پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سید هادی برهانی، استاد مطالعات اسرائیل دانشگاه تهران: حمله به سفارت عربستان در تهران و کنسولگری آن در مشهد، اتخاذ موضعی خصمانه نسبت به این کشور و حکومت حاکم بر آن و استقبال از مواجهه و درگیری با آن در صحنه ها و کشورهای مختلف منطقه یک اشتباه بود. اشتباهی که هزینه های هنگفتی برای دو کشور در بر داشت. سرمایه های دو کشور در جنگهای نیابتی، در یمن، در سوریه، در لبنان و در بحرین دود شد و به آسمان رفت. هیچ کدام از طرفین به دستاوردی نرسید که آن همه هزینه و خسارت را توجیه نماید. دو کشور مسلمان منطقه سالهای متمادی امکانات خود را صرف دشمنی با یکدیگر کردند و به منافع و امنیت یکدیگر لطمات سختی وارد نمودند.
این در حالی بود که زمینه های بسیاری برای دوستی، همکاری و برادری وجود داشت و می شد اختلافات را از طریق گفتگو، تفاهم و مصالحه حل و فصل نمود. در مقابل، اسرائیل که دشمن همه کشورهای اسلامی، از جمله ایران و عربستان، است از این برادرکشی سودها برد. رژیم صهیونیستی به خوبی دریافت درگیری این دو قدرت اسلامی، منطقه و جهان اسلام را به هم می ریزد و آن را از اتخاذ موضعی هماهنگ، متحد و موثر علیه تجاوزات این کشور (به منطقه) باز می دارد. از اینرو، این رژیم در منطقه در وضعیت تهاجمی قرار گرفت. به سوریه، ایران و عراق حمله کرد. فلسطین را به شکل بی سابقه و بی رحمانه ای تحت فشار قرار داد و در همین زمان که تجاوز به حقوق اعراب را به اوج رسانده و طرح صلح کشورهای عربی را به صریح ترین شکل زیرپا گذاشته بود، به سایر کشورهای عربی نزدیک شد و از طریق توافقات ابراهیم با کشورهای عربی متعددی چون امارات و بحرین رابطه برقرار نمود. جمع این دو، یعنی توافقات ابراهیم و تجاوزات بی سابقه به حقوق اعراب منطقه از جمله در معامله قرن (که عملا چیزی برای فلسطینی ها باقی نگذاشت)، جز در سایه جنگ ایران و عربستان قابل تصور نبود.
جمهوری اسلامی ایران در تحولی مثبت روابط خود با عربستان را اصلاح کرد. این تحول که اخیرا در پکن آغاز شد در عمر چند ماهه خود پیشرفتهای چشمگیری داشت که آخرین آن سفر وزیر خارجه عربستان به تهران (پس از ۱۷ سال) می باشد. اداره چنین پیشرفتهای سریعی در شرایط پیچیده داخلی، منطقه ای و جهانی کار آسانی نیست. منافع قدرتهای داخلی و خارجی بسیاری، به ویژه اسرائیل، با شرایط خصمانه قبلی گره خورده بود. پلهای ارتباطی زیادی شکسته شده بود. بی اعتمادی و بدبینی بر طرفین حاکم شده بود و تصمیم گیران دو طرف از نظر روانی در شرایط سختی برای مصالحه قرار داشتند اما به رغم همه اینها صلح و آشتی بر خصومت و عقل بر احساس پیروز شد. بخشی از دشواری این کار در حاشیه های پر سرو صدای سفر وزیر خارجه عربستان به تهران قابل مشاهده و مطالعه است. در دشواری رقم زدن چنین تحولی همین بس که تصور آن تا چند ماه پیش غیرممکن می نمود. درواقع سرعت پیشرفت این روابط صاحب نظران و کارشناسان مسائل منطقه را غافلگیر کرده است. اینها همه و همه نشان از یک پیشرفت جدی برای اصلاحی واقعی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی است. اصلاحی که علی القاعده آسان به دست نیامده و محصول تلاشها و تدابیر بسیاری است. این تحول می تواند یکی از مشکلات جدی کشور در سطح منطقه را در معرض حل و فصل قرار دهد. می تواند اسرائیل را از موقعیت برتری که در منطقه به دست آورده بود، دور نماید. می تواند صلح و امنیت بیشتری برای ایران به ارمغان آورد و به منافع ملی خدمت نماید.
از چشم اندازی جامعه شناسانه، در چنین شرایطی دو رویکرد متفاوت نسبت به این تحول در سطح جامعه قابل تصور است. یک رویکرد در این تحول تنها اشتباه (مقدم بر اصلاح) را می بیند و به اصلاح آن وقعی نمی نهد. از این چشم انداز، اصلاح مزبور اعترافی رسمی و مشخص به اشتباه پیشین و فرصتی برای یادآوری، تقبیح و محکومیت آن است. در این رویکرد، که در روانشناسی فردی نیز قابل مطالعه است، اشتباه کننده به محض اعتراف به اشتباه و حتی اصلاح آن در معرض حملاتی سخت و هزینه ای گزاف قرار می گیرد که عملا او را از اعتراف به اشتباه یا اصلاح آن پشیمان می نماید. نمونه های فردی چنین رفتاری در برخورد والدین سخت گیر با اشتباه فرزندان یا آموزگاران تندخو با خطای دانش آموزان قابل ردیابی است. در چنین فضایی، اصلاح اشتباه نه تنها تشویق نمی شود بلکه تنبیه می گردد. در مقابل رویکرد دیگری قابل تصور است که در آن ضمن اطلاع از اشتباه، اصلاح آن به عنوان اقدامی مثبت، سازنده و جبران کننده مورد استقبال قرار می گیرد. تفاوت میان این دو رویکرد به خوبی در موضعگیریهای اخیر جامعه و نخبگان آن در قبال آشتی ایران و عربستان مشهود است. یک گروه در این تحول تنها اشتباه (دشمنی با عربستان) را می بینند و به اصلاح حاصله (که علی القاعده با زحمت فراوان به دست آمده است) توجهی نمی نمایند. بخش منفی ماجرا را می بینند و به بخش مثبت آن کاری ندارند. گویی اصلاح این روابط چیزی است که خودبخود حاصل شده و محصول تدبیر و تلاش نبوده است اما تخریب آن فاعلی داشته که باید محکوم شود. گویی اصلاح (اشتباه) نیازی به عامل و فاعل ندارد. از یاد می برند که تا چندی پیش از این دشمنی انتقاد می کردند و خواهان اصلاح آن بوده اند. اما اینک که دستگاه تصمیم گیری به خواسته آنها پاسخ مثبت داده و دست به اصلاح زده، آن را نادیده می گیرند. این دو رویکرد و تفاوت آن ممکن است کم اهمیت به نظر آیند اما از چشم اندازی جامعه شناسانه تفاوت میان این دو می تواند تفاوت میان جامعه مثبت و اصلاح پذیر و جامعه منفی و اصلاح ناپذیر باشد. در واقع، در جوامعی که موضع مثبت و سازنده ای در قبال اعتراف به اشتباه و اصلاح می گیرند، اصلاح تشویق می شود و ارزش می یابد. برعکس، جوامعی که موضعی منفی در قبال اعتراف به اشتباه و اصلاح می گیرند، اصلاح کننده را تحت فشار قرار می دهند، هزینه اصلاح را آنچنان بالا می برند که ادامه اشتباه از اصلاح آن به صرفه تر است. چنین جوامعی خود را از اصلاح محروم یا دور می نمایند.
در جوامع مدرن و در پرتو ارزشهای جدید و همچنین امکانات ارتباطی نوین مردم بیش از آنکه تصور می کنند قدرت دارند و تاثیرگذارند اما متاسفانه فرهنگ سیاسی ضعیف در کشورهای جهان سوم، از جمله ایران، که براساس آن مردم خود را بی تاثیر و بازیچه دست قدرتهای مختلف (داخلی و خارجی) می پندارند، مانع استفاده از این قدرت می شود. خواست عمومی در جوامع مدرن، اگر مهمترین دغدغه حاکمان نباشد، یک دغدغه مهم است. مردم خواهان اصلاح اشتباهات هستند اما رویکرد آنها به این مسئله تعیین کننده است. اگر آنها اصلاح را تایید و تشویق کنند تصمیم گیرندگان به انجام اصلاحات بیشتر تشویق می شوند اما اگر اصلاح نه تنها موافقتی برنیانگیزد بلکه وسیله ای برای مخالفت بیشتر و شماتت افزونتر گردد، تصمیم گیرندگان انگیزه جدی برای اصلاح نخواهند داشت. برخوردهای احساسی در برابر اشتباه راهی به اصلاح امور نمی گشاید. احساس مسئولیت تعیین کننده است. جامعه می تواند با اتخاذ رویکردی مسئولانه، مثبت و سازنده در قبال اصلاح اشتباهات، از طریق تایید و تشویق آن، زمینه تداوم اصلاحات در کشور را فراهم نماید. این جامعه است که انتخاب می کند و آینده را می سازد.