صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۲ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۸۶۱۲۳
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۰۹ - ۱۴ آذر ۱۳۹۱
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

در تازه‌ترین شماره هفته‌نامه نگاه پنجشنبه پرونده‌ای درباره جایگاه دکتر مصدق در تاریخ معاصر ایران با عنوان «فرجام آقای نخست وزیر» تدوین شده که حاوی نظرات موافق و مخالف و میانه درباره این چهره سیاسی- تاریخی است.

بخش هایی از گفتگوی جنجالی دکتر پیروز مجتهدزاده چهره حامی مواضع دولت احمدی نژاد را که از دانش آموختگان اعزامی دربار به انگلیس برای تحصیل بود را به نقل از خبرآنلاین که از نگاه پنج شنبه نقل کرده، در ادامه می خوانید:


- روشنفکران ما هم بیشتر تحت تاثیر انگلیس بودند. در کتاب «میرزا آقاخان نوری» نشان داده ام که انگلیسی ها چطور آمدند و در جامعه روشنفکری ایران دامی گستردند که از طریق فحش دادن به انگلیس، کار انگلیس را پیش ببرند.

- من نمی دانم این بی بی سی چه مرضی دارد؟ برای چه دارد خودش را می کشد که آی مصدق چنین است و مصدق چنان است. هیچ رسانه بین المللی را ندیده ام که تا این حد انرژی و سرمایه خودش را برای تبدیل مصدق به یک قهرمان ملی، خرج کند. کمی عقب تر بروید؛ بروید سراغ ماجرای امیرکبیر و میرزاآقاخان نوری. تمام این ماجرا زیر سر سفرای انگلیس بود. اول سرهنگ شل و بعد هم چارلز مورای. می دانید که داستان امیرکبیر از آمدن او به تبریز شروع شد. از همراهی کاردار انگلیس با شاه و نخست وزیر در مسیر تبریز به تهران و قلع و قمع شدن تهران به نفع انگلیسی ها و حالا ما با این داستانها کاری نداریم. اینها حوادث تاریخی است.

- پروفسور امانت، یک عمر زحمت کشید و اسناد دقیق انگلیس را گردآوری کرد و کتاب قبله عالم را نوشت. شما به من بفرمایید آن پژوهشگران که به کار او شبهه وارد کرده اند، چه سابقه ای در گردآوری و نشر اسناد انگلیس در ایران دارند؟ کسی مثل آقای شهبازی که از جمله این پژوهشگران است، مثل بقیه قصه گویان تاریخی دارد یک حرف پیش ساخته را تکرار می کند و مثل چوب بر سر این و آن میزند. این حضرات شرایطی را در ایران ایجاد کرده اند که هیچکس به خودش اجازه نمی دهد به دنبال کشف حقایق تاریخی برود. فضایی ایجاد کرده اند که انگار تاریخ معاصر ایران نوشته شده است و تمام. و دیگر هیچکس حق ندارد درباره آن چیزی بنویسد. اگر هم بنویسد، انکارش می کنند؛ امانت را تبدیل کردند به یک بهایی، به خودفروخته به انگلیس، یهودی قلمدادش کردند و... من از آقای شهبازی یا هرکس دیگری دعوت می کنم بنشینند کتاب امانت را خط به خط بخوانند و ببینند چه چیزی را از کجا و در چه تاریخی نقل کرده است.

- تاریخی که نوشته شده، تماما تاریخ انگلیسی هاست و خیلی ها دارند سنگ این تاریخ را به سینه می زنند. البته ندانسته این کار را می کنند. به دلیل همان گرایشهای سیاسی که عرض کردم به آن دچارند، خودشان را کور می کنند و هرگز نمی توانند حقیقت را ببینند. ناصرالدین شاه سه بار فرمان قتل امیرکبیر را صادر کرد. نه یک بار بلکه سه بار! هربار انگلیسیها دخالت میکردند و اجازه نمیدادند این اتفاق بیفتد. دفعه سوم وقتی فرمان قتلش را صادر کرد، فراشباشی را مامور کرد که حکم را بیدرنگ و فی المجلس اجرا کنند. بدوبدو و چهارنعل رفتند به کاشان و آن بدبخت را بردند توی حمام و آن طور خلاصش کردند که انگلیسیها نتوانند نجاتش بدهند. همان موقع انگلیسی ها مشغول تهیه سند تحت الحمایه گرفتن امیرکبیر و تابعیت او بودند. سند صادر شد اما تا برسد به تهران کار از کار گذشته بود. آقایان تاریخدان! خواهش می کنم اول بروید انگلیسی یاد بگیرید، شما تا زبان دولتی را که در امور داخلی ما آن طور مداخله می کرد، یاد نگیرید، نمی توانید اسناد را مستقیم بخوانید.

- اگر چنین سندی درباره امیرکبیر صادر شده، دال بر نوکری امیرکبیر نیست. امیرکبیر شخصیت کاملا مستقلی بود. البته نسبت به انگلیس و خواسته های انگلیس خیلی مماشات می کرد. اما او نوکر انگلیس نبود. میرزاآقاخان نوری هم نوکر انگلیس نبود. حاجمیرزا آغاسی هم نبود. ظلم و جور شاهان به خصوص ناصرالدینشاه آنقدر زیاد بود که رجال مملکت ناچار بودند تحت الحمایه قرار بگیرند. عصر، عصر کاپیتولاسیون بود. ولی این آقایان به کسی که کاپیتولاسیون را لغو کرد به همان اندازه فحش می دهند که به نوکران انگلیس. شما او را هم نوکر انگلیس می دانید و می گویید انگلیسی ها او را روی کار آوردند. خجالت دارد.
 

- می دانید که قبل از 28 مرداد، یعنی 25 مرداد مصدق عزل شده بود. ولی مصدق با اینکه شاه فرمان عزل او را صادر کرده بود بی اعتنایی کرد و آنها را که حکم عزل دستشان بود به زندان انداخت. خب این می شود حکومت یاغی و سرخود. این حکومت یاغی شرایطی پیش آورده بود که عده زیادی از رجال مملکت از قبل به زندان افتاده بودند، عده ای هم از کشور فرار کردند. امثال زاهدی هم مخفی بودند. تنها کاری که روزولت کرد این بود که بین رجالی که مخفی شده بودند و آنها که به خارج از کشور رفته بودند ارتباط برقرار کرد. یعنی سرلشکر زاهدی در خفا بود و مصدق و ارتش او صد هزار تومان جایزه برای پیدا کردن زاهدی تعیین کرده بودند.

 

خب این شخص طبیعی بود که فرمان شاه را بگیرد و وارد عمل شود. کار روزولت همین بود که این ارتباط ها را برقرار کرد اما آیا واقعا همین ارتباط برقرار کردن بین این افراد، مبنای کودتای عظیم سال 1332 در ایران 27 میلیونی آن زمان بود؟ این همه سال است که من می گویم گفتن این حرف خجالت دارد برای ما. تف سربالاست گفتن این حرف. خجالت نمی کشند این حرفها را می زنند. اما امریکا این وسط چه مرضی داشت؟ مرض امریکا کاملا مشخص است. می خواست با انگلیس در نفت ایران شریک شود. انگلیس هم اصلا زیر بار نمی رفت چون نفت ایران، چیزی بود که بریتانیا را همچنان بریتانیا نگه می داشت. اگر مصدق نفت را این طوری ملی نمی کرد اوضاع جور دیگری ورق می خورد. نتیجه کار مصدق این بود که از آن 59 شرکت متقاضی نفت ایران، فقط یک شرکت به ایران رسید، 58 تای دیگر به انگلیس رسید.


- مصدق همان طور که می دانید تا آذر سال 1331 سند ملی شدن نفت را امضا نکرد. آذرماه وارد کار شد و تا اسفندماه وضع نفت را به جایی رساند که دیدیم. مصدق تمام مدت مخالف این کار بود. در نهضت ملی شدن نفت، همه عضو نهضت بودند. حتی شاه با اینکه نمیتوانست عضو نهضت باشد با آن همراه بود. حتی وقتی امریکایی ها سر ماجرای همراهی توده ای ها با مصدق، با او درافتادند و از شاه خواستند از نخست وزیری عزلش کند، شاه زیر بار نرفت. ولی مصدق با همه درافتاده بود؛ از رزم آرا گرفته تا دیگران، به طوری که همه اطرافیانش یکی یکی از او جدا شدند.

 

آخر این شارلاتان فقط دو روز قبل از ملی شدن نفت، آن سند را امضا کرد و بعد هم شد رئیس کل جریان ملی شدن صنعت نفت. همه را بیرون کرد، زندان انداخت و چه و چه ها. هرچقدر هم اطرافیانش و حتی رفقایش به او گفتند روشش غلط است زیر بار نرفت. به او گفتند این طوری ملی کردن نفت طبق قوانین بین المللی تمام حقوق ایران را در خارج از کشور از بین می برد و هرچه داخل کشور داریم هم از بین می رود و باید کلی غرامت بدهیم. آخر کدام آدم سیاستمداری چنین کاری می کند، مگر یک آدم لجباز. ظاهر امر این است که انگلیسی ها با مصدق درافتادند و کارشان به شکایت و شکایت کشی رسید ولی امروز که نگاه می کنید می بینید بزرگترین خدمت به بریتانیا شد. به هر حال آثار سیاسی کاری که مصدق کرد پدر ایران را درآورد.»