و دغدغهمند نسبت به مسائل دینی تازه به حوزه سینما ورود پیدا کردند. متاسفانه اشکال ما این است که دوستان میآیند و بعدش میروند. اگر حضور مستمر داشته باشند که خیلی خوب است. یک رفتار نوک مانند دارند که یک نوک میزنند و میروند. در یک مقطع شش ماه تا یک سال حضور دارند و بعد ناپدید میشوند. اینها به محض ورود با پدیدههایی در سینما روبرو میشوند که از دیدشان خیلی با فرهنگ عمومی جامعه و آرمانها تناقض دارد و بلافاصله واکنشهای طبیعی خود به خود رخ میدهد و بعضی وقتها عقبههای سیاسی وبعضی از دیدگاهها هم کنارش قرار میگیرد که به شکل دیگری واکنشها بازتاب پیدا میکند و منجر به این میشود که در بعضی از ارزیابیهایشان شمقدری را به عنوان کسی که انحرافیست یا ملحد است یا راه گم کرده است مطرح کردهاند.
- در بدنه سینما بعضی اصطکاکها پیش آمد. از همان دورهای که حضرت آقا رییس جمهور بودند اما عملا اگر نخست وزیر نمیخواست و مانع میشد نمیتوانستند نفوذی در حوزه اجرا داشته باشند. عملا جریان فرهنگ و سینما در اختیار یک تفکر و اندیشهای قرا گرفت که یک مقدار با حرکت کلی انقلاب زاویه داشت که اگر بخواهیم انصاف داشته باشیم این تفاوت به اندازه تفاوت شهید مطهری و زنده یاد شریعتی ست. البته تا زمانی که هر دو در حسینه ارشاد هستند و رژیم هم رژیم ددمنش شاهنشاهیست که طبیعی ست خیلی به هم نزدیک و با هم همراه خواهند بود. اما وقتی این تفکر عبور میکند و به شرایط انقلابی که مسئولیت اجرایی و فرصتهای کاری دارد میرسد این زاویه خودش را بیشتر نشان میدهد. سینما دست جریانی افتاد که این زاویه را با خط اصیل انقلاب داشت.
- من یادم است که امام در سال 67 پیامی به هنرمندان دادند. هنرمندانی که درگیر جنگ بودند یک لوح زرینی همراه یک سکه دریافت کردند که یکی هم نصیب من شد. در این پیام امام در مورد اینکه هنر چه هست صحبت میکنند. من یادم است با یکی از افراد متفکر این جریان که دارای مسئولیت هم بود صحبت میکردم. ایشان معتقد بود پیام امام راجع به هنر نیست. یعنی درست است امام نوشتهاند هنر در قاموس اسلام باید کوبنده ظالمان باشد و با اسلام آمریکایی بجنگد اما منظور امام هنر نیست. چون هنر خودش ساحت مستقلی دارد و خودش جایگاه ارزشی متفاوتی دارد و ما نمیتوانیم آن را آلوده به این چیزها بکنیم. منظور امام همان پروپاگاندا و تبلیغات است. این همان زاویه است که در واقع میآید و اینگونه تفسیر میکند.
- میخواهم بگویم وقتی من در سال 88 آمدم برای مدت 27 سال هم در بخش خصوصی و مهمتر از آن در بخش دولتی همه چیز در ید قدرت این جریان بود. جریانی که این زاویه و فاصله را دارد. وضعیت من هم روشن بود حداقل اینکه من با آن جریان همراهی نخواهم کرد. در 27 سال قبل از این هم که من فیلمساز بودم و باید فیلم میساختم و محتاج آنها بودم با آنها همراهی نکردم. بخشی از مخالفتها هم قبل حضور من برای همین بود که میدانستند فلانی اگر بیاید با این خط تطبیق نخواهد داشت و حداقل اینکه مسیر قبل را به هم خواهد زد.
- اصطکاکها از قبل از آمدن من شروع شد. شاید بعضی ندانند در سال 84 جمعی رفتند پیش احمدینژاد در حالی که هنوز در مجلس بود و دفتر ریاست جمهوری را تحویل نگرفته بود و ایشان را تهدید کردند که اگر شما بخواهی سینما را دست این بچهها و این طیف قرار بدهی برخورد ما اینگونه خواهد بود. البته من نه جزئیات را پرسیدهام و نه ضرورت دارد که بیان شود. منظور اینکه اینها آمدند به آقای احمدینژاد هشدار دادند که شما حق نداری سینما را از چنگ ما خارج کنی.
- عملا این اتفاق هم افتاد و هم حوزه مدیریتی و هم حوزه خصوصی که در خانه سینما جلوه پیدا میکرد از چنگ آنها خارج نشد. طبیعی بود من وقتی آمدم باید تسلیم بخشی از این جریان میشدم در بهترین حالت بله قربان گوی این جریان میشدم یا باید مقابله میکردم. مقابله به این معنی که راه خودم را بروم. عملا این جریان باید کنار گذاشته میشد. طبیعی بود که تمام انگیزهام اگر قرار بود این مسئولیت را بپذیرم این بود که راه جدیدی را آغاز کنم. این آغاز همه اصطکاکهایی بود که در طول این 4 سال خودش را نشان داد.
- گفتند ما جشنواره فجر را تحریم میکنیم و فیلم نمیدهیم. اگر فیلم دادیم در بخشهای مختلف جشنواره مشارکت نمیکنیم و اگر مشارکت میکردند تلاش کردند بعضی اتفاقها و وقایع را تخریب کنند.
- بالاخره سینمای ایران همین دوستان ما هستند. مثل کیسهای که هفتادتایش مهره مثلا قهوهای است بیست تایش سفید است و 10 تایش بقیه رنگها احتمال اینکه مهره قهوهای از کیسه دربیاید خیلی قویتر است. طبیعی بود وقتی قرار بود 20 برگزیده داشته باشیم 70 درصدشان مربوط به همین طیف و جریان میشدند. اینها میآمدند روی سن و هر حرفی را میتوانستند بزنند. این تقابلی ست که عملا به خاطر تفاوت نگاه و نگرش بین تیم و بچههایی که ما متعلق به آن بودیم و جریانی که 27 سال بر سینمای ایران حاکم بود به وجود آمد و باعث اصطکاکهایی شد که در این 4 سال به اشکال مختلف خودش را نشان داد.
- به هر حال ما که آمدیم از دو ناحیه مورد هجوم قرار گرفتیم. یکی از طرف نیروهای علاقهمند و دلسوز امام و انقلاب که فکر میکردند حالا که شمقدری آمده همه بازیگران باید باحجاب کامل باشند و همه سینماها باید دست حزب الله باشد و هیچ اتفاق دیگری نباشد.
از آن طرف با بچههای سینما که به یک فرایندی عادت پیدا کرده بود- منهای کسانی که مدیریت داشتند که این اتفاقات ادامه پیدا کنند – یک تقابلی شکل گرفت.
- الحمدلله من میدانستم ما سه سال درگیر این پروژه خواهیم بود برای همین در مصاحبهام روز اول اشاره کردم که ما سه سال بعد تازه میرسیم سر خط! برآورد من تقریبا درست درآمد به دلیل اینکه جشنواره امسال یک اتفاق جدیدی افتاد و مجموعهای از دوستانی که دیگاههای متفاوت دارند همدل و همراه آمدند و کمک کردند و جشنواره امسال مصداقی از همدلی و همراهی بود. خود فیلمها هم چندین گام به آنچه دغدغه نظام و انقلاب بود نزدیک شد که همه اینها را به فال نیک میگیریم.