صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۱ مهر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۸۲۲۳۶۳
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۶ - ۱۱ مهر ۱۴۰۳
کنعان عنوان فیلمی سینمایی ساخته مانی حقیقی و نویسندگی اصغر فرهادی و مانی حقیقی محصول سال ۱۳۸۶ ایران است. داستان فیلم روایتگر بخشی از زندگی مینا (ترانه علیدوستی) و مرتضی (محمدرضا فروتن) در شرایط سخت آستانه طلاق است...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

نام فیلم: کنعان

ژانر: درام

کارگردان: مانی حقیقی

نویسنده: اصغر فرهادی، مانی حقیقی

تاریخ انتشار: 1386

بازیگران: 

محمدرضا فروتن
ترانه علیدوستی
بهرام رادان
افسانه بایگان
حسن معجونی

 

 

خلاصه فیلم

کنعان عنوان فیلمی سینمایی ساخته مانی حقیقی و نویسندگی اصغر فرهادی و مانی حقیقی محصول سال ۱۳۸۶ ایران است. داستان فیلم روایتگر بخشی از زندگی مینا (ترانه علیدوستی) و مرتضی (محمدرضا فروتن) در شرایط سخت آستانه طلاق است...

 

 

درباره فیلم

احتمالا بنا بوده فیلم در مورد تنهایی و سرگشتگی مردان و زنان در اجتماع مدرن ایرانی بگوید. از اینکه یکی در تلاش است که برود بلکه آرام بگیرد و دیگری برگشته بلکه آرام بگیرد. اینکه رفتن یا ماندن، فرار کردن یا مبارزه کردن و… در نهایت گرهی از کاری باز نمی‌کند و هرچه هست اجبار به زیستن است.

کنعان فیلم موقری است. چون خود خواسته به کج گویی نمی‌رود. این راستگو بودن هم تنها در تعریف روابط معنا پیدا می‌کند و برای همین است که به زعم نگارنده تنها یک سوم آغازین فیلم این صفت را از آن خودش می‌کند. بی‌پروا وارد زندگی شخصی کاراکتر نمی‌شود و از اینکه وارد این حریم شود در یک حس دوگانه شرم و هراس دست و پا می‌زند.

درست شبیه آن ضرب المثلی است که باید مراقب جیب خودت باشی تا به بغل دستی‌ات تهمت نزنی؛ کنعان خود را از تمامی اتهام‌ها در جای جای فیلم بر حذر می‌دارد تا این وقارش حفظ شود. و به دلیل همین فرار کردن از فکرهای غلط تماشاگر است که در یک سوم میانی فیلم واژه اجبار را درک می‌کنیم. فیلمساز به مخاطبش سعی دارد به زور بفهماند که هیچ ارتباطی بین مینا و علی وجود ندارد.

او به مخاطب جبر می‌کند که تنها دلیل خستگی مینا از زندگی‌اش؛ جاه طلبی‌ او است و الا حضور علی بعد از ۱۰ سال در زندگی مینا تنها به همان دیالوگ «تو کی رو می‌شناسی که عوض نشده» ختم می‌شود. و درست با این دو حس «وقار» و «اجبار» است که فیلمساز مجبور می‌شود در یک سوم پایانی با «اصرار» عجیبش بفهماند مینا هم حق دارد که گاهی دلش بگیرد وگرنه او هم به فکر خانواده و خواهرش است.