صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۲ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۸۳۲۰۴۰
تاریخ انتشار: ۱۹ : ۱۳ - ۲۱ آبان ۱۴۰۳
یادداشت استفان والت، نظریه پرداز برجسته روابط بین الملل، در «فارن پالیسی»:
سیاست آمریکایی پررمز و راز است. اکنون دیگر بر همگان آشکار شده که کسی نمی‌تواند درک کند که تحولات سیاسی انتخابات آمریکا چگونه کار می‌کند و بخشی از عقل متعارف در پیش بینی‌ها و تحلیل‌های خود در این حوزه به شدت دچار اشتباه شده است. نظرسنجی‌ها قابل اتکا نیستند، حقیقت گرایی درباره اهمیت تحولات میدانی قابل اعمال نیست و تمام افراد باهوشی که فکر می‌کردند می‌دانند چه اتفاقی رخ خواهد داد کاملا در اشتباه به سر می‌بردند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

استفن والت در نشریه فارین پالیسی نوشت: علاقمندان به سینما می‌دانند که فیلم‌های سینمایی چند گانه به ندرت خوب از آب در می‌آیند و اغلب قسمت‌های بعدی موفقیت قسمت‌های نخست را تکرار نمی‌کنند. اولین تجربه ریاست جمهوری ترامپ برای بسیاری ناامید کننده و برای برخی نیز کشنده بود و این توضیح می‌دهد که چرا ترامپ در انتخابات سال ۲۰۲۰ شکست خورد. تکرار مجدد این تجربه حتی از تجربه قبلی نیز بدتر خواهد بود. در اینجا به ده مورد از تبعات انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۴ می‌پردازم.

به گزارش سرویس بین‌الملل انتخاب، در ادامه این مطلب آمده: سیاست آمریکایی پررمز و راز است. اکنون دیگر بر همگان آشکار شده که کسی نمی‌تواند درک کند که تحولات سیاسی انتخابات آمریکا چگونه کار می‌کند و بخشی از عقل متعارف در پیش بینی‌ها و تحلیل‌های خود در این حوزه به شدت دچار اشتباه شده است. نظرسنجی‌ها قابل اتکا نیستند، حقیقت گرایی درباره اهمیت تحولات میدانی قابل اعمال نیست و تمام افراد باهوشی که فکر می‌کردند می‌دانند چه اتفاقی رخ خواهد داد کاملا در اشتباه به سر می‌بردند. در سال ۲۰۱۶ رئیس جمهور سابق دونالد ترامپ و تیمش همچون همه ما از پیروزی خود در انتخابات شگفت زده بودند. برداشت من این است که نخبگان آمریکا همچنان در حال دست کم گرفتن این مسئله هستند که خشم و ترس سفید پوستان تا چه اندازه در تحولات سیاسی این کشور تاثیرگذار است. مجموعه‌ای از تحلیل‌ها در حال انجام است مبنی بر اینکه کجای محاسبات دموکرات‌ها اشتباه بود و چرا کارشناسان دوباره واقعیت‌ها را از قلم انداختند، اما همان کارشناسان ۸ سال فرصت داشتند تا درک عمیق تری از تحولات به دست بیاورند، اما همچنان موفق به این کار نشدند.

ترامپ غیرقابل پیش بینی خواهد بود. خب ترامپ پیش بینی ناپذیری را یک دارایی برای خود می‌داند که موجب می‌شود در مقایسه با سایر رقبا جایگاه بهتری داشته باشد و شهرت وی به خاطر رفتار‌های متلون و دمدمی مزاج موجب می‌گردد تا انتقاد از او به خاطر رفتار‌های متناقضش دشوارتر شود. به همین دلیل هیچ کس و حتی طرفداران ترامپ نیز نباید مطمئن باشند که می‌دانند او دقیقا چه خواهد کرد. می‌توان شرط بست که او هیچ کاری را که به سود مصالح سیاسی و مالی شخصی اش نباشد انجام نخواهد داد، اما اینکه این منش رفتاری چگونه در سیاست گذاری نمود خواهد یافت قابل پیش بینی نیست. او حرف‌های دیوانه وار زیادی در جریان کارزار انتخاباتی زده است، اما اینکه چه تعداد از آنها بلوف بوده و چه تعداد دیگر مواضعی صادقانه، کسی نمی‌داند. 

به علاوه اختلافات مهمی در درون حزب جمهوری خواه در برخی مسائل کلیدی و به ویژه چین وجود دارد. واقع گرایان خواهان فاصله گرفتن از اروپا (و احتمالا خاورمیانه) و تمرکز بر آسیا و تقویت تعهد آمریکا نسبت به تایوان هستند، اما انزواگرایان و آزادی طلبان خواهان فاصله گرفتن از تقریبا همه مناطق دیگر جهان و تمرکز بر برچیدن دولت اداری در داخل هستند. برخی از اینها ایده‌های وحشتناکی درباره استفاده از تسلیحات هسته‌ای در آسیا دارند. باید دید چه کسانی بر چه سمت‌هایی گمارده می‌شوند، اما حتی دانستن این مسئله همه چیز را به شما نخواهد گفت، زیرا اختلافات همچنان در درون دولت پابرجا خواهد ماند و ترامپ نیز ممکن است سیاستی پینگ پونگی را در میان سیاست‌های این دو طیف مختلف اتخاذ نماید.

همچنین مشخص نیست که ترامپ به چه اندازه قصد دارد به امور خارجی توجه کند. آیا او تمرکز عمده خود را صرف انتقام گیری از رقبای دموکرات و دنبال کردن یک دستور کار رادیکال داخلی خواهد نمود که در پروژه بدنام ۲۰۲۵ به تفصیل به آن پرداخته شده یا تلاش خواهد کرد سیاست آمریکا در نقاط مختلف جهان را متحول سازد؟ من هم مثل شما نمی‌دانم. اما یادتان باشد که ترامپ نیز یک انسان است و انرژی و توانایی وی برای تمرکز کردن به وضوح رو به کاهش است. منصوبان وی تا زمانی که مشکلی پیش نیاید و آنها مجبور به برکناری نشوند آزادی عمل زیادی خواهند داشت. ختم کلام اینکه کسی نباید مطمئن باشد که می‌داند ترامپ چه خواهد کرد، از جمله خود من.

هژمونی لیبرال مرده است. جو بایدن، رئیس جمهوری، آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه، جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی، کامالا هریس، معاون رئیس جمهور و بقیه تیم آنها تلاش کردند استراتژی هژمونی لیبرال را که از زمان پایان جنگ سرد سیاست خارجی آمریکا را هدایت کرده احیا و اصلاح کنند. اما تلاش آنها موفقیت آمیزتر از نسخه‌های اولیه آن نبود و رای دهندگان مخالفت قاطع خود را با آن اعلام داشتند. مردمی که به ترامپ رای داده اند علاقه‌ای به گسترش دموکراسی ندارند، اهمیتی به حقوق بشر نمی‌دهند، عمیقا به تجارت آزاد بدبین هستند، می‌خواهند خارجی‌ها را از کشورشان دور نگه دارند و نگاهی محتاطانه به نهاد‌های جهانی دارند. آنها می‌دانند که ترامپ یا مخالف همه اینها است یا نسبت به آنها بی تفاوت است و این از نظر آنها مطلوب است. 

با توجه به اینکه بار‌ها از دموکرات‌ها و جمهوری خواهان بابت اصرار بر این استراتژی شکست خورده انتقاد کرده ام، ممکن است تصور کنید که من از نتیجه انتخابات راضی هستم. اما نه راضی نیستم، زیرا معتقدم رویکرد ترامپ به سیاست داخلی و خارجی مردم آمریکا را فقیرتر، دو دسته‌تر و آسیب پذیرتر خواهد کرد. زیرا اینکه وضعیت بد است دلیل نمی‌شود که نتواند بدتر شود.

حواستان به جنگ تجاری باشد. ممکن است سخنان انتخاباتی ترامپ در مورد وضع تعرفه‌های دهه ۱۹۳۰ بر همه کالا‌های وارداتی تنها یک بلوف بوده باشد و افراد مطلع‌تر او را از این اقدام مخرب باز دارند. اما باز هم به سختی می‌توان فهمید چه خواهد شد و این بستگی به آن دارد که آیا او موضوع تعرفه‌ها را به چهره‌های حمایت گرایی نظیر رابرت لایتهایزر بسپارد یا به حرف دوستان جدیدش در عرصه فن آوری گوش دهد که به بازار‌های نسبتا باز و زنجیره‌های جهانی عرضه وابستگی دارند. ترامپ هرگز نشان نداده که دارای فهمی پیچیده از نحوه کار اقتصاد‌های مدرن است؛ بنابراین من انتظار دارم اگر او یک جنگ تجاری جدی به راه بیاندازد، این وضعیت دارای تبعات منفی ناخواسته‌ای خواهد بود. در چنین شرایطی او کسی جز خود را برای سرزنش کردن نخواهد یافت، اما من اطمینان دارم که ترامپ یک قربانی آسان را برای این کار پیدا خواهد کرد.

اروپا به دردسر افتاده است. ترامپ متحدان اروپایی ایالات متحده را یک دارایی استراتژیک نمی‌بیند و از مدت‌ها پیش آشکارا سخنان خصمانه‌ای علیه اتحادیه اروپا بر زبان رانده است. او در گذشته از اتحادیه اروپا به عنوان دشمن یاد و فکر می‌کرده که برگزیت یک ایده عالی بوده، زیرا به عقیده وی اتحادیه اروپای مقتدر می‌تواند در مسائل اقتصادی با یک صدای واحد سخن بگوید و این صدای واحد هم آوردی با اروپا را برای ایالات متحده دشوار می‌سازد. 

در خصوص ناتو ترامپ ممکن است تصمیم بگیرد که به طور کلی از این ائتلاف انصراف دهد هرچند که این سازمان در میان اکثر مردم آمریکا محبوب است و خروج رسمی از آن موجب انتقادات فراوانی خواهد شد. این گزینه محتمل‌تر است که او در درون ناتو باقی بماند، اما همچنان از اروپایی‌ها برای عدم پرداخت سهم خود از هزینه‌های تامین امنیت انتقاد نماید. 

اوکراین در وضعیت دشواری قرار خواهد داشت. معتقدم هریس نیز اگر به ریاست جمهوری می‌رسید به سختی تلاش می‌کرد تا به جنگ در اوکراین خاتمه بدهد و بهترین توافق ممکن نیز همچنان برای کیف چندان مطلوب نخواهد بود. احتمال بیشتری وجود دارد که ترامپ کمک‌های ایالات متحده به اوکراین را قطع کند و به اروپایی‌ها بگوید که اوکراین مشکل آنهاست. افکار عمومی نیز از این رویکرد وی حمایت خواهد کرد. تنها نگرانی ترامپ این خواهد بود که روسیه بقیه اوکراین را تصرف کند و موجب شود وی ضعیف و ساده لوح جلوه نماید. اما اگر پوتین یک تقسیم دائمی را بپذیرد و آنچه باقی مانده یک اوکراین آسیب دیده باشد که اسما مستقل باشد که دیگر به سمت عضویت در ناتو نمی‌رود، اکثر آمریکایی‌ها از موضوع اوکراین عبور خواهند کرد. در آن صورت ترامپ اعتبار تمام کردن جنگ را به نام خود ثبت خواهد کرد. 

منازعات خاورمیانه ادامه خواهد داشت. سوء مدیریت بایدن و بلینکن در مسائل خاورمیانه در این انتخابات به هریس لطمه زد. هریس نیز با بی میلی نسبت به فاصله گرفتن از سیاست غیرانسانی و غیرموثر دولت فعلی این لطمه را تشدید نمود. چنین وضعیتی موجب شد تا تلاش‌های وی برای ترسیم یک چهره افراطی خطرناک از ترامپ که اهمیتی به حقوق بشر، دموکراسی و حاکمیت قانون نمی‌دهد تضعیف شود. اما هیچ کس نباید دچار این توهم شود که وضعیت در دوره ترامپ در کاخ سفید بهتر خواهد شد. او در دور ریاست جمهوری اش هر آنچه بنیامین نتانیاهو می‌خواست را به او داد، از توافقی که ایران را از دستیابی به سلاح هسته‌ای دور نگاه داشته بود خارج شد و در دولت آینده نیز هیچ اهمیتی به از بین رفتن جان انسان‌های بی گناه در غزه، لبنان و کرانه باختری نخواهد داد. 

اما او ممکن است از کمک به اسرائیل برای حمله به ایران طفره برود به خصوص اگر ولیعهد عربستان محمد بن سلمان چنین توصیه‌ای به وی داشته باشد، اما در غیر اینصورت اسرائیل همچنان از چراغ سبز لازم برای نابودی یا اخراج فلسطینیان برخوردار خواهد بود. 

در عین حال من حتی تصور می کنم که ترامپ از دیدار با رئیس جمهور جدید ایران خوشنود خواهد شد هانطور که او در دور قبلی با رهبر کره شمالی ملاقات کرد. اما از آنجایی که ترامپ نه صبوری و نه ظرفیت لازم برای انجام یک مذاکره واقعی را ندارد هیچ نتیجه‌ای از این اقدامات تبلیغاتی بیرون نخواهد آمد.

چین رها شده. همانطور که اشاره شد مشاوران ترامپ در مورد نحوه مدیریت روابط با چین اتفاق نظر ندارد؛ و این سبب می‌شود که نتوان نحوه مواجهه دولت جدید با این کشور را پیش بینی کرد. ترامپ تقریبا مطمئنا در مسائل تجاری سختگیری خواهد کرد و دشوار می‌توان باور کرد که او محدودیت‌ها در زمینه صادرات چیپ یا دیگر اشکال انتقال تکنولوژی به شرکت‌های چینی را بردارد. دشمنی با چین احتمالا یکی از مسائل فراجناحی در واشنگتن است و این موجب می‌شود تصور یک معامله بزرگ بین واشنگتن و پکن دشوارتر شود. 

بحران اقلیمی. این مورد آسان، اما همچنان هشدار دهنده است. ترامپ همچنان درباره تغییرات اقلیمی بدبین بوده و معتقد است سیاست درست انرژی حفاری کردن برای استخراج سوخت‌های فسیلی است و اهمیتی به تبعات آن نمی‌دهد، زیرا تا زمان مشخص شدن تبعات آن او مرده است. پیشرفت جهانی در این زمینه کند خواهد شد، تلاش‌ها برای سرعت بخشیدن به گذار به انرژی‌های پاک متوقف خواهد شد و تلاش‌های بلندمدت برای تضمین آینده بشریت جای خود را به پیگیری منافع کوتاه مدت خواهد داد.

قدرت متحد در یک جامعه دو دسته. برخی از ناظران ممکن است پیروزی ترامپ را به عنوان نشانه‌ای از اتحاد ملی ببینند. اما این ایده بسیار گمراه کننده است. دموکرات‌ها قرار نیست دستور کار جنبش حامیان ترامپ را به خصوص در زمینه سیاست‌های داخلی بپذیرند و اقدامات بر شمرده شده در پروژه ۲۰۲۵ بذر اختلاف و دو دستگی بیشتر را در سیاست آمریکا خواهد کاشت.

تسویه حساب با رقبای سیاسی، غیرممکن ساختن سقط جنین، انتصاب یکی از مخالفان واکسن به عنوان متولی یکی از نهاد‌های مهم بهداشت و درمان، تلاش برای دیپورت میلیون‌ها نفر و حمله به دیگر نهاد‌های جامعه مدنی قرار نیست موجب متحد شدن آمریکا شود. 

در عین حال کارزار بلندمدت حزب جمهوری خواه برای ایجاد یک هیئت حاکمه یکدست اکنون با کنترل کامل بر کاخ سفید، دیوان عالی، سنا و مجلس نمایندگان در حال به ثمر نشستن است. مشکل قدرت متحد و غیر کنترل شده این است که به سختی می‌توان اشتباهات آن را کشف و به موقع اصلاحش کرد.

مکانیزم‌های پاسخگویی ضعیف‌تر از آن چیزی است که باید در ایالات متحده باشد و نتیجه این انتخابات آن را ضعیف‌تر نیز خواهد کرد.

صرف نظر از تبعات داخلی در زمینه‌های بهداشت و درمان، ایمنی، حوق زنان، استقلال بانک مرکزی و نظایر اینجا، عمیق‌تر شدن دو قطبی حاکم همچنین توانایی دولت برای اعمال یک سیاست خارجی موثر را نیز تهدید خواهد نمود.