صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۱ مهر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۷۵۸۳۸
تاریخ انتشار: ۵۲ : ۰۱ - ۱۹ شهريور ۱۳۹۱
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
يت‌الله طالقاني بعد از پيروزي انقلاب تا روز درگذشت‌شان هر زمان فرصتي مي‌يافتند به آسيب‌شناسي جامعه انقلابي ايران پرداخته و همگان را از خطري كه پيش روست هشدار مي‌دادند. در آخرين روز فروردين 1358 ايشان در مدرسه فيضيه قم سخنراني كرد و مسائل مهمي را با مردم درميان گذاشت. درآنجا دو خطر عمده پيش روي جامعه انقلابي ايران مي‌ديد:

1- خودبزرگ‌بيني افراد و جريان‌ها 2- وسوسه‌ها.

«...مرحله خطرناك‌تر از همه اينها كه يك جامعه انقلابي و افراد انقلابي قدرت يافته وقتي است كه آب توي پوست انقلابي مي‌رود يعني دچار غرور و نخوت مي‌شود. اينجاست كه انقلابي تبديل به ضد انقلابي خواهد شد. ما مراحلي را گذرانده‌ايم و مرحله‌هايي را كه اكنون در گذر آن هستيم و مي‌خواهيم بگذريم اين است كه از نخوت حذر كنيم.»

طبيعي است وقتي غرور گريبانگير فرد يا جرياني مي‌شود، اجازه نمي‌دهد نقطه ضعف‌ها و كاستي‌هاي خود را ببيند. آنچه مربوط به اوست مطلقا بي‌عيب و مطلوب است و در مقابل همه نقطه ضعف‌ها و اشتباهات و خطاها از آن رقيب. اينجاست كه وسوسه‌هاي بدخواهان و دشمنان كارگرمي افتد. طبعا اين افراد مي‌دانند از چه راهي در فردي كه دچار غرور شده نفوذ كنند.

وقتي دچار خودبزرگ‌بيني شديم از منتقدان بيزاري مي‌جوييم و نسبت به آنها سوءظن مي‌يابيم و از چاپلوسان و فرصت‌طلبان استقبال مي‌كنيم. اينجاست كه خطاهاي استراتژيك به سراغ‌مان مي‌آيد. در تشخيص دوست و دشمن دچار خطا مي‌شويم. جاي دوست و دشمن تغيير مي‌كند.

آيت‌الله طالقاني در آن روزها سخت از اين مساله نگران بودند. در همين سخنراني راه‌حلي هم ارائه كرده‌اند: «من يك راه به نظرم مي‌رسد، راه شرعي، راه قانوني، راه دنياپسند. مردم واقعا بايد به حساب بيايند. مردم واقعا بايد سرنوشت خود را به دست گيرند... چرا امام خميني مورد تاييد مردم است؟ براي اينكه انگشت روي درد گذاشتند، براي اينكه حرف اول و آخرشان يكي است. اين مردم هستند كه بايد حاكم باشند و لاغير...»

ايشان در آخرين سخنراني خود در بهشت زهرا هم كه دو روز قبل از درگذشت‌شان ايراد شد همين مضمون را مطرح كردند.

«همه مي‌گوييم انقلاب اسلامي. بپرسيد هدف اسلام چيست؟ اين گروه، آن گروه يكفر بعضهم بعضا، اين آن را تكفير مي‌كند. اين به آن مي‌گويد مرتجع، اين به آن مي‌گويد انحرافي، ولي هنوز مشخص نشده اسلام چه مي‌خواهد، منظور اسلام چيست؟»

باز در همين سخنراني 17 شهريور 1357 مي‌گويند: «صد بار من گفتم كه مساله شورا از اساسي‌ترين مساله اسلامي است، حتي به پيغمبرش با آن عظمت مي‌گويد با اين مردم مشورت كن، به اينها شخصيت بده، بدانند كه مسووليت دارند، متكي به شخص رهبر نباشند ولي نه اينكه نكردند، مي‌دانم چرا نكردند، هنوز هم در مجلس خبرگان بحث مي‌كنند در اين اصل اساسي قرآن كه به چه صورت پياده بشود، بايد، شايد يا اينكه مي‌توانند، نه، اين يك اصل اسلامي است. يعني همه مردم از خانه و زندگي و واحدها بايد با هم مشورت كنند دركارشان. علي مي‌فرمود: من استبدبرأيه هلك، هركه استبداد كند در كارهاي خودش هلاك مي‌شود...»

البته با تاكيداتي كه ايشان داشت مساله شوراها در قانون اساسي گنجانده شد ولي ديديم كه اجراي آن چند دهه به تعويق افتاد. اكنون پس از گذشت سه دهه از درگذشت اين مرد دلسوز و موحد، هنوز نصايحش سخن روز است. هنوز هم ما دچار همان خطراتي كه او هشدار مي‌داد هستيم و هنوز هم مردم بايد بياموزند كه مشورت ضرورت است و تلاش كنند سرنوشت خود را به دست گيرند.