صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۸ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۸۰۴۰۶۳
تاریخ انتشار: ۴۰ : ۱۲ - ۰۶ مرداد ۱۴۰۳
تحقیقات نشان داده است که بدرفتاری عاطفی در دوران کودکی می‌تواند منجر به کاهش کیفیت روابط شود. البته این بدان معنا نیست که افرادی که مورد بدرفتاری عاطفی قرار گرفته‌اند- حتی آزار جسمی یا جنسی_ هرگز نمی‌توانند یک رابطه عاشقانه سالم را تجربه کنند. اما این بدان معناست که ممکن است انتظارات ناخودآگاهی در افراد به وجود آمده باشد که باید در مورد آنها آگاهی داشته باشند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

تحقیقات نشان داده است که بدرفتاری عاطفی در دوران کودکی می‌تواند منجر به کاهش کیفیت روابط شود. البته این بدان معنا نیست که افرادی که مورد بدرفتاری عاطفی قرار گرفته‌اند- حتی آزار جسمی یا جنسی_ هرگز نمی‌توانند یک رابطه عاشقانه سالم را تجربه کنند. اما این بدان معناست که ممکن است انتظارات ناخودآگاهی در افراد به وجود آمده باشد که باید در مورد آنها آگاهی داشته باشند.
به نقل از psychologytoday، در هر رابطه‌ای ممکن است مشاجره، دعوا، اختلاف نظر و ناامیدی پیش بیاید و این به خودی خود مشکل نیست، مشکل زمانی است که نمی‌دانیم چگونه با این چالش‌ها مقابله کنیم. زوج‌ها بر سر هر چیزی، از کنترل تلویزیون گرفته تا مسائل مربوط به خیانت و بی‌اعتمادی ممکن است با هم مشاجره کنند، برخی فکر می‌کنند که فقط مسائل بزرگ است که به طور بالقوه می‌تواند رابطه‌ها را از بین ببرد، اما این درست نیست، حتی کوچک‌ترین مسائل نیز می‌تواند به یک مبارزه و مشاجره واقعا بزرگ تبدیل شود.

علت این دعواها چیست؟
دلایل زیادی وجود دارد، در اینجا ما یکی از آنها را بررسی خواهیم کرد که بیشترین تاثیر را بر ما دارد و آن مسائل حل‌نشده ما از گذشته است. گذشته می‌تواند به معنای گذشته‌ای دور باشد مانند دوران کودکی، یا گذشته‌ای نزدیک‌تر، مانند رابطه قبلی دیگری که در آن با فرد بدرفتاری شده است یا کسی به او خیانت کرده است.

چرا زوج‌ها همان دعواهای قدیمی خود را سال‌ها تکرار می‌کنند؟
به عنوان مثال، تحقیقات نشان داده است که بدرفتاری عاطفی در دوران کودکی می‌تواند منجر به کاهش کیفیت روابط شود. البته این بدان معنا نیست که افرادی که مورد بدرفتاری عاطفی قرار گرفته‌اند- حتی آزار جسمی یا جنسی_ هرگز نمی‌توانند یک رابطه عاشقانه سالم را تجربه کنند. اما این بدان معناست که ممکن است انتظارات ناخودآگاهی در افراد به وجود آمده باشد که باید در مورد آنها آگاهی داشته باشند. به عنوان مثال، اگر من ناخودآگاه انتظار داشته باشم که شریک زندگی‌ام بتواند زخم‌های آسیب‌دیده‌ام را التیام ببخشد، هر کاری که شریک زندگی‌ام انجام می‌دهد و به نظر می‌رسد آن انتظار ناخودآگاه را برآورده نمی‌کند، می‌تواند باعث ایجاد مشکل در رابطه شود. مشکل این است که از آنجایی که این مسائل غالبا به شکل ناخودآگاه است، من به احتمال زیاد مسئولیت آن یا تظاهرات آن را در تعاملات‌ام با شریک عاطفی خود نمی‌پذیرم و این موضوع هر بار به بهانه‌های مختلف تکرار می‌شود و هیچ یک نمی‌دانیم چگونه از دست هم عصبانی می‌شویم و درباره آن چه باید بکنیم. کیفیت رابطه زمانی بهبود می‌یابد که هر یک از زوجین مسئولیت انتظارات ناخودآگاه خود را بپذیرد که ممکن است به این معنی باشد که نیاز به روان‌درمانی فردی یا زوجی وجود دارد. هر دو طرف می‌توانند توانایی خود را در مسئولیت‌پذیری این انتظارات ناخودآگاه با آگاهی از آنها افزایش دهند. در نهایت، بسیاری از اینها به تخیلات و فانتزی‌های ما تبدیل می‌شوند زیرا غیرواقعی هستند. در عین حال، اگر هر دو طرف بتوانند از زخم‌های عاطفی دیگری آگاه شوند، شفقت و میل به برقراری ارتباطِ مجدد می‌تواند در بحبحه دعوا و مشاجرات به وجود بیاید.

 

خبرآنلاین