پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : ملیحه پژمان: رحلت پيامبر اکرم(ص) براي امت اسلام حادثه اي سخت و جانسوز بود. چنانکه اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايد: پدر و مادرم فدايت اي پيامبر خدا، با مرگ تو رشته اي پاره شد که در مرگ ديگران چنين قطع نشد و آن نبوت و فرود آمدن پيام و اخبار آسماني بود.
مصيبت تو ديگر مصيبت ديدگان را تسلي دهنده است، يعني پس از مصيبت تو
ديگر مرگها اهميتي ندارد. و از طرفي اين يک مصيبت همگاني است که عموم مردم
به خاطر تو عزادارند. اگر نبود که امر به صبر و شکيبايي فرموده اي و از بي
تابي نهي نموده اي، آنقدر گريه مي کردم که اشک هايم تمام شود. و اين درد
جانکاه هميشه در من مي ماند و حزن و اندوهم دايمي مي شد، که همه اينها در
مصيبت تو کم و ناچيز است...
پس از رحلت رسول خدا(ص) رويدادهاي متفاوتي روي داد که هرکدام شرايط
خاصي را رقم زد. گفتگوي پيش رو، بررسي ديدگاه هاي دکتر مهديه الهي قمشه اي
در اين رابطه است که در ادامه مي آيد.
***
* به نظر شما علل موفقيت پيامبر(ص) در اداره جامعه اسلامي چه بود؟
** دوران حاکميت پيامبر بر جامعه اسلامي دوران طلايي اسلام به شمار مي
رود. شايد تصور آن روز براي خيلي ها امري مشکل به نظر مي رسيد، زيرا
پيامبر توانسته بود در مدت کمي علاوه بر ايجاد الفت و اخوت و صفا و صميميت
بين مردم، حکومتي عدل گستر و نظامي قانونمند را پي ريزي کند که مردم از آن
بهره مند شدند. حضرت اميرمؤمنان(ع) مي فرمايد: حال به نعمتهاي بزرگ الهي
که به هنگامه بعثت پيامبر(ص) بر آنان فرو ريخت بنگريد که چگونه اطاعت آنان
را در دين خود پيوند داد و با دعوتش آنها را به وحدت رساند.
چگونه نعمتهاي الهي بالهاي کرامت خود را بر آنان گستراند و جويبارهاي
آسايش و رفاه برايشان روان ساخت و تمام برکات آيين حق، آنها را در بر گرفت
در ميان نعمتها غرق شدند و در خرمي زندگاني شادمان. امور اجتماعي آنان در
سايه حکومت اسلام استوار شد. در پرتو عزتي پايدار آرام يافتند و به حکومتي
پايدار رسيدند. آنگاه آنان حاکم و زمامدار جهان شدند و سلاطين روي زمين
گرديدند و فرمانرواي کساني شدند که در گذشته حاکم بودند و قوانين الهي را
بر کساني اجرا مي کردند که مجريان احکام بودند و در گذشته کسي قدرت درهم
شکستن نيروي آنان را نداشت و هيچ کس خيال مبارزه با آنان را در سر نمي
پروراند.
* آيا در چنين جامعه اي که با اهداف الهي پيامبر اداره مي شد، فرصت طلبان جرأت کارشکني داشتند؟
** بله. زيرا شرايط قبل از اسلام و حتي بعد از حکومت اسلامي پيامبر به
گونه اي نبود که تمام کساني که در جزيرَ العرب آن روز مي زيستند، از جان و
دل تسليم اوامر حکومت نبوي شوند و چه بسا بودند کساني که نه از سر تسليم،
بلکه از ناچاري به بيعت حکومت حضرتش درآمده بودند. و حتي کساني که در
حيات حضرت نتوانستند کاري کنند.
امام علي(ع) در اين رابطه مي فرمايد: خويشاوندان ما از قريش مي خواستند
پيامبرمان را بکشند و ريشه ما را درآورند و در اين راه انديشه ها از سر
گذراندند و هر چه خواستند نسبت به ما انجام دادند و زندگي خوشي را از ما
سلب کردند و با ترس و وحشت به هم آميختند و ما را به پيمودن کوههاي صعب
العبور مجبور کردند و براي ما آتش جنگ افروختند. اما خدا خواست که ما
پاسدار دين او باشيم و شر آنان را از حريم دين بازداريم.
آنان منتظر رحلت پيامبر بودند تا بتوانند به مطامع نفساني خود دست
يازند. و باز مولا علي(ع) خطاب به برادرش عقيل نوشت: قريش را بگذار تا در
گمراهي بتازند و در جدايي سرگردان باشند و با سرکشي و دشمني زندگي کنند
همانا آنان در جنگ با من متحد شدند، آنگونه که پيش از من در نبرد با رسول
خدا(ص) هماهنگ بودند.
* اين شرايط در دوران بعد از رحلت پيامبر اکرم(ص) چه پيامدهايي را به دنبال داشت؟
** اين عوامل و عواملي ديگر دست به دست هم داده بود تا بعد از رحلت
پيامبر اکرم(ص) جامعه آن روز با مشکلات خاصي مواجه شود. چنانکه امام علي(ع)
مي فرمايد: تا آنجا که ديدم گروهي از اسلام بازگشته، مي خواهند دين
محمد(ص) را نابود سازند. پس ترسيدم که اگر اسلام و طرفدارانش را ياري نکنم،
رخنه اي در آن بينم يا شاهد نابودي آن باشم که مصيبت آن بر من سخت تر از
رها کردن حکومت بر شماست.
* خانم الهي قمشه اي! در تاريخ بيشترين رخدادها پس از رحلت رسول خدا(ص) از طريق حضرت فاطمه(س) نقل شده درست است؟
** حضرت صديقه طاهره(س) به عنوان تنها يادگار پيامبر(ص)، بيشترين
مسايل را در اين رابطه مطرح کرده است. او که هم مردمان مکه و مدينه را ديده
و هم شاهد حيات پيامبر اکرم(ص) بوده و هم در کنار پيامبر و حضرت امير(ع)
حوادث ريز و درشت عصر نبوت و روزهاي بعد از رحلت و حوادث تلخ و دردناک آن
ايام کوتاه را به دقت زير نظر داشته است.
خوب است به چند نکته در اين زمينه اشاره کنم. آن حضرت در خطبه فدکيه و
خطبه اي که بعداً در جمع زنان مدينه که به عيادت ايشان آمده بودند ايراد
فرموده ، پيامدهاي رحلت پيامبر را بيان مي کنند از جمله آنها عبارتند از
ايجاد ضعف و سستي در ميان مردم بود.
حضرت در خطبه اي که در حضور زنان مدينه که به عيادت ايشان آمده بودند
نيز اين امر را تذکر داده و با تأسف فرمود: چه زشت است سستي و بازيچه بودن
مردانتان پس از آن همه تلاش و کوشش. نکته بعدي که ايشان اشاره مي کند،
تفرقه و اختلاف است که در آن دوران بيداد مي کرد. و باز فرمود: تشتت و
پراکندگي گسترش يافت. و وحدت و همدلي از هم گسست. چنانچه در قرآن کريم نيز
آمده است که: آيا کافران نديدند که آسمانها و زمين به هم پيوسته بودند و ما
آنها را از يکديگر باز کرديم؟ پس اميد و آرزوهاي مسلمانان به نااميدي
تبديل شد.
آنان که به پيامبر اکرم(ص) و احکام عاليه اسلام ناب حضرتش دلخوش کرده
بودند از نعمت دين الهي و حکومت اسلامي بهره مند گشته بودند. اکنون با ديدن
حوادث بعد از آن حضرت مأيوس شده و اميدشان به يأس مبدل گشت. حتي در آن
دوران به حريم پيامبر بي حرمتي شد، در حالي که هنوز جسد مبارک پيامبر بر
زمين است. و در اجتماع سقيفه بدون نظرخواهي از خاندان پيامبر به تعيين
جانشين براي آن حضرت مي پردازند. و حق اهل بيت حضرتش را ضايع مي کنند. و
حتي در لحظات واپسين عمر حضرت و هنگام رحلت ايشان، هنگامي که قلم و لوحي
طلب فرمودند به آن حضرت بي حرمتي کردند و نداي «فانه يهجر» سر دادند.
* در جايي از خطبه حضرت زهرا(س) به خط نفاق و دورويي آشکار در آن زمان اشاره مي کند در اين مورد چه نکاتي قابل طرح است؟
** بله! حضرت با کنايه زيبايي به اين نفاق افکني پرداخته است و فرموده
است: شير را اندک اندک با آب ممزوج نموديد و به بهانه اينکه آب مي نوشيد،
شير را خورديد. کنايه از نفاق است که تظاهر به عملي مي شود که در واقع خلاف
آن است. و براي نابودي اهل بيت او در پشت تپه ها و درختان کمين کرديد. و
ما بر اين رفتار شما که مانند بريدن کارد و فرو بردن نيزه در شکم، دردآور و
کشنده است صبر مي کنيم.
البته موضوع اصلي کمرنگ شدن دين و معنويت است که زيربناي اصول اعتقادي
مردم را در اين دوره ويران کرده است. حضرت خطاب به انصار که با جان و مال
پيامبر را کمک کرده بودند چنين فرمودند: اي گروه جوانمرد، اي بازوان ملت و
ياوران اسلام، اين غفلت و سستي و ضعف شما در حق من و تغافل و بي تفاوتي و
خواب آلودگي در مورد دادخواهي من، چيست؟ حتي حضرت زهرا(س)، در اين فراز به
حادثه غدير اشاره مي کند که پيامبر اکرم(ص) آن را براي مردم بيان فرمود و
به آنها اعلام کرد و آنان نيز با علي(ع) بيعت کردند.
اما اکنون بيعت خود را شکستند و در پايان خطبه عيادت خطاب به زنان
مهاجر و انصار فرمود: به جان خودم سوگند نطفه فساد بسته شد، بايد انتظار
کشيد تا مرض فساد پيکر جامعه اسلامي را از پاي درآورد که پس از اين از
پستان شتر به جاي شير، خون بدوشيد و زهري که به سرعت هلاک کننده است.
* حضرت زهرا(س) در خطبه هاي خود آشوب طلبان فرصت انديش را پس از رحلت خاتم نبوت چطور معرفي مي کند؟
** به مسأله خوبي اشاره کرديد. حضرت نشانه هاي اين گروه از مردم را
چنين برمي شمارد؛ گمراهان ساکت و منتظر، اينان که در حيات پيامبر جرأت حرف
زدن هم نداشتند با رحلت ايشان وارد ميدان شدند. کساني مانند ابوسفيان را مي
توان جزو اين گروه نام برد. فرومايگان بي نام و نشان، آدم هاي پست و بي
ارزش با قدر و منزلت شدند.
کساني که نه از سابقه در دين و نه فداکاري در جنگ هاي پيامبر برخوردار
بودند. به بهانه ترس از فتنه در حالي که بدن پيامبر بر زمين بود در تعيين
خليفه پيامبر، مردم را تحريک مي کردند. شجاعان و دلاورمردان از اهل باطل، و
به آنها فرمود: شتر اهل باطل بانگ برآورد و در ميدان هاي شما به جولان
درآمد. اميد است با بهره گيري از اسلام ناب و مکتب اهل بيت(ع) در پيرايش
اين آفات کوشا باشيم و با تأسي به سيره رسول خدا(ص) جامعه اي پويا و رو به
رستگاري داشته باشيم.