صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۸ مهر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۸۲۶۴۳۹
تاریخ انتشار: ۳۰ : ۱۴ - ۲۸ مهر ۱۴۰۳
شاید بی‌راه نباشد اگر بگوییم که پدر اصلاح‌طلبی در ایران به معنای حقیقی و نه سیاسی‌اش میرزا محمدتقی‌خان فراهانی معروف به امیرکبیر است؛ اویی که در دوران صدارتش اقداماتی انجام داد که عملا زمینه‌های اصلاحات سیاسی و اجتماعی ایران را فراهم کرد؛ از تأسیس مدرسه دارالفنون و سروسامان دادن به اوضاع مالیات‌ها گرفته تا انتشار روزنامه وقایع‌ اتفاقیه، مبارزه با جهل و خرافات، حذف القاب، ساماندهی به ارتش، مبارزه با شنکجه و بسیاری دیگر که همه اینها او را در تراز یکی از مهم‌ترین رجال سیاسی تاریخ ایران قرار داده است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

مهرشاد ایمانی؛ سرویس تاریخ «انتخاب»: شاید بی‌راه نباشد اگر بگوییم که پدر اصلاح‌طلبی در ایران به معنای حقیقی و نه سیاسی‌اش میرزا محمدتقی‌خان فراهانی معروف به امیرکبیر است؛ اویی که در دوران صدارتش اقداماتی انجام داد که عملا زمینه‌های اصلاحات سیاسی و اجتماعی ایران را فراهم کرد؛ از تأسیس مدرسه دارالفنون و سروسامان دادن به اوضاع مالیات‌ها گرفته تا انتشار روزنامه وقایع‌ اتفاقیه، مبارزه با جهل و خرافات، حذف القاب، ساماندهی به ارتش، مبارزه با شنکجه و بسیاری دیگر که همه اینها او را در تراز یکی از مهم‌ترین رجال سیاسی تاریخ ایران قرار داده است.

اما به گفته بسیاری او توانست همه این دستاوردها را به دست بیاورد چون به صدارت رسید و به نوعی او نماد اصلاحات از بالاست و اگر چنین قدرتی در اختیار فردی نواندیش چون امیرکبیر قرار نمی‌گرفت عملا امکان تحقق چنین اصلاحات گسترده‌ای وجود نداشت. با این اوصاف می‌شود گفت همه‌چیز از بیست‌وهفتم مهر سال 1227 شروع شد؛ زمانی که میرزا تقی‌خان فراهانی یا همان اتابک اعظم و امیرکبیر به صدراعظمی ناصرالدین‌شاه قاجار رسید. امیرکبیر اهل فراهان بود و تعلیم‌دیده خاندان قائم‌مقام فراهانی. فراهان هم مانند تفرش و آشتیان به نوعی کانون فرهنگ-دیوانی آن روزهای ایران محسوب می‌شد. از این نظر امیرکبیر از کودکی با سیاست و فرهنگ آشنا بود.

میرزا تقی‌خان البته که راه آسانی برای رسیدن به صدارت در پیش نداشت زیرا در دربار ناصرالدین شاه دسیسه‌کننده کم نبودند؛ مشخصا مهد علیا، مادر ناصرالدین شاه که با هماهنگی سفارت انگلیس تلاش می‌کرد افراد مورد نظر خود را به صدارت برساند و برای این منظور از میرزا آقاخان نوری که به قم تبعید شده بود خواست تا به تهران بیاید. میزانصرالله صدرالممالک هم خود را نامزد اصلی صدارت می‌دانست و مدام به منزل حاجی میرزا آقاسی رفت‌وآمد داشت تا علیه میرزاتقی‌خان امیرکبیر دسیسه کند اما ناصرالدین شاه تصمیم خود را گرفته بود و در نهایت میرزا تقی را به صدارت برگزید و لقب امیرکبیر را هم به او اعطاء کرد. او پای حکم صدارت او را مهر کرد؛ در نامه‌ای که نوشته بود: «ما تمام امور ایران را به دست شما سپردیم و شما را مسئول هر خوب و بدی که اتفاق می‌افتد می‌دانیم. همین امروز شما را شخص اول ایران کردیم و به عدالت و حسن رفتار شما با مردم کمال اعتماد و وثوق داریم. به جز شما به هیچ‌کس دیگر چنین اعتقادی نداریم و به همین جهت این دستخط را نوشتیم». این نامه شش هفته پس از مرگ محمدشاه نوشته شد و از این مقطع است که دوره صدارت کوتاه اما مهم امیرکبیر شروع می‌شود.

نخستین آشوبی که از سوی مخالفان او در تهران بر پا شد، شورش سربازان آذربایجانی پاسدار ارگ در تهران تنها چهار ماه و نیم پس از آغاز صدارتش بود که به تحریک برخی از درباریان انجام شد. در این شورش دو هزار و پانصد سرباز، خانه امیرکبیر را محاصره کردند و خواستار عزل او شدند. روز بعد بین محافظین خانه امیرکبیر و سربازان درگیری ایجاد شد که موجب کشته شدن دو نفر از محافظان شد. امیرکبیر به خانه میرزا آقاخان نوری رفت و در نهایت با وساطت چند نفر از جمله میرزا ابوالقاسم امام جمعه و عباسقلی خان جوانشیر شورش‌ها فرونشست. در این بین مردم تهران به حمایت از امیرکبیر برخاستند و دکان‌ها را بسته و با شورشیان مقابله کردند. 

امیرکبیر به تدریج توانست بر موج بدخواهی‌ها غالب شود و اوضاع را به دست بگیرد. یکی از مهم‌ترین مسائل مورد توجه امیرکبیر در دوران صدارتش ارتباط با کشورهای دیگر به ویژه اروپاییان بود. او میرزا محمدعلی خان شیرازی را به وزارت خارجه گماشت و از سفرای خارجی خواست از این پس تمام مکاتباتشان به طور مستقیم با وزیر خارجه باشد و از رجوع مستقیم به شاه یا صدر اعظم خودداری کنند. امیرکبیر در لندن و سنت‌پترزبورگ سفارتخانه دایمی ایجاد کرد و برای افزایش کیفیت ارتباطات خارجی هیئتی از مترجمان ایجاد کرد که میرزا ملکم خان یکی از معروفترین این افراد است.

یکی از اقدامات مهم امیرکبیر بدون تردید تأسیس مدرسه دارالفنون بود. امیرکبیر معتقد بود ایران از نظر علوم و تمدن جدید بی‌بهره است و اگر بخواهد تحولاتی را در کشور ایجاد کند باید جوانان ایرانی بهره‌ای از تمدن و علوم مختلف کسب کنند. او دو راه پیش در نظر داشت یا آنکه باید عده‌ای را برای تحصیل به اروپا بفرستد یا اینکه عده‌ای از معلمان اروپایی به ایران اعزام کند. تأسیس یک مدرسه عالی و معلم اروپایی همیشه دغدغه او بود و زمانی که به صدراعظمی رسید خواست به این فکر جامه عمل بپوشاند. استدلال او این بود که به جای اینکه دولت ایران بیست نفر محصل به اروپا بفرستد، با این بودجه چند معلم از اروپا به ایران بیاورد و دویست محصل را تربیت کند. مدرسه دارالفنون در هفت شعبه تأسیس شد و اولین مدرسه جدید ایران بود. 

اولین شماره روزنامه وقایع اتفاقیه هم در سال سوم سلطنت ناصرالدین‌شاه قاجار در ۱۸ بهمن ۱۲۲۹ به کوشش امیرکبیر منتشر شد. به دستور امیرکبیر اشتراک این روزنامه برای هر یک از افرادی که از دستگاه دولتی بیش از ۲۰۰ تومان حقوق می‌گرفتند اجباری بود. به باور بسیاری روزنامه وقایع اتفاقیه یکی از مهم‌ترین اتفاقات در حوزه رسانه در ایران بود.

یکی دیگر از اقدامات بسیار مهم امیرکبیر که شاید بدیل نداشته باشد مبارزه با فسادهای اقتصادی بود. در آن زمان که رشوه‌خواری به شدت رواج داشت، امیرکبیر دستور داد دریافتی‌های بی‌حساب و مواجب بی‌جهتی که از دستگاه‌های دولتی گرفته می‌شد، قطع شود. او حتی حقوق شاه را کاهش داد و ماهانه به دوهزار تومان رساند. امیرکبیر سروسامانی هم به اوضاع مالیاتی و قواعدی که بر آن وجود داشت، داد.

امیرکبیر سعی کرد به اوضاع اجتماعی کشور هم رسیدگی کند. او با هرزگی، قمه‌کشی و لوطی‌گری برخورد کرد و سعی کرد امنیت را به کشور برگرداند و او حمل اسلحه سرد و سلاح گرم را از میان برداشت.

در دوره امیرکبیر به آبادی اراضی هم توجه ویژه‌ای شد. امیرکبیر را باید یکی از مهم‌ترین مبارزان شکنجه در ایران دانست و جالب است که از نظر امیرکبیر شکنجه محدود به آزار جسمانی نبود و آزار روحی را هم شکنجه می‌دانست که در آن زمان در نوع خود بسیار نگاهی نواندیشانه بود.

ارتش دوره صدارت امیرکبیر هم به سامان رسید و اصلاحات نظامی ویژه‌ای رخ داد.

برخورد او بست‌نشینی هم یکی دیگر از اقدامات امیرکبیر بود که این اقدام او در حافظه جمعی ملت ایران نقش بسته است. ماجرا از این قرار بود که افرادی که تحت تعقیب قانون بودند برای فرار از دستگیر شدن در اماکن مذهبی بست‌نشین می‌شدند و هیچکس حتی مأموران هم جرئت نداشتند بست را بشکنند و متهم را دستگیر کنند. امیرکبیر در جنگ با سالارخان برای اولین‌بار به عزیزخان دستور داد در صورت پناه بردن سالارخان به حرم مشهد او را از بست خارج کنید. این اقدام او با مخالفت شدیدی از سوی روحانیون مواجه شد اما او در برابر آنان مقاومت کرد.

پس از سه سال و سه ماه صدارت امیرکبیر آن دشمنان او به ویژه میرزا آقاخان نوری و مهدعلیا، مادر ناصرالدین‌شاه، شاه را نسبت به او بدگمان کردند، فرمان قتلش را گرفتند و حاج علی‌خان مأمور قتل امیرکبیر شد. فرمان ناصرالدین شاه برای قتل امیرکبیر به او اینگونه بود: «چاکر آستان ملائک پاسبان، فدوی خاص دولت ابد مدت، حاج علی‌خان پیشخدمت خاصه، فراشباشی دربار سپهر اقتدار مأمور است که به فین کاشان رفته میرزا تقی‌خان فراهانی را راحت نماید و در انجام این مأموریت بین الاقران مفتخر به مراحم خسروانی مستظهر بوده باشد».

سرانجام امیرکبیر در حمام فین کاشان به قتل رسید؛ قتلی که ناصرالدین شاه به سرعت از آن پشیمان شد اما دیگر راهی برای جبران نداشت.