پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سیدحمزه صالحی؛ سرویس سیاست خارجی انتخاب: سقوط دولت بشار اسد، که بهعنوان یکی از کلیدیترین متحدان ایران در منطقه شناخته میشد، تغییرات ژرفی در معادلات سیاسی، نظامی، اقتصادی و ژئوپلیتیک خاورمیانه ایجاد خواهد کرد. این تحول، همزمان با تشدید رقابتهای منطقهای و بینالمللی، چالشهای بسیار زیاد در ابعاد مختلف و البته فرصتهایی هم برای ایران فراهم خواهد کرد. همانطور که واضح است ایران از سال ۲۰۱۱ حضور گستردهای در سوریه داشته و سرمایهگذاری استراتژیکی برای حفظ این کشور بهعنوان بخشی از محور مقاومت انجام داده بود که با سقوط بشار اسد و انتقال قدرت به گروههای مخالف ایران وضعیت جدید ایران را با پیامدهای جدید مواجه کرده است که در ادامه به آنها اشاره میشود.
چالشها
۱- از دست رفتن گذرگاه استراتژیک: سوریه برای ایران نقش کلیدی در اتصال جغرافیایی به حزبالله لبنان داشت. این مسیر نهتنها برای انتقال سلاح و تجهیزات بلکه برای هماهنگی استراتژیک میان اجزای محور مقاومت حیاتی بود. سقوط اسد و روی کار آمدن نیروهای ضدایرانی، این مسیر را مسدود کرده و نقش ایران در لبنان را بهشدت تضعیف میکند. همچنین با شکل گیری وضعیت جدید احتمال راهاندازی خط لوله انتقال گاز قطر به اروپا از طریق سوریه بسیار بالا میرود. یکی از دلایل مخالفت بشار اسد با طرح خط لوله گاز قطر به اروپا، همسویی او با منافع ایران و روسیه بود. سقوط او میتواند به اجرایی شدن این پروژه منجر شود و وابستگی اروپا به گاز ایران و روسیه را کاهش دهد، که این موضوع فشار اقتصادی و سیاسی بر ایران را افزایش میدهد.
۲- تقویت گفتمان اخوان المسلمین در تقابل با گفتمان انقلابی ایران و افزایش نفوذ ترکیه و قطر: روی کار آمدن گروههای اخوانی در سوریه، یک تقابل گفتمان ایدئولوژیک را رقم میزند اخوانالمسلمین که نماینده اسلامگرایی سنی است، رقیب تاریخی گفتمان شیعی ایران محسوب میشود و این یک معنایی بسیار بزرگ برای ایران است. گروههایی که اکنون قدرت را در سوریه در دست دارند، نزدیک به ترکیه و قطر هستند. با توجه به مواضع محمد الجولانی که هدف خود را مبارزه با نفود ایران اعلام کرده است. فضای فعلی باعث کاهش شدید نفوذ ایران در سوریه و افزایش قدرت ترکیه به عنوان یک رقیب منطقهای میشود.
۳- تضعیف محور مقاومت کاهش نفوذ منطقهای ایران: واقعیت این است با سقوط اسد محور مقاومت که شامل حزبالله، حماس و گروههای شبهنظامی شیعه عراقی و حوثیهای یمن به رهبری ایران بود، دچار یک شکست و استرانژیک شده است. مخصوصا اینکه پشتیبانی لجستیکی از حزبالله بسیار سخت خواهد شد. این امر مشروعیت ایدئولوژیک سیاست خارجی ایران را که بر «مقاومت در برابر استکبار» بنا شده بود، تضعیف میکند. از آنجا که سوریه یکی از پایههای اصلی سیاست منطقهای ایران در مقابله با اسرائیل و آمریکا بود. با سقوط اسد، نقش ایران در معادلات ژئوپلیتیک شرق مدیترانه کمرنگتر خواهد شد.
۴- افزایش خطر اسرائیل: اسرائیل ممکن است با استفاده از این فرصت، حملات خود به مواضع نزدیک به ایران را افزایش دهد. همچنین، حضور کمتر ایران در سوریه به معنای کاهش توان ایران برای مقابله با تهدیدات اسرائیل است. این وضعت هم به گفته وال استریت ژورنال باعث شده است که برخی افراد دولت آتی ترامپ در فکر ضربه زدن به ایران بیفتند که یک خظر کوتاهمدت فوری است.
۵- کاهش اعتبار بینالمللی: سقوط اسد نشاندهنده محدودیتهای ایران در حمایت از متحدان خود است و میتواند به تضعیف موقعیت سیاسی ایران در صحنه بینالمللی منجر شود. در همین راستا آمریکا و اسرائیل ممکن است از این فرصت برای تشدید فشارهای دیپلماتیک و نظامی بر ایران استفاده کنند.
۶- تقویت ائتلافهای ضدایرانی: سقوط اسد و تغییر معادلات قدرت در سوریه میتواند به ایجاد ائتلافهای جدید میان کشورهای عربی، اسرائیل، و غرب برای مقابله با نفوذ ایران منجر شود. این موضوع بهویژه با احتمال بازگشت دونالد ترامپ به قدرت در آمریکا و تشدید فشارهای غرب بر ایران خطرناکتر میشود.
۷- خسارت سرمایهگذاریها: ایران طی سالهای حضور در سوریه میلیاردها دلار در این کشور هزینه کرده است. سقوط اسد به معنای از دست رفتن این سرمایهگذاریها و عدم بازگشت منابع مالی است. این علاوه بر این است که سوریه میتوانست بهعنوان بازار صادرات کالاها و خدمات ایرانی عمل کند که با روی کار آمدن دولت ضدایرانی، این فرصت از بین رفته است.
فرصتها
۱- کاهش فشارهای منطقهای: سقوط بشاراسد و ظهور دولتی با تفکرات نزدیک به اخوانالمسلمین، باعث نگرانی کشورهایی نظیر عربستان، امارات و مصر خواهد شد. این وضعیت میتواند زمینهساز همکاری محدود ایران با این کشورها برای مقابله با نفوذ ترکیه و قطر شود و فشارهای منطقهای بر ایران را کاهش دهد. در واقع شکست در سوریه ممکن است حتی به صورت ناخودآگاه با احیای سیاست نوعثمانیگری ترکیه وسوسه ابرقدرتی این کشور را تقویت کند و آنکارا با اتخاذ رویکرد اسلامگرایانه تلاش کند که نقش اصلی را در مسئله فلسطین برای کسب وجهه قورن گذشته خود در پیش بگیرد. در چنین وضعیتی حتی با وجود حفظ رویکرد فعلی ایران در مقابل اسرائیل فشار اصلی را بر دوش ترکیه خواهد انداخت. مخصوصا اینکه گروههای متحد ترکیه در سوریه نزدیک به حماس هستند و این به معنی حضور ترکیه در مرز اسرائیل خواهد بود. به نظر میرسد در پسا اسد گرایش حماس به سوریه جدید و ترکیه بیشتر شده و اگر به مرور شاهد آغاز تقابل اسرائیل و ترکیه باشیم در آن صورت ایران ارزش استراتژیک نوینی در تحولات منطقه پیدا خواهد کرد و میتواند با یک رویکرد جدید و با واقع نگری فرصت بیشتری برای بهرهبردای از شرایط پیدا کند.
۲- تمرکز بر شرق ایران: با کاهش نیاز به حضور گسترده در سوریه، ایران میتواند منابع و توان خود را برای مقابله با تهدیدات در شرق، بهویژه از سوی طالبان و داعش، متمرکز کند. همچنین فرصت بیشتری برای فعال کردن پتانسیلهای تجاری در آسیای مرکزی فراهم خواهد شد. حتی از منظر ایدئولوژیک ایران میتواند با استفاده از یک رویکرد متفاوت و الهامبخش سرمایهگذاری بیشتری در کشورهای شیعهنشین مانند عراق، بحرین و یمن انجام دهد.
۴- کاهش هزینههای مالی: حمایت نظامی و اقتصادی از دولت اسد بار مالی سنگینی برای ایران داشت. سقوط او میتواند بخشی از این فشار مالی را کاهش داده و منابع بیشتری برای رفع مشکلات داخلی آزاد کند. با تغییر وضعیت در سوریه، ممکن است زمینه برای همکاریهای اقتصادی ایران با دیگر کشورهای منطقه فراهم شود، بهویژه کشورهایی که از نفوذ ترکیه نگران هستند.
۵- فرصت برای بازسازی سیاست خارجی دیپلماسی جدید: میتواند فشارهای مالی و نظامی بر ایران را کاهش دهد و زمینه را برای اتخاذ سیاستهای عملگرایانهتر فراهم کند. ایران در این شرایط باید با تحلیل دقیق از وضعیت منطقه، استراتژیهای جدیدی برای حفظ منافع خود تدوین کند. این میتواند شامل کاهش تنشها با کشورهای منطقه و تمرکز بر همکاریهای اقتصادی و سیاسی باشد. با کاهش تعهدات در سوریه، ایران میتواند به مسائل دیگر، مانند توسعه روابط با قدرتهای آسیایی و اروپایی، بپردازد.
در نهایت باید گفت سقوط دولت بشار اسد چالشی بزرگ برای جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود، زیرا این تحول یکی از مهمترین حلقههای محور مقاومت را تضعیف میکند و ایران را از یکی از پایگاههای استراتژیک خود در منطقه محروم میسازد. بااینحال، این رویداد میتواند فرصتهایی برای بازنگری در سیاست خارجی، کاهش هزینههای اقتصادی و تمرکز بر مسائل داخلی و منطقهای جدید ایجاد کند. در این شرایط، ایران باید سیاستی متعادل اتخاذ کند که از یک سو از فرصتهای پیشآمده برای تقویت روابط منطقهای و بازسازی اقتصادی استفاده کند و از سوی دیگر، راهبردهایی برای مقابله با چالشهای ژئوپلیتیکی، ایدئولوژیک و امنیتی ناشی از این تحول طراحی نماید. بهرهگیری از دیپلماسی چندجانبه و تقویت روابط متوازن با قدرتهای غرب و شرق، میتواند بخشی از این چالشها را مدیریت کند و مسیر ایران را برای حفظ منافع ملی هموار سازد.