علی مطهری طی مصاحبه ای با روزنامه اعتماد گفت که اطلاع دقیقی در مورد کاندیداتوری هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری ندارد. به گزارش انتخاب، وی افزود: معتقدم كه با توجه به وضع كشور كه اكنون در حوزه اقتصاد، فرهنگ و سياست خارجي دچار مشكل هستيم حضور آیت الله هاشمی در يك دوره چهار ساله ميتواند راهگشا باشد. اگر هاشمي بيايد و مردم هم به ايشان راي بدهند اين حضور كمك ميكند كه ما زودتر از بحران خارج بشويم. چون شخص ديگري مانند هاشمي نميتواند نيروها و گروههاي مختلف سياسي را با نگرشها و سليقههاي مختلف دور هم جمع كند. ايشان بيايد تا كشور سروسامان پيدا كند و بعد براي چهار سال بعدي كشور را به يك نفر ديگر بسپارند. متن کامل این گفتگو در پی می آید: آقاي مطهري اين روزها شما و برخي از همفكرانتان مانند مجلس هشتم به دنبال طرح سوال از رييس دولت هستيد. اما مثل دفعه قبل برخي مخالف هستند. اما اين بار شما مخالفان را به افشاگري درباره سوابق قبل از انقلابشان تهديد كرديد. تنها كسي كه به اين تهديد واكنش داشت آقاي حدادعادل بود. آقاي مطهري چرا بحثها اينقدر دارد خانوادگي ميشود؟ من زياد نميخواهم اين بحث ادامه پيدا كند. فقط ميخواستم اشاره داشته باشم كه اينها بالاخره خودشان را جمع كنند. ولي خيلي صلاح نميدانم كه اين بحث ادامه داشته باشد. يعني شما هم شيوه آقاي احمدينژاد را در پيش گرفتيد و تنها به تهديد كردن و افشاگري قناعت ميكنيد؟ به نظرم الان زود است كه بخواهم در اين مورد صحبت كنم. چون همان موقع من اشاره كردم كه اگر اينها بخواهند به روش خود ادامه بدهند آنوقت من در اين مورد صحبت ميكنم. هنوز روشن نيست كه اينها چه خواهندكرد. به نظر من راجع به اين موضوع اگر صحبت نشود بهتر است. اما آقاي حداد خيلي اصرار داشتند كه شما به دنبال سوابق انقلابيشان برويد و حتي در اين مورد شما را رجوع دادهاند به مادرتان كه از ايشان بپرسيد نظر استاد مطهري راجع به ايشان چه بوده. آقاي مطهري، نظر استاد راجع به آقاي حدادعادل چه بود؟ من اگر بخواهم نظر استاد را بگويم ادامه همان بحث ميشود. آقاي دكتر، علت مخالفت شديد فراكسيون رهپويان مجلس از مخالفت با طرح سوال، حب احمدينژاد است يا اثبات قدرت خودشان در مجلس؟ علت اين همه تلاش براي نيامدن احمدي نژاد چيست؟ ببينيد من معتقدم كه ما بايد حسن ظن داشته باشيم. ما همان چيزي را كه خودشان بيان ميكنند، دليل مخالفت فرض ميكنيم. آنها بر اين اعتقاد هستند و ميگويند كه برداشت ما از صحبتهاي رهبري اين است كه در شرايط امروز سوال از رييسجمهور به صلاح كشور نيست، اگرچه عمل و فعل اين افراد گواه چيزي غير از اين است. چه چيزي؟ اينها در پس گرفتن امضاها استناد ميكردند به نظر رهبري. بعضي اينها ميگفتند ما اطلاع داريم كه رهبري با اين سوال مخالف هستند و بنابراين خوب است كه شما امضايتان را پس بگيريد. اما بعدا حرفشان را عوض كردند كه ما نگفتيم رهبري با طرح سوال مخالفاند بلكه گفتيم برداشتمان اين است. خب اين دوگانگي و تناقض در حرفهاي آقايان بود. يعني موقعي كه آقاي لاريجاني مطرح كرد كه رهبري در اين مورد نظري ندارد اينها مجبور شدند حرفشان را عوض كنند. به نظرم مخالفت اينها بيشتر ناشي از نگراني است كه از حضور آقاي احمدينژاد در مجلس دارند. علاوه براين، فكر ميكنند با توجه به سخنان اخير رهبري اين كار به صلاح كشور نيست. تا اينجا حق اين عده است كه مخالفت كنند و هيچ ايرادي به كارشان وارد نيست. مخالفان تا الان لابيگري هم در اين مورد در مجلس انجام دادهاند تا نظر نمايندگان موافق سوال را برگردانند؟ خب هر نمايندهيي حق اظهارنظر و لابيگري در مجلس براي پيش بردن نظر خود و استفاده ازنفوذ كلامش را دارد. اين يك امر طبيعي در مجلس است، چون ما داريم ميگوييم «مجلس شورا»، يعني محلي كه جاي گفتوگو و شور است. اما اشكالي كه وجود دارد در انتساب نظر خود به رهبري است. در مواردي ديديم كه اينها ميآيند به صراحت نظر خود را به رهبري منسوب ميكنند و در حقيقت با اين كار نماينده را فريب ميدهند كه اين كار درست نيست. علت اين همه واهمه از حضور آقاي احمدينژاد در مجلس چيست كه آنها را وادار به اين كار مي كند؟ اين عده معتقدند كه خود آقاي احمدينژاد به دنبال چنين فضايي ميگردد تا بيايد و كشور را بحران زده جلوه دهد. البته اين موضوع براي ما روشن نيست. چون من معتقدم اگر آقاي احمدينژاد بخواهد حرفي بزند و كشور را دچار بحران بكند خب تريبونهاي مختلفي را در اختيار دارد و صرفا مجلس نيست. هر روز ايشان در معرض صحبت و مصاحبه است. من فكر نميكنم اين استدلال خيلي محكم باشد. اصل قضيه به نظر من اين روحيه محافظه كاري است كه در بعضي از اين دوستان وجود دارد كه كلا با هرگونه تنشي مخالف هستند. در واقع ميخواهند روحيه محافظه كاري و سازش خود با تخلفات را بر مجلس تحميل كنند. يعني شما و موافقان سوال به دنبال تنش هستيد؟ ما معتقديم كه بسياري از تنشها و تقابلها چون منجر به اصلاح امور ميشود مفيد است. اين طور نيست كه هر تنشي بد باشد. ما آرامش ميخواهيم اما نه آرامش قبرستاني. ما خواهان آرامشي بر اساس قانون هستيم. اگر رهبري هم توصيه به وحدت و تعامل ميكنند مقصودشان وحدت با حفظ اصول و تعامل بر اساس قانون است، نه وحدت با زير پا گذاشتن اصول وتعامل مبتني بر بي قانوني. اگر صحبتهاي رهبري را بخواهيم آنجور تفسير كنيم كه هر وقت ايشان صحبت از همدلي و تعامل كنند ما بايد همه وظايف نمايندگي مجلس را كنار بگذاريم با فلسفه وجودي مجلس سازگار نيست. خب اين نگاه در آقاي حداد وجود دارد كه در مديريت ايشان در مجلس هفتم هم وجود داشت. امروز اين دوستان سعي دارند روحيه مجلس نهم را به سمت مجلس هفتم سوق بدهند، اما مجلس پذيرا نيست. آقاي حداد رياست فراكسيون اقليت را برعهده دارد و اين روحيه در اين فراكسيون تبلور يافته است. آقاي مطهري با اين تحليلي كه شما از مخالفان طرح سوال داشتيد و اينكه «اينها گريزان از تنش هستند.» پس بايد نتيجه گرفت كه نيتشان خير است حتي اگر اشتباه باشد. ظاهر قضيه همين است. باطنش چي؟ باطنش ديگر احتمالات است و ما براساس احتمالات نميتوانيم قضاوت كنيم. ممكن است اينها در باطن قول و تعهدي به دولت داده باشند كه مثلا ما اين سوال را منتفي ميكنيم. آقاي مطهري يكي از تفاوتهاي شما با ديگر نمايندگان در نقد صريح دولت است. اين صراحت به چه دليل است؟ و يا به قولي چرا شما ميتوانيد اما ديگران نه؟ اولا ما نمايندگان ديگري هم داريم كه اينها نقدهاي صريح و موثري دارند كه بيان ميكنند و منحصر به من نيست. اما شايد يك علت اينكه من بيشتر اظهارنظر ميكنم به دليل احساس خطري است كه دارم. شايد برخي از نمايندگان آن احساس خطري را كه من دارم ندارند. من به لطف مجاورت با شهيد مطهري و حضور در جريانات نهضت اسلامي بالاخره تا حدودي از نزديك شاهد تحولات بودم. با بسياري از گروههاي سياسي و انحرافات سياسي آشنايي دارم. گاهي شبيه آن انحرافات را در زمان خودمان ميبينم و همين باعث ميشود كه بيشتر احساس خطر كرده و هشدار بدهم. به لطف انس با آثار ايشان فكر ميكنم كه برخي انحرافات فكري را گاهي به درستي و زودتر از ديگران تشخيص ميدهم و اعلام نظر ميكنم. اين در حالي است كه ممكن است ديگران اين موضوع را خطر مهمي تلقي نكنند اما بعد از مدتي به اين موضوع ميرسند. فرض كنيد خطر مكتب ايران يا ليبرال بودن اين دولت در امور فرهنگي را من اولين نفري بودم كه در مجلس هشتم مطرح كردم. خيليها آن موقع با حرفهاي من مخالفت ميكردند اما بعد از چند سال به اين حرفها رسيدند. حتي برخي از آنها ميآمدند و اعتراف ميكردند كه حق با شما بود. موضوع ديگر بر ميگردد به صراحت لهجه كه اين يك امر ذاتي است. بعضي افراد صريحاللهجه هستند و نميتوانند در لفافه صحبت كنند. اين به شخصيت خود افراد بر ميگردد. خود آقاي احمدينژاد اين خصلت را دارد. آقاي مطهري اشاره ميكنيد كه برخي ديگر از نمايندگان هم انتقاد ميكنند. شايد اين حرف صحيح باشد. اما برخي از اظهارات منحصر به خود شماست. نمونهاش هم به اظهارنظر شما در مورد برخي از افراد سپاه برميگردد. شما به عنوان نخستين مقام مسوول به صراحت از دخالت برخي از سپاهيان در انتخابات نام برديد، فكر نميكنيد اين ادبيات براي شما توليد دردسر كند؟ من طرح اين موضوع را يك امر خيلي عادي ميدانستم و اصلا فكر نميكردم كه اينقدر سرو صدا ايجاد كند. براي اينكه موضوع دخالت برخي افراد سپاه در انتخابات آينده تكرار نشود و اين موضوع اصلاح شود اين حرف را زديم. من اين موضوع را يك مطلب بديهي و روشن ميدانستم. خب در انتخابات مجلس نهم برخي افراد سپاه از بعضي كانديداها حمايت كرده بودند. حرف من چيزي بيشتر از اين نبود. اين حمايت نه به معناي اين است كه اينها اقدامي كرده باشند كه نتيجه انتخابات را در برخي حوزهها تغيير داده باشند. اما همين مقدار ورود سپاه هم خلاف نظر امام(ره) است و اصلا به صلاح سپاه وهرنيروي نظامي نيست چون باعث تفرقه در آن ميشود كه اگر ما در شرايط جنگ قرار بگيريم اين دستهبنديها مضر است. اين يك هشدار بود و فكر ميكردم يك امر سادهيي است. اما گويا اينطور نبود. من قبول دارم بعضي اظهارنظرها منحصر به خود من بوده و ساير نمايندگان چنين اظهارنظري نداشتهاند. من احساس ميكردم كه در بعضي قضايا حتما بايد اظهارنظر كنم و اين را وظيفه خودم ميدانستم. خب من دو وظيفه دارم؛ يكي نمايندگي و ديگري حفظ شأن انتساب به شهيد مطهري. در اصل، دو وظيفه را بر دوش خودم احساس ميكنم. اگر نماينده هم نبودم قاعدتا همين اظهارنظرها را داشتم. اما وظيفهام به عنوان يك نماينده بيشتر است. در هر صورت اين اظهارات توليد دردسر ميكند، آيا شما حاشيه امنيت داريد؟ نه، حاشيه امنيتي در كار نيست. شما ديديد در انتخابات مجلس نهم هيات اجرايي صلاحيت من را رد كرد. يا مثلا سازوكار 8+7 آمدند اسم من را از فهرست اصولگرايان با وجود آنكه راي آورده بودم حذف كردند. يعني هيچ ملاحظهيي از سوي آنها وجود ندارد. منتها من خودم شخصا معتقدم چون بر اساس منطق و استدلال و يك سلسله مباني فكري و عقيدتي ثابت اظهارنظر ميكنم و كمتر اظهارنظر احساسي ميكنم، بهانهيي براي برخورد وجود ندارد ضمن اينكه اين تفكر با استقبال جامعه مواجه شده و برخورد با آن كار آساني نيست. احضار احمدينژاد به مجلس هشتم با آن حاشيه به نظر كار سختي ميآمد اما سرانجام به فرجام رسيد. به نظر شما چرا نظام در آن زمان اجازه شكسته شدن اين تابو را به شما و ديگر مجلسيها داد؟ آيا دادن اين فرصت به شما و دوستانتان به معناي پايان مداراي نظام با شخص آقاي احمدينژاد نبود؟ من فكر ميكنم پافشاري و سماجتي كه ما نشان داديم كه حتي كار به استعفاي من كشيد و تاثير آن بر افكار عمومي، به شكلي شد كه ديگر امكان مخالفت با اين سوال وجود نداشت، اصل كار يك كار قانوني بود و دليلي هم براي مخالفت وجود نداشت. البته من از نظر مقامات عاليرتبه خبر نداشتم كه موافق بودند يا خير. اما تخلفات پي در پي دولت و يازده روز خانهنشيني هم زمينه را مهيا كرد. فضا كاملا آماده بود. يعني نظام زياد موافق سوال و آمدن احمدينژاد نبود؟ بله، علايم نشان ميداد كه زياد موافق اين آمدن نيستند. اما خب پافشاري كرديم و فضايي كه در رسانهها ايجاد شد و فشار افكار عمومي ديگر اجازه نميداد كه به صراحت با اين كار مخالفت بشود. ضمن اينكه در آن اواخر هم رهبري در كرمانشاه صحبتهايي داشتند كه ميشد اين طور برداشت كرد كه ايشان مخالفتي با طرح سوال نداشتند. ايشان تاكيد كردند كه «نمايندگان مجلس وظايفي دارند، رهبري نه در كار آنها دخالت ميكند نه حق دخالت دارد و نه امكان چنين چيزي وجود دارد.»به نظرم اين به سوال برميگشت. چون هنوز اين بحث مطرح بود كه آيا رهبري موافق سوال است يا مخالف. من فكر ميكنم در واقع ايشان موافق انجام وظيفه قانوني است. آقاي دكتر اين چراغ سبز را آيا نميشود به معناي پايان مداراي نظام با دولت ناميد؟ نه، نميشود گفت به اين معني است. بهطور كلي رهبري نميخواهد جلوي وظايف و اختيارات قانوني نمايندگان و مسوولان كشور را بگيرد. مگر در موارد خيلي خاص كه مصلحت خيلي بزرگي و خطر انحراف از مسير اسلام وجود داشته باشد، كه لازم باشد ايشان دخالت كند. اصل اوليه اين است كه هر قوهيي به وظايف خودش عمل كند. بالاخره من فكر ميكنم بيشتر اصرار و پافشاري ما موثر بود. به نظر شما خط قرمز نظام در تعامل با مقامات عالي مثل روساي جمهور كجاست؟ شايد مثلا اين باشد كه در مقابل آرمانهاي انقلاب مانند صدور انقلاب ايستادگي كنند و يا به نوعي با دشمن همراهي بكنند. مثل كاري كه بنيصدر كرد. بنيصدر با اتحادي كه با مجاهدين خلق داشت به نوعي در مقابل نظام ايستاد. خب به همين دليل هم لازم ديده شد كه از طرف نمايندگان مجلس استيضاح شود. در رفتار آقاي احمدينژاد همراهي با دشمن ديده ميشود؟ همراهي آگاهانه كه وجود ندارد ولي ممكن است به خاطر حساسيت و تعصبي كه ايشان نسبت به برخي از دوستان و نزديكان خود دارد گاهي بهطور ناخودآگاه اقداماتي انجام دهد كه بر خلاف مصالح انقلاب باشد. به نظر شما آيا احمدينژاد آستانه تحمل نظام را لبريز كرده كه حال قصد برخورد با آقاي احمدينژاد وجود دارد؟ سوال به معني برخورد نيست. من فكر ميكنم هنوز به آن حد نرسيده كه بخواهيم بگوييم احمدينژاد در مقابل نظام ايستاده است. مشكل ايشان تكروي و قانونگريزي است. احمدينژاد آن قانوني را كه خودش منطبق بر قانون اساسي ميداند و ميپسندد اجرا ميكند و قانوني را كه شخصا منطبق نداند اجرا نميكند. اين نشان ميدهد كه استعداد تكروي در او وجود دارد و اگر مجلس قوي در برابر ايشان وجود نداشته باشد كمكم تكرويها راي نهادينه ميشود. مشكل اساسي ايشان همين است و مشكلاتي هم كه امروز در كشور ما به وجود آمده ناشي از همين موضوع است. ايشان معتقد است كه چون من راي مستقيم مردم را دارم ميتوانم در همه جا به تشخيص خودم عمل كنم، در حالي كه رييسجمهور هر مقدار هم كه راي داشته باشد مجري سياستهاي كلي نظام و قوانين مصوب است نه آراي خودش. احمدينژاد اعتقاد چنداني به قانون ندارد و دوست دارد دستش در خيلي جاها باز باشد و آنچه خودش تشخيص ميدهد اجرا كند. بيانضباطي مالي او كه ناشي از همين بينش است براي كشور مشكل درست كرده است. يعني به نظر شما هنوز آقاي احمدينژاد خط قرمزي را زير پا نگذاشته؟ در مقاومت 11 روزهيي كه از خودش نشان داد از خط قرمز عبور كرد. يا مقاومتي كه در برابر معاون اولي آقاي مشايي نشان داد. اگر آقاي احمدينژاد در دور اول رياست خود چنين رفتاري داشت آيا باز هم امكان انتخابش در دور دوم بود؟ بعيد بود كه راي بياورد. البته ايشان هم زيرك بود و بسياري از اعتقادات قلبي خودش را در دور اول بروز نداد. اما در دور دوم چون ديگر نيازي به راي مردم نداشت بسياري از مكنونات قلبي خود را بروز داد. اگر قبل از پايان تاريخ تمام شدن دورهاش اتفاقي رخ بدهد كه ديگر جاي تاملي وجود نداشته باشد و كار به استيضاح بكشد موضوع ديگر خيلي فرق ميكند. او آدم زيركي است. من فكر ميكنم وضعيت را تا پايان دوره خودش مديريت ميكند. احمدينژاد نشان داده در زماني كه احساس خطر ميكند خودش را جمع و جور ميكند. بيحساب و كتاب كار نميكند و اگر ببيند برخورد جدي است عقبنشيني ميكند. در ماجراي خانهنشيني هم وقتي بحث استيضاح جدي شد كوتاه آمد. در جريان استيضاح مرحوم كردان هم وقتي ديد قضيه جدي است، در مجلس حضور پيدا نكرد. فكر ميكنيد اگر اصلاحطلبان پيروز انتخابات رياستجمهوري دهم ميشدند و امروز امور را در دست داشتند الان اوضاع چطور بود؟ فكر ميكنم اوضاع بهتر از الان بود. براي اينكه اين مقدار قانونگريزي در آنها وجود نداشت. بيشتر انتقاداتي كه ما به اصلاحطلبان داشتيم به مسائل فرهنگي برميگشت كه به نظرم اين دولت از اين نظر از اصلاحطلبان جلوتر است. آقاي مطهري، يكي از محورهاي سوال بحث ارز است. شما فكر ميكنيد اين مابهالتفاوت نرخ ارز به جيب چه كسي ميرود؟ مساله خيلي براي ما روشن نيست. البته مجلس قانوني تصويب كرد كه اين مابهالتفاوت بايد به خزانه وارد شود. ولي اينكه تاكنون به چه شكلي عمل شده مشخص نيست. يكي از ظنها اين است كه بعضي از اين دلالها كه مرتبط با بانك مركزي بودند اين وسط نقشي را ايفا ميكرده و خلاصه رانتخواري عمده وجود داشته است. البته حرف زياد است. قضاوت در اين مورد مشكل است. حتي گفته ميشد كه دولت قصد دارد با افزايش نرخ ارز مابهالتفاوت نرخ مرجع تا نرخ آزاد را صرف يارانهها كند. البته دولت تكذيب كرد. اما بر خلاف اين تكذيب، اظهارنظرهاي صريحي از سوي برخي از مقامهاي دولتي وجود داشته كه اين تكذيب را دچار ترديد ميكند. به علاوه دولت در پرداخت يارانهها دچار كسري بودجه است، قبلا از بودجه نفت برداشت ميكرد، حالا كه فروش نفت كاهش پيدا كرده به نظر ميرسد كه ميخواست از راه افزايش نرخ ارز وارد شود. مشكل اينجاست كه از ابتدا قانون هدفمندي يارانهها درست اجرا نشد و دولت سهم هر نفر را زياد در نظر گرفت و به همه دهكها هم پرداخت كرد. به نظرم اگر سوال از رييسجمهور خوب مطرح شود ميتواند شامل همين موضوع هم بشود. البته بخشي از افزايش قيمت ارز ناشي از تحريمهاست چون دولت بايد ارز موجود را حفظ كند. در حال حاضر ما ارز به مقدار كافي داريم اما اگر يك مبارزه چهار يا پنج ساله را پيش بيني كرده باشيم طبيعي است كه بايد يك مقدار با احتياط عمل كنيم. به نظر شما اين موارد در سوال از رييسجمهور روشن ميشود يا همچنان دولت اصرار بر تكذيب خواهد داشت؟ اين موضوع به نحوه طرح سوال بستگي دارد. ولي بهطور كلي يك سوءتدبيري در كار دولت وجود داشته است. اين سوءتدبير تعمدا بوده؟ نه. دولت نميآيد خودش را خراب كند. يك مقدارش ناشي از كمتجربگي و بيتوجهي به توصيههاي كارشناسان و نهادهاي نظارتي مثل ديوان محاسبات بوده و يك مقدارش هم به جدي نگرفتن تحريمها برميگردد. آقاي مطهري اكنون 34 سال از پيروزي انقلاب گذشته. شما به عنوان شخصي كه در پارهيي از موارد منتقد سياستهاي نظام و در مواقعي مدافع آن بوديد، فكر ميكنيد مهمترين ضعف استراتژيك جمهوري اسلامي چيست؟ يكي از اين ضعفها رابطه اصل ولايت فقيه با ساير اركان نظام جمهوري اسلامي است كه زياد مشخص نيست. يا مثلا همين بحث سوال و حواشي آن ناشي از آن است كه رابطه ميان ولايت فقيه با مجلس زياد مشخص نيست. يك عده تصور ميكنند مجلس در هر موضوعي بايد موافقت ولي فقيه را بگيرد و بعد اقدام كند و يك عده مخالف هستند و ميگويند ما اختيارات و وظايف خودمان را داريم و بايد كار خودمان را انجام بدهيم. اگر يك مصلحت مهمي در ميان باشد ولي فقيه حكم حكومتي ميدهد و ما اطاعت ميكنيم. اينها بايد روشن بشود. يا رابطه قوه قضاييه با اصل ولايت فقيه روشن نيست. آيا قوه قضاييه ميتواند مقامات عاليرتبه نظام را شخصا و بدون اطلاع رهبري مورد مواخذه قرار بدهد يا خير؟ مرزها چون مشخص نبوده آسيبهايي هم به كشور ما زده است. بهطور خلاصه اگر بخواهيم بگوييم، نوع برداشتي كه ما از ولايت فقيه داريم آسيبهايي به كشور وارد كرده است. يعني در جاهايي نبايد موضوع ولايت فقيه را وارد ميكرديم ولي وارد كرديم و بعد آسيب ديديم. بهترين مثال همين انتخابات 88 است. يكي از ريشههاي بحران 88 اين بود كه عدهيي از اصولگرايان اصرار داشتند كه كانديداي اصلح مورد نظر رهبري آقاي احمدينژاد است. خب طبيعي است كه وقتي چنين موضوعي مطرح ميشود جامعه به دو قطب تقسيم ميشود و ديگر انتخابات آزاد معني خود را از دست ميدهد. در حالي كه ما ميگوييم ولي فقيه اگر نظري هم داشته باشد از طريق شوراي نگهبان اعمال ميكند. اين مرزها زياد روشن نيست. يكي ديگر از ضعفهاي ما برداشت اشتباه برخي از اين جمله معروف امام كه «حفظ نظام از اوجب واجبات است.» بوده است. گاهي فكر ميكنيم براي حفظ نظام خيلي كارها مباح ميشود در حالي كه اينطور نيست. نمونهاش هم قتلهاي زنجيرهيي است و اخيرا هم قتل ستار بهشتي، كه البته ما اين مساله را تا آخر دنبال ميكنيم و اجازه نميدهيم لوث شود. از آقاي توكلي هم كه اين موضوع را در نطق خود مطرح كردند تشكر ميكنم، چون ما نمايندگان بايد قبل از همه از حقوق مردم دفاع كنيم. امروز هم اين تفكر وجود دارد. البته نه به آن شدت. اين نوع برخوردها خطرناك است. همين برخوردها باعث ميشود ما جلوي آزادي بيان را بگيريم. اينها كمك به حفظ نظام نيست. نظام يك موجود سست نيست كه با يك باد بلرزد. |
و دوباره حرفهاي قشنگ قشنگ!!!
نقش هر دفترت زندگي ساخت
زندگی از تو زاید مکرر
معلوم شد قلم و خون شهید مطهری هدر نرفته...
اونم 4ساله
اینطوری حداقل قانون گریزی نمود تاثیری نداشت!