صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۱ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۹۶۳۱۳
تاریخ انتشار: ۵۵ : ۱۵ - ۲۵ بهمن ۱۳۹۱
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

آیت‌الله مصطفی محقق داماد، نوه مؤسس حوزه علمیه قم، فرزند آیت‌الله محقق داماد و داماد آیت‌الله میرزا هاشم آملی، فرزند یکی از مراجع سنتی قم و همدوره امام خمینی(ره)، به شیوه علمای سنتی با جهان پیرامون مواجه می‌شود. او مردی که طعم فقر را در دوران طلبگی چشیده در عین حال آنقدر استعداد از خود نشان داده که در 25 سالگی به اجتهاد می‌رسد. این استعداد بعدها هم ادامه یافت و به دریافت درجه دکتری از دانشگاه لون بلژیک انجامید.

هنوز وقتی از علامه طباطبایی صحبت می‌کند، چشمانش خیس می‌شود. به بزرگی از آیت‌الله شهید مطهری یاد می‌کند و خود را شاگرد او می‌داند.

بخش اول از این مصاحبه در ادامه آمده است:
 

* چرا با وجود اینکه جزو مدرسان حوزه علمیه قم بودید، تحصیلات در دانشگاه را انتخاب کرد؟

ـ انتخاب دانشگاه به علت فقر خانواده نبود، بلکه علاقه‌مند بودم علوم جدید را نیز فرا بگیرم و بخوانم. بنده در دوره متفرقه، رشته‌های علمی (ریاضی) خواندم اما دیپلم علوم انسانی گرفتم. بعد از دیپلم، ازدواج کردم. من به این دلیل در کنکور شرکت کردم که به جوّ جدید آموزشی و علوم آشنا شوم اما اکثر افرادی که آن وقت به دانشگاه می‌آمدند صرفاً برای این بود که شغل اداری بگیرند.

دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی فعلی که آن وقت‌ها ابراهیمی بود، پس از تحصیل در دانشگاه عمامه را برداشتند و شغل اداری گرفتند

همراه من عده زیادی تحصیلات دانشگاهی را انتخاب کردند که نخست مرحوم آقا سید ابراهیم شبیری زنجانی، پسر ‌آیت‌الله زنجانی هم‌دوره‌ام بود، ایشان دبیر شد. آقای دیگری به نام آل‌محمد از لباس روحانیت در آمد و وکیل دادگستری شد. دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی فعلی که آن وقت‌ها ابراهیمی بود، البته همدوره بنده نبودند امثال ایشان زیاد بودند که عمامه را برداشتند و شغل اداری گرفتند. اما من این گونه فکر نمی‌کردم، چون همه به من می‌گفتند حوزه متعلق به شماست و نباید آن را رها کنید (چون نوه مؤسس حوزه بودم) بنابراین دانشگاه را که تمام کردم به قم برگشتم و در قم ماندم و تدریس کردم. در واقع 1343 به دانشگاه آمدم و 1348 تحصیلات دانشگاهی را تمام کردم؛ دانشگاه که آمدم فرزند نداشتم، دانشگاه را که تمام کردم دو فرزند داشتم اما به دلیل اینکه مشغله پیدا کردم دوره دکتری را پایان نبردم.

واسطه ازدواج ما فردی بود که هم در درس آیت‌الله میرزا هاشم آملی و هم درس آیت‌الله محقق داماد (پدرم) شرکت می‌کرد و او «آیت‌الله جوادی آملی» بود

* شما با دختر آقای آیت‌الله میرزا هاشم آملی ازدواج کردید. ماجرای ازدواجتان را برای ما شرح می‌دهید؟

ـ آیت‌الله میرزا هاشم آملی سال 1340 به قم آمدند، آقای آملی با پدرم دوستی صمیمانه‌ای داشت. منزلی اجاره‌ای نزدیک منزل پدری من داشتند. پدر و مادرم شنیده بودند که ایشان یک دختر دارد. بر اثر رفت و آمد زیادی که پدرم با ایشان داشت در سال 1343 ازدواج ما اتفاق افتاد. واسطه ازدواج ما فردی بود که هم در درس آیت‌الله میرزا هاشم آملی و هم درس آیت‌الله محقق داماد (پدرم) شرکت می‌کرد و او آیت‌الله جوادی آملی بود.

آقای جوادی درس پدرم را تقریر می‌کرد، چه گفت‌و‌گویی میان آن‌ها انجام شد من در جریان نیستم. آن زمان قصد ازدواج نداشتم، ناگهان چنین صحبتی شده بود. نخستین کسی که مرا مطلع کرد، دایی بزرگم بود. دایی من مرحوم حاج آقا مرتضی حائری توصیه کردند که من تردید نکنم و قبول کنم. گفتم: من تصمیم داشتم که برای تحصیل به لبنان بروم.
 

* چرا لبنان؟ قصد رفتن به جبل عامل و بهره‌مندی از اساتید عاملی را داشتید؟

ـ خیر، خود بیروت، چون آن زمان آمریکا و اروپا مقصد نبود. قصد داشتم به دانشگاه بیروت بروم تا آنجا زبان عربی و انگلیسی را مانند زبان مادری صحبت کنم. آن زمان مجلات لبنانی العرفان را می‌خواندم ،شنیده بودم آنجا بورسیه می‌دهند و دیدم می‌توانم مستقل شوم و از پدرم پولی نگیرم.

به هر حال پدرم گفت مانعی ندارد به آقای حائری گفتم من فعلا تمایلی به ازدواج ندارم. برای ادامه تحصیل قصد دارم به لبنان بروم آقای حائری خیلی صریح الهجه بود گفت: «زن نگیری ضرر می‌کنی. ازدواج کن هرجا خواستی برو، ازدواج مانعت نمی‌شود!» در هر صورت مرا قانع کرد... آقا، جوادی آملی واسطه بود و خانم، دختر دایی بزرگم که عروس امام خمینی(ره) و همسر حاج آقا مصطفی به نام معصومه خانم بود.

بعد از ازدواج مرحوم آیت‌الله آملی پدر جدید برای من بود، به قدری با محبت و مهربان بود که نقش بسیاری در ساخته شدن علمی من داشت

بعد ازدواج فهمیدم حق با دایی‌ام بود. اگر آن زمان ازدواج نمی‌کردم راه زندگی من با اکنون فرق می‌کرد. بعد از ازدواج -بینی و بین‌الله- مرحوم آیت‌الله آملی پدر جدید برای من بود، به قدری با محبت و مهربان بود که نقش بسیاری در ساخته شدن علمی من داشت.

نخست خیلی مهربان و با محبت بود، پشت و پناه زندگی من بود من از ازدواجم خیلی راضی هستم. خانم خیلی همدل، همفکر و همسر واقعی هستند، در تلخی‌ها و شادی‌ها و مشورت‌های زندگی همراه واقعی من بوده‌اند. مشاور و مدیر خوب بوده و هست، در حال حاضر از نظر قوای جسمی کسالت دارد اما هنوز هم ذهن مدیریتی بسیار عالی دارد. ایشان همیشه در فعالیت‌های علمی من مشوق من بوده‌اند و اطمینان دارم که اگر ایشان نبودند من به همین مراحل علمی دست نمی‌یافتم.
 

همه برادرهای خانم من آن زمان حکم فرزندان من را داشتند... مقداری نقش برادر بزرگتر برادران لاریجانی را من داشتم و برای موفقیت همه برادران دعا می‌کنم.
 

* حاج آقا جرأت می‌خواست با دختری ازدواج کنید که پنج برادر دارد...

ـ همه برادرهای خانم من آن زمان حکم فرزندان من را داشتند. در زمان ازدواج آقا باقر بسیار کوچک بود. علی آقا بچه بود تازه دبستان می‌رفت، آقا صادق هم هنوز به دبستان نمی‌رفت آقا فاضل دبستان می‌رفت. تقریباً همه برادر خانم‌ها نزد من درس خواندند، آقا جواد زبان انگلیسی را نزد من خوانده است، باقر لاریجانی که بعد از انقلاب فرهنگی تصمیم گرفت طلبه شود در کلاس عمومی درس فلسفه من شرکت می‌کرد. مقداری نقش برادر بزرگتر برادران لاریجانی را من داشتم و برای موفقیت همه برادران دعا می‌کنم.
 

اصلاح‌طلب‌های مصطلح امروز در دوره‌ای چپ بودند که من هیچ وقت با چپ سازگاری نداشته و ندارم
 

* اجازه دهید اندکی بحث را سیاسی کنیم! دیدگاه شما به اصلاح‌طلبان نزدیک‌تر است و دیدگاه برادر خانم‌هایتان به اصولگرایان. آیا در جلسات و مهمانی‌های خانوادگی به مشکل بر نمی‌خورید و جدل سیاسی پیش نمی‌آید؟

ـ واقعیت است که برادر خانم‌های بنده می‌دانند من فکرم اصلاح‌طلبی به معنای صحیح کلمه است نه به معنای حزبی آن. آنان می‌دانند که من عضو حزب کسی نیستم، هیچ وقت در هیچ حزبی نبوده‌ام. خودشان می‌دانند که از لحاظ فکری آنگونه نیست که صد در صد با اصولگرایان مخالف باشم، و نه صددرصد با اصلاح‌طلبان موافق. راست‌های سنتی به بنده احترام دارند و من هم برای آنان احترام قائلم. اصلاح‌طلب‌های مصطلح امروز در دوره‌ای چپ بودند که من هیچ وقت با چپ سازگاری نداشته و ندارم.

حتی قانون اساسی ما خالی از گرایش‌های چپ‌گرایانه نیست‌. قانون اساسی در مجلس خبرگانی نوشته شده که آیت‌الله طالقانی با مواضع اقتصادی خودش در آن عضو بوده است. به هرحال جوّ آن روز چنین بود، من از روز نخست انقلاب نسبت به مصادره‌ها معترض بودم و هنوز هم بر این نظرم که به هیچ وجه ملت ایران از این امر نه تنها سودی نبرد که زیان هم کرد.
 

* از چه نظر با چپ مخالف بودید؟

ـ گاهی اقدامات چپ اسلامی را از نظر اقتصادی منطبق با موازین شرعی و حقوقی نمی‌دانستم. من در قضیه بند «ج» همان موضعی را داشتم که مقام معظم رهبری داشتند (که آن زمان رئیس جمهور بودند) در آن زمان مخالف دیدگاه ایشان، میرحسین موسوی نخست وزیر و حتی هاشمی رفسنجانی بود.

من به عنوان اصلاح‌‌طلب حرفه‌ای شناخته نمی‌شوم. منظورم از حرفه‌ای یعنی جزء گروه نیستم. چون در ایران حزب رسمی وجود ندارد. حزب در ایران فعلی چیزی شبیه  «باند» است

من به عنوان اصلاح‌‌طلب حرفه‌ای شناخته نمی‌شوم. منظورم از حرفه‌ای یعنی جزء گروه نیستم. چون در ایران حزب رسمی وجود ندارد. حزب در ایران فعلی چیزی شبیه «باند» است، فرق حزب با باند این است که حزب مرامنامه دارد، اساسنامه دارد، معلوم است چه می‌خواهد و چه هدفی را دنبال می‌کند، در حالی که باند این طور نیست. برخی از افرادی که به اصلاح‌طلبی شهره‌اند به هیچ روی اصلاً نمی‌دانند که آزادی چیست! بعضی از آنان از دموکراسی و آزادی دم می‌زنند ولی نمی‌دانند چیست! من همیشه طرفدار تفکر آزاد، حقوق بشر، اسلام عقلانی، مهربان، معتدل و قانون‌گرا بوده و هستم.

فریادی که از بدو مسئولیت‌هایم یک ذره هم عوض نشده، قانون‌گرایی بوده و هنوز هم به همان معتقدم و راهی برای نجات کشور جز قانون‌گرایی نمی‌دانم.
 

زمانی که من رئیس سازمان بازرسی و آقای خاتمی وزیر ارشاد بود، بر سر قانون میانمان جدل شد... به نظر من قانون باید اجرا شود، با همین دیدگاه قانون‌گرایی با میرحسین موسوی درگیر شدیم

* از آقای رفسنجانی و میرحسین موسوی گفتید. درباره خاتمی چطور؟

ـ زمانی که من رئیس سازمان بازرسی و آقای خاتمی وزیر ارشاد بود، بر سر قانون میانمان جدل شد. بازرس فرستاده بودم برای بازرسی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،‌ خاتمی به من تلفن کرد که فلانی حالا دیگر برای من بازرس می‌فرستی؟! گفتم: بازرس فرستادم اگر خلاف قانون وجود دارد بررسی شود و شاید در وزارتخانه ارشاد اسلامی خلاف قانون صورت گرفته باشد و ان‌شاء‌الله نگرفته باشد. به ایشان عرض کردم به نظر من قانون باید اجرا شود. به موجب قانون تمام ارگان‌ها و سازمان‌ها باید بازرسی شوند.

با همین دیدگاه قانون‌گرایی با میرحسین موسوی درگیر شدیم. به خاطر دارم میرحسین موسوی به آقای موسوی اردبیلی گفت: آقای محقق داماد آمد کابینه را به هم پیچید! وقتی جلسه مشترک کابینه و شورای عالی قضائی تشکیل شد همه از من گله می‌کردند.

در هر صورت من شعارم اجرای قانون است. اگر این اصلاح‌طلبی است من اصلاح‌طلب هستم، به دلیل اینکه من طرفدار قانون هستم. من فکر نمی‌کنم آقایان معنی اصلاح‌طلبی را اجرای قانون بدانند؟! قانون اساسی باید اجرا شود.
 

معتقدم قوانین عادی که در مجلس تصویب و توسط شورای نگهبان تایید می‌شود باید اجرا شود

من معتقدم قوانین عادی که در مجلس تصویب و توسط شورای نگهبان تایید می‌شود باید اجرا شود. الان هم معتقدم نجات کشور اجرای قانون است، بنده می‌گویم اگر مرّ قانون اجرا شود، بسیاری از مشکلات کشور حل می‌شود.

ولی همه می‌دانند که یکی از دوستان دوران جوانی من آقای سیدمحمد خاتمی رئیس‌جمهور سابق بوده است، تقریباً از دوره‌ای که هر دو یک مو در صورت نداشتیم با هم دوست بودیم.

آقای خاتمی وقتی به قم آمد توسط پدر من معمم شد. ایشان با اینکه دو سال از من بزرگ‌تر است چون من زودتر از او طلبه شدم از نظر دروس حوزوی همدرس نبودیم. من بعد از گذراندن ششم ابتدایی به حوزه علیمه رفتم اما خاتمی بعد از دیپلم به حوزه علمیه آمد.

آقای خاتمی متولد 1322 است و من متولد 1324 هستم. ناطق نوری نیز متولد 1322 است. راستی یکی از دوستان دوران جوانی من آقای ناطق نوری است، خیلی با آقای ناطق دوست هستم. آقای خاتمی زمانی که کاندیدای ریاست جمهوری شد بعضی از من خواستند که برای آقای خاتمی اقدامی بکنم. همه می‌گفتند که تو که دوست جوانی آقای خاتمی هستی، انتظار از توست که برای او اقدام کنی. گفتم من، هم دوست آقای خاتمی هستم و هم دوست آقای ناطق، بنابراین نمی‌توانم دخالت کنم. به خاطر دارم مرحوم آقای صدوقی وقتی شنیدند، گفتند: حق با شماست! و جالب است بدانید که از بزرگواری آقای خاتمی هم همین بس که ایشان خودشان هم به رغم آن همه دوستی و مودت فیمابین از من هیچ توقعی نداشتند.

به هرحال آقایان لاریجانی‌ها می‌دانند که من دوست و رفیق قدیمی خاتمی بوده و هستم و ربطی به دوران دولتمردی ایشان ندارد.
 

یکی از موفقیت‌های من این بود که از مراجع درجه یک حوزه اجازه اجتهاد گرفتم. مطابق قانون آن زمان کسی که از مراجع درجه اجازه اجتهاد می‌گرفت از خدمت سربازی معاف دائم می‌شد

 * داشتید درباره دوران طلبگی می‌گفتید...

ـ بله، من و خاتمی در سال 1343 کنکور شرکت کردیم، هر دانشگاهی به صورت جداگانه آزمون برگزار می‌کرد. من به دانشگاه تهران آمدم. آقای خاتمی اصفهان قبول شد و همان دانشگاه را ترجیح داد و به اصفهان رفت، چون پدر مرحومش هم مدتی در اصفهان بوده‌اند. آن زمان من ازدواج کرده بودم. تا سال 1348 که دوره دانشگاهمان تمام شد و سرباز شدیم. طلبه‌هایی که دانشگاه می‌آمدند باید به سربازی می‌رفتند، آقای خاتمی سرباز شد.

یکی از موفقیت‌های من این بود که از مراجع درجه یک حوزه اجازه اجتهاد گرفتم. مطابق قانون آن زمان کسی که از مراجع درجه اجازه اجتهاد می‌گرفت از خدمت سربازی معاف دائم می‌شد و با این موضوع، من معاف دائم شدم. حتی با مدرک اجتهاد می‌توانستم بلافاصله استاد دانشگاه شوم که البته این کار را نکردم و به قم باز گشتم.

من همیشه با لباس روحانیت هستم، دانشگاه بلژیک هم با لباس رفتم

* پس چه شد که باز دانشگاه رفتید؟ مراد دوران دکتری خارج از کشور است

ـ دلم می‌خواست در دانشگاه معتبر خارج از کشور درس بخوانم، 1988 میلادی بود که من به داوری‌های لاهه رفت و آمد می‌کردم. دانشگاه «لُوِن» با لاهه نزدیک است، امتحان ورودی دادم با مصاحبه قبول شدم و در زبان فرانسه و انگلیسی امتحان دادم و برای گذراندن دکتری پذیرفته شدم.

* با لباس روحانیت رفتید؟

ـ بله، من همیشه با لباس هستم. دانشگاه بلژیک هم با لباس رفتم 7 سال طول کشید، 1995 دفاع کردم و با امتیاز عالی درجه دکتری گرفتم.

 

* چرا از مناصب دولتی کناره‌گیری کردید؟

ـ زمانی که کار بازرسی می‌کردم درس هم می‌دادم. تا الان یک روز هم کار تدریس را رها نکرده‌ام و حتی زمانی که رئیس سازمان بازرسی شدم در دانشگاه علوم قضایی تدریس می‌کردم. آرام آرام علاقه‌‌ام به تدریس بیشتر از کار اجرایی شد، تجربه سازمان بازرسی خیلی برایم مفید است، الان تسلطی که در حقوق مدنی و اصولا مسائل  حقوقی دارم، به حضورم در سازمان بازرسی کشور بر می‌گردد.