پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : چند روزی است که نام مکانی جغرافیایی به نام «تهرانجلس» بر روی نقشه گوگل ثبت شد. این یک رویداد بزرگ برای ایرانیانی است که در لوس آنجلس کالیفرنیای آمریکا به صورت دیاسپورایی تاثیرگذار زندگی می کنند. این مردم خود را ایرانی می دانند و در ابراز هویت و ریشه یابی هویتی، خود را ایرانی می دانند. گفته می شود که در این مکان جغرافیایی بیشتر مردم به پارسی سخن می گویند و همه جا می توان گفت و گو هایی به زبان پارسی شنید. تابلوهای مغازه ها به خط فارسی است. در آنجا همه نمادها و نمودهای جامعه ایرانی را می توان یافت. آنها برای خود نهادهای مدنی ایرانی دارند. می توان در آنجا نان سنگک خرید. می توان فیلم ایرانی تماشا کرد و می توان به موسیقی ایرانی گوش سپرد. می توان با همسایگان به زبان شیرین فارسی درد دل کرد.
در دوره ریاست جمهوری آقای محمد خاتمی توجه به ایرانیانی که دور از ایران زندگی می کنند، برنامه ریزی شده بود. در آن دوره در وزات خارجه برنامه ای برای ارتباط با ایرانیان خارج از کشور مطرح بود. به هر طریق آنانی که خود را ایرانی می دانند، دارای گذرنامه ایرانی یا پدر و مادر و ریشه ایرانی دارند، به هر نحو باید با سرزمین مادری ارتباط داشته باشند. هندی هایی که در سراسر گیتی پراکنده و کار می کنند، رابطه ای عمیق و گسترده با کشور و وطن خودشان دارند و این رابطه را هیچگاه قطع نکرده اند و همه ساله سرمایه های مادی و معنوی بین آنان و کشور زادبومشان مبادله می شود. این روابط گسترده بدور از ایدئولوژی دینی و مذهبی و سیاسی برقرار است. هر کسی خود را هندی می داند و دارای گذرنامه هندی است، هندی شمرده می شود، اگرچه از ادیانی متفاوت و از نظر ساختار اجتماعی و قبیله و محلی متفاوتی با دیگران برخوردار است، مهم این است که هندی باشد و خود را هندی بداند.
در هندوستان تعداد زیادی زرتشتی ایرانی الاصل زندگی می کنند (بویژه در ایالت مهارشترا و در مرکز آن بمبئی که اکنون مومبای نامیده می شود). آنان به پارسیان هند معروفند. در برخی اماکن عمومی متعلق به ایرانیان زرتشتی می توان تصویری از آشور زرتشت و آموزه های سه گانه پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک را هم ملاحظه کرد. آنان از اعتبار شخصیتی بالایی در جامعه هند برخوردارند. افزون بر آن آنان طبقه ای ممتاز و دارای ثروت و اعتبارند. هنگامی که سخن از آنان می رود، ایران جلوه گری می کند، سرزمینی اهورایی و وحدانی. ایرانی که مردمانش هیچگاه بت پرست نبوده اند.
در تاجیکستان که مردمان در آنجا به زبان تاجیکی سخن می گویند، از موسیقی و فرهنگ و آئینهای نیاکان مشترکمان بهره می گیرند، اما در بهره گیری از موسیقی فارسی، بویژه نسل جوان، موسیقی پاپ ایران تولید همان تهرانجلس بهره می گیرند. موسیقی تهرانجلس در فاصله ای بسیار دور نسبت به موسیقی ایرانی، توانسته در دل جوانان تاجیک رخنه کند. در فروشگاههای محصولات فرهنگی تاجیکستان با وجود یگانگی زبانی، نمی توان فیلم فارسی دید، اما شبکه های تهرانجلسی فارسی زبان و دیگر شبکه های فارسی زبان نفوذ گسترده در جامعه تاجیک دارند.
رایزنی فرهنگی ایران در دوشنبه نتوانسته فرهنگ ایرانی را در آنجا پایدار سازد و اغلب فعالیتهای آن چاپ کتابهای تاجیکان به زبان فارسی و انتشار آن است، به جای چاپ کتابهای فارسی به الفبای تاجیکی. این کار در روسیه هم جاری و ساری است. عمده فعالیت رایزنی فرهنگی ایران در مسکو چاپ کتابهای متون روسی به فارسی است یا برگزاری کنفرانسهای مشترک به هزینه ایران در روسیه. اینگونه کارها را رایزنی ها برای خود کارنامه ای درخشان قلمداد می کنند. بجای دادن ماهی، به آنان ماهیگیری باید می آموختند.
تاکنون دیده نشده است که بخش فرهنگی سفارت روسیه در تهران کتابهای روسی را به زبان فارسی چاپ کند و توزیع کند چرا ما با هزینه خودمان باید در روسیه برای خوشایند آنان کار کنیم. همین طور رایزنی های ما در دیگر کشورها. اکنون 20سال از روابط ایران و تاجیکستان می گذرد ولی هنوز نه تاجیکها می توانند متون پارسی را با الفبای فارسی بخوانند و نه ما می توانیم متون تاجیکی را با الفبای کیریل(بر مبنای الفبای روسی) بخوانیم.
در سال 1994 برای یک کنفرانس بین المللی در تاجیکستان بنده این مساله را مطرح کردم که بیایید برنامه ای نرم افزاری تدارک ببینیم که بشود این دو متن متفاوت را به یکدیگر تبدیل و از دانش یکدیگر بهره گرفت. اکنون پس از گذشت بیش از 16 سال باز هم همین آرزو در خواسته های ما جای دارد و بدان عمل نشده است. اینهم از فعالیت رازینی فرهنگی ایران در تاجیکستان. تلویزیون مشترک کشورهای فارسی زبان (ایران، تاجیکستان و افغانستان) هم با مسائل ایدئولوژیک برخوردر کرده است، حال آنکه در اولویت سیاست خارجی و منطقه جناب رئیس جمهور ایران و تاجیکستان و افغانستان قرار دارد. دولت تاجیکستان علاقه ای به تغییر الفبا ندارد و اجازه نمی دهد فیلمهای سینمایی ایرانی(حتی بدون دریافت وجه) در تلویزیون نمایش داده شود چون این گفته می شود که این گونه فیلمهای ایرانی جنبه های تبلیغات دینی و مذهبی دارد و ایدئولوژیک لست.
در کنفرانس صد سالگی تولد امام خمینی(ره) در تهران، سردبیر روزنامه الاهرام مصر به بنده گفت تا قبل از تیرگی روابط ایران و مصر بعد از انقلاب اسلامی، زبان دوم در دانشگاههای معتبر مصر فارسی بود. در اثر قطع رابطه اکنون زبان عبری جای آن را گرفته است. چند سال پیش در دانشگاه تربیت مدرس به هیاتی از دانشگاه مکزیک برخورد کردم که علاقه مند بودند با کمک ایران کرسی زبان فارسی را در دانشگاه مکزیک برقرار سازند. آنان می گفتند که اسرائیلی ها می خواهند کرسی زبان عبری برقرار کنند ولی مقامات دانشگاه علاقه به آنان و زبانشان ندارند. ایران و ایرانی در عرصه علم و فرهنگ اعتبار نیکی از خود دارند که باید مورد توجه و بهره برداری قرار گیرد. در سال 1999 که به عنوان اعضای انجمن دوستی ایران و روسیه به دعوت روسیه به مسکو رفتیم، با ژنرال والنتینا تراشکووا نخستین زن فضانورد جهان ملاقات داشتیم. ایشان گفتند با آنکه زبان فارسی را نمی فهمند ولی از لحن موسیقیایی این زبان بسیار خوششان می آید. زبان فارسی رمز هویت ایرانیان است و زبان فاخر دین، حکمت، فلسفه، علم، موسیقی، ادب و عشق است.
اکنون به آمریکا بازگردیم. آقای احمدی نژاد در طول دوره ریاست جمهوری خویش همه ساله به آمریکا سفر کرده است. ضرورت و اهمیت برقراری ارتباط با جامعه ایرانی را در سرلوحه قرار داده است، اما کاری بنیانی و اساسی در این زمینه صورت نگرفته است. اگر ما نتوانیم با تهرانجلسی ها و دیگر جوامع ایرانی در تعامل باشیم، خواه ناخواه، ایرانی دیگر (با امکاناتی گسترده و آزادانه)، به جهانیان معرفی خواهد شد. آنگاه تعامل نسل آینده تاجیک با همان تهرانجلس و موسیقی آن خواهد بود و نه با ایرانی فرهنگی که ما در درون ایران عزیز صاحب آن هستیم. هنگامی که سخن از کشور می رود می گوییم «ایران اسلامی» و هنگامی که سخن از هویت مردمان می رود می گویند«مسلمان ایرانی» در آنجا جغرافیا مقدم بر دین است و در اینجا مسلمانی مقدم بر جغرافیا و هویت ایرانی. به همین سبب در اندیشه کسانی که در این ثنویت ما را گرفتار کرده اند، ایرانیانی که در خارجی می زیند، بدرد ما نمی خورند. اما هندی هایی که در خارج از هند زندگی می کنند از ارزش بالایی در هویت هندی ساکنان هند برخوردارند.
مدتهاست کسانی که ایرانی هستند و در خارج از ایران زندگی می کنند در حسرت دیدار از ایرانند. اما به عللی به این آرزوی خود دست نمی یابند و به آنها اجازه داده نمی شود به کشور خود بیایند. چون ایران سرزمین همه ایرانیان است، پیشنهاد می شود مجلس محترم و قوه محترم قضائیه در این باره قوانینی را برای بازگشت کسانی که مجرم نیستند فراهم آورند. ایرانیان مقیم خارج از جمله تهرانجلسی هایی که دارای تجربیات علمی، فنی، هستند و دارای سرمایه های مناسبی هستند، می توانند در شکوفایی ایران عزیز در چارچوب قوانین دولت جمهوری اسلامی ایران برای ایران و ایرانی مفید باشند. این مسائل از دغدغه های رئیس جمهور محترم هم بوده است.
ایرانیان ساکن در خارج از ایران بخشی از جامعه ایرانی را تشکیل می دهند. آنان دلشان برای وطنشان ایران می تپد، ما در ایران باید بصدای تپش قلب آنان پاسخ بدهیم. با جلب همکاری و همگامی آنان با خود می توانیم آنان را به سفرای حسن نیت ایران تبدیل کنیم و از هر کدام از آنها برای سربلندی جمهوری اسلامی ایران بهره گیریم. آنگاه دشمنان ما در می یابند که ما در سراسر گیتی ریشه داریم و نمی توانند به ما آسیبی وارد سازند.
*بهرام امیراحمدیان
دانشیار دانشگاه تهران و کارشناس آسیای میانه و قفقاز / خبرآنلاین