روزنامه ایران، ارگان دولت امروز با درج
مطلبی که به نظر می رسد مانیفست حامیان دولت در انتخابات 92 باشد اعلام
کرده است که «آقای رئیس جمهور، علی رغم همه انتقادات ، می تواند فراهم
کننده یک راه سوم باشد و نشانه های آن نیز رویت شده است».
در این مطلب همچنین گفته شده که احمدی نژاد از ابتدا هم اصولگرا نبوده و در سال 84 مجبور شده است از نیروهای اصولگرا استفاده کند.
متن کامل این نوشتار در ادامه می آید:
اپیزود اول:
اشتراک ادبیات اصولگرایان و اصلاح طلبان در مواجهه با دولت موضوع جدیدی
نیست اما آنچه اخیراً باعث حیرت شده، انطباق ادبیات این دو جریان ظاهراً
متضاد در تقابل است به گونه ای که اخیراً محمدحسین
صفارهرندی در واکنش به صحبت های آقای احمدی نژاد درباره قانون اساسی، واکنش
نشان داده و با عصبانیت گفته است که: «به قیافه آقای احمدی نژاد نمی خورد
درباره قانون اساسی حرف بزند!» این جمله آشنا را نیز پیشتر آقایان اصلاح
طلب گفته بودند و آقای احمدی نژاد را فاقد چهره ای لازم برای ریاست جمهوری
دانسته بودند. البته همزمان با آقای صفار، یکی از کاریکاتوریست های جریان
دوم خرداد مقیم خارج نیز دقیقاً کاریکاتوری با مضمون صحبت های آقای صفار
منتشر کرد.
به هرحال این نشان می دهد آقای صفار و محفلی که ایشان
وابسته به آن است، بشدت نسبت به اقدامات و مواضع اخیر آقای احمدی نژاد عصبی
هستند. شاید آقای احمدی نژاد بتواند بهترین استفاده لازم را از این قبیل
اظهارات ببرد اما اندک ارادتی نسبت به جمهوری اسلامی و نظام هم اگر باشد،
حکم می کند نسبت به این قبیل رفتارها و اظهارنظرها احساس خطر کرد.بی
احترامی به ساخت قدرت و بی اعتنایی به بدیهی ترین قواعد زیست سیاسی، نتیجه
کردار گروهی است که در قاعده و نظم نمی آیند و به همین جهت اگر صادقانه
ترین نیات را هم دارا باشند؛ اما به مثابه ویروس های آلوده برای کالبد
حکومت هولناکند. رعایت اخلاق سیاسی آن هم در جزء یعنی در حوزه بیان و
اظهارنظر اگرچه نشانگر وجود بدیهی ترین و ابتدایی ترین گزاره ها در اسلوب
سیاست ورزی است اما می توان گفت در این حوزه ادبیات و اظهارنظر درباره
افراد می تواند برون داد ماهیت خفته افراد باشد.یک نکته ظریف در این باره
هست که نباید از آن غافل شد؛ اگر اندک ارادتی به انقلاب و نظام باشد، نباید
گذاشت این قبیل اظهارنظرها به لطایف الحیل به نظام دوخته شود حتی اگر حضور
آقای صفار در مجمع تشخیص مصلحت نظام یادآوری گردد.
اپیزود دوم:
نمی دانم در جریان آقای احمدی نژاد و خیل طرفداران ایشان، بستر انتقاد
به برخی تصمیمات رئیس جمهور تا چه اندازه گسترانیده شده است. رفتار آقای
احمدی نژاد در دوره دوم ریاست جمهوری اش و بویژه در سال اخیر باعث شده یک
نگرش عمده در سطح جامعه نسبت به ایشان ایجاد شود. قبل از پرداختن به موضوع
اصلی یادداشت بهتر است به برخی دغدغه های فرعی اشاره شود. مثلاً یکی از انتقادات به آقای احمدی نژاد این است که چرا پس از انتخابات سال 84 در قامت یک رئیس جمهور اصولگرا ظاهر شد.
البته آنهایی که روند انتخابات ریاست جمهوری نهم را از نزدیک رصد کرده و
هنوز فراموش نکرده اند؛ می دانند احمدی نژاد کاندیدای هیچ کسی نبود و دست
بر زانوی کسی نگرفت.
با این حال انگاره عمومی از احمدی نژاد این بود که او
یک رئیس جمهور وابسته به تشکیلات اصولگرا است. خود آقای احمدی نژاد اما چند
ماه قبل در جمع هوادارانش گفته است که او ناچار بوده که از نیروهای موجود
استفاده کند. غربت احمدی نژاد در آن سطح از تصمیم گیری می تواند این
اظهارنظر او را موجه کند اما خیل کثیری از علاقه مندان جدید آقای احمدی
نژاد انتظار داشتند که او پالس هایی درباره عدم اعتقاد به تحدید نگاه
انقلابی در قالب محدود اصولگرایی ارائه کند. علاقه مندان به آقای احمدی
نژاد باید به دوستان جدیدشان حق بدهند انتقاداتی از این سنخ داشته باشند. این
انتظار که نسبت به برخی تصمیم گیری ها در دولت گذشته باید اغماض داشت،
انتظار درستی نیست. به عنوان نمونه وقتی همین آقای صفارهرندی بر امورات
فرهنگی کشور قرار می گیرد، آیا باید انتظار داشت که از این تصمیم استقبال
شود؟ این انتقاد از نوع انتقادات پیش برنده است و امیدواریم دوستان
هوادار آقای احمدی نژاد هم نسبت به تکامل گفتمانی و مدیریتی معتقد باشند.
اپیزود سوم:
آقای احمدی نژاد در ابتدای مسیری است که می تواند به مثابه یک راه سوم
در جمهوری اسلامی ایران تلقی شود. آقای احمدی نژاد بنا به هر دلیلی- که
کندوکاو در باره این دلیل انحرافی است- اکنون یک الگوی جدید سیاست ورزی را
به نسل های مختلف ایرانی ارائه کرده است. بر اساس این مدل، تحدید گرایشات
فکری و اعتقادی جامعه و بویژه نسل جوان در دوگانه اصلاح طلب و اصولگرا دچار
فروپاشی می شود و جامعه پرنشاط ایرانی می تواند به الگویی جدید در حوزه
اندیشه و عمل بیندیشد. در الگوی جدید گرایش به اصلاحات لزوماً منجر به جبر
پوشیدن قبای اصلاح طلبی نمی شود و دلسوزی برای اصول نیز اجباری شدن پذیرش
جریان اصولگرایی را به دنبال ندارد. این یک واقعیت تلخ است که پیش از این
مهندسی افکار انجام و افکار عمومی به دو قشر اصولگرا و اصلاح طلب تقسیم
بندی می شد و بر این اساس رقابت بر سر صید افکار عمومی به سمت یکی از این
دو گرایش بود.
تحدید افکار به دو الگوی سیاسی - که در پشت پرده
مشترکات بسیار دارند- یک خیانت به انقلاب بوده و هست. نسل جوان باید به
مثابه موتور محرکه انقلابی باشد که آزادی در تفکر و تعقل بارزترین مشخصه آن
بوده و هست. راه سوم هرچند در طلیعه است اما انتظار از همه علاقه مندان به
ایران آن است نسبت به شکل گیری آن اهتمام کنند. اکنون آقای رئیس جمهور،
علی رغم همه انتقادات امثال من، می تواند فراهم کننده یک راه سوم باشد و
نشانه های آن نیز رویت شده است. هنوز زود است که درباره این راه سوم و
مختصات آن سخن گفت. باید اجازه داد و دید آقای احمدی نژاد از بستر قانون
اساسی به دنبال برجسته کردن کدام وجوه است.