صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۱ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۷۵۹۴۶۷
تاریخ انتشار: ۵۶ : ۱۳ - ۰۳ بهمن ۱۴۰۲
مقام‌های دولت سیزدهم باید نسبت به خوش خیالی اتحاد راهبردی با پکن و مسکو ذیل تئوری «نگاه به شرق» تجدید نظر کنند تا هر آن با کارت‌های جدیدی که روس‌ها و چینی‌ها در زمین بازی‌های مختلف سیاسی رو می‌کنند، غافلگیر نشوند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

 

سرویس بین الملل «انتخاب» / سارا خراسانی: هنوز دو هفته از شکست اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد در تصویب قطعنامه «توقف فوری جنگ غزه» با رای مخالف آمریکا نگذشته بود که قطعنامه پیشنهادی ۲۷۲۲ تصویب شد که این بار اسرائیل و حملات مرگبار آن، هدف نبود بلکه حکم به محکومیت حوثی‌هایی (انصارالله) می‌داد که به عنوان شاخه‌ای از جبهه مقاومت یمن در هفته‌های اخیر می‌کوشیدند پاسخ شکست تلاش‌های دیپلماتیک برای توقف کشتار مردم غزه را در دریای سرخ بدهند. اما تصویب این قطعنامه از مرحله تنظیم تا تصویب آن توسط آمریکا، زمان زیادی به درازا نکشید. چه آنکه روسیه و چین صلاح را در آن دیدند با رای ممتنع خود به آن، تنش‌های درگرفته در آب‌های سرخ را با ورود نظامی آمریکا و متحدان اروپایی اش علیه یمن طوفانی‌تر کنند؛ اتفاقی که به وضوح نشان داد «ولادیمیر پوتین»، رئیس جمهور روسیه در روند جنگ خونین خاورمیانه مانند کسی سخن گفته که خواهان صلح است، اما همچون کسی عمل کرده که از تداوم جنگ حمایت می‌کند. 

مسکو در حالی بار دیگر از بازی سینوسی خود در سیاست خارجی پرده برداشت که روس‌ها می‌دانند حمایت از انصارالله یمن، محل نزاع سیاسی غرب و ایران است و وجه مهمی که محور آمریکایی- اسرائیلی در هدف قرار دادن شاخه یمنی مقاومت دنبال می‌کند، بی تردید کمرنگ کردن اثرگذاری دیپلماتیک جمهوری اسلامی در فرایند مذاکرات صلح در غزه و به حاشیه راندن آن در بطن همکاری‌های کنونی درون منطقه‌ای است؛ بنابراین در حالی که انتظار می‌رفت دست کم روسیه با وتوی قطعنامه اخیر شورای امنیت، دست اندازی در روند اجرای اهداف ضد ایرانی غرب ایجاد کند خود به بخشی از پازل این کشور‌ها تبدیل شد. 

اینجاست که وقتی مقام ایرانی همزمان با سفر ستابزده سید ابراهیم رئیسی به مسکو در بحبوحه جنگ اسرائیل- حماس می‌گوید: «مواضع ما و روسیه پیرامون بحران غزه هماهنگ است» این پرسش به ذهن متبادر می‌شود که ریل گذاران سیاست خارجی ایران بر مبنای چه واقعیاتی همچنان بر طبل استراتژی نگاه به شرق بدون کمترین توجهی به متغیر‌های میدانی می‌کوبند؟

تردیدی وجود ندارد که روسیه بدون پرداخت کمترین هزینه‌ای از مزایای هرج و مرج برآمده از جنگ اخیر غزه بهره برده است. نگرانی از فرسایشی شدن جنگ اوکراین و درماندگی غرب از تداوم این بحران، پیش از عملیات «طوفان الاقصی» هم در حال تبدیل به واقعیت بود و حالا ورود نظامی آمریکا به بهانه امنیت سازی در دریای سرخ می‌تواند فرصت خوبی در اختیار روسیه قرار دهد تا با آسودگی خاطر به حملات نظامی در اوکراین تا رسیدن به اهداف میدانی اش ادامه دهد؛ در چنین فضایی چه اهرمی بهتر از بازی در زمین غرب برای ایجاد فشار علیه جبهه مقاومت که ارکان مختلف آن هر یک به تهدیدی علیه آمریکا و اسرائیل جهت پیشبرد بازی سیاسی خود در زمین غزه تبدیل شده اند؛ بنابراین رای ممتع روسیه به قطعنامه اخیر شورای امنیت علیه یمن معنایی جز این نداشت که «پوتینِ» گرفتار در یک جنگ فرسایشی خودساخته، رودربایستی با ایران را کنار گذاشته و با خشنودی به تماشای درگیری جدید در دریای سرخ و تمرکز بیش از پیش دشمنانش بر این بحران خاورمیانه‌ای نشسته است. آنهم در شرایطی که ملاحظات امنیتی ایران را که همواره بزرگترین دغدغه اش خارج کردن بازیگران غربی از تحولات منطقه خاورمیانه بوده، نادیده گرفته است. 

از رفتار‌های قابل انتظار روسیه خرده‌ای نیست که در سال‌های اخیر در روند سیاست خارجی خود در قبال ایران پرده‌ای از تعارض و دوروریی را به اجرا گذاشته، اما مشکل زمانی است که در نگاه مقام‌های دولت سیزدهم کشور‌ها همچنان به قطب خیر و شر تقسیم می‌شوند و جهان خارج دو نیمه تیره و روشن دارد و روسیه فارغ از هر اقدامی که در تعارض منافع ملی ایران انجام می‌دهد، همواره در این قطب روشن قرار می‌گیرد. 

در چنین فضایی است که تصویب قطعنامه اخیر ضد یمنی و آنچه روس‌ها در بیش از یک سال گذشته در زمین جنگ اوکراین ذیل طراحی هوشمندانه شان مبنی بر تبدیل ایران به یک شریک مسلم در این جنگ رقم زدند، اهمیت ایجاد یک چارچوب مشخص تئوریک را به عنوان ضرورتی برای گفتمان سیاست خارجی کشور دوچندان می‌کند؛ گفتمانی که از این قاعده روشن تبعیت می‌کند که قبله‌گاه سیاست خارجی و محدوده دوستان و دشمنان را منافع ملی هر کشور مشخص می‌کند نه وابستگی ایدئولوژیک و سیاسی فارغ از توجه به اقتضائات در حال تغییر؛ بنابراین مجریان کنونی سیاست خارجی ایران که معتقدند با افول قدرت سیاسی آمریکا نظام جهانی نوینی در حال شکل گیری است که در آن نظام نقش چین و روسیه بسیار عمده خواهد شد و اگر همکاری سازمان یافته ایران با این دو کشور شکل گیرد، هم افزایی این ائتلاف سیاسی سه گانه افول غرب را در آسیا سریعتر می‌کند، نباید این را هم از یاد ببرند که چین و روسیه اینک برای به چالش کشیدن نظام تک قطبی، دامن زدن به جنگ غزه را هم اجتناب ناپذیر می‌بینند؛ بنابراین شکنندگی وضعیت جاری می‌تواند به سرعت ورق را برگرداند و محاسبات جمهوری اسلامی را در باب موضوعی همچون غزه که افزون بر منافع امنیتی، عقبه‌های ایدئولوژیک هم پیرامون آن در نظر دارد، بر هم بریزد. از این رو مقام‌های دولت سیزدهم باید نسبت به خوش خیالی اتحاد راهبردی با پکن و مسکو ذیل تئوری «نگاه به شرق» تجدید نظر کنند تا هر آن با کارت‌های جدیدی که روس‌ها و چینی‌ها در زمین بازی‌های مختلف سیاسی رو می‌کنند، غافلگیر نشوند.