صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۹ شهريور ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۷۲۵۴۷۶
تاریخ انتشار: ۴۲ : ۲۰ - ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۲
«علی واعظ» و «ولی نصر» با نگارش مقاله ای مشترک در وبگاه "فارن افرز" آمریکا، نوشتند: درست پنج سال از خروج دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور پیشین امریکا از توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ با ایران، و بیش از دوسال از زمانی که جو بایدن، رئیس‌جمهور کنونی امریکا، تلاش خود را برای احیای آن آغاز کرد، می‌گذرد. اما علی‌رغم امید‌های بسیار، بایدن موفق به احیای این توافق نشد. شاید توافق ایران و ایالات‌متحده امکان‌پذیر نباشد...، اما از آنجا که پادشاهی عرب خلیج‌فارس {عربستان}، پس از گذشت دیرزمانی، بار دیگر با تهران روابط حسنه برقرار کرده است، شاید این امکان وجود داشته باشد که توافقی منطقه‌ای حاصل شود. توافقی که تؤامان می‌تواند هم از مداخله ایران در شبه‌جزیره عربستان جلوگیری کند و هم در مقابل برنامه‌ی هسته‌ای این کشور مانع ایجاد نماید.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

روزنامه اینترنتی فراز: «علی واعظ» و «ولی نصر» با نگارش مقاله ای مشترک در وبگاه "فارن افرز" آمریکا، نوشتند: : رویدادهای اخیر در خاورمیانه، فرصتی را برای تحقق این اهداف فراهم آورده است. شاید توافق ایران و ایالات‌متحده امکان‌پذیر نباشد... اما از آنجا که پادشاهی عرب خلیج‌فارس {عربستان}، پس از گذشت دیرزمانی، بار دیگر با تهران روابط حسنه برقرار کرده است، شاید این امکان وجود داشته باشد که توافقی منطقه‌ای حاصل شود.

 

«توافق منطقه‌ای می‌تواند به آنچه که واشنگتن در آن شکست خورده است، دست یابد»

 

حالا درست پنج سال از خروج دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور پیشین امریکا از توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ با ایران، و بیش از دوسال از زمانی که جو بایدن، رئیس‌جمهور کنونی امریکا، تلاش خود را برای احیای آن آغاز کرد، می‌گذرد. اما علی‌رغم امیدهای بسیار، بایدن موفق به احیای این توافق نشد.

 

موضوعی که تا حد زیادی می‌توان آن را شکست دولت امریکا قلمداد کرد. بایدن در مذاکرات اولیه، مردد بود که کنگره را برای حمایت از یک طرح بحث‌برانگیز سیاست خارجی تحت فشار بگذارد یا نه. شکستی که می‌توان آن را نتیجه موضع انعطاف ناپذیر ایرانیان نیز دانست. بدین ترتیب که تهران با طولانی‌شدن مذاکرات موانعی ایجاد کرده و خواسته‌های متعددی مطرح ساخت [از جمله تضمین عدم خروج مجدد دولت بعدی ایالات‌متحده ازین توافق... خواسته‌ای که امریکا نیز تمایلی به برآورده‌ساختنش نداشت].

 

نتیجه امر آنکه: از سپتامبر ۲۰۲۲ عملاً هیچ پیشرفتی در مذاکرات حاصل نشد. تا حدی که حالا طرفین فرسنگ‌ها از این توافق فاصله گرفته‌اند.

 

اما برنامه هسته‌ای ایران حالا بسیار پیشرفته‌تر شده است. به گفته آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، ایران، اورانیوم را تا ۸۴ درصد غنی‌سازی کرده است... یعنی تنها ۱ درصد کمتر از خلوص درجه تسلیحاتی. به علاوه آنکه مواد شکاف‌پذیر کافی را نیز برای چندین بمب جمع‌آوری نموده است.

 

به گفته مقامات پنتاگون، حالا این کشور می‌تواند ظرف چند ماه یک سلاح هسته‌ای عملیاتی تولید کند. در نتیجه به لطف اشتباه استراتژیک ترامپ، حالا باید ایران را به طور بالفعل قدرتی هسته‌ای قلمداد کرد.

 

نکته اینکه حالا حتی اگر مذاکرات از سر نیز گرفته شوند، بعید است که بتوان برجام را احیا نمود. برنامه ایران آنقدری پیشرفت کرده است که با توافق پیشین نمی‌توان آن را مهار کرد؛ ضمن آنکه فضای سیاسی غرب نیز به هیچ‌عنوان برای مذاکرات مساعد به نظر نمی‌رسد.

 

اعتراضات اجتماعی درونی کشور ایران و عکس‌العمل‌های دولت این کشور در مقابل اعتراضات، تمایل واشنگتن را برای از سرگیری توافقات از بین برده است. حمایت این کشور از تهاجم روسیه به اوکراین نیز مزید بر علت شده است.

 

حالا سیاستگذاران به عنوان بخشی از مرثیه‌های جاری بر سر نابودی همه‌جانبه برجام، در تلاش هستند که طرح B را تدوین نمایند. اما نسخه‌های این گروه عموماً همان سیاست‌ها را شامل می‌شود... تحریم‌ها و انزوای بین‌المللی، اقدامات پنهانی، و رزمایش‌ها و تهدیدات نظامی... راهکارهایی که در دو دهه گذشته هیچ‌گاه نتوانستند اقدامات هسته‌ای ایران را مهار نمایند.

 

به نظر می‌آید که کاخ‌سفید مایل به توافق «کمتر در مقابل کمتر» است. توافقی که در آن ایالات‌متحده تحریم‌های حداکثری را حفظ می‌نماید... اما در ازای مسدودکردن مشکل‌زاترین جنبه‌های برنامه‌های هسته‌ای، نظیر غنی‌سازی در سطح بالا؛ و در عوض ارائه تسهیلاتی جزئی.

 

اما با این وجود تهران نیز ثابت کرده است که هیچ تمایلی به ترتیباتی از این دست ندارد.

 

اگر ایالات‌متحده و اروپا نمی‌خواهند ایران به کشوری هسته‌ای تبدیل شود و اگر مایل هم نیستند به ایران حمله کرده و بدین‌ترتیب در برنامه‌های دیگر خود وقفه ایجاد کنند، به یک رویکرد دیپلماتیک جدیدتر نیاز است.

 

خوش‌بختانه رویدادهای اخیر در خاورمیانه، فرصتی را برای تحقق این اهداف فراهم آورده است. شاید توافق ایران و ایالات‌متحده امکان‌پذیر نباشد... اما از آنجا که پادشاهی عرب خلیج‌فارس {عربستان}، پس از گذشت دیرزمانی، بار دیگر با تهران روابط حسنه برقرار کرده است، شاید این امکان وجود داشته باشد که توافقی منطقه‌ای حاصل شود. توافقی که تؤامان می‌تواند هم از مداخله ایران در شبه‌جزیره عربستان جلوگیری کند و هم در مقابل برنامه‌ی هسته‌ای این کشور مانع ایجاد نماید.

 

معاهده تازه برخلاف برجام باعث روابطی جدید با کشورهای نزدیک ایران می‌شود و همین عامل نیز آن را پایدارتر می‌سازد. و این مهم به ایران آرامش اقتصادی معنادارتر و پایدارتری می‌دهد. ضمن آنکه معاهده تازه می‌تواند (نه به طور موقت) به صورت دائم برنامه هسته‌ای ایران را مهار کرده و حمایت این کشور را از شبه‌نظامیان مشکل‌ساز منطقه‌ای متوقف نماید.

 

با وقوع این اتفاق باید گفت که چنین معاهده‌ای می‌تواند ثبات بیشتری را برای بخشی از جهان فراهم آورد... بخشی که اتفاقاً به ثبات نیاز دارد.

 

«یا دامنه‌ی کار را گسترش بده و یا برو پی کارت»

 

غرب در دیپلماسی هسته‌ای خود با ایران، حدودی معلوم و مشخص را دنبال کرده است. به عنوان مثال برخی از مفاد برجام به مرور زمان حذف شدند و این توافق تعمداً مشکلات منطقه‌ای، و از جمله تأمین مالی ایران را برای گروه‌های مسلح نادیده گرفت... زیرا که سیاستگذاران غربی بر این باور بودند که نمی‌توانند همزمان هم به توافقی هسته‌ای دست یابند و هم تنش‌های دیگر را مدیریت نمایند.

 

بنابراین تصمیم بر آن شد که ابتدا روی توقف برنامه هسته‌ای این کشور تمرکز کنند و مسائل دیگر را به آینده و مذاکره‌کنندگانش بسپارند.

 

اما این رویکرد محدود، دیگر قابلیت اجرایی ندارد. برنامه هسته‌ای ایران برای محدودیت‌های موقت و اقداماتی شفاف جهت کاهش نگرانی‌های غرب و اسرائیل، بیش از اندازه پیشرفت کرده است. همچنین که ایالات‌متحده نشان داده که نمی‌تواند به وعده‌های خود پابند بماند. و همین موضوع باعث می‌شود که غرب نتواند منافع اقتصادی و پایداری را که به دنبال آن است به ایران ارائه کند.

 

اروپاییان نیز به نوبه خود ثابت کرده‌اند که نمی‌توانند بدون موافقت امریکا به وعده‌های اقتصادی خود به ایران عمل کنند. و شکست برجام نیز ثابت کرد که یک توافق هسته‌ای موفق ممکن است در واقعیت مستلزم کاهش تنش‌های ایران با همسایگان خودش باشد.

 

زمانی که برجام در سال ۲۰۱۵ نهایی شد، عربستان‌سعودی و امارات این توافق را چکی سفیدامضا تلقی کردند که به ایران اجازه می‌داد دخالت‌های خود را در امور کشورهای عربی عمیق‌تر کرده و برنامه موشکی بالستیک خود را نیز وسعت بیشتری ببخشد.

 

و در نتیجه همان‌ها ترامپ را ترغیب کردند که ازین توافق چشم بپوشد و او نیز به اشتباه به خواست آنها تن داد.

 

سال‌ها بعد بود که همه فهمیدند کشتن این معامله اشتباه بسیار بزرگی بوده است. پایان برجام، ایران را به کینه‌توزی بزرگ تبدیل کرد... و بدین ترتیب فعالیت‌های هسته‌ای ایران نیز به فهرست نگرانی‌های ایالات‌متحده اضافه شد.

 

اما با وجود اینکه کشورهای خلیج‌فارس نمی‌توانند این توافق را احیا کنند، نگرانی‌هاشان در مورد ایران، به طریقی کاملاً متناقض، احتمال تبدیل این توافق را به توافقی بزرگ‌تر و منطقه‌ای تغییر داده است. دلیل آن هم این است که کشورهای خلیج‌فارس در تلاشی که برای محدودسازی حملات ایران به سرزمین‌های خود داشته‌اند، به شیوه‌هایی با ایران درگیر شده‌اند که تا پیش از اوایل دهه ۲۰۰۰ سابقه نداشته است.

 

در آگوست گذشته کویت و امارات‌متحده عربی، روابط دیپلماتیک خود را با ایران به طور کامل احیا نمودند و در ماه مارس نیز ایران و عربستان‌سعودی پس از هفت سال جدایی، در توافقی با میانجی‌گری کشور چین، روابط خود را عادی‌سازی کردند.

 

این توافق‌نامه‌ها بدین معناست که حالا برای قدرتمندترین کشورهای خاورمیانه (به استثنای اسرائیل) امکان آغاز گفتگوهای منطقه‌ای با ایران به وجود آمده است... گفتگوهایی که هدف‌شان دست‌یابی به همان چیزی است که تمام شرکت‌کنندگان احتمالی، ادعای خواستنش را داشتند: افزایش امنیت، گسترش تجارت و ایجاد منطقه‌ای عاری از سلاح هسته‌ای در خلیج‌فارس.

 

شرط لازم برای دست‌یابی به این هدف، تضمین‌هایی از جانب ایران برای پیش‌بینی قدرت منطقه‌ای اوست... نظیر تعهد به عدم حمایت مالی یا نظامی بازیگران غیردولتی در شبه‌جزیره عربستان. و در مقابل، این کشورها متعهد می‌شوند که از گروه‌هایی که به بی‌ثباتی ایران می‌انجامند، حمایت به عمل نیاورند.

 

این رویکرد همچنین مستلزم موافقت تمامی کشورهای حاشیه خلیج‌فارس با کنترل‌های سخت‌گیرانه توسعه‌ی هسته‌ای کشورهای درگیر و از جمله خودِ ایران است.

 

به عنوان مثال این کشورها می‌توانند برای همیشه غنی‌سازی اورانیوم بالای ۵ درصد را کنار بگذارند، برای همیشه از بازفرآوری پلوتونیوم دست بکشند و پروتکل الحاقی به معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای را تصویب نمایند.

 

جهت برآورده‌ساختن این الزامات، ایران می‌تواند ذخایر ۲۰ و ۶۰ درصدی مواد شکاف‌پذیر موجود خود را تا زیر ۵ درصد ترکیب نماید و یا آنها را به خارج از کشورش ارسال کند.

 

همچنان که همه امضاکنندگان می‌توانند با بازرسی‌ها و سرمایه‌گذاری‌های مشترک در زمینه سوخت هسته‌ای و نیز ایمنی و امنیت هسته‌ای موافقت نمایند. [کاری که آرژانتین و برزیل در سال ۱۹۸۱ انجام دادند.]

 

این مفاد هسته‌ای، هزینه کمی برای همسایگان عرب ایران به همراه خواهد داشت... زیرا هیچ‌یک از آنها (علی‌رغم جاه‌طلبی‌های هسته‌ای عربستان‌سعودی) در حال حاضر دارای یک برنامه سوخت هسته‌ای بومی نیستند که مجبور به کنار گذاشتنش باشند.

 

اما هزینه‌هایی برای ایران نیز وجود دارد که آنها هم قابل تحمل هستند. برخلاف برجام، این مفاد به ایران اجازه می‌دهد با محدودیت‌های بلندمدت برنامه هسته‌ای خود موافقت کند... بدون آنکه زیرساخت‌هایش را نابود نماید.

 

در واقع، ایالات‌متحده و متحدان اروپایی‌اش می‌توانند _وباید_ فعالانه از چنین توافقی حمایت نمایند. آنها باید توافق تجارت آزاد ایران و خلیج‌فارس را از تحریم‌ها مستثنی کرده و یک مسیر قدرتمند برای رشد اقتصادی در میان تمام طرفین توافق ایجاد کنند.

 

شورای امنیت سازمان ملل نیز می‌تواند این توافق را به عنوان جانشین برجام تأیید نموده و پیامدهایی تنبیهی را برای موارد نقض تعیین نماید... مواردی که می‌تواند شامل اجازه‌دادن به شرکت‌ها برای شکایت از کشورهایی باشد که (مطابق کنوانسیون سازمان ملل متحد در مورد شناسایی و اجرای آراء داوری خارجی)، این توافق را نقض می‌کنند.

 

همچنین که تثبیت توافق هسته‌ای در چارچوب منطقه‌ای اعمال مجدد تحریم‌ها را برای ایالات‌متحده دشوارتر می‌کند؛ زیرا که برخلاف سال ۲۰۱۸، واشنگتن در صورت تلاش برای کناره‌گیری، با مقاومت دوستان عرب حاشیه خلیج‌فارس خود مواجه خواهد بود.

 

پس برای ایران این توافق ممکن است از نوعی «عمر تضمین‌شده» برخوردار شد... ضمانتی که برجام هیچ‌وقت ارائه نداد.

 

«منطقه‌ای و جهانی»

 

یک توافق منطقه‌ای وسیع با مخالفت ایرانیان مهاجر ایالات‌متحده و اروپا مواجه خواهد بود... مخالفتی که ممکن است آن را به عنوان امتیازی برای حگومت ایران ببینند...

 

همچنین که یک معامله راه‌حلی جادویی برای حل تمامی تنش‌های اصلی فراهم نمی‌آورد. به هر حال بسیاری از کشورهای اروپایی اقتصاد خود را با روسیه ادغام کرده‌اند و هیچ تلاشی هم برای جلوگیری از حمله روسیه به اوکراین صورت نگرفته است.

 

با این وجود گرچه روابط اقتصادی قوی‌تر تضمینی بر تداوم ثبات نیست، اما تقابل به همسایگان نیز برای تهران گران تمام می‌شود. با افزایش وابستگی متقابل اقتصادی ایران، کشورهای ثروتمند عربی، اهرم‌های بیشتری را در مقابل تهران به دست آورده و از سیاست‌های تهاجمی خود نیز خواهند کاست.

 

و ایران نیز در عوض این فرصت را خواهد داشت که اقتصاد خود را بازسازی کند. همین مزایا توضیح می‌دهند که چرا زمانی که ما پیشنهاد چنین توافقی را به سیاستگذاران حاضر در عمان و قطر و عربستان‌سعودی و حتی ایران مطرح نمودیم، بازخوردهای مثبت دریافت کردیم. مقامات کشورهای حاشیه خلیج‌فارس نشان دادند که در صورت حمایت ایالات‌متحده از چنین توافقی استقبال خواهند کرد.

 

برای واشنگتن و متحدانش نیز یک توافق منطقه‌ای مزایای گسترده‌ای خواهد داشت. موضوعی که هم به عنوان مدیریت بحران عمل می‌کند و هم به سرپوش‌گذاشتن بر توسعه بیشتر هسته‌ای ایران یاری می‌رساند. ضمن آنکه محدودیت‌هایی دائمی و اقدامات منطبق با شفاف‌سازی را در برنامه هسته‌ای این کشور پدید می‌آورد.

 

به عبارت دیگر، این توافق، توافقی به مراتب بادوام‌تر و قدرتمندتر از برجام خواهد بود. و چنان‌چه این توافق بتواند تنش‌های میان ایران و همسایگان را کاهش دهد، ایالات‌متحده نیز امکان خواهد یافت تا بر نگرانی‌های سیاسی مهمی نظیر تغییرات آب‌وهوایی، و رقابت میان قدرت‌های بزرگ تمرکز کند.

 

مهم‌تر از همه اینکه، این توافق [برخلاف آنچه که در مورد احیای برجام (که تحقق نیافت) اتفاق افتاد]، امکان تحقق دارد. البته که این موضوعی‌ست بلندپروازانه؛ اما جهان نیز (چنان که خواهان ثباتی پایدار در منطقه خاورمیانه است) نیازمند ترتیبی است که مسائل هسته‌ای و منطقه‌ای را با یکدیگر ادغام نماید.

 

پاره‌ای مواقع بهترین راه برای حل یک مشکل آزاردهنده، بزرگ‌ترکردن آن است.