صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۹۵۸۱۸
تاریخ انتشار: ۱۷ : ۰۰ - ۲۳ بهمن ۱۳۹۱
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
ناطق نوری در خاطرات خود به نامه یک از اهالی سنت به دفتر مقام‌معظم رهبری اشاره می‌کند.

به گزارش انتخاب به نقل از نامه، خاطرات شخصیت‌های سیاسی و مذهبی می‌تواند برای علاقه‌مندان به تاریخ و سیاست ایران بسیار جالب توجه باشد. یکی از این سیاستمدارن ناطق نوری است. رئیس سابق مجلس شورای اسلامی که عهده دار ریاست دفتر بازرسی نهاد مقام معظم رهبری است در خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است به ماجرای نامه یکی از برادران اهل سنت به دفتر بازرسی رهبری اشاره می‌کند و می‌گوید:

نمونه دیگر مربوط به یکی از برادران اهل سنت در یکی از روستاهای کردستان است. ایشان بازنشسته‌ی شهربانی در زمان شاه بود و پسرش که در یک نهادی کار می‌کرد به اتهام اختلاس دستگیر و در آگاهی در زمان بازجویی فوت می‌کند.

پدر این جوان شکایتی برای دفتر آقا تنظیم و از طریق پست عادی ارسال کرده بود. مردم محل او را مسخره کرده و گفته بودند اشخاصی که آشنا و پارتی دارند و نامه می‌دهند، کسی جواب نمی‌دهد، حالا نامه برای رهبر را از طریق پست می‌فرستی و دلت خوش است که جواب دهند؟

این نامه‌ی پستی اتفاقاً به دست آقا رسیده بود. آقا هم دستور بازرسی را صادر فرمودند. من سه قاضی انتخاب کرده و یک نیابت قضایی هم از جانب آقای یزدی برایشان گرفتم تا بتوانند از طرف قوه‌ی قضائیه عمل کنند و به دنبال آن به مهاباد کردستان اعزام شدند.

وقتی که این‌ها برای رسیدگی به شکایت یک پیرمرد بازنشسته که نامه‌اش را از طریق پست عادی به دفتر رهبر فرستاده است وارد مهاباد شدند، ولوله شد. اتفاقاً این بازرسی منجر به دستگیری، زندان، محاکمه و صدور حکم قصاص برای یک افسر آگاهی شد.

بچه‌های تیم بازرسی آمدند و گفتند: ایشان محکوم به قصاص است. من گفتم حالا که این افسر جوان محکوم به قصاص شده است، دست نگه دارید. بروید پیش آن پیرمرد که محتاج و فقیر هم می‌باشد. با ایشان صحبت کنید اگر رضایت بدهد دیه‌ی بچه‌اش را بگیرد، آن جوان هم از بین نمی‌رود.

 بچه‌ها به مهاباد رفتند و گفتند: اگر شما رضایت ندهید مجرم قصاص می‌شود، اما اگر شما عفو کنید، زیباتر است بیا و دیه را بپذیر. این پیرمرد رضایت داد و آن جوان افسر، حدود چهار، پنج میلیون به عنوان دیه داد و آزاد شد.

زمانی که گزارش را به آقا ارائه می‌کردم، چشم آقا پر از اشک شد و فرمود آقای ناطق این بازرسی نبود این دیگر فوق بازرسی بود و چندین بار تشکر کردند و تقدیر نامه‌ی کتبی هم لطف کردند و چند بار فرمودند: وقتی من رهبر شدم نگران بودم که اگر کسی به من تظلم بکند چگونه رسیدگی کنم. خداوند لطف کرده این دفتر را راه انداختیم و من خاطر جمع شدم که اگر موردی ارجاع شود تا آخر رسیدگی می‌شود.