پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
مرتضی شربیانی: تعطیلی سه نمایندگی ایران در آلمان تازهترین اقدام از مجوعۀ تحرکات خصمانهای است که اروپا بر علیه ایران انجام داده. پیش از این و در اواخر شهریور ماه هواپیمایی ملی جمهوری اسلامی ایران { هما } توسط اتحادیۀ اروپا تحریم شد و در آخرین روزهای مهر ماه نیز اتحادیۀ اروپا در یک بیانیۀ مشترک با شورای همکاری خلیج فارس با لحنی غیرمتعارف از موضع امارات حمایت کرده و ایران را " اشغالگر " خوانده بود. حال و در شرایطی که تمام این تحرکات منفی در کمتر از دو ماه به وقوع پیوسته، میتوان روابط ایران با اروپا در وضعیتی بحرانی دانست. این در حالی است که تنش زدایی و ثبات از شروط اولیه در جهت بهبود شرایط اقتصادی به شمار میرود و مسعود پزشکیان نیز در دوران مبارزات انتخاباتی با درک اهمیت این موضوع و تاثیر آن برتمام ابعاد زندگی مردم، خواستار افزایش تعامل و کاهش تنش در سیاست خارجی کشور شده و تاکید نموده بود که لازم است ما شکل رابطه خود را با بلوک غرب به عنوان مهمترین قطب قدرت در جهان تغییر دهیم. این جهت گیری در جریان سفر رئیس جمهور به نیویورک هم مشهود بود و ترکیب هیات ایرانی، سخنرانی پزشکیان در نشست رسمی مجمع عمومی و دیگر اظهارات او در ملاقات با خبرنگاران رسانههای معتبر آمریکایی، همه حاکی از آمادگی ایران جهت آغاز مذاکره با قدرتهای غربی جهت رفع مشکلات و سوء تفاهمها بود.
در واقع علی رغم اینکه چند جانبه گرایی در سیاست خارجی از جمله مهمترین شعارهای انتخاباتی مسعود پزشکیان به شمار می رفت، اما شرایط منطقه ای و تحرکات دیگر بازیگران تاثیر گذار در محیط بین الملل موجب شده که نه تنها تلاشهای پزشکیان و تیم همراه او جهت کاهش تنش با آمریکا به نتیجه مشخصی نرسد، بلکه روابط ایران با اتحادیۀ اروپا نیز افول کرده در شرایط بحرانی قرار گیرد. این در حالی است که نگاهی به وضعیت سیاسی و اولویت های جناحهای سیاسی در آمریکا و رویکرد قدرتهای تاثیر گذار در اتحادیۀ اروپا نشان میدهد که شاید نتوان چشم انداز روشنی را برای بهبود رابطه با غرب در کوتاه مدت مشاهده نمود.
مهمترین مواردی که موجب بدبینی به چشم انداز بهبود روابط با غرب در کوتاه مدت است عبارتند از:
الف- نکتهای که در شرایط فعلی چشم انداز رابطه با بلوک غرب را مبهم میکند نگاه منفی در بافت سیاسی آمریکا نسبت به ایران است که این شامل هر دو حزب عمده آمریکا میگردد. بحث در خصوص دلایل این نگاه فرصتی دیگر میطلبد، اما نمیتوان در مورد ماهیت نگاه بلوک قدرت درآمریکا به ایران تردید کرد. البته در خصوص نوع برخورد با ایران در بین دو حزب تفاوت مشخصی وجود دارد و اگر جمهوریخواهان صرفا از ابزار فشارهای سیاسی و اقتصادی برای ایجاد دگرگونی در سیاستهای ایران استفاده میکنند، دمکراتها در کنار ایجاد محدودیتهای اقتصادی و سیاسی، بیشتر از جمهوریخواهان تمایل به تعامل با تهران دارند و به طور معمول از معامله و توافق با ایران استقبال نموده اند. اما نکته در این است که موضوع نحوه تعامل با ایران از جمله اختلافاتی است که از اهمیت بالایی در صحنه سیاسی آمریکا برخوردار نیست و دمکراتها لیبرال در شرایط فعلی حاضر نیستند به دلیل معامله با ایران، اختلافات خود را با جمهوریخواهان محافظه کاران افزایش دهند. این نکته پس از ظهور ترامپ و اوج گیری اختلافات دو حزب نمود بیشتری در سیاست آمریکا داشته است و هم اکنون علی رغم تاکید بخش اعظم سیاستمداران دمکرات به نتایج مثبت رویکرد اوباما در مذاکره با ایران و انعقاد برجام، عمق اختلافات در حوزههای حساس اجتماعی همچون مهاجرت، مالکیت سلاح، سقط جنین و ... موجب شده که دولت آمریکا به رهبری بایدن در چند سال گذشته، هیچ امتیازی در این رابطه به ایران ندهد و علی رغم تاکید بایدن بر خطای ترامپ در خروج از برجام، تحرک خاصی از سوی دولت دمکرات جهت بازگشت به برجام دیده نشود و در این چاچوب بعید است رویکرد دیگری از سوی هر شخصیت لیبرال دیگری مد نظر قرار گیرد.
ب- به نظر میرسد حوادث دو سال اخیر همچون اعتراضات سال ۱۴۰۱ و حمله حماس در ۷ اکتبر سال گذشته روابط ایران را با روسیه و چین به سطح بالاتری ارتقاء داده که این مسئله (به ویژه روابط امنیتی ایران با روسیه) تنش میان ایران و بلوک غرب را افزایش داد ایران در سال ۱۴۰۱ با نا آرامیهای گستردهای روبرو شد که عدهای از مخالفین افراطی در خارج از کشور مدعی رهبری آن بودند. این ناآرامی هادر بدترین زمان ودر موقعیتی بروز کرد که کشور به تازگی از همه گیری کرونا رهایی پیدا کرده بودو تصور میشد با بازگشایی کسب و کارها پس از کرونا، اقتصاد کشور بهبود یابد. اما در این شرایط از یک طرف بروز ناآرامی و تنش اقتصاد کشور را بیش از پیش تضعیف نمود و از طرف دیگر پس از بروز ناآرامی، غرب با تمام توان رسانه ای، سیاسی و دیپلماتیک خود به صحنه آمد و تلاش نمود کشور را که تحت تاثیر ناآرامیها تضعیف شده بود، تحت فشار بیشتری قرار دهد. عمدۀ فعالیت کشورهای غربی در این مقطع علاوه بر پروپاگاندای رسانه ای، تلاش در جهت منزوی کردن و اخراج ایران از نهادهای بین المللی بود. در این راستا شورای امنیت سازمان ملل به درخواست آمریکا و آلبانی جلسهای برای محکومیت برخورد ایران با نا آرامیها تشکیل داد، در شورای حقوق بشر قطعنامهای بر علیه ایران صادر شد و مقرر گردید هیات حقیقت یابی برای بررسی شیوه برخورد حکومت ایران با نا آرامی ها تشکیل شود و ایران از کمیسیون مقام زن سازمان ملل متحد اخراج شد. در تمام این تحرکات که با هدایت بلوک غرب به انجام رسید نمایندگان دولتهای چین و روسیه در کنار ایران قرار گرفتند و علاوه بر مخالفت با محکومیت ایران، حتی تلاش کردند با انواع ترفندهای دیپلماتیک مانند زیر سوال بردن اصل موضوع جلسه، پیشنهادات حاشیهای و تغییر در متن پیشنهاد ارائه شده از محکومیت ایران جلوگیری کنند. این فرایند در نهایت موجب توقف نسبی تحرکات دول غربی در سازمان ملل و البته نزدیکی بیشتر ایران با دو کشور چین و روسیه گردید.
حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر نیز موجب تعمیق بیشتر روابط ایران با این دو قدرت معارض با آمریکا به ویژه با روسیه شد چرا که بروز جنگ غزه و حمایت ایران از حماس، تنش بین ایران و اسرائیل را افزایش داد و هرچند ایران تلاش نمود خود را از عوارض جنگ دور نگه دارد، اما حملات مداوم اسرائیل، ایران را ناچار به پاسخ دادن کرد که در این شرایط اهمیت ایجاد یک سامانه دفاع هوایی افزونتر گردید که این مسئله با توجه به تکنولوژی بالای مورد نیاز برای ساخت و استقرار این سامانهها موجب نزدیکی بیشتر ایران و روسیه در زمینه همکاریهای نظامی و امنیتی گردید. حال در شرایطی اروپا از حمایت نظامی ایران از روسیه عصبانی است که ایران با توجه به تهدیدات موجود بر علیه خود و بر اساس منافع ملی خود همکاری و حمایت از روسیه را ضروری میداند چرا که ایران خواهان بهره گیری از تکنولوژی روسیه در زمینه فعالیتهایی همچون ساخت و پرتاب ماهواره و ایجاد سپر دفاعی در برابر کشور است و روسیه نیز با توجه به مشکلات حاصل از جنگ اکراین خواهان بهره گیری از تجارب نظامی ایران در ساخت و کاربرد موشک و پهباد است. رابطهای دو طرفه که البته با خشم کشورهای اروپایی مواجه شده، موجب گردیده علی رغم ادبیات و پیام آشتی جویانه دولت جدید، پیامهای خصمانه و خشمگینامه متعددی از سمت اروپا به سمت ایران ارسال گردد.
با توجه به موارد فوق باید گفت که به نظر میرسد بهترین و مطلوبترین رویکرد در سیاست خارجی هم از جهت عملی و اجرایی و هم از جهت انطباق با سیاستهای اعلامی رئیس جمهور، رویکردی است که از ابتدای روی کار آمدن دولت چهاردهم در دستور کار قرار گرفته، یعنی تقویت توان و انسجام ملی، توسعۀ روابط با قدرتهای آسیایی معارض غرب (روسیه و چین) در کنار نبستن در بر روی بهبود روابط با کشورهای اروپایی و آمریکایی و یا همانگونه که عباس عراقچی وزیر خارجه اعلام داشته "کنترل تنش" با آمریکا و متحدان آن.
این درحالی است که در شرایط جاری و با رویکرد خصمانه آمریکا و اتحادیۀ اروپا به کشورمان، رویکرد انتقادی طرفداران رابطه باغرب که خواستار بهبود رابطه با اروپا وآمریکا به هر قیمت ممکن هستند، عاقلانه و منطقی به نظر نمی رسد و تنها میتواند به اعتبار آنان لطمه زده، سیاستگذاران کشور را در راه اتحاد و ائتلاف کامل با روسیه یا چین مصمم تر نماید. در سیاست بین الملل بخش قابل ملاحظه ای از سیاست های کشورها نتیجه واکنش به فشارهای موجود و تحرکات بلوکهای قدرت جهانی است و با توجه به رویکرد بلوک غرب تلاش ایران برای عادی سازی روابط در شرایط فعلی تنها به امتیاز دهی یکطرفه ایران منجر خواهد شد. این در حالی است غرب در طول زمان مجبور به تغییر رویکردهای خود خواهد بود چرا که در شرایط تشدید ناگزیر تنش با روسیه و چین، جهت تثبیت اوضاع در خاور میانه، مذاکره و تبادل امتیاز با ایران ضروری است تا رسیدن به این نقطه سیاستگذاران ارشد کشور بی توجه به حواشی و انتقادات، سیاست جاری خود مبتنی بر کنترل تنش در کنار افزایش قدرت ملی را ادامه دهد.