پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : همشهری جوان، مهراوه شریفی نیا بعد از سه چهار سال دوری، با «خداحافظ
بچه» دوباره به تلویزیون برگشته و در باکس پخش ماه رمضان - که به نظرش
بهترین باکس پخش سیماست - جایی برای خودش باز کرده.
او میگوید دوست
دارد مثلا هر سه سال، یک بار یک سریال رمضانی خوب داشته باشد و البته
سوژههایی که قلقلکش بدهند را ترجیح میدهد برای تجربه کردن؛ مثل همین نقش
«لیلا» که به نظرش، نقشی ملموس و جالب است.
در پشت صحنه سریال، چند
دقیقهای را که به استراحت عوامل اختصاص دتادند، از او قرض گرفتیم و
گفتوگویی کوتاه کردیم درباره خداحافظ بچه و دغدغههایش.
چطور شد که قبول کردید نقش زنی را که نمیتواند بچه دار شود بازی کنید؟
-
راستش من دیگر تصمیم نداشتم نقش زن باردار بازی کنم اما دغدغه داشتن بچه
اتفاق جالبی است. وقتی فیلمنامه را خواندم، دیدم این نقش خیلی جای کار
دارد، به خصوص برای من که مادر شدن را تجربه نکردم. به اضافه اینکه باکس
پخش ماه ماه رمضان وعوامل این گروه را دوست داشتم ودلم میخواست یک سریال
ماه رمضانی خوب داشته باشم که سوژه عجیب و غریبی نداشته باشد.
میخواستم
سوژهاش ملموس باشد. بچه دار شدن مشکل خیلی از خانوادههای ماست. ما به یک
سوژه خیلی تلخ، نگاهی خیلی شیرین داریم یک نگاه خیلی ساده و کمی هم
طنزآمیز. من این نگاه را خیلی دوست داشتم. از آنجایی که این سوژه خیلی تلخ
است، اگر بخواهیم آنرا به همان تلخی بیان کنیم، خیلی غم انگیزتر از این
میشود که شما الان میبینید ولی ما سعی کردیم این سوژه را دوست داشتنی
روایت کنیم وساده. سعی کردیم با این نوع نگاه، از غم سوژه بکاهیم؛ و همه
اینها دست به دست هم داد و باعث شد که من این کار را قبول کنم.
اگر خودتان در زندگی واقعتی در همین شرایطی که لیلا دارد، قرار میگرفتید، مثل لیلا رفتار میکردید؟
- نه، من اصلا اینقدر اصرار نمیکردم و میگفتم اگر خدا خواسته که چنین اتفاقی نیفتد، پس حتما قرار است که نیفتد.
حاضر بودید بچهای را به فرزندی قبول کنید؟
- نمیدانم.
درباره همین سوژه، یعنی قبول کردن سرپرستی بچهای که خانواده ندارد، چه نظری دارید؟
-
به هر حال تصمیم خیلی سختی است ولی در عین حال کار خیلی ارزشمندی هم هست.
خیلیها دوست دارند این کار را انجام بدهند و به نظرم حرکت خداپسندانهای
است اما باید در نظر داشت که این بچه، یک امانت صددرصد است. بچه خودت که
باشد باز هم امانت است، ولی در مورد بچه دیگران این امانت بودن دو چندان
میشود و تو باید خیلی مواظب اخلاق و رفتار خودت و تاثیری که روی آنبچه
میگذاری باشی.
من فکر میکنم خیلی ارزشمند است اگر کسی بتواند زیر
پر و بال بچهای را بگیرد که از داشتن پدر و مادر محروم است و امیدوارم
آنقدر بتوانند این بچه را سرشار از مهر کنند که او خوشحال باشد از اینکه در
کنار این خانواده است. به نظرم این کار، بزرگواری و بزرگ منشی میخواهد که
نمیدانم من آن را دارم یا نه.
تجربه بازی کردن در کنار شهرام حقیقت دوست چطور بود؟
-
این دومین تجربه همکاری ماست. تجربه اولمان خیلی خوب بود. این هم همینطور.
بخشی زیادی از پیامهای تبریکی که در این مدت دریافت میکنم، به خاطر آن
است که همه میگویند شما دو ونفر چه رابطه خوبی دارید. این یعنی ما یک زوج
خوب هستیم وهیچ کداممان بدون دیگری تعریف نمیشویم. در واقع توی این سریال
ما سعی میکنیم نقش خانواده را خیلی مطرح کنیم. خدا را شکر، آنقدر که برای
شهرام حقیقت دوست و خود من مهم است رابطهمان توی سریال در بیاید، مطرح
نیست که خودمان به چشم بیایم.
برایمان توی سریال مهمتر این است که
یک زن و شوهر خوب باشیم، نه اینکه من به تنهایی نقشم فوق العاده باشد و
حقیقت دوست به تنهایی. این تفاهمی که بین ما وجود دارد، خیلی خوب است؛ به
اضافه اینکه جفتمان به شدت به هم کمک میکنیم. حقیقت دوست، بازیگر بسیار
پرانرژی و باهوشی است و این هوش او، توی تک تک سکانسهایمان به ما کمک
میکند. علاوه بر آن حقیقت دوست، خیلی هم خلاق است و همه اینها باعث
میشود که ما بتوانیم این رابطه و فضای زن و شوهر خوب بودن را بهتر نشان
بدهیم. فکر میکنم اگر موفقیتی بوده و اگر مخاطب رضایتی داشته - که
امیدوارم اینچنین بوده باشد - به خاطر همه این ریزه کاری هاست.
در
همین مدتی که سریال پخش میشود، خیلیها همین رابطه بین لیلا ومرتضی را
ملموس میدانستهاند و آن را دوست داشتهاند واصلا به خاطر همین هم سریال
را دنبال میکنند.
- چقدر خوب! خب این باعث افتخار ماست چون ما با
تمام وجودمان سعی کردیم هیچ کدام به خودمان فقط فکر نکنیم. در واقع اولویت
اولمان این است که ما یک زوجیم، بعد من لیلا هستم و او مرتضی. به غیر از
بخشهایی که میرویم دزدی، واقعا سعی کردیم الگوی یک خانواده خوب باشیم.
اصلا دلمان میخواهد بچه داشته باشیم که پایههای خانوادهمان مستحکمتر
بشود و این اولویت اول ذهن هر دوی ما بوده.
شهرام چون تئاتر کار
میکند و چون بداههپردازی توی کارش زیاد دارد، سر این کار هم همیشه این
خلاقیت همراهش است و همین خیلی به ما کمک میکند و باعث میشود که من هم پر
از شوق و انرژی بیایم سر کار. چون میبینم پارتنر من چقدر پر از انرژی است
و آن انرژی که من منتقل میکنم، متقابلا برمی گردد. در واقع من و آقای
حقیقت دوست مثل پینگ پنگ کار میکنیم.
اینطور نیست که انرژی کارمان
فقط به دیوار بخورد و بازخوردی نداشته باشد. به نظر من برای اینکه یک فیلم
باورپذیر بشود، ما باید خودمان را فراموش کنیم. اگر پارتنر تو این کار را
نکند ولی تو چنین کنی، کار خراب میشود؛ ولی وقتی جفتتان این کار را انجام
بدهید، آن وقت بیننده شما را باور میکند. حالا اگر این رابطه هم باور شده،
واقعا به خاطر این است که من وشهرام جفتمان خودمان را فراموش کردیم و سعی
کردیم که قصه را درست دربیاوریم. حالا نمیدانم چقدر موفق بودیم.
بازخوردهای این مدت از طرف مردم و اطرافیان چطور بوده؟
-
این یکی از بهترین گروههایی است که با آنها کار میکنم. بچههای تیم همه
فوق العادهاند. من رسما دلم تنگ میشود برای اینجا. هر روز که آفیش هستم،
خوشحالم. آقای هادی واقعا زحمت میکشند یا آقای سلامی فیلمبردارمان،
تذکرات خوبی میدهند و ریزبینی بالایی دارند. احساس میکنم ما همه دلمان را
گذاشتیم و حالا این همانی است که فکر میکردم باید باشد. باید به دل مردم
بنشیند. البته انتقادها و مشکلاتی را هم مطرح کردهاند ولی همین که اینقدر
مردم ما را میبینند و اینقدر لطف دارند، برای ما با ارزش است. وقتی خیلی
از خانمهایی که نمیتوانند بچه دار شوند، برای من پیامک یا ایمیل میزنند و
میگویند ما با بغض تو بغض میکنیم یا مثلا فلان لحظه، لحظهای ازغ زندگی
ما بود، برای من خیلی ارزشمند و دوست داشتنی است.
نه یه داستان عقلانی داره، نه فیلمنامه، نه بازیه قشنگ، نه هیچی دیگه...
دقیقا توهین به شعور مخاطبه، در ضمن یه سری چیزا مثل دزدی کردن بچه رو آموزش میده و سعی در طبیعی کردن فرهنگ دزدی و دروغگویی در سطح جامعه داره، من واقعا موندم کی رو این سریالا نظارت میکنه...