سرویس بین الملل «انتخاب» / سید حمزه صالحی: بعد از خروج شتاب زده آمریکا در ۳۰ اوت ۲۰۲۱ از افغانستان، طالبان به شکل برق آسایی توانست بر کل این کشور سیطره پیدا کند. با اینکه ارتش افغانستان بعد از ۲۰ سال با سلاحهای آمریکایی تجهیز شده بود و تا حدودی یک انسجام نسبی پیدا کرده بود؛ ولی بدون کمترین مقاومتی از هم فروپاشید؛ زیرا آنطور که بعضی منابع و رسانهها افشا کرده اند، اشرف غنی در خیانتی فراموش ناشدنی به ارتش دستور عدم جنگ با طالبان را صارد کرد و با کوله باری دهها میلیون دلاری افغانستان را ترک کرد. این وضعیت افغانستان را وارد دوران تاریکی از تاریخ خود کرده است که تمام دستاوردهای ۲۰ ساله را به یکباره از دست داد و مردم این کشور هم اکنون به نقطه صفری بازگشتهاند که در آن باید برای کمترین حقوق خود مانند حق تحصیل و اشتغال برای زنان مبارزه کنند.
زمانی که گروه طالبان بر افغانستان حاکم شد، تصمیم گیران در تهران با توجه به مذاکراتی که مدتها قبل از قدرت گیری طالبان با این گروه آغاز کرده بودند، به این نتیجه رسیدند که باید استیلای این گروه بر افغانستان را به عنوان یک واقعیت در همسایگی کشور پذیرفت. این تصمیم به عنوان یک تصمیم تاکتیکی کاملا منطقی و واقع گرایانه بود؛ زیرا حفظ منافع ایران و مردم افغانستان در کوتاه مدت و در شرایط آن روزها چنین چیزی را ایجاب میکرد؛ اما نگرانیهای افکار عمومی کشور و کارشناسان درباره رفتار ایران از آنجایی شدت گرفت که مشخص شد نگاه حکومت ایران به طالبان یک نگاه استراتژیک و مبتنی بر آرمانهای ایدئولوژیک است که حول انگاره امریکا ستیزی که امر غالب در سیاست خارجی ایران میباشد، شکل گرفته است.
بدین معنی که بخش اصلی بدنه تصمیم گیری در ایران به این نتیجه رسیده بودند که خروج آمریکا از افغانستان به عنوان بزرگترین دشمن انقلاب اسلامی یک پیروزی ارزشی و ایدئولوژیک تاریخی یرای ایران است. تصور بر این بود که با توجه به دشمنی همه جانبه آمریکا و طالبانف قدرت گیری این گروه به معنی شکل گیری یک حکومت آمریکا ستیز بجای یک حکومت غربگرا در شرق کشور خواهد بود که میتواند، وزن ایدئولوژیک ایران را در منطقه بالا ببرد. بر پایه چنین دیدگاهی بود که رسانههای دولتی در ایران از جمله صدا و سیما به طور کم سابقهای شروع به برساخته کردن یک تصویر جدید از طالبان کردند. آنها به شکل تمام عیاری به تطهیر طالبان پرداختند و اصرار داشتند که طالبان ۲۰۲۱ با طالبان افراطی و خون ریز دهه ۱۹۹۰ کاملا فرق کرده است.
متاسفانه این رویکرد جدید در ایران صرفا به تطهیر طالبان ختم نشد؛ بلکه با تخریب جبهه ملی مقاومت در پنجشیر و شخص احمد مسعود به عنوان رهبر این گروه که از لحاظ تاریخی، فرهنگی و تمدنی نزدیکترین فرد به ایران و ایرانی بود همراه شد. این در حالی بود که نقش ایران و شخص شهید سردار سلیمانی در شکل گیری و قوام جبهه مقاومت افغانستان یا همان ائتلاف شمال انکار نشدنی بود؛ زیرا از همان ابتدا ایران به عنوان یکی از حامیان این گروه مطرح بوده است، چیزی که احمد مسعود هم به آن اشاره میکند. اما در هر صورت رویکرد ایران به طور شگفت انگیزی تغییر پیدا کرده بود و نه تنها در رسانههای رسمی خبر چندانی از حمایت از جبهه مقاومت نبود، بلکه آنها را بایکوت خبری کردند و و بیشتر اخبار در مورد این جبهه انتقادی بود. در سمت دیگر با وجود جنایتهای تاریخی طالبان در پنجشیر، گروهی مستند ساز با گزارشهای عجیب و غریب، تصویری وارونه از پنجشیر مخابره میکردند تا جنایات طالبان را کمرنگ کنند.
در نقطه مقابل این گروه رسانهها و افراد مستقل و مهمتر از همه افکار عمومی در ایران به شکل گسترده و تاریخی به حمایت از جبهه ملی مقاومت و شخص احمد مسعود پرداخت. فضای حمایتی در داخل برخلاف رفتار دولت ایران بود و این باعث شد دولت ایران متاثر از افکار عمومی تا حدودی هیجان زدگی در قبال به قدرت رسیدن طالبان را کنترل کند، اما با این حال رسانههای حامی قدرت گیری طالبان در ایران برای ایجاد شکاف در فضای همدلی عمیق و گستردهای که در سطح کشور از جبهه ملی مقاومت شکل گرفته بود، سعی در تخریب احمد داشتند. عدهای درفضای مجازی او را به صهیونیسم بودن متهم میکردند و او را تا حد امکام تخطئه میکردند. این سیاست همچنان ادامه داشت، به طوری که یکسال بعد و در مرداد ماه ۱۴۰۱ حسین کاظمی قمی نماینده ویژه وقت رئیس جمهور در امور افغانستان و سفیرفعلی ایران در کابل در ارتباط با جبهه مقاومت گفت: آمریکا مجموعهای را تحت عنوان جبهه مقاومت سازماندهی میکند که دروغ است؛ یعنی به اسم مقاومت بهدنبال ایجاد آشوبهای داخلی است.
از آن زمان به بعد ارتباط و دیدارهای مقامات طالبان با وزیر امور خارجه ایران انجام شد و دو طرف بر همکاری و حسن همجواری تاکید میکردند. ایران در راستای تغییر رویکردی که در قبال افغانستان اتخاذ کرده بود، صادقانه در پی همکاری با این گروه بر آمده بود؛ اما هرچه زمان گذشت، شکنندگی در روابط ایران و طالبان بیشتر آشکار شد و سیاست نگاه خوشبینانه گروهی در داخل کشور به طالبان بیشتر با چالش و سوال روبرو شد.
از همان ماههای ابتدایی که طالبان به قدرت رسید، درگیریهای مرزی آغاز شد، اولین درگیری در آذرماه ۱۴۰۰ چهارماه بعد از به قدرت رسیدن طالبان بود که در منطقه شغالک و در نزدیکی ولایت نیروز رخ داد و طرفین به تبادل آتش پرداختند. این اتفاق سه ماه بعد در اسفند ۱۴۰۰ در حالی که ایرانیها قصد لایروبی کانال سیخ سر را داشتند تکرا شد که طی آن خساراتی به طرفین وارد شد و چند مرزبان ایران به شهادت رسیدند. در اردیبهشت ۱۴۰۱ یک درگیری محدود در مرز اسلام قلعه رخ داد، در تیرماه همان سال نیز خبرهای ضد و نقیض از درگیری ایران و طالبان منتشر شد که طی آن یک مرزبان ایرانی به شهادت رسید، یک ماه بعد در اواسط مردادماه ۱۴۰۱ درگیری در مرز تایباد رخ داد که دست کم یک مرزیان دیگر از کشورمان به شهادت رسید. در این درگیریها تعدادی هم از متجاسرین طالبان هم به هلاکت رسیدند که با توجه به عدم اطلاع رسانی شفاف از سوی این گروه خبر دقیقی از آمار آنها وجود ندارد. در پی این درگیریها در ابتدا طرفین با سیاست انکار و کوچک شماری درگیریها سعی در مدیریت اوضاع داشتند. بعضی رسانههای ایران با کتمان درگیری با طالبان آن را درگیری مرزبانان با اشرار تعبیر میکردند. مقامات طالبان نیز بعضی درگیریها را ناشی از عدم آگاهی نیروهای طالبان به پروتکلهای مرزی میدانستند.
اما در نهایت اوضاع زمانی قابل کتمان نبود که ابراهیم رئیسی ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ در جریان سفر به سیستان بلوچستان در هشداری شدیداللحن به طالبان هشدار داد که باید حق آبه ایران از هیرمند را بپردازند، او گفت: «حاکمان افغانستان این حرف مرا بسیار جدی بگیرند/ اخطار میکنم که سریعاً حقابه مردم سیستانوبلوچستان را بدهید. بعداً نگویید که به ما نگفتید.» به نظر میرسید آقای رئیسی بدون توجه به عواقب سخنان خود چنین موضع تندی را اتخاذ کرد؛ زیرا این امر علاوه بر اینکه برای طالبان به عنوان گروهی بحران دوست زمینه سو استفاده آنها و خوراک تبلیغاتی برای تحریک حس ملیگرایی و کسب مشروعیت سیاسی در داخل افغانستان را فراهم کرد، بر درگیریهای مرزی بیشترهم دامن زد و از طرفی این سخنان عملا مسئولیت سنگینی ایجاد کرد؛ زیرا این موضع گیری قاطع بدین معنی بود که ایران در صورتی که طالبان حق آبه ایران را ندهد، برای گرفتن حق خود متوسل به زور خواهد شدف موضعی که بعید است رخ دهد و در صورت عدم تحقق چنین امری هم ممکن است باعث شود در ادامه مواضع قاطعانه ایران در این خصوص چندان جدی گرفته نشود. در هر صورت سخنانی که به نظر نمیرسید چندان در مورد عواقب آن فکری شده باشد با واکنش تند طالبان روبرو شد. بسیاری از مقامات بلند پایه این گروه با ساخت کلیپهای توهین آمیز به سخنان آقای رئیسی واکنش نشان دادند. حاکمان این گروه در بیانیه رسمی خود به ایران اخطار داده بودند که خواستههای خود را با بیان مناسب مطرح کند. آنها در عین اینکه خود را متعهد به توافقنامه ۱۳۵۱ بین دو کشور اعلام کردند؛ ولی خشکسالی و نبود آب کافی را بهانهای برای عدم اجرای تعهدات اعلام کردند. این در حالی است که تصاویر ماهوارهای نشان میدهد، آب کافی در پشت سدهای کجکی و کمال خان برای پرداخت حق آبه ایران وجود دارد. طالبان در سال گذشته نیز حق آبه ایران را عمدا به شوره زار منحرف کرده بود تا مردم سیستان از آن بی بهره شوند.
اوج گیری تنشها در نهایت در ۷ خرداد ۱۴۰۲ منجر به یک درگیری مرزی شش ساعته بین دو طرف شد که سطح تبادل آتش سنگین بود و دو طرف از آتش مسلسل، توپ و خمپاره انداز استفاده کردند. در این درگیری سرباز محمد مهدی احمدی ار مرزبانان ایرانی به شهادت رسید که فضای جامعه را به شدت متاثر کرد و انتقادات را نسبت سیاست مماشات بیش از حد ایران در قبال طالبان افزایش داد. در حین تنشها کلیپهای تبلغیاتی از سوی طالبان پخش میشد که رسما از اشغال تهران و اصلاح ایران توسط رهبر طالبان خبر میدادند. وزیر آموزش عالی طالبان از عزم خود برای حضور در جبهه نبرد احتمالی علیه ایران خبر داد و عبدالحمید خراسانی از مقامات نظامی این گروه به تهدید مستقیم کشورمان پرداخت. در سمت دیگر امیر کیومرث حیدری فرمانده نیروی زمینی ارتش و سردار قاسم رضایی جانشین فرمانده نیروی انتظامی به منطقه مرزی سفر کردند و نسبت به مرز کشور را خط قرمز اعلام کردند. اگرچه در چند روز اخیر سطح تنشها کاسته شده است و هیئتی از ایران به فغانستان سفر کرد؛ ولی واقعیت این است، با توجه به ماهیت طالبان که بیش از هر گروه دیگری و در تمامی ابعاد ضد ایرانی است، احتمال افزایش درگیریها در آینده اصلا دور از ذهن نیست؛ بنابراین انتظار میرود که در آینده نزدیک شاهد تغییرات سیاست ایران در قبال طالبان باشیم.
البته باید اشاره کرد که از ابتدای به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان هیچ گروهی سیاست عدم مداخله نظامی ایران را زیر سوال نبرد و هم اکنون هم ان اتفاق نظر وجود دارد که ایران نه تنها نباید با طالبان وارد جنگ شود، بلکه باید تا حد امکان از وقوع چنین بحرانی هم جلوگیری کند؛ زیرا درگیر شدن با طالبان کشور را وارد بحرانی فرسایشی خواهد کرد که رهایی از آن سخت و غیر قابل تصور خواهد بود، با توجه به دشمنی ایران بسیاری از کشورها که به دنبال تضعیف بیش از پیش ایران هستند، هرگونه درگیری گستردهای باعث تقویت طالبان از سوری آنها خواهد شد تا ایران را وارد یک باطلاق کرده و آنجا نگه دارند، تا فرصت هرگونه کنش مطلوب در سطح داخل و منطقه از ایران گرفته شود. این موضوع میتواند منجر به آسیب پذیری کشور در سایر نقاط مرزی مانند قفقاز شود و منافع حیاتی کشور در آنجا با خطر روبرو شود. چنین اقدامی همچنین باعث هدر رفت سرمایه و وقت کشور خواهد شد و توسعه کشور را برای چند نسل دیگر به تعویق بیندازد؛ زیرا ناامنی در شرق کشور را مزمن میکند. در سطح بین المللی و منطقهای با توجه به دشمنیهایی که با ایران وجود دارد هرگونه جنگی باعث تشدید ایران هراسی و برساختن چهرهای از ایران به عنوان کشوری جنگ طلب و اشغالگر میشود که به قدرت نرم کشور که ناشی از اقتدار فرهنگی و تاریخی کشور است ضربات جبران ناپذیری وارد میکند. اما در عین حال کشور باید در رفتار خود قاطعیت نشان دهد و بعضی از رسانهها هم باید دست از حمایت از این گروه و ضد ایرانی بردارند. در واقع نباید سیاست ما در قبال ما همانی باشد که از بعضی رسانههایی مطرح میشود؛ زیرا تعدادی از آنهها در کمال شگفتی حتی بعد از توهینهای اخیر طالبان و درگیری مرزی چند روز پیش همچنان در پی تطهیر و توجیه عملکرد این گروه هستند.
ایران از ابتدای شکل گیری طالبان تا سالهای اخیر دشمن طالبان بوده است. مرور سخنان محکم و دقیق مقامات عالی نظام در گذشته گواه این ادعا است. همانطور که اشاره شد وضعیت فعلی در روابط دو کشور نشان میدهد که این درگیری و تنش با طالبان ادامه دار خواهد بود؛ بنابراین ما نیاز به اهرم سازی بیشتری در مقابل طالبان داریم. وضعیت بین المللی این گروه به گونهای است که با هرگونه دریافت و یا وعده کمک مالی و سیاسی ممکن است دست به اقداماتی علیه ایران بزنند. ما یکبار در قبال این گروه تغییر رویکرد داده و با اعتمادی بیش از حد به این گروه آنها را پذیرفته ایم که آثار منفی چنین سیاستی روز به روز بیشتر نمایان میشود. پس در چنین شرایطی باز تنظیم مجدد سیاستها در قبال این گروه یک اقدام شجاعانه خواهد بود که نه تنها برگهای برنده زیادی برای ایران فراهم میکند، بلکه از سوی جامعه یک اقدام مثبت تلقی میشود، و با استقبال افکار عمومی هم روبرو خواهد شد؛ اثر چنین اقدامی در حدی میتواند مثبت باشد که میتوان آن را آغاز گامی مهم برای ترمیم روابط دولت – ملت هم قلمداد کرد. کنار گذاشتن هرگونه برنامه احتمالی برای به رسمیت شناختن این گروهی و پس گرفتن سفارت افغانستان از آنها و یا حداقل استفاده از آن به عنوان یک ابزار میتواند بسیار مهم باشد؛ زیرا با توجه به نیاز طالبان به شناسایی بین المللی دست این گروه برای اقدام متقابل به اندازه ایران باز نیست. همچنین دعوت از احمد مسعود به تهران و حمایت از وی میتواند، انرژی طالبان را مصروف نقاط دیگر کند و اهرم قدرتمندی را برای ایران ایجاد کند. حمایت ایران از ائتلاف شمال یا جبهه مقاومت ملی که بخشی از میراث ارزشمند سردار سلیمانی است برای ایران گریز ناپذیر است. ماهیت ضد ایرانی طالبان به گونهای است که ایران دیر یا زود باید چنین سیاستی را اتخاذ کند. هرچه سریعتر چنین تغییری رخ بدهد، آورده بیشتر و بهتری برای کشور خواهد داشت. بدیهی است حمایت از جبهه مقاومت نباید به معنی قطع رابطه با طالبان باشد؛ زیرا منافع ملی ما و مردم افغانستان در گروه داشتن ارتباط موثر با این گروه است.
در پایان باید گفت که به ندرت میتوان گروهی را پیدا کرد که در تمامی ابعاد به اندازه گروه طالبان ضد ایرانی باشد. یک بررسی ساده در مورد ریشهها و دلایل شکلگیری، تفکرات، رفتارها و آرمانهایی این گروه غیر اصیل و افراطی همهچیز را آشکار میکند. به عبارت دیگر تعریف و نگاه ما به ایران چه از منظر فرهنگی، تاریخی و تمدنی؛ چه از منظر دینی و مذهبی؛ و حتی چه از منظر عقیدتی و ایدئولوژیک باشد به طور کامل با جوهره، تفکر و ابعاد رفتاری گروه تکفیری طالبان در تضاد است و این دو نمیتوانند هدف مشترکی چندانی برای خود تعریف کنند؛ بنابراین تا فرصت بیش از پیش از دست نرفته است باید نگاه بیش از حد خوشبینانه خود را نسبت به این گروه عوض کنیم. توییت تاثیرگذار احمد مسعود نشان دهنده و بازگوکننده پیوند عمیق ما با کسانی که آنها را رها کردیم و نادیده گرفتیم. ما با طالبانی که علیه شیعان نسل کسی به راه انداخته است و با فارسی زدایی و ممنوعیت نوروز ایران زدایی را در افغانستان شدت بخشیده؛ همچنین مذهب شیعه را منحرف میداند، از لحاظ ایدئولوژیک خود را رقیب و دشمن ایران میداند و حکومت ایران را دست نشانده آمریکا میداند مسیر مشترکی نخواهیم داشت. طالبان نسبت به ایران به عنوان یک مفهوم و یک واقعیت تاریخی و جغرافیایی کور و کر و پرخاشگر است. باید این گروه مهار شود. باید شجاع باشیم و صدای کسانی که از ما هستند و ما را صدا میزنند بشنویم:
واقعیت این است عبارت «نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم» دیگر صرفا یک مصرع از ابیات زیبای مولوی بزرگ نیست. این یک حقیقت فرهنگی و سیاسی است که باید شنیده شود. ما آشنای خود را گم کرده بودیم. همانی که چشمه حیات و منتهای ما نه تنها در افغانستان که در آسیای میانه هم خواهد بود. فرصتهایی که وجود دارند را باید دریابیم.