پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
پایگاه خبری «انتخاب»، مهرشاد ایمانی: ۲۵ دی ۱۳۵۷؛ سالیوان به کاخ نیاوران میرود تا شام را در کنار محمدرضاشاه و فرح باشد. او میداند که فردا شاه، ایران را ترک میکند و هم شاه و هم سالیوان میدانند که این سفر، سفری بیبازگشت است، اما به روی هم نمیآورند و سالیوان طوری برخورد میخورد میکند که اوضاع به نفع سلطنت پهلوی بامیگردد. فرح میرود تا برای فرزندانش یادگاریهایی از اتاقهایشان بردارد. او در خاطراتش مینویسد که به فرحناز تلفن کردم و از او که در هنگام خروج نمیدانست شاید هرگز نتواند برگردد، خواستم تا اگر یادگاریای میخواهد بگوید تا برایش ببریم او هم گفت که پوستر ستار را برایم بیاور.
پیش از خروج شاه و فرح فرزندانشان یعنی رضا و فرحناز ایران را ترک کرده بودند و علیرضا و لیلا هم همان ۲۵ دی از ایران خارج شده بودند.
آن طور که منوچهر صانعی، آجودان مخصوص شاه میگفت صبح ۲۶ دی شاه و فرح با دو هلیکوپتر جداگانه به فرودگاه مهر آباد رفتند. ساعت ۱۲ ظهر ۲۶ دی آن دو از سوی برخی رجال بدرقه میشوند؛ از جمله شاپور بختیار، نخستوزیر، جواد سعید، رئیس مجلس شورای ملی، علیقلی اردلان، وزیر دربار، معینیان، رئیس دفتر مخصوص و تعدادی دیگر از شخصیتها. خبرنگار بیبیسی در تهران در توصیف آن روز نوشته بود: «کسی نمیدانست که قرار است امروز شاه از ایران برود. باد شدیدی برفهای نشسته بر کوههای البرز را با خود به شهر میآورد. رادیو تهران از صبح مارشهای متعددی پخش میکرد. فضای کلی شهر آرام بود. تا پیش از خبر ساعت ۱۴ رادیو تهران که خبر خروج شاه از ایران را برای اولین بار داد همه اطلاعات ما بر اساس حدس و گمان بود».
محمدرضا شاه پیش از ترک ایران با خبرنگاران گفتوگویی کوتاه داشت که متن آن در روزنامه اطلاعات چاپ شد. او گفت: «همانطور که به هنگام تشکیل این دولت گفته بودم مدتی است که احساس خستگی میکنم و احتیاج به استراحت دارم. ضمنا گفته بودم پس از اینکه خیالم راحت شود و دولت مستقر شود به مسافرت خواهم رفت و این سفر اکنون آغاز میشود. در مورد مدت سفر گفتند، این بستگی به حالت مزاجی من دارد و در حال حاضر نمیتوانم آن را دقیقا مشخص کنم».
خروج شاه از ایران با مشکلات زیادی همراه بود. او و خانوادهاش مقصد از پیش تعیینشدهای نداشتند. بسیاری از کشورهای همپیمان ایران در دوران پهلوی هم به دلیل نگرانیشان از ارتباط با حکومت جدید ایران از پذیرش شاه سرباززدند. شاه در ابتدا به مصر رفت و انور سادات از او استقبال رسمی کرد. او سپس به مراکش رفت و مدتی را مهمان ملک حسن دوم، پادشاه این کشور بود، اما با فشاری که از ایران وارد میشد، دولت مراکش شاه را مجبور به ترک خاک این کشور کرد. سال ۵۸ فرا رسید و شاه هنوز نتوانسته بود کشوری را برای اقامت دائمی پیدا کند. دهم فروردین بود که به باهاما رفت؛ با ویزای گردشگری. در این ایام او سعی کرد از انگلستان پناهندگی سیاسی دریافت کند که بینتیجه ماند. مدت ویزای باهاما که تمام شد در بیستم خرداد به مکزیک رفت. شاه از مدتها پیش دچار بیماری سرطان شده بود، اما او سعی میکرد بیماریاش را پنهان کند تا آنکه در مکزیک سرطان او شدت گرفت. پزشک مخصوصش از پاریس آمد و در همان مکزیک او را تحت شیمیدرمانی قرار داد. وقتی بیماریاش به سطح وخامت رسید دولتمردان آمریکا علیرغم میل باطنیشان شاه و خانوادهاش را به خاکشان راه دادند. او در ۳۰ مهر ۵۸ وارد خاک آمریکا شد و به سرعت در بیمارستانی در نیویورک بستری شد و چندبار هم به صورت پنهانی به مرکز سرطان مموریال اسلون-کترینگ رفت. او در ۱۱ آذر به مرکز پزشکی ویلفورد هال در پایگاه نیروی هوایی لاکلند در تگزاس رفت، سپس در ۲۴ آذر به پاناما و در سوم فروردین سال ۵۹ به مصر رفت و در در نهایت انور سادات به او پناهندگی داد. مدت کوتاهی پس از ورود وی به مصر، پزشکان طحال او را خارج کردند. سرطان او در وضع پیشرفتهای بود و دیگر همه به این نتیجه رسیده بودند که او مدت زیادی زنده نخواهند ماند تا آنکه سرانجام در ساعت ۹:۴۵ روز ۵ مرداد سال ۵۹ و در حالی که ۶۱ سال داشت در قاهره درگذشت. سیدطالب رفاعی، روحانی شیعه عراقی و از مؤسسان حزبالدعوه عراق، برای او نماز خواند و پیکر او پس از تشییع رسمی دولت مصر، در مسجد الرفاعی قاهره خاکسپاری شد.
منابع:
۱. کتاب خاطرات فرح پهلوی
۲. مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
۳. آرشیو روزنامه اطلاعات
۴. پایگاه خبری بیبیسی