صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۱ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۹۲۷۲۳
تاریخ انتشار: ۱۰ : ۱۵ - ۰۳ بهمن ۱۳۹۱
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
هاشمی در مصاحبه ای متفاوت با فصلنامه انتظار به پاره ای از شبهات و انحرافات پیرامون مساله ظهور امام زمان (عج) پاسخ داد و تاکید کرد : ما  اگر نتوانیم کارایی نظام را در حوزه زندگی و معاش مردم حفظ کنیم و یا اجازه دهیم عده ای آن را مخدوش کنند ،چگونه  می توانیم مدعی زمینه سازی ظهور باشیم؟


به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی ، گزیده مصاحبه متفاوت رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با فصلنامه انتظارپیرامون مساله ظهور بدین شرح است :

* به عقیده ی شیعه، مشروعیت حکومت، در زمان غیبت امام زمان(عج)، با اذن ایشان و خواست مردم است. بنابراین، وقتی که ما «ولایت فقیه» را می گوییم، منظورمان، کسی است که در صورت موافقت مردم و خواست مردم، از سوی امام زمان مأذون است تا مسئولیت اداره‌ی امور جامعه را بر عهده بگیرد. این فرض، جزء عقائد مسلم است . مسئولیت دخالت در زندگی مردم، قانون گذاشتن، قانون اجرا کردن، مسائل مالی، مسائل تربیتی، همه‌ی این ها، با این اذن و اجازه است.

*خوب، پیدا است که در چنین شرایطی، ما باید آن چه را که می فهمیم و فکر می کنیم که از معارف اسلام است، پیاده کنیم. امام زمان هم خودشان برای این ها قیام خواهند کرد. ما باید محتوای واقعی اسلام را در حد فهم خودمان، آن قدر که می فهمیم، در همه ی زمینه ها اجرا کنیم . غفلت کردن از هر بخشی از اسلام درجامعه ی اسلامی که به عنوان حکومت شیعی شناخته شده، یک نوع تخلف از حقوق است .

* اصلا، مهدویت برای چیست؟ خوب، مهدویت، برای اسلام است! اگر اسلام نباشد، مهدویت چه ارزشی دارد؟ به عنوان یک شخص، امام، ارزش شان به این است که می خواهند معارف آسمانی را تبیین و اجرا کنند . ما اگر همین را بتوانیم به جامعه‌ی بشری بفهمانیم که برنامه‌ی امام زمان چه خواهد بود و دنبال چه هستند، کار بزرگی است. من، معتقد نیستم که ما، همه ی برنامه های امام زمان را می فهمیم، چون این تعبیر که «ایشان، دین جدید می آورند»، نشان می دهد که ما، اسلام را خوب نمی شناسیم. «دین جدید» اشاره به محتویات عملی و فکری و... اسلام است. ما نمی توانیم فکر کنیم همه‌ی آن چیزهایی را که امام زمان (عج) دارند، در اختیار ما است و همه ی آن ها را می فهمیم . اسلام واقعی و تفسیر واقعی و . . . را ایشان باید بیاورند . بنابراین، آن، مهم ترین حقی است که به گردن است . گسترش فرهنگ مهدویت هم، یکی از این بخش ها است .

* ممکن است که برخی بگویند: «متن روایات، برای مردم خوانده شود.» و به همین مقدار هم قانع باشند. این، درست نیست ; زیرا، روایات مربوط به حضرت حجت (علیه السلام) صحیح و نا صحیح اش با هم مخلوط شده است چیزهایی، قابل فهم است و چیزهایی هم برای عموم قابل فهم نیست. مخلوط کردن این ها، خدمت خوبی به عامه ی مردم نیست. خدمت خوب، این است که ما آن هایی را که می توانیم بفهمیم که برنامه ی امام زمان است، متناسب با وضع امروز، به مردم عرضه کنیم .در این باره هم، تنها مردم خودمان را در نظر نگیریم . مردم ما، یک تعبد و علاقه ی خاصی به حضرت دارند . وضعیت فرهنگی مردم جهان را نیز در نظر بگیریم . اتقاقا، وقت اش هم همین الان است .

* اتفاقا، یکی از چیزهایی که می شود از همین منابعی که اشاره شد، استخراج کنیم و درست تبیین بکنیم، همین موضوع است. بعضی فکر می کنند که حضرت، با یک قدرت قاهره ای وارد می شوند و بامعجزه و سوار بر ابر و . . . اسلام را بر جهانیان تحمیل می کنند و مردم، طوعا یا کرها، این را باید بپذیرند! از روایات و اسناد، این طوری استفاده نمی شود! اولا، مبانی خود اسلام این نیست، و ثانیا، رفتار خود پیغمبر (علیه السلام) و رفتار علی ابن طالب (علیه السلام) این نبوده است . حضرت (عج) با مردم سر و کار دارند و قطعا نظر مردم، این جا، مهم است .

* من فکر می کنم، یکی از خدماتی که می توانیم به عنوان ادای حق مان، انجام دهیم، این است که این بحث را خوب روشن بکنیم، چون، در اسناد، کاملا، روشن است که وقتی امام زمان (علیه السلام) می آید، مردم، رشد فکری پیدا کرده اند . وقتی که رشد فکری پیدا کردند، می توانند برنامه های درست را درک کنند . بعلاوه، مردم، از کسانی که ادعاها کرده اند و به عنوان مصلح وارد جامعه شده اند، ولی خودشان هم به یک اخلال گر و استعمارگر تبدیل شده اند، خسته شده اند و تشنه ی یک برنامه ی عادلانه و انسان دوستانه و سعادت آور هستند . در آن زمان، شرایط جهانی هم به گونه ای پیش می آید که حضرت می توانند برنامه ی خودشان را به صورت جهانی مطرح کنند و با مردم جهان ارتباط برقرار کنند. مردم جهان هم، مطالب را می فهمند و با چشم باز، پس از درک کردن، می پذیرند .

* برای من، این مطلب، خیلی روشن است و از اسناد و احادیث مربوط به حضرت حجت (علیه السلام)، به روشنی، این مطلب به دست می آید . شرایطی که ایشان در آن ظهور خواهد کرد، زمانی است که اگر برنامه ی همه جانبه ی قابل دفاع و امید بخشی برای مردم مطرح بکنیم، مردم، رای می دهند و استقبال می کنند . بنابراین، قطعا، شما باید فرض را بر این بگذارید که ایشان، با رضایت مردم و با استقبال مردم مواجه می شوند . حالا اگر شما مطالبی در بعضی از اسناد می ببینید که با این ها نمی خواند، آن ها را باید بررسی کنیم . یکی از کارهای تحقیقی ما همین باید باشد .

* جهانی شدن، الان، مسئله ی روز، بلکه از مهم ترین مسائل است . به طور طبیعی، تاریخ بشر، به طرف جهانی شدن می رود . این امر، قابل اثبات است . شما از پنجاه سال، صد سال پیش به این طرف که نگاه بکنید، می بینید که بسیاری از مسائل که قبلا منطقه ای بوده، یا کشوری بوده، یا قبیله ای بوده، الآن، جهانی شده است . الآن، مسائلی است که کشورها نمی توانند به تنهایی درباره ی آن، تصمیم بگیرند . حمل و نقل دنیا، ارتباطات و اطلاع رسانی دنیا، محیط زیست دنیا، تجارت دنیا، مسائل امنیت دنیا، . . . الان به هم مرتبط هستند و هر گوشه ای از جهان که حادثه ای پیش بیاید، روی همه ی جهان اثر می گذارد . هرچه قدر هم پیش برویم، این مسئله جدی تر می شود . تعبیر دهکده ی جهانی، واقعا، یک تعبیر خوب و قابل درک است و حقیقت و طبیعت موضوع را می رساند .

* فرض ما، این است که یک عده از کسانی که این بحث ها را مطرح می کنند، محقق و دل سوز بشر هستند و می خواهند، مشکلات بشر را حل کنند . در این میان، قدرت هایی هستند که فکر می کنند باید از این جریان، برای خودشان، برای حکومت شان، برای کشورشان، سوء استفاده کنند . آمریکا، این چنین است . آمریکاییان، با عمل شان نشان دادند که از این جهانی کردن، در درجه ی نخست، منافع خودشان را می خواهند و برای این که به منافع شان برسند، یک منافعی هم به دیگران می دهند .

* وقتی برنامه ای باشد که هر کسی، سعادت خودش را در آن بینید، چرا نپذیرد؟ الآن، کشورهای اروپایی که هر کدام شان برای خودشان پول داشتند، مرز داشتند، خیلی چیزها داشتند، به این نتیجه رسیدند که بیایند، ابتدائا، بازار مشترک درست کنند و بعد اتحادیه ی اروپا درست کنند و بسیاری از مقررات داخلی خودشان را، حتی پول شان را به نفع این مجموعه کنار بگذارند . سبب اش هم این است که احساس می کنند که منافع شان در این اتحاد است و مردم هم این را می فهمند و موافق می شوند.

* من دارم فرض را بر این می گذارم که امام زمان (علیه السلام) با برنامه ای می آیند و ابزار تبلیغ و ابزار معرفی و اطلاع رسانی هم وجود دارد و مردم هم از وضع موجود خودشان، راضی نیستند و خسته اند، وقتی که برنامه ی حقوقی مناسبی را می بینید، همکاری می کنند .

* این که عده ای می گویند: امروز«مادیت غلبه دارد.» ، امام زمان نمی آیند که مسائل مادی مردم را ندیده بگیرد! منافع مردم را در نظر می گیرند و زندگی سعادت مند برای مردم می آورند! امام زمان که نمی گوید: «همه اش نماز بخوانید! همه اش قرآن بخوانید! ; همه اش زیارت کنید! همه اش...»! او، برنامه ی زندگی می آورد و مردم هم می فهمند و می پذیرنند . مثل الآن که پذیرش نیست، خوب حضرت هم ظهور نکرده اند .

* در روایات ما، برای جنبه های عطوفت و مهربانی و دل سوزی ایشان، موارد زیادی پیدا می شود . اصلا، آن جنبه ی خشنی که در بعضی از اسناد، بعضی، روی آن تکیه می کنند، به نظر درست نمی آید . آن، مولود تفکرات زمانی بوده که پیروزی را همراه با جنگ و کشورگشایی می دانستند . این نوع پیروزی، اگر می خواست بشود، خوب، در زمان حیات حضرت، بلکه در زمان حیات حضرت علی (علیه السلام) هم می توانست اتفاق بیفتد! چرا خداوند، منتظر می ماند که این همه زمان بگذرد تا شرایط درست بشود؟ اگر بنا است با معجزه و آن ابزاری که معمولاا می آورند، با آن ها بخواهد ایشان پیروز بشود، خوب، این را در زمان حضرت آدم هم می توانست انجام دهد! پس پیدا است که برای برقراری یک حکومت جهانی، زمینه های دیگری باید آماده باشد و آن، همان پذیرش و عطش مردم است .

* مورد دیگر، بحث ارتباطات است . در زمان حضرت، که وقتی ماموری به نقاط دور دست می رود، اگر درباره ی ماموریت خودش، ابهامی پیدا کند، می گویند . «در کف دست خودت نگاه کن و ماموریت را ببین .» . خوب، در کف دست آدم که چیزی نیست! ما نمی خواهیم بگوییم، آن موقع، این معجزه اتفاق می افتد، بلکه مسائل ارتباطی، به گونه ای است که او می تواند از این ها چیز بخواند; یعنی، برنامه اش را می تواند از دور ببیند و آن را اجرا بکند . این گونه روایات را در قدیم نمی فهمیدند، اما الآن، با فن آوری اطلاع رسانی، این موارد، معلوم می شود .

* از آیات قرآن، می شود فهمید که ادیان دیگر هم تا قیامت، طرفدار دارند. ما، دلیلی نداریم که وقتی حضرت، تشریف می‌آورند، همه را به پذیرش اسلام مجبور می کنند. شاید کسانی هم باشند که اسلام را نپذیرند. البته، این ها، قطعی نیست، ولی جای این است که بگوییم، چنین آزادی وجود دارد که مردم، عقاید خودشان را داشته باشند . منتها، منطقا، وقتی که ایشان اسلام را معرفی می کنند، خود مردم می پذیرند. مردم، دیگر، تعصبی ندارند. وقتی که تفکرشان باز باشد و استدلال هم بشوند، خیلی از افراد می پذیرند .

* این که ایشان، با چه شیوه ای حکومت می کنند، آن نقطه ی مشخص که نقطه ی شروع ما است، این است که ایشان، صاحب الامر هستند، و مانند دیگر امامان، حاکمیت منحصرا برای ایشان است، اما این که تحزب خواهد بود. یا نه، شاید باشد و ایشان اجازه بدهند تا سلیقه های مختلف، به صورت جریان ها و احزاب، فعال باشند. این که انتخابات به همین شکلی که از پایین، مردم، انتخاب می کنند، این که شوراها خواهد بود، این که در هر منطقه ای، شورای مدیریت درست می شود، این که افرادی را منصوب می کنند، این ها، چیزهایی نیست که قطعی باشد .

* من فکر می کنم، اصل مسئله، روشن است; یعنی، که رضایت مردم و رای مردم ملاک است، اما این که، در مدیریت کشور، چه گونه به رای مردم می رسند و چه گونه در اداره ی کشور به آنان متکی می شوند، این که آیا واقعا در همه ی کره ی زمین، یک نوع مدیریت اعمال می شود، آیا این که . . . . ، همه ی این ها، از اموری است که روشن نیست . چه بسا، مثلا، در گوشه ای از جهان، مسلمانان، یک نوع مدیریت خاصی با سلیقه ی خودشان داشته باشند، منتها، همه، هماهنگ با هدف و برنامه ی حضرت هستند . دربرنامه ی حکومتی حضرت شاید جایی برای اختلاف نظر و... وجود داشته باشد ما، هیچ دلیلی نداریم که فکر کنیم که همه ی جهان، مثل یک خانواده اداره می شود .

* ما، فعلا، عضوی از این جامعه‌ی بزرگ هستیم و نباید در این بحث، با اصل جهانی شدن مخالفت کنیم; چون، این، یک چیزی است که می تواند در خدمت بشریت باشد . دادگاه بین المللی کیفری که برای مجازات جنایتکاران جنگی تشکیل شده است، درست است که الآن آمریکا در آن نفوذ دارد و . . . ، ولی اگر انصافا یک عده دانشمند قاضی عادل شریف باشند و اگر هر کشور کوچکی هم از یک دولت قدرت مندی، به عنوان جنایتکار جنگی، شکایت کرد، آن جا رسیدگی کند، آن، یک چیز خوبی است . مطالب و امور دیگر هم این طور است . ما باید این ها را کمک بکنیم تا انجام بشود و از این که هست، به سمت عقلانی تری برود .

* برای این، احتیاج دارد که بقیه ی کشورهای اسلامی هم همکاری کنند . اگر این پنجاه و چند کشور اسلامی، بتوانند خودشان را همراه کنند و متحد باشند، یک وزنه ی عظیم می شوند و در همه ی این مراکز جهانی، می توانیم با رای خودمان، سرنوشت دنیا را اصلاح بکنیم . البته، آنان، باز نفع شان را بیش تر از ما می برند . از این رو، اگر منافعشان لطمه ببیند، بیرون می روند . آمریکا، از یونسکو بیرون رفت; چون، رای اش در تعیین دبیر کل، مؤثر نبود . نیز از پیمان «کی . یو . تو» بیرون رفت .

*  لازم است این نکته را مطرح کنم که جمهوری اسلامی، پیوسته، در پی این بوده است که حکومت جهانی حضرت (علیه السلام) را الگوی رفتار خود قرار دهد. ما اگر از رفاه می گوییم، اگر از امنیت می گوییم،... ، چیزهایی است که از آن جا الگوبرداری کرده ایم . البته، در این باره، ما، به اندازه ی فهم خودمان از اسلام و توانی که داریم، عمل می کنیم . ما، نه فهم حضرت را داریم و نه امکانات حضرت را، لذا آن چه پیاده می کنیم، نمی تواند، کاملا مطابق با آن الگو باشد . گر ما بتوانیم، به اندازه‌ی توان مان هم اسلام را پیاده کنیم، الگوی خوبی برای جهان خواهیم بود و این می تواند، زمینه را برای ظهور حضرت فراهم آورد .

* تاکید می کنم، اگر ما بتوانیم آرمان های اسلام را در عمل پیاده کنیم و به مردم جهان نشان دهیم، کار بزرگی برای گسترش فرهنگ مهدویت انجام داده ایم . الآن هم، سعی و تلاش مان، جز این نیست . حالا این که چه مقدار موفق شده ایم، یک بحث دیگری است.

* اگر نظر و مقبولیت مردم نباشد، کاری نمی توان کرد. برای عملی کردن اسلام، ما باید مردم را همراه خود داشته باشیم. به نظر ما، فقیه واجد شرایط، جانشین حضرت بقیة الله (علیه السلام) است، اما اگر این بحث ها بخواهد جنبه‌ی حکومتی به خود بگیرد، باید برای فقیه، مقبولیت حاصل شود. حضرت علی (علیه السلام) چون پذیرش مردم نبود، خانه نشین شد! ما که بالاتر از حضرت نیستیم! اصلا چرا حضرت در پرده‌ی غیبت اند؟ زمینه‌ی پذیرش گسترده و جهانی مردمی وجود ندارد.

* ما کار خیلی مهمی که باید انجام دهیم، این است که معاش مردم را سر و سامان ببخشیم . این، جزء نخستین وظیفه ی دولت اسلامی است . حضرت علی (ع) که مالک اشتر را به مصر می فرستد، به او می گوید، با اموالی که جمع می کند، آبادانی کند و آبادانی ها را گسترش دهد .

* الآن، شبهاتی که مطرح است، بیش تر، مربوط به بعد کارایی نظام است . با موفقیت اقتصادی، این شبهات، خود به خود، پاسخ داده می شود . البته، آن شبهات فکری را هم باید مستدلا پاسخ داد.این شبهات، چیزهای تازه ای نیست. شما کتاب خاطرات مرا که منتشر شده، ملاحظه کنید. خواهید دید که این ها، از آن موقع هم بوده است. بله، یک وقتی در کمون و نهفته بوده است و زمانی آشکار شده است .

* ما می بینیم که آنان، همه ی ارزش های اسلام را مورد هجوم قرار داده اند; زیرا، حضرت مهدی (علیه السلام) هم بدون اسلام، مطرح نیست! حضرت می آیند تا اسلام را اجرا کنند! داستان سلمان رشدی برای نابودی اساس اسلام بود! من می گویم، آنان، تنها، به یک موضوع نپرداخته اند، بلکه به هر چیزی که مایه ی افتخار ما است و برای ما ارزش است، تهاجم کرده اند و می کنند. یکی از این محورها هم موضوع مهدویت است .

* من خودم، از عنایات حضرت، زیاد دیده ام. در جاهایی که انسان، واقعا، مستاصل می شود، با توسل از صمیم قلب، عنایات ایشان را خواهد دید . یک موردش را در فتح فاو دیدم. ما، برای فتح فاو، باید هزاران نفر را از آب می گذراندیم و به سنگرها و استحکامات عراق، حمله می کردیم. ما، همه ی وسائل لازم را فراهم کرده بودیم، ولی به خاطر سنگینی کار طبیعی بود که در آن شرایط توسل به ائمه به خصوص به امام عصر (علیه السلام) برای ما خیلی کارساز شد. و بالاخره دلهره داشتیم. خلوص رزمندگان و توسل آنان و ما، سبب شد که عملیات والفجر هشت با موفقیت به پایان برسد. ما فکر می کردیم که اگر دست عراق را از آب کوتاه کنیم، نمی تواند دیگر ادامه دهد. افزون بر آن، در این فکر بودیم که اگر قرار شد، آتش بس شود، آن جا را به، عنوان حربه ای برای رسیدن به حقوق مان نگه داریم . الحمدلله، فاو، به دست ما افتاد .

منبع: فصلنامه انتظار، زمستان 1381، شماره6