صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۸ آبان ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۸۳۳۴۴۲
تاریخ انتشار: ۳۶ : ۱۳ - ۲۸ آبان ۱۴۰۳
در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۲۴ دونالد ترامپ بار دیگر بعد از یک وقفه چهارساله به پیروزی رسید تا قدرت در آمریکا به جمهوری‌خواهان برسد. این انتقال قدرت با توجه به رفتار ترامپ و جهت‌گیری جزب جمهوریخواه دارای آثار و پیامد‌های مهمی برای جهان و به خصوص ایران در شرایط فعلی است. به همین دلیل شناخت بهتر سیاست خارجی دولت ترامپ از اهمیت زیادی برخودار است. برای رسیدن به این شناخت نگاهی به جریان‌های فکری در میان جمهوریخواهان آمریکا می‌تواند به درک دقیق‌تری از سیاست خارجی آمریکا در دوران دوم ترامپ بینجامد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

 

سید حمزه صالحی؛ سرویس سیاست خارجی «انتخاب»: در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۲۴ دونالد ترامپ بار دیگر بعد از یک وقفه چهارساله به پیروزی رسید تا قدرت در آمریکا به جمهوری‌خواهان برسد. این انتقال قدرت با توجه به رفتار ترامپ و جهت‌گیری جزب جمهوریخواه دارای آثار و پیامد‌های مهمی برای جهان و به خصوص ایران در شرایط فعلی است. به همین دلیل شناخت بهتر سیاست خارجی دولت ترامپ از اهمیت زیادی برخودار است. برای رسیدن به این شناخت نگاهی به جریان‌های فکری در میان جمهوریخواهان آمریکا می‌تواند به درک دقیق‌تری از سیاست خارجی آمریکا در دوران دوم ترامپ بینجامد.

اگرچه فضای درونی حزب جمهورخواه آمریکا تاکنون تحولات زیادی را پشت سر گذاشته است؛ اما در حال حاضر دو گروه در این حزب دارای تاثیرگذاری بیشتری هستند. گروه اول شامل جمهوریخواهانی است که معتقد به حضور و اعمال قدرت آمریکا در عرصه جهانی هستند که به شاهین‌ها معروف‌اند و در انتخابات مقدماتی افرادی مانند نیکی هیلی، سفیر سابق ایالات متحده در سازمان ملل، و کریس کریستی، فرماندار سابق نیوجرسی، نمایندگان این جناح بودند. این گروه بر ضرورت نقش‌آفرینی فعال و رهبری جهانی آمریکا تأکید داشتند. هیلی به صراحت حمایت از اوکراین و مقابله با تهدیدات چین و روسیه را مطرح کرد و نشان داد که سیاست خارجی باید برای حفظ قدرت جهانی آمریکا و جلوگیری از جنگ‌های پرهزینه آینده ادامه یابد.

گروه دیگر بیشتر بر داخل آمریکا تمرکز دارند و معتقدند آمریکا باید از جنگ‌های طولانی‌مدت جلوگیری کند. در انتخابات مقدماتی جمهورخواهان ویوک راماسوامی و تا حدودی ران دسانتیس، فرماندار فلوریدا، از جمله نمایندگان این جناح بودند. راماسوامی به شدت با کمک نظامی به اوکراین مخالفت کرد و خواستار تمرکز آمریکا بر مسائل داخلی مانند امنیت مرزی و چین بود. دسانتیس نیز معتقد بود منابع به جای اروپا، بر تهدیدات چین متمرکز شود.

 به طوری کلی ریشه‌ها و زمینه‌های فکری این دو گروه به شکل مختصر اینگونه است:

۱- شاهین‌ها (Hawks)

شاهین‌ها معتقدند آمریکا باید نقش رهبری جهانی خود را حفظ کند و در صورت لزوم، از قدرت نظامی برای پیشبرد منافع ملی و دفاع از متحدان استفاده کند. آنها بر مداخله در مسائل بین‌المللی، مهار دشمنان، و ترویج ارزش‌های لیبرال-دموکراسی در جهان تأکید دارند.

الف) منابع فکری و تاریخی

منبع فکری این گروه ریشه در تفکرات ایدئولوژی نئومحافظه‌کاری دارد که پس از جنگ سرد شکل گرفت و بر ضرورت حضور نظامی آمریکا در نقاط حساس جهان برای جلوگیری از تهدیدات تأکید داشت. شاهین‌ها از این دیدگاه برای توجیه مداخلات نظامی در خاورمیانه و شرق آسیا استفاده کرده‌اند. ریشه‌های تاریخی رفتار شاهین‌ها به سنت سیاست خارجی تئودور روزولت و ایده «دخالت برای صلح» او بازمی‌گردد که با مداخله آمریکا نظم بعد از جنگ جهانی دوم شکل گرفت.

ب) تفکرات کلیدی

تفکرات کلیدی این گروه شامل سه وجه مهم است:

۱- حفظ و گسترش قدرت نظامی آمریکا: آنها معتقدند که قدرت نظامی آمریکا باید در اوج باشد تا بتواند تهدیدات بالقوه را مهار کند.

۲- تقویت ائتلاف‌ها: شاهین‌ها از حضور نظامی آمریکا در ناتو، خاورمیانه و شرق آسیا برای مهار چین و ایران حمایت می‌کنند.

۳- سیاست فشار حداکثری: شاهین‌ها بر فشار اقتصادی و دیپلماتیک علیه کشورهایی، چون ایران و کره‌شمالی تأکید دارند

ج) افراد شاخص

از چهره‌های شاخص این گروه که در شرایط فعلی در سیاست آمریکا حضور دارند می‌توان به افراد زیر اشاره کرد:

۱- مایک پمپئو: وزیر خارجه دولت اول ترامپ که بر سیاست «فشار حداکثری» بر ایران تأکید داشت و نقشی کلیدی در خروج آمریکا از برجام ایفا کرد.

۲- نیکی هیلی: نماینده پیشین آمریکا در سازمان ملل که از سیاست‌های سختگیرانه علیه ایران و کره‌شمالی حمایت می‌کرد.

۳- جان بولتون: مشاور امنیت ملی پیشین که از مواضع تهاجمی علیه ایران و دخالت در ونزوئلا دفاع می‌کرد.

 

۲. انزواطلبان (Isolationists)

انزواطلبان باور دارند که آمریکا باید تمرکز خود را بر مسائل داخلی معطوف کند و از درگیری‌های خارجی، به‌ویژه جنگ‌های طولانی‌مدت، پرهیز نماید. آنها مخالف تعهدات بین‌المللی بلندمدت هستند و از کاهش هزینه‌های نظامی در خارج از کشور حمایت می‌کنند.

الف) منابع فکری و تاریخی

منبع فکری این گروه را می‌توان مبتنی‌بر نظریه‌های واقع‌گرایی (رئالیسم) دانست. این دیدگاه بر اولویت منافع ملی و پرهیز از مداخله در مناطقی که مستقیماً به امنیت ملی مرتبط نیستند تأکید دارد. همچنین منشا تاریخی رفتار این گروه از سیاست سنتی انزواطلبانه آمریکا در بین دو جنگ جهانی برمی‌گردد که طی آن آمریکا از مداخله در امور بین‌المللی اجتناب می‌کرد. 

ب) تفکرات کلیدی

تفکرات کلیدی این گروه نیز در سه حوزه مهم قابل شناسایی است:

۱- کاهش حضور نظامی خارجی: آنها بر این باورند که حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه و حتی اروپا باید کاهش یابد.

۲- تمرکز بر امنیت داخلی: انزواطلبان اعتقاد دارند که تهدیدات داخلی، از جمله بحران‌های اقتصادی و امنیت مرزی، مهم‌تر از تهدیدات خارجی هستند.

۳- پرهیز از جنگ‌های بی‌پایان: آنها مخالف جنگ‌های طولانی‌مدت در کشور‌هایی مثل افغانستان و عراق هستند.

ج) افراد شاخص

۱- سناتور رند پال: سناتور کنتاکی که مدافع کاهش تعهدات نظامی در خاورمیانه است.

۲- سناتور جی‌دی ونس: سناتور اوهایو که خواهان تمرکز بر امنیت مرزی و کاهش حمایت نظامی از اوکراین است.

با توجه به مبانی فکری و رفتاری دو گروه شاهین‌ها و انزواطلبان می‌توان گفت دونالد ترامپ که پیروز انتخابات شده است همیشه در مواضع خود دیدگاهی بین این دو جناح داشته است؛ اما عمدتاً به‌ویژه در مسائل مرتبط با اوکراین و ناتو رویکرد انزواطلبانه از خود نشان داده است. اگرچه به طورکلی می‌توان گفت دونالد ترامپ رویکردی بین شاهین‌ها و انزواطلبان دارد و اغلب از عنوان «ملی‌گرای اقتصادی» یا «معامله‌گرا» برای توصیف سیاست خارجی او استفاده می‌شود. او تأکید دارد که آمریکا باید از تعاملات بین‌المللی خود منفعت اقتصادی و استراتژیک کسب کند. مثلاً، او در چهارسال اول ریاست جمهوری خود از کشور‌های عضو ناتو خواسته بود که هزینه بیشتری برای امنیت خود پرداخت کنند، اما از تعهدات نظامی آمریکا در خاورمیانه هم به‌کلی صرف‌نظر نکرده بود. به‌طور کلی سه معیار اصلی برای رفتار ترامپ قابل مشاهده است:

۱- سود برای آمریکا: ترامپ معتقد است که آمریکا باید از تعاملات بین‌المللی منفعت مالی و استراتژیک ببرد. مثلاً همانطور که اشاره شد او از کشور‌های ناتو خواسته بود هزینه بیشتری برای امنیت بپردازند.

۲- دوری از جنگ‌های طولانی: ترامپ درعین‌حال که از سیاست بایدن در مورد نحوه خروج از افغانستان انتقاد می‌کرد؛ اما مخالف حضور طولانی‌مدت نظامی آمریکا در مناطق پرتنش مثل افغانستان هم بود.

۳- حمایت از متحدان خاص: او از اسرائیل به‌شدت حمایت می‌کند، اما در عین حال از کاهش تعهدات به اروپا و آسیا سخن گفته است.

در حال حاضر دولت جدید ترامپ در حالی قرار است آغاز به کار کند که رقابت درون حزبی برا کسب کرسی‌های مهم بین شاهین‌ها و انزواطلبان در سیاست آمریکا به اوج رسیده است. درحالی که جی دی ونس معاون اول ترامپ و اشخاصی مانند تولسی گابارد جز انزواگرایانی هستند که نقش مهمی در دولت ترامپ خواهند داشت؛ اما در سمت دیگر افرادی مانند مارکو روبیو در وزارت امور خارجه، مایک والتز در شورای امنیت ملی و پیت هگزت در وزارات دفاع که هرسه بسیار تندرو و در گروه شاهین‌ها قرار می‌گیرند وضعیت متفاوتی را در دولت دوم ترامپ به نمایش می‌گذارند. رقابت میان شاهین‌ها و انزواطلبان به سیاست‌های دولت ترامپ شکل خواهد داد و احتمالاً منجر به تناقضاتی در تصمیم‌گیری‌های استراتژیک او خواهد شد؛ ولی وضعیتدر کل نشان دهنده این است که سیاست خارجی ترامپ نسبت به دولت اول او احتمالا تهاجمی‌تر و در ارتباط با مسائل منطقه‌ای ضد ایرانی‌تر خواهد شد و به احتمال بسیار زیاد با ملاحظه کمتری نسبت به قبل عمل خواهد کرد، مخصوصا اینکه استراتژی دولت دولت برای مدیریت منازعات منطقه‌ای و بین المللی «برقراری صلح از طریق قدرت» تعیین شده است. این موضوعی است که عوارض مهمی برای ایران به دنبال خواهد داشت. برای مثال علیرغم اینکه برخی سیگنال‌ها مانند دیدار ایلان ماسک از افراد نزدیک به ترامپ با سفیر ایران در نیویورک می‌تواند نشانه‌ای جدید و مثبت از رویکرد دولت دوم ترامپ تلقی شود؛ اما باید پذیرفت دولت دوم ترامپ که کنترل مجلسین سنا و نمایندگان را هم در دست گرفته است در سیاست منطقه‌ای در خاورمیانه بسیار متاثر از اتحاد ناگسستنی با اسرائیل و سیاست‌های دولت نتانیاهو خواهد بود که مخالف هرگونه بهبود در روابط ایران با غرب و به خصوص آمریکا است و نفوذ بیش از حد لابی اسرائیل در آمریکا هم آن را تقویت می‌کند. به طور کلی تعهد تزلزل‌ناپذیر هر دو طیف جمهوری‌خواه آمریکا به اسرائیل در کنار سیاست آمریکاستیزانه ایران که چهل سال تداوم داشته و شدت آن نسبت به دولتی مانند ترامپ بیشتر است نباید نسبت به تغییر رویکرد در سیاست خارجی ترامپ نسبت به ایران خوشبین بود، اگرچه نمی‌توان سناریو مذاکره را دور از ذهن دانست؛ اما هرگونه تغییری در روابط دو کشور نه تنها نیازمند تغییر رفتارترامپ؛ بلکه نیازمند یک تغییر رویکرد اساسی در سمت ایران نیز هست که همین موضوع خوشبینی‌ها را کم می‌کند.

با وجود اینکه نمی‌توان با قطعیت در مورد هیچ امر سیاسی نظر داد؛ اما به احتمال قوی باید خیلی زود شاهد احیای سیاست فشار حداکثری آمریکا علیه ایران باشیم و اگر سطح درگیری بین ایران و اسرائیل تشدید شود به طور قطع می‌توان گفت حمایت مستقیم آمریکا از اسرائیل از لحاظ نظامی و امنیتی شکل مستقیم و بسیار آشکاری به خودش خواهد گرفت. این موضوع در تفکرات و سخنان افرادی که برای پست‌های حساس وزارت خارجه، ریاست شورای امنیت ملی و وزارت دفاع آمریکا در نظر گرفته شده‌اند به خوبی نمایان است و تقریبا همه آنها از حمله اسرائیل به تاسیسات هسته‌ای و زیرساختی و حتی فرهنگی ایران حمایت کرده‌اند؛ بنابراین ایران ضمن افزایش تحرکات دیپلماتیک و کاهش تنش با غرب و به خصوص اروپا و مدیریت تنش با آمریکا باید با توجه به تجارب پیشین بر یک راهبردی ترکیبی که شامل تقویت روابط دولت- ملت در داخل، تلاش برای رفع تحریم و بهبود وضعیت اقتصادی، گسترش همکاری‌های بین‌المللی و مذاکره مستقیم با آمریکا، و مدیریت هوشمندانه میدان نبرد می‌شود تمرکز کند تا بتواند از پیامد‌های منفی سیاست‌های دولت ترامپ جلوگیری کند.