صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۷۵۲۹۳۰
تاریخ انتشار: ۰۶ : ۱۴ - ۰۴ دی ۱۴۰۲
روزنامه هشت صبح نوشت: چرا باید مهاجران در جا‌هایی اسکان داده شوند که امکان رخنه داعش خراسان در آن بیش‌تر است؟ آیا طالبان و پاکستان، با این اقدامات عملاً مهاجران را در دامن گروه‌های تروریست نمی‌اندازند؟
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

روزنامه هشت صبح نوشت: در این روز‌ها روابط دولت پاکستان با طالبان در اوج تنش و بی‌اعتمادی رسیده است و به خاطر وجود این تنش‌ها دولت پاکستان تصمیم گرفته «مهاجران غیرقانونی افغان» را از پاکستان به‌طور دسته‌جمعی اخراج کند. سران دولت پاکستان تصور می‌کنند که ناامنی‌های روزافزون در پاکستان ریشه در افغانستان دارد و مدعی‌اند که اخراج مهاجران غیرقانونی از پاکستان می‌تواند گراف ناامنی را در این کشور کاهش دهد. افزون بر آن، دولت پاکستان گمان می‌کند که با اخراج یک‌باره‌گی صد‌ها هزار مهاجر از پاکستان و گسیل آن‌ها به افغانستان، طالبان را در مضیقه و تحت فشار قرار می‌دهد تا مجبور به دست کشیدن از حمایت از تی‌تی‌پی شوند.

مقام‌های پاکستانی از طالبان انتقاد می‌کنند که چرا به تحریک طالبان پاکستانی (TTP) پناه داده و به این ترتیب زمینه را برای طالبان پاکستان فراهم ساخته‌اند تا دست به اقدامات ضد امنیتی در داخل پاکستان بزنند. مقام‌های پاکستانی گاهی ادعا می‌کنند که شماری از جنگ‌جویان طالبان با تحریک طالبان پاکستانی در جنگ‌ها عملاً شرکت می‌ورزند. در تازه‌ترین مورد، گفته می‌شود کسی که اقدام به حمله انتحاری بر مرکز نیرو‌های مشترک پاکستان در منطقه دیره اسماعیل خان کرد، از اعضای طالبان افغانستان و باشنده اصلی موساقلعه هلمند بود و قاری شاکر نام داشت. به همین دلیل، دولت پاکستان به سفارت طالبان در اسلام‌آباد نامه‌ای فرستاد و در آن، ضمن اعتراض بر عمل‌کرد عضو یادشده طالبان، از این گروه خواست که موضعش را در برابر تی‌تی‌پی به‌صراحت مشخص کند.

در این ادعا که مهاجران افغان مقیم پاکستان در ناامنی‌های پاکستان دخالت داشته باشند، شک و تردید جدی وجود دارد. اکثریت مهاجرانی که در آن کشور به سر می‌برند، از بد حادثه به آن کشور پناه برده‌اند و برای سد جوع شب و روز تلاش و تقلا می‌کنند و به حرکت‌های سیاسی و نظامی ربط و علاقه‌ای ندارند. همچنان تا هنوز آمار و ارقامی منتشر نشده دال بر این‌که میزان جرم و جنایت در میان مهاجران افغان در قیاس به شهروندان پاکستان بیش‌تر باشد. واقعیت آن است که دولت پاکستان با حمایت همه‌جانبه از گروه طالبان در افغانستان در طول سال‌های متمادی، خودش به دست خود به تقویت تروریسم و ناامنی دامن زده و ملیشه‌ها و گروه‌های بنیادگرا را در منطقه فربه ساخته است و اکنون حاصل تلاش‌هایش را مشاهده می‌کند. آب را می‌توان از سرچشمه مدیریت کرد، اما وقتی به سیل تبدیل شود، مقابله با آن ممکن نیست.

قطع نظر از آن‌که دستاویز پاکستان برای اخراج دسته‌جمعی مهاجران افغان از آن کشور چه‌قدر دستاویزی استوار و مبتنی بر حقایق و تا چه اندازه مطابق موازین حقوق بشری و کنوانسیون‌های بین‌المللی است، آن‌چه واقعیت دارد و در عمل اتفاق افتاده، این است که پاکستان در دو ماه اخیر موفق شده بیش از ۵۰۰ هزار مهاجر افغان را از خاکش اخراج کند و به کشور اصلی‌شان برگرداند. قطعاً بازگشت گسترده مهاجران به افغانستان، پیامد‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قابل ملاحظه و ملموسی دارد و از این لحاظ باید اداره طالبان و نهاد‌های بین‌المللی ذی‌ربط برای به حداقل رساندن آسیب‌های این برگشت گسترده، اقدامات لازم و بایسته را انجام دهند.

یکی از تبعات خطرناک بازگشت کتله‌ای و گسترده مهاجران به افغانستان، قرار گرفتن آن‌ها در معرض آسیب‌های فکری و اجتماعی و از جمله گرفتار شدن در دام گروه‌های بنیادگرا و تندرو مذهبی از قبیل داعش خراسان است. روشن است خانواده‌هایی که ناگهان و بدون مقدمه از محیطی که در آن نشو و نما یافته‌اند و سال‌ها در آن زنده‌گی و به آن خو کرده و از رمز و راز‌های آن آگاهی یافته‌اند جدا می‌شوند، در معرض آسیب‌های جدی قرار می‌گیرند. چون چنین خانواده‌ها در حالت عدم استقرار ذهنی و اقتصادی به سر می‌برند و احساس ناامنی می‌کنند، ممکن است برای نجات از این ورطه در دام گروه‌هایی بیفتند که در کمین آن‌ها نشسته‌اند و به نوعی به این گروه‌ها پناه ببرند. موارد فراوانی وجود دارد نشان‌دهنده آن‌که افراد و خانواده‌های مظلوم و بی‌دفاع و ناخرسند از اوضاع، برای فرار از رنج بی‌عدالتی و اوضاع نابه‌سامان، عضویت گروه‌های خطرناک و مخرّب را به دست آورده‌اند که برای آن‌ها وعده‌های کلان و نوید آینده درخشان می‌داده‌اند، اما در عمل به جز آن‌که به رنج‌ها و مشکلات‌شان بیفزایند کار دیگری نکرده‌اند.

عمده‌ترین شیوه جلب و جذب داعش خراسان، جذب نیروی داوطلب از طریق نشر ویدیو‌های تبلیغاتی در اینترنت و تماس از راه شبکه‌های اجتماعی یا تماس مستقیم با افرادی است که مناسب تشخیص داده می‌شوند. ولایت‌های ننگرهار و کنر از مناطق و خاستگاه‌های اصلی داعش خراسان است. این گروه در زمان اوج قوتش در این منطقه از افغانستان فعالیت می‌کرد و جنگ راه می‌انداخت. طالبان تصمیم گرفته‌اند برای قسمتی از مهاجران برگشت داده‌شده، در تورخم و سایر ساحات ننگرهار اردوگاه‌ها بسازند. آیا طالبان در این مساله فکر کرده‌اند که تا چه حد می‌توانند این اردوگاه‌ها را مدیریت کنند تا نگذارند گروه‌های خطرناکی همچون داعش خراسان در آن‌ها نفوذ کنند و ایدیولوژی خود را بگسترانند؟ چرا باید مهاجران در جا‌هایی اسکان داده شوند که امکان رخنه داعش خراسان در آن بیش‌تر است؟ آیا طالبان و پاکستان، با این اقدامات عملاً مهاجران را در دامن گروه‌های تروریست نمی‌اندازند؟

اکثریت افراد داعش در پاکستان و افغانستان را اعضای سابق ناراضی طالبان تشکیل می‌دهند. هرچند گروه طالبان با داعش دشمن خونی و سرسخت است و هزاران نفر به اتهام عضویت در داعش در زندان‌های طالبان در شرایط بدی به سر می‌برند، اما وجوه مشترک میان این دو گروه اندک نیست. گزارش‌هایی وجود دارد مبنی بر این‌که پس از پیروزی طالبان، شماری از اعضای درجه‌پایین این گروه از عمل‌کرد رهبری آن رضایت ندارند و رهبری را متهم به خیانت به اهداف اعلام‌شده می‌کنند. این شمار افراد امکان دارد برای آن‌چه تصور می‌کنند تطبیق شریعت اسلامی است، با تی‌تی‌پی همکار شوند و یا برای انتقام‌گیری از رهبری طالبان که فکر می‌کنند به آن‌ها خیانت کرده‌اند، به داعش خراسان بپیوندند. بسیاری از اعضای کنونی داعش در اول عضویت تی‌تی‌پی را داشتند. قاری شاکر، باشنده موساقلعه هلمند هر چند عضو گروه طالبان بود، اما بدون اجازه گرفتن از فرماندهانش به تی‌تی‌پی پیوسته بود و عملیات انتحاری اخیر در دیره اسماعیل خان را انجام داد.

نقش محوری سازمان‌های بین‌المللی در روند ادغام مهاجران برگشته

کمک سازمان‌های خیریه جهانی برای مهاجران برگشته از پاکستان، ضروری و حیاتی است. با توجه به آن‌که رژیم طالبان توانایی تأمین نیاز‌های این مهاجران را ندارد، در این زمینه نقش سازمان خواربار جهانی و دیگر سازمان‌های ذی‌ربط اهمیت بیش‌تری می‌یابد. اگر سازمان‌های بین‌المللی در این زمینه نقش خود را ایفا نکنند، احتمال زیادی وجود دارد که شماری از مهاجران یادشده از شدت سرمای زمستان در افغانستان تلف شوند. با این حال، این سازمان‌ها باید به این موضوع توجه کنند که تأمین خوراک و پوشاک برای مهاجران به هیچ وجه کافی نیست، بلکه باید آن‌ها برنامه‌های مدون و به‌هم‌پیوسته‌ای را روی دست گیرند تا روند ادغام این افراد در محیط جدید با کم‌ترین آسیب صورت گیرد. می‌توان از تجربیات سازمان‌های بین‌المللی در کشور‌های دیگر در این زمینه استفاده کرد. احتمالاً اسکان مهاجران در شهر‌های بزرگ، روند ادغام را سریع‌تر می‌سازد. هر قدر این مهاجران در مناطق دورافتاده زنده‌گی کنند، به همان پیمانه آسیب‌پذیری‌شان در برابر گروه‌های تبهکار و افراطی بیش‌تر است. همچنین فراهم‌سازی آموزش‌های حرفه‌ای که به آن‌ها در یافتن کار کمک کند، از اهمیت زیادی برخوردار است. معمولاً شخصی که شغل مناسب و آبرومند داشته باشد و از نظر اقتصادی در تنگنا قرار نداشته باشد، احتمال کمی وجود دارد که به گروه‌های افراطی و بنیادگرا ملحق شود. بسیاری از آنانی که به گروه‌های جنگ‌طلب پیوسته‌اند، عامل اقتصادی و معیشتی در تصمیم‌گیری‌های‌شان دخیل بوده است.

یکی دیگر از چالش‌های عمده فراراه روند اسکان مهاجران برگشته از پاکستان این است که چطور این کار صورت گیرد بدون آن‌که به تنش‌ها میان مهاجران و مردمان بومی مناطق مختلف افغانستان دامن بزند. به علت آن‌که از گذشته دولت‌های گوناگون در کشور تلاش ورزیده‌اند ترکیب جمعیتی برخی از روستا‌ها و شهر‌های افغانستان و خصوصاً ساحات شمالی کشور را دست‌کاری کنند، مردمان بومی در مورد برنامه‌های اسکان مجدد دولت مرکزی بدبین هستند و گمان می‌کنند دولت مرکزی برای به حاشیه بردن و سرکوب آن‌ها می‌کوشد و حقوق طبیعی آنان را سلب می‌کند. از روزگار سلطنت امان‌الله خان در حدود ۱۰۰ سال پیش به این سو، دولت مرکزی کوشش کرده اراضی وسیعی را در شمال افغانستان به مردمان قبایل دو سوی سرحد دیورند توزیع کند و موفق شده در بسیاری از محلات در شمال کشور، ترکیب جمعیتی اقوام را دگرگون کند. هم اکنون نیز هرازگاهی خبر‌هایی در مورد درگیری میان کوچی‌ها و مردمان بومی در ساحات شمالی و مرکزی کشور انتشار می‌یابد. مردم بومی در این مناطق تصور می‌کنند کوچی‌ها دسته‌های مهاجمی هستند که از سوی دولت مرکزی مورد حمایت قرار می‌گیرند و زمین‌ها و علفچر‌های آن‌ها را به ناروا به تصرف خود درمی‌آورند. اکنون آن‌چه این چالش را پیچیده‌تر و بغرنج‌تر می‌کند، این است که طالبان تجربه‌ای در حل منازعات میان اقوام و طوایف ندارند، بلکه خود بر آتش این منازعات هیزم می‌ریزند. همچنین رویکرد این گروه در این قبیل موارد استفاده از زور و خشونت برای عملی کردن برنامه‌های مورد نظر خود است و این مسأله نیز به سهم خود به تنش‌ها می‌افزاید.

راه‌کار‌های منطقی متفاوتی برای ادغام مهاجران برگشتی در محیط جدید با حداقل آسیب و تنش وجود دارد. یکی از این راه‎‌کار‌ها این است که مهاجران به تدریج و در ساحات متفاوت اسکان داده شوند و نه در یک یا چند منطقه خاص. همچنین شایسته است که اداره طالبان مناطقی را برای اسکان آن‌ها در نظر بگیرد که از نظر فرهنگی و زبانی با آن‌ها سازگاری داشته باشد و به این ترتیب جذب و ادغام آنان را در محیط تازه سرعت ببخشد. علاوه بر آن، تلاش برای اسکان آن‌ها در شهر‌های بزرگ، افزون بر آن‌که به حساسیت‌ها و تنش‌ها دامن نمی‌زند، برای آن‌ها سهولت‌های بیش‌تر معیشتی را تأمین می‌‎کند. راه‌اندازی کورس‌های آموزش حرفه‌ای و تأمین شغل برای این مهاجران، یکی دیگر از اقداماتی است که باید صورت گیرد تا از تبعات این مهاجرت گسترده جلوگیری کند. این‌گونه اقدامات و اقدامات مشابه آن، در صورتی که طالبان واقعاً قصد نداشته باشند حساسیت‌های قومی را تحریک کنند و بخواهند آسیب‌های این مهاجرت کتله‌ای را کاهش دهند، هم می‌تواند از افتادن مهاجران در دامن تروریسم و داعش پیش‌گیری کند و هم تنش‌ها میان مهاجران و مردمان بومی را کاهش می‌دهد یا حتا ممکن است صفر بسازد.

داعش خراسان از سال ۲۰۱۴ در افغانستان و پاکستان فعالیت می‌کند و حتا مدتی قادر شد بخشی از جغرافیای ولایت‌های ننگرهار و کنر را در اختیار بگیرد، اما در دوران جمهوریت، نیرو‌های امنیتی افغانستان با حمایت هوایی نیرو‌های خارجی ضربه‌های مهلکی بر پیکر این گروه وارد کردند و آن را نسبتاً ناتوان ساختند. با وجود این، هنوز هم این گروه از بین نرفته و هرازگاهی دست به فعالیت‌های تخریبی می‌زند. زمانی نام داعش خراسان دوباره بر سر زبان‌ها افتاد که این گروه در روز‌های خروج نیرو‌های نظامی امریکایی از افغانستان در ماه آگست ۲۰۲۱ در مدخل میدان هوایی کابل دست به حمله انتحاری خونین زد و ده‌ها تن از سربازان امریکایی و شهروندان افغانی را که در تلاش فرار از کشور بودند به خاک و خون کشاند. با تصرف کامل افغانستان به دست طالبان، داعش خراسان به حملات خود ادامه داد و از جمله برخی سران سرشناس طالبان را به قتل رساند. عملیات انتحاری داعش خراسان در ۳۱ جولای امسال در گردهمایی سیاسی جمعیت علمای اسلام به رهبری مولانا فضل‌الرحمان، این واقعیت را آشکار کرد که فعالیت داعش خراسان به افغانستان خلاصه نمی‌شود، بلکه این گروه در پاکستان هم حضور و فعالیت دارد. طبق گزارش‌ها، در اثر این حمله انتحاری ۵۶ نفر کشته شدند و حدود ۲۰۰ نفر زخم برداشتند.

به رغم آن‌که طالبان تبلیغ می‌کنند همه کشور را در تصرف دارند و به هیچ گروهی اجازه نمی‌دهند از خاک افغانستان علیه کشور‌های دیگر استفاده کند، واقعیت‌های میدانی چیز دیگری را نشان می‌دهد. حضور شاخه خراسان داعش در افغانستان در دوران حاکمیت دوم طالبان، انکارناپذیر است. در این مدت این گروه توانسته بیش از ۱۰۰ عملیات را در افغانستان و پاکستان راه‌اندازی کند. این مسأله بیان‌گر آن است که با وجود کوشش طالبان برای سرکوب خشن و خونین داعش خراسان، طالبان قادر نشده‌اند داعش را از بین ببرند. نارضایتی اعضای پایین‌رتبه طالبان از عمل‌کرد رهبری این گروه، زمینه را برای رخنه داعش در میان صفوف طالبان فراهم می‌سازد و آن را توانایی می‌دهد تا از طالبان ناراضی سربازگیری کند.

«ولایت خراسان» که داعش در ادبیات رسانه‌ای‌اش از آن استفاده می‌کند، عبارت است از سرزمین وسیعی که شامل بخش‌هایی از افغانستان، پاکستان، ترکمنستان، تاجیکستان، اوزبیکستان و ایران می‌شود. با این حال، عملیات‌های نظامی شاخه خراسان داعش بیش‌تر بر پاکستان و افغانستان و گاهی ایران متمرکز است. ظاهراً این گروه تا هنوز نتوانسته به آسیای میانه رخنه کند.

گروه‌های بنیادگرای دیگری هم در افغانستان حضور دارند که به نوعی در تعامل و دوستی با طالبان قرار دارند و از گروه میزبان خود حرف‌شنوی دارند، اما تجارب تاریخ آشکار کرده که این‌گونه گروه‌ها را نمی‌توان به‌آسانی مدیریت کرد. از آن‌جایی که بقای این گروه‌ها وابسته به جنگ و خون‌ریزی است، بسیار دشوار است که برای همیشه بتوان از خراب‌کاری و ورود آن‌ها به جنگ جلوگیری کرد. نمونه آشکارش تحریک طالبان پاکستان است که به نوعی از حمایت طالبان افغانستان برخوردار است، اما همچنان استقلال عمل خود را حفظ کرده و ظاهراً بدون مشوره با رهبری طالبان به جنگ خود علیه نظام پاکستان ادامه می‌دهد. این نمونه آشکار می‌کند که ادعای آن عده تحلیل‌گران که می‌گویند در سایه نظام طالبان، افغانستان به بهشت بنیادگرایان جهان تبدیل شده، حقیقت دارد.

شاخه خراسان داعش در سال ۲۰۱۴ به وجود آمد، پس از آن‌که شماری از جنگ‌جویان تی‌تی‌پی، سازمان القاعده و جنگ‌جویان طالبان افغانستان دست به انشعاب زدند و سازمان جداگانه‌ای ساختند. سازمان داعش در عراق و شام، فرستاده‌گانی را برای دیدار با جنگ‌جویان محلی و از جمله شماری از فرماندهان تی‌تی‌پی گسیل کرد. در جنوری ۲۰۱۵ داعشِ مادر رسماً فعالیت این گروه را در «اقلیم خراسان» اعلام کرد و ابوبکر بغدادی حافظ خان سعید را امیر سازمان «دولت اسلامی در خراسان» تعیین کرد. حافظ خان سعید از فرماندهان سابق تی‌تی‌پی و مسوول عملیات در بخشی از مناطق قبایلی بود و همین مسأله باعث شد که بتواند از روابطش برای گسترش نفوذ سازمان تازه‌بنیاد شاخه خراسان داعش در پاکستان استفاده کند و سربازان بیش‌تری برای داعش گرد هم آورد. از اولین فرماندهان تی‌تی‌پی که جذب داعش شدند و وفاداری و بیعت‌شان را به بغدادی اعلام کردند، چندین فرمانده ارشدی بودند که در مناطق مرزی قبایلی در تحریک طالبان پاکستان فعالیت داشتند و این امر به سهم خود جای پای داعش را در مناطق قبایل مرزی که از نظر استراتژیک منطقه‌ای مهم بود مستحکم‌تر کرد و اعضای پرشماری را جذب این گروه ساخت.

از سال ۲۰۱۵ داعش همزمان در سه جبهه می‌جنگید و دست به خشونت و کشتار بی‌رحمانه می‌زد: با نیرو‌های نظامی غربی، دولت افغانستان و گروه طالبان. ملا اختر منصور که در آن زمان رهبری طالبان را پس از مرگ ملا عمر عهده‌دار شده بود، جنگ‌جویان طالبان را تشویق کرد که زیر پرچم واحد با طالبان جمع شوند و با نیرو‌های خارجی و دولت افغانستان بجنگند، اما تنش و اختلاف میان این دو گروه به‌تدریج بالا گرفت و طالبان تصمیم گرفتند مناطق ازدست‌رفته را از چنگ داعش خراسان بیرون بکشند و شاخه خراسان داعش و گروه‌های ائتلاف‌کننده با آن را سرکوب و منزوی کنند. رهبران شورای کویته اجازه دادند که جنگ‌جویان طالبان، تهاجمی بی‌امان را علیه داعش راه‌اندازی کنند و از ماه دسامبر ۲۰۱۵ گروپ‌های کماندوی خود را که به نام «قطعه سرخ» یاد می‌شود، برای جنگیدن با داعش مأموریت دادند. اولین رویارویی بزرگ و جدی میان طالبان و داعش در ولایت جوزجان صورت گرفت و پس از درگیری خونین و مداوم، در سال ۲۰۱۸ بساط داعش در آن ولایت برچیده شد و جنگ‌جویان آن به طالبان تسلیم شدند.

با آن‌که سرکوب طالبان در تضعیف داعش موثر بود، اما نقش اصلی را در انزوای داعش حملات هوایی نیرو‌های امریکایی ایفا کرد. پس از کشته شدن چند تن از رهبران ارشد داعش خراسان در اثر حملات هوایی نیرو‌های امریکایی در سال‌های ۲۰۱۶ – ۲۰۱۸، انشعاب‌هایی در درون این گروه به وجود آمد و شماری از اعضای لشکر طیبه، جماعت دعوت، شبکه حقانی و جنبش اسلامی اوزبیکستان از این گروه جدا شدند. با وجود این، سازمان داعش نیرویش را بازیافت و بعداً توانست دست به عملیات‌های منظم در افغانستان بزند. در این میان، عامل اصلی قوت گرفتن دوباره شاخه خراسان داعش، انتخاب «شهاب المهاجر» به‌حیث امیر جدید این گروه بود. شهاب المهاجر از فرماندهان اصلی این گروه به حساب می‌آمد و به‌حیث فرمانده جنگی در شبکه حقانی نیز کار کرده بود و توانسته بود با برنامه‌ریزی دقیق، حملات بزرگ را در مرکز شهر کابل راه‌اندازی کند. گماشته شدن شهاب المهاجر به‌حیث امیر جدید داعش خراسان، دوباره خون را در رگ‌های این سازمان جاری کرد و ارتباطات این گروه را با سازمان‌ها و مناطق مختلف در پاکستان و آسیای میانه احیا کرد.

اگرچه منابع پاکستانی در جوزای ۱۴۰۲ اعلام کردند که شهاب المهاجر در ولایت ننگرهار کشته شده است، ولی تا هنوز نمی‌توان با قاطعیت در این باره سخن گفت، مخصوصاً با توجه به پررمزوراز بودن شهاب المهاجر که گفته می‌شود ثناء‌الله غفاری نام دارد و از ولسوالی شکردره کابل است. این در حالی است که رسانه‌های عربی‌زبان به این باورند که شهاب المهاجر از عراق است و در کنار زبان عربی به زبان پشتو هم حرف می‌زند. در گذشته هم در مورد کشته شدن سران طالبان، القاعده و داعش ادعا‌هایی صورت گرفته، اما بعداً آشکار شده که این ادعا‌ها کذب محض بوده است.

حدس و گمان‌های متفاوتی در مورد شمار واقعی اعضای شاخه خراسان که در پاکستان و افغانستان حضور دارند، وجود دارد. باری زلمی خلیل‌زاد گفت که شمار اعضای این سازمان بالغ به ۶ هزار نفر است. چندی پیش ولادیمیر پوتین، رییس جمهور روسیه، نیز ادعا کرد که در شمال افغانستان دو هزار جنگ‌جوی داعش مستقرند. اگر این ارقام دقیق باشد یا حداقل نزدیک به واقعیت باشد، باید پذیرفت که هم طالبان و هم افغانستان با درد سر کلانی مواجه هستند. پیروزی طالبان در جنگ علیه نظام جمهوری در افغانستان، برای همه گروه‌های جهادی در سراسر جهان قوت قلب بخشیده و آنان را ترغیب به راه‌اندازی جنگ‌های خونین برای دست‌یابی به اهداف‌شان ساخته است. شورای امنیت ملل متحد هم اخیراً اعلام کرد که افغانستان همچنان تهدیدی برای امنیت و صلح جهانی است. این شورا با تصویب قطع‌نامه‌ای، گفت که افغانستان زیر سلطه طالبان برای جهان منبع تهدید است. به گفته این شورا، گروه‌های تروریستی و بازیگران غیردولتی در تجارت مواد مخدر و سوء‌استفاده از منابع طبیعی این کشور دست دارند.

خلاصه کلام این‌که بسیاری از فرماندهان مقتول یا فعلی داعش در اصل عضویت شبکه حقانی یا تحریک طالبان پاکستان را داشتند و از این لحاظ شناخت و معرفت قبلی با فرماندهان تی‌تی‌پی و طالبان دارند. همچنان پیوستن به این گروه و گسستن از گروه دیگر، در میان اعضای این سه سازمان و گروه‌های کوچک‌تر هم‌پیمان‌شان، در گذشته امری معمول بوده است. مثلاً برخی از اعضای شبکه حقانی در آغاز فعالیت داعش به این گروه پیوستند و سپس از آن جدا شدند. شهاب المهاجر هم در اصل از فرماندهان ارشد شبکه حقانی بود و بعضی از حملات عمده را در کابل به نام شبکه حقانی انجام داد. با این حساب، بسیار احتمال دارد که اعضای ناراضی طالبان به سازمان داعش بپیوندند. این‌که طالبان نمی‌توانند با قاطعیت با تی‌تی‌پی برخورد کنند، معلول عوامل گوناگون است، از جمله این‌که طالبان می‌دانند در صورت برخورد قاطع با تی‌تی‌پی احتمال پیوستن اعضای آن به داعش افزایش می‌یابد و این اتفاق، انسجام صفوف داعش را بیش‌تر می‌کند. مسأله دیگر آن است که هر قدر نارضایتی از شیوه حکومت‌داری طالبان افزایش یابد، داعش فرصت بیش‌تری می‌یابد تا در میان مردم نفوذ خود را بیش‌تر کند. مهاجران تازه‌برگشته از پاکستان که هنوز با محیط جدید انس نگرفته‌اند و از اوضاع زنده‌گی‌شان ناخرسندند، ممکن است شکار افکار داعشیان شوند. افرادی که در داعش موظف به جلب و جذب اعضای جدیدند، قادرند تشخیص دهند که چه افراد یا گروه‌ها و یا اقشار جامعه را می‌توانند به‌آسانی به سوی خود بکشانند. به احتمال زیاد آن‌ها برای جلب و جذب نیرو به سراغ مهاجران می‌روند. اگر قرار بر این باشد که مهاجران بدون آن‌که آسیب ببینند اسکان داده شوند، لازم است راه‌کار‌های معقول و عملی برای کاهش آسیب‌ها از سوی نهاد‌های کمک‌رسان در نظر گرفته شود. لازم است نهاد‌های ذی‌ربط بین‌المللی عرصه را برای طالبان خالی نگذارند و با طرح و تطبیق برنامه‌های مناسب، به کمک صد‌ها هزار مهاجر تازه‌برگشته از پاکستان بشتابند. باید به یاد بیاوریم که بنیادگرایان همیشه از خلأ استفاده می‌کنند و افراد ناراضی یا خالی‌الذهن را مجذوب ایدئولوژی خود می‌سازند. این گروه‌ها دوست دارند افراد را از جامعه ایزوله کنند تا بتوانند به سهولت شکارشان کنند. اردوگاه‌های سازمان القاعده در دوران جنگ علیه ارتش سرخ و در سال‌های بعد از آن، در جا‌هایی ساخته می‌شد که دور از آبادی و مردم باشد. نتایج تأسیس چنین اردوگاه‌ها را دیدیم و منطقه تا هنوز هم با پیامد‌های آن دست و پنجه نرم می‌کند.