صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۱ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۷۱۷۰۵
تعداد نظرات: ۴ نظر
تاریخ انتشار: ۳۸ : ۱۴ - ۱۱ مرداد ۱۳۹۱
جهانگیری الماسی:
فيلم نامه اي نوشته بودم؛ كه درآن جريان اضمحلال فرهنگي ايران زمان شاه را به تصوير كشيده بودم/صداو سيما فيلم نامه را گم كرد..من به سينما به ديد وسيله ‌اي براي رسيدن به آرمان به يك مدينه فاضله نگاه مي‌كردم اين تفكر خيلي‌ها را اذيت مي‌كرد. مصاحبه‌هاي من در آن سال‌ها وجود دارد اگر دقت كنيد يك نوع روشنگري در حرف‌هايم وجود داشت.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
جهانگیر الماسی بازیگر سینما و تلویزیون در گفتگویی طولانی صحبتهای جالبی در مورد سینما و مسائل فرهنگی و سیاسی بیان کرده است. متن ذيل گفت و گوي تفصيلي «خبرگزاري دانشجو» با وی است:
 
پدر و مادرم زنجاني هستند/به اقتضاي شغل پدرم هميشه در سفر بوديم
 
جهانگير الماسي، فرزند ارشد يك خانواده كوچك ايراني هستم، پدر و مادرم زنجاني هستند، پدرم كارمند راه‌آهن دولت بود؛ ما هم به مقتضاي شغل ايشان يك روز غرب ايران بوديم و يك روز شرق و يك روز در جنوب. من بيشتر خودم را در شهر اهواز شناختم.
 
بلوغ جسمي و فكري من در شهر اهواز شكل گرفت؛ قبل از آن هم اگر خاطراتي در ذهن دارم مربوط به مدتي است كه پدرم به راه‌آهن شمال غرب زنجان منتقل شده بود، در زنجان در مدرسه هنر درس مي‌خواندم، در دبستان مدير مدرسه‌ ما آقاي منزوي بود يعني پدر مرحوم حسين منزوي.

ايشان چون آدم فرهنگي و اهل فكري بود؛ بذرهايي در دل ما كاشت كه بعدها در كشتزار فكري ما محصولاتي داد؛ محصولاتي كه گاهي درو كردن آنها به ما كمك مي‌كند و گاهي حرس كردن آنها. البته من مشتاق هرس كردن هستم چرا كه به نظرم اين افكار هنوز براي برداشت و درو نرسيده اند.
 
در سن 5 سالگي وارد فضاي تئاترشدم
 
در سن 5 سالگي با نمايش آشنا شدم؛ آقاي قديريان كه الان كار طراحي لباس و صحنه انجام مي‌دهند كه طراح صحنه فيلم ملك سليمان هم بودند؛ دايي‌اي داشتند به نام آقاي جدي.
 
ما يك مدتي به خاطر شغل پدرم قزوين بوديم؛ خاطرم هست آقاي جدي مي‌خواستند تئاتري كار كنند به نام «جمشيد كي». من آن زمان خيلي بچه بودم و آقاي جدي براي اجراي نقش جمشيد در تئاتر دنبال كودكي مي‌گشتند كه بتواند اين نقش را ايفا كند.
 
ايشان من را انتخاب كردند و از همان جا بود كه من وارد فضاي تئاتر شدم. به خاطر معلم‌هاي خوبي كه در اين دوران داشتم هيچ وقت اجازه نداشتم در سطح حركت كنم.
 
هميشه بايد در عمق و زير حركت مي‌كردم من با هيچ پديده‌اي ساده برخورد نمي‌كنم؛ همه واژگان و الفاظ هميشه برايم معاني خاصي دارد و سعي مي‌كنم با فهم واژگان اطرافم جغرافياي تاريخي فضاي ذهني‌ام را تقويت كنم. معلم‌هاي خوب با ابزار و ادوات ميل انديشيدن به ما آموزش دادند.
 
جدي تر شدن فعاليت تئاتر من/اولين باري كه با محمد علي كشاورز آشنا شدم

در اهواز فعاليت تئاتر من جدي‌تر شد؛ در آن زمان زير نظر بزرگواري كه مربي وزارت فرهنگ و هنر بودند يعني آقاي دكتر حسنعلي طباطبايي آموزش تئاتر ديدم. خيلي از بچه‌هاي تئاتري قديمي اهواز شاگرد ايشان هستند؛ خدا رحمت كند آقاي خندان، زاهديان، صديقيان همه اينها از دانش‌آموزان ايشان بودند.

بعدها براي تحصيلات دانشگاهي وارد تهران شدم؛ در وزارت فرهنگ و هنر آن زمان در بخش اداره برنامه‌هاي نمايشي و تئاتر مسير تازه‌اي برايم باز شد؛ آن زمان با جعفر عبادي، نصيريان، انتظامي و محمد علي كشاورز و خيلي هاي ديگر آشنا شدم؛ قبلا آقاي كشاورز را در اهواز ديده بودم.
 
نمايش «سلطان‌ماه» بهرام بيضايي قبل از اينكه در تهران اجرا شود در سال 43 با نقش آفريني محمدعلي كشاورز در اهواز اجرا شده بود.
 
روي درخت و اوتوبوس تئاتر اجرا مي كرديم/نزد علامه همايي كار پژوهشي مي كردم/همكاري من با اخوان ثالث

در سال 1350 در تهران با پرويز مشهد دوست يك گروه تئاتر زديم به نام«آژيده»؛ آن زمان تئاترهايمان را در قالب‌ها و شكل‌هاي مختلف اجرا مي‌كرديم. مثلا يك دفعه ساعت 12 شب روي درخت‌ها يا مثلا روي اتوبوس و يا بالاي پشت‌بام نمايش اجرا مي‌كرديم. هدف‌مان اين بود كه درگير گرفتن سالن نمايش نشويم چون آن زمان به ما راحت سالن نمي‌دادند.

در كنار نمايش به دليل علاقه‌ام به حكمت و فلسفه مطالعات پژوهشي داشتم و شاگرد بزرگاني مثل علامه همايي، مرحوم حسين خديو جم و دكتر پايدار بوده‌ام. در محضر اين بزرگواران كار جدي كردم كارهاي پژوهشي من از فضاي واژه‌نامه حافظ گرفته تا ديوان ناصرخسرو بود.
 
با مهدي اخوان ثالث روي كيمياي سعادت امام محمد غزالي كار پژوهشي كرديم؛ در عين حال به خاطر تامين شرايط اقتصادي در شركت‌هاي ساختماني هم كار مي‌كردم.
 
با رفتن به جشن هنر شيراز مخالفت كردم/به جرم نرفتن به جشن هنر از سازمان تئاتر اخراجم كردند
 
داشتم درباره فعاليت‌هاي تئاتري در زمان قبل از انقلاب حرف مي‌زدم در تهران همراه با همين گروه آژيده و سازمان تئاتر دانشجويي تهران شروع به فعاليت تئاتر كرديم؛ در زمان شاه براي جشن هنر ما را انتخاب كردند. اما مسائلي پيش آمد كه ما حاضر به رفتن نشديم در آن زمان در كنار نمايش ما نمايش ديگري هم بود كه به بسيار سبك و سطحي كار شده بود. طوري كه دانشجويان ايران خارج از كشور بر سر بازيگران آن تخم‌مرغ و گوجه انداخته بودند عكس‌هاي اين اتفاق در نشريات دانشجويي آن زمان به چاپ رسيد.
 
دانشجويان آن موقع از قشر هنرمند انتظار داشتند متفكر باشند و مطابق با جريان‌هاي مردمي حركت كنند انتظار داشتند هنرمندان در جهت استيضاح حكومت پهلوي باشند نه اينكه به تحميق مردم كمك كنند.
 
نمايش ما آن زمان به اسم آنفكتوس نمايشي بود كه مورد حمايت و استقبال دانشجويان بود هم در قالب طنز بود و هم در قالب جدي هم اجتماعي بود و هم سياسي.
 
در آن زمان كه من حاضر نشدم نمايش را به جشن هنر شيراز ببريم به همين دليل من را اخراج كردند به من گفتند 6 ماه حق نداري پايت را در سازمان بگذاري من حاضر نبودم كه جشن هنر بروم چون با اين گونه رفتارها مخالف بودم آنها در جهت بيگانگي مي‌دانستم اما حركت ما در تضاد اين افراد در جهت آگاهي‌سازي به هويت ملي بود.
 
آن زمان آقاي دكتر شريعتي روي من خيلي تاثيرگذار بود؛ دكتر مصطفي رحيمي در كتابي به نام «نيم نگاه» به من چيزهاي زيادي آموخته بود. ما بچه‌هاي طبقه متوسط شهري بوديم كه اخلاق براي‌مان اهميت داشت از آن زمان ما تغييري نكرده ايم و همان هويتي كه داشتيم براي‌مان ادامه‌دار شد.
انقلاب اسلامي افكار ما را پخته‌تر كرد.
 
وارد فرهنگسراي نياوران شدم/ به جرم غذا پرت كردن به عكس شاه برايم عدم صلاحيت سياسي آمد
 
بعد از اينكه من را اخراج كردند آقاي اصلاني با من تماس گرفت و گفت داريم جايي را سامان مي‌دهيم به نام فرهنگسراي نياوران و به من پيشنهاد داد كه با انها كار كنم.
 
بخش تئاتر بين‌الملل را به من سپردند در حال كار كردن بوديم كه يك دفعه به ما گفتند فرهنگسراي نياوران زير مجموعه دفتر فرح پهلوي شده است. يك دفعه بعد از اين ماجرا براي من عدم صلاحيت سياسي آمد و من را اخراج كردند. برايم حرف در آوردن كه تو غذايت را به طرف عكس شاه پرتاب كرده‌اي من اين كار را نكرده بودم چون به نظرم كاري احمقانه بود من با عكس شاه در نميفتم اگر بنا به در افتادن بود من با خودش مشكل داشتم نه با عكسش.
 
خلاصه با اين بهانه اخراج شدم و بعد براي امرار معاش وارد يك شركت راهسازي شدم سال 57 كه انقلاب شد افسر وظيفه بودم.
 
جز سه نفر قبول شده امتحاني بودم كه همه تجديد شده بودند
 
در فضاي تحصيلاتي در كلاس دهم در اهواز بودم كه دانشگاه جندي شاپور اعلام كرد مي‌خواهد براي آموزش استاد شيمي دانشجو تربيت كند؛ تا دوره ليسانس را در ايران بگذرانند و براي دوره فوق و دكترا به انگليس بروند و بعد براي تدريس به ايران برگردند.

آن زمان براي اينكه مدرك شيمي  بگيريم 3 و 4 سال فقط شيمي و رياضيات خوانديم علوم آزمايشگاهي، شيمي عالي، فيزيك.
 
من آن زمان به شيمي خيلي علاقه داشتم؛ زمان شاه مبارزات چريكي خيلي تبليغ مي‌شد و از آنجا كه اغلب مبارزين حكومت پهلوي بچه‌هاي دانشجوي دانشگاه‌هاي فني بودند دانشجويان فني براي ما الگو شده بودند.
 
تحصيلاتي كه در حيطه شيمي گذرانديم بعدها مدركش تاييد نشد؛ در فروردين ماه اعلام كردند بچه‌هايي كه اين دوره را گذراندند مي‌توانند امتحان بدهند و در صورت قبولي 30 واحد ما را قبول مي‌كنند، اما هيچ كس در اين امتحان قبول نشد. براي خواندن 14 روز بيشتر وقت نداشتيم از اين 30 نفر 27 نفر تجديد شدند من جز يكي از آن 3 نفر قبولي بودم من در دوران مدرسه و دبيرستان بچه درس خواني بودم زياد درس نمي‌خواندم اما در كلاس توجه زيادي داشتم.
 
كارشناسي و ارشد را در رشته حقوق درس خواندم
 
بعد از قبولي در اين رشته در رشته‌هاي ديگري هم شركت كردم زمين‌شناسي تهران، اقتصاد بابلسر، حقوق اداري و قضايي قم، خلبان دانشگاه هما اينها همه رشته‌هايي بود كه هم امتحان دادم و همه‌شان هم قبول شدم علاوه بر اين رشته حقوق و علوم قضايي دانشگاه ملي هم قبول شدم اما چون اين دانشگاه شهريه زياد مي‌گرفت و من پولي براي دادن شهريه نداشتم همين رشته را در دانشگاه حقوق و علوم سياسي انتقالي گرفتم كه مجبور به دادن شهريه نباشم.

كيبوتس هاي اسرائيل و ايلات خمسه علامه حلي موضوع مقالاتم بود
 
در ادامه تحصيلم موضوع پايان‌نامه ليسانس و مقاله‌هاي تحقيقاتي‌اي كه داده بودم باعث شد با وجود نداشتن حداقل معدل اما دانشگاه من را در مقطع ارشد بپذيرد.
 
طرح‌هاي مقاله‌هايم خيلي جالب بود مثلا يكي از مقاله‌هايم راجع به ايالت خمسه علامه حلي و خواجه‌نصيرالدين طوسي بود موضوع ديگرم راجع به كيبوتس‌هاي اسرائيلي بود.
 
اسرائيلي‌ها شبيه به سوسياليستي‌ها رفتار مي‌كردند به نظرم كيبوتس‌هاي اسرائيلي نمونه‌هاي خوبي هستند براي مطالعه؛ اسرائيلي‌هاي كومون‌هاي كوچكي درست كرده بودند كه هم ظرفيت دفاع منطقه‌اي داشتند و هم توليد و توزيع مثل كندوهاي زنبور عسل شبكه‌اي كار مي‌كردند شيوه اتصال آنها چند خطي بود خيلي وقت است در اين حيطه مطالعه جديدي نداشتم اما مي‌دانم از سال 1986 به بعد افت كرده‌اند.

اسرائيل به زودي نابود خواهد شد/اتحاد جماهير اسلامي به ام‌القراي ايران به زودي اتفاق خواهد افتاد
 
ذات حكومت‌هاي اين چنيني كه مروج زشتي است باعث مي‌شود به زودي از درون متلاشي شوند و از درون دچار تضاد و زشتي شوند. مثل اينكه يهودي‌هاي مومن و متعصب عليه اسرائيل وارد عمل شدند و نصف بيشتر انرژي اسرائيلي‌ها به توجيح افراد داخلي هدر مي‌رود.
 
سياست‌هاي به وجود آمدن اسرائيل آنقدر كثيف و ضدانساني و ضدبشري بوده كه خود به خود اضمحلالش نزديك است من معتقدم نابودي اين غده سرطاني به زودي اتفاق خواهد افتاد.

هيچ آدم انسان دوست و آزاده‌خواهي در دنيا نيست كه با اسرائيل خوب باشد و كشتن انسان‌ها و ظلم را تاييد كند.
 
انقلاب اسلامي ماحصل فعاليت‌هاي 15 ساله بود چيزي كه روزي روياي سيد جمال الدين اسدآبادي هم بود روياي حوزه علميه و روحانيت هم همين بوده عقب‌تر كه برويم متوجه مي‌شويم اصلا تشيع به خاطر همين به وجود آمده.
 
اتحاد جماهير اسلامي به ام‌القراي ايران به زودي اتفاق خواهد افتاد وقتي امام حسين مي‌گويد در پي زنده كردن دين جدم هستم به خاطر اين است كه اصول اسلامي در حال كم رنگ شدن بود حاكميت اسلام براي حراست از اصولي كه ذات اصلي اسلام است به زودي در جهان فراگير خواهد شد.
 
در زمان شاه از تلويزيون اين مملكت فيلم جنسي پخش مي شد/ فيلم هاي سينماي ايران در زمان شاه فيلم هاي درجه چند ايتاليايي بود
 
سينماي ايران قبل از انقلاب ورشكست شده و تقريبا بسته بود. فيلمي توليد نمي‌شد آن سينما بي‌هويت بود. چرا كه سينماي سطحي ايتاليا فضاي سينماي ما را اشباع كرده بود. يك نوع سينماي چرك كه در آن فيلم‌هاي درجه سه و چهار جنسي اروپايي آن هم فقط با هدف آلوده كردن فرهنگي كشور ما توليد مي‌شد.
 
نكته‌اي كه جالب است اين است كه خيلي از فيلم‌هايي كه در آمريكا و اروپا توليد مي‌شود اصلا در آن مناطق به نمايش در نمي‌آيد. بلكه براي تخريب فرهنگي كشورهايي مثل ما توليد مي‌شود تلويزيون ما ساعت 10 شب از شبكه‌ها فيلم‌هاي جنسي پخش مي‌كرد خاطرم هست آقايي بود به نام علي حسيني كه مجري برنامه‌اي بود در شبكه 2. در برنامه هر شب اين آقا از تلويزيون اين مملكت فيلم جنسي پخش مي‌شد.
 
 
فيلم نامه اي نوشته بودم؛ كه درآن جريان اضمحلال فرهنگي ايران زمان شاه را به تصوير كشيده بودم/صداو سيما فيلم نامه را گم كرد
 
براي صدا وسيما در زمان حاضر بسيار متاسفم؛ فيلم‌نامه‌اي نوشته بودم به نام «از ياد رفته‌ها» كه به صدا و سيما دادم براي اينكه با حمايت رسانه ملي اين فيلم‌نامه ساخته شود. اما متاسفانه گمش كردند در اين فيلم‌نامه جريان اضمحلال فرهنگي‌اي كه مدنظر غرب بود و در ايران زمان شاه در تمام رسانه‌هاي ما شكل گرفته بود خيلي خوب به تصوير كشيده بود. فيلم‌نامه در سال 56 مي گذشت و اوضاع همه مقولات فرهنگي مثل سينما، تئاتر، كتاب، فيلم و تلويزيون به تصوير كشيده شده بود.
 
توفيق داشتم يك سال با شهيد رجايي همكاري كنم/لحظه سقوط ديوار برلين در آلمان بودم/امام خميني را دو بار از نزديك ملاقات كردم 

در سال 58 همه دانشسراهاي هنر با تدبير شهيد رجايي در يك مجموعه گردهم آمدند. من اين افتخار را داشتم كه يكسال با شهيد رجايي كار كنم.

خداوند در زندگي من خواسته كه در لحظاتي قرار بگيرم كه بسيار مهم و شگفت‌آور است مثلا در موقع شكستن ديوار برلين من در آلمان قرار داشتم يا مثلا همين توفيق آشنايي‌ام با شهيد رجايي امام خميني كه در جماران بودند دو بار به شكل اتفاقي از بين جمعيت راه برايم باز شد و به محضر امام رفتم طوري به نزد ايشان رسيدم كه اصلا برايم باور نكردني بود يا مثلا رفيق شدنم با حاج احمد.

معناي واقعي قائد و نائب امام زمان در امام خميني وجود داشت/در برابر امام زبانم بندآمد
 
امام يك فره قوي داشت كه آدم در مواجه با ايشان صم بكم مي‌شد ايشان خيلي شخصيت عجيبي بودند من واقعا در برابر ايشان به لكنت افتاده بودم آدم معناي واقعي قائد و نائب امام زمان را در چهره ايشان مي‌ديد به نظرم در آن زمان هر كسي ديگري جاي حضرت امام بود نمي‌توانست لقب امام خميني را تحمل كند.
 
امام لقبي بود كه ما براي فرزندان حضرت زهرا قائل بوديم اينكه چه مي‌شود دوباره اين لفظ براي عصر ما به كار گرفته مي شود بخشي به مردم ارتباط دارد، بخشي به شخصيتي مثل امام و بخش ديگرش عنايت از جاي ديگري است امام بودن بايد از جاي ديگري رقم بخورد اجازه و برات بايد از سمت خدا صادر مي‌شد تا همه ايشان را به امام بودن قبول كنند كه اين اتفاق افتاد.
 
نسل قديمي سينما سرمايه هايي بودند كه نبايد كنار گذاشته مي شدند
 
بخشي از اوضاع سينماي الان ما گردن مسئولين است، بخش ديگرش به خاطر واقعيت تلخ اقتصاد و بخشي به خاطر طبيعت سينما و بخش ديگر محصول حماقت و جهل است.
 
در هيچ سيستم اقتصادي‌ و فكري و مديريتي سالم پيدا نمي‌شود كه داشته‌ها و سرمايه‌هاي فرهنگي دور ريخته شود به عنوان مثال نسل بازيگران دوران من همه اينها سرمايه‌هايي بودند كه از نظام سينمايي كنار گذاشته شدند.
 
حرمت تنهايي موجب شد آلوده نشوم

زماني كه من وارد فضاي سينمايي شدم تنها بودم. آقاي شكيبايي، پرويز پرستويي‌ همه اينها افرادي بودند كه سال 67 و 68 وارد فضاي سينما شدند اما من وقتي وارد كار سينمايي شدم يك مدتي تنها بودم البته حرمت تنهايي باعث شد آلوده نشوم خاطرم هست آن زمان 300 فيلمنامه مي‌خواندم و با كلي سخت‌گيري و عذرخواهي فقط در آن فيلمنامه‌هايي كه به نظرم قوي بودند كار مي‌كردم.
 
 
من به سينما به ديد وسيله ‌اي براي رسيدن به آرمان به يك مدينه فاضله نگاه مي‌كردم اين تفكر خيلي‌ها را اذيت مي‌كرد. مصاحبه‌هاي من در آن سال‌ها وجود دارد اگر دقت كنيد يك نوع روشنگري در حرف‌هايم وجود داشت.
 
درون نظام ما برخي تصميم‌گيرندگان فاقد بينش سياسي و فرهنگي بودند/سينماي ايران در دهه 70 به سمت هاليوود پيش رفت 

بچه‌هاي اصيل فضاي سينمايي آنهايي بودند كه در انجمن سينماي آزاد و يا مدارس انقلابي كار سينمايي ياد گرفته بودند مثل حاتمي‌كيا، صباغ‌زاده، سجادي، طالبي اينها افرادي بودند كه به خاطر آرمان‌هايشان وارد فضاي سينمايي شده بودند.
 
يك دفعه در دهه 70 موضوع سينماي ما به سمت قصه‌هاي تك بعدي رفت من با اين تئوري مخالفت كردم اما متاسفانه چون درون نظام ما برخي تصميم‌گيرندگان فاقد بينش سياسي و فرهنگي بودند برخي‌هايشان در ذات سينما با سينما مخالف بودند.

حرف‌هاي دسته‌اي از سينماييون را كه معتقد بودند بايد قاعده فيلم‌سازي‌مان را تك خطي داستاني يعني شبيه به سينماي هاليوود كنيم عمل كردند و سينماي ما به اين اوضاع كشيده شد.
 
سينماي هاليوود تك بعدي است قصه را مي‌گيرد و خيلي ساده به شكل تك خطي بين دو نفر جلو مي‌برد نگاه هاليوودي به سينماي ايران با ادله‌‌هاي مثل سرمايه‌داري، تكنيك، فيلم‌سازي و بازار جهاني به سينماي ايران تزريق شد.
 
خائنين اين مملكت امثال مهاجراني در جهت تحميق مردم بودند/انقلاب اسلامي و رهبرش دنبال روشنگري مردم است
 
آنها متوجه نبودند كه سينماي هاليوود با زرق و برق سروكار دارد و با تبليغات جا باز مي‌كند. متاسفانه برخي خائين و وابستگان به حكومت پهلوي بعد از انقلاب مي‌گفتند براي اينكه بخواهيم نظام جمهوري اسلامي باقي بماند بايد مخاطب تحميق شود، اين تفكر خيلي چرك است چون اين انقلاب از رهبري ش گرفته تا آرمان‌هايش همه مبتني بر آگاهي است همه اينها بر فهم و شعور مخاطب در جهت آگاهي‌سازي از شرايط سلطه و استكبار تاكيد داشته‌اند اما جريان‌هايي امثال مهاجراني مي‌خواستند جريان تحميق مردم را به وجود آورند.

سرمايه‌محوري و ابزاري نگاه كردن به سينما باعث شد فضاي سينماي ما به ابتذال كشيده شود.
 
سينماي ما مثل اقتصاد از دلال بازي در حال ضربه خوردن است
 
سينماي آمريكا ذاتش سوپراستار، سرمايه ‌داري، سطحي‌نگري، دروغ و زرق و برق است ما بايد در اين 30 سال با كسب تمام تجربيات بر اين تكنولوژي مسلط مي‌شديم. متاسفانه فضاي سينماي الان ما منافع‌بازي شده و در حدي سطحي‌نگر است كه حتي اسم آن را نمي‌توان سرمايه داري گذاشت. سينماي كشور مثل اقتصاد از دلال‌بازي در حال ضربه خوردن است.
 
قيمت يك كيلو زردآلو در منطقه افچه 300 تومان است اما در نقطه شهري به 4 هزار تومان افزايش پيدا مي‌كند تفاوت اين هزينه قسمت دلال‌ها مي‌شود در واقع اين وسط توليدگر سود نمي‌كند بلكه پول نصيب دلال مي‌شود خوب اسم اين سرمايه داري نمي‌شود سرمايه‌داري يعني مثل آمريكا وقتي ميوه وارد فروشگاه مي‌شود وقتي چند روز مي‌ماند بعد حراج مي‌خورد چون سرمايه‌داري به توليد و مصرف اعتقاد دارد اما متاسفانه در ايران وقتي ميوه به فروش نمي‌رود روز به روز گران‌تر مي‌شود
 
مباحثه من و شهيد آويني بر سر ابزاري نگاه كردن به سينما
 
خاطرم هست زمان حيات شهيد آويني در جلسه‌اي كه راجع به بررسي سينماي ايران برگزار شد ايشان معتقد بودند در برابر سينماي روشنفكري بايد از سينماي ملي استفاده كرد بعد از اتمام اين جلسه چند ساعتي تا درب منزل ايشان با هم گفت‌وگو كرديم من با اين نظر مرتضي مخالف بودم و به ايشان گفتم حرف‌هاي تو درست است اما به نظرم روشت روش اشتباهي است.

به آويني گفتم جذابيت در سطحي‌گري و اباهه‌گري اينقدر زياد است كه اگر درگير آن شويم اين ما نيستيم كه بر سينما مسلط مي‌شويم بلكه سينما در درازمدت بر ما مسلط خواهد شد و مثال داستان گوساله سامري را براي آويني طرح كردم به او گفتم سطحي‌نگري در حدي پيش رفت كه مخاطبيني كه به پيامبر خدا ايمان آورده بودند بعد از رفتنش سريع جذب ظاهر گوساله سامري شدند.
 
به شهيد آويني گفتم ابزاري نگاه كردن به سينما باعث تسلط سينما بر ما مي شود

به آويني گفتم تو كه مي‌گويي از سينما بايد در جهت منافع مردم و توده‌ها استفاده كرد. به نظر من اين ابزاري نگاه كردن به سينما در درازمدت باعث مي‌شود سينما بر تو حاكم شود. در بحث آن روز هر دو كوتاه آمديم اما در برابر حرف‌هاي آويني من بيشتر كوتاه آمدم، من حرف‌هاي ايشان را در حوزه‌هايي مثل بخش رسانه خيلي قبول دارم.
 
شهيد آويني مهربان فروتن و در عين حال هوشمند بود
 
اولين باري كه آويني را ديده بودم درون حوزه هنري بود به نظر من سيد مرتضي خيلي آدم مهرباني بود بسيار افتاده و فروتن و در عين حال هوشمند و تيز.
 
 
وقتي چكش پيپم را به  مصطفي عقاد كارگردان محمد رسول الله هديه دادم
 
آقاي زم گفت فيلمساز آمريكايي سازنده محمد رسول الله ايران است و قرار است به حوزه بيايد از من براي شركت در اين جلسه دعوت كردند.
 
در اين جلسه بچه‌هاي زيادي بودند و خاطرم هست طالب‌زاده هم حضور داشت من سيگار مي‌كشم يك مدتي بود كه سعي ميكردم به جاي سيگار پيپ بكشم از دوراني كه پيپ مي‌كشيدم چكشش در جيب كتم باقي مانده بود. مصطفي عقاد كارگردان فيلم محمد رسول الله در جلسه پيپش را روشن كرد و چون چكش آن را نداشت براي روشن كردن آن را زير ميز مي‌برد و با انگشتش محتويات آن را فشار مي‌داد.
 
من يك دفعه با ديدن اين صحنه ياد چكشي افتادم كه درون كتم باقي مانده. درآوردم و آن را به ايشان هديه دادم. عقاد خيلي تعجب كرد فكر كرد براي او خريدم و كلي برايش توضيح دادم كه اين اتفاقي در كتم جا مانده است. خلاصه ماجرا طوري شد كه ما با هم خيلي رفيق شديم. به او گفتم براي چه به ايران آمدي؟ گفت مي‌خواهم فيلم و مستندي بسازم راجع به امام خميني.
 
عقاد مي خواست فيلمي راجع به امام خميني بسازد
 
خاطرم هست چند ساعتي با هم نشستيم و تصاويري از رحلت امام ديديم تا قسمت‌هايي را براي مستندش انتخاب كند شات‌هايي كه براي فيلمش انتخاب كرد خيلي بخش‌هاي جالب و تاثيرگذاري بود بعدها از اين قسمت‌ها ابراهيم حاتمي كيا براي فيلم از كرخه تا راين استفاده كرد.
 
به عقاد گفتم اگر مي‌خواهي راجع به امام خميني فيلم بسازي بايد اول اطلاعاتت را زياد كني اول بايد شيعه و تشيع را بشناسي، مرجعيت و ساختار حوزه علميه را بشناسي ارتباط مردم با مرجع تقليد را بشناسي جريان مرجعيت را بفهمي آخر سر به او گفتم اين كاشي‌ها را نگاه كن اگر مي‌خواهي فيلمي راجع به ايران و امام خميني بسازي بايد حتي معناي اين طرح‌هاي اسلامي روي كاشي‌ها را متوجه شوي.
 
خاطرم هست در جواب حرف‌هاي من گفت: او چقدر سخت است. به او گفتم: هانري كربن كتابي دارد به نام «افق تفكر معنوي در ايران» و فصلي دارد به نام «امامت».
 
به او پيشنهاد دادم اين كتاب را حتما بخواند. به او گفتم: در آمريكا برود سراغ سيد حسين نصر و از او بخواهد راجع به امام و علامه طباطبايي برايش صحبت كند.
  
ماجراي غذاخوردن عقاد در رستوران/ماست روي ترشي قرمه سبزي روي كباب
 
خاطره‌اي كه از آن روز در ذهنم است كه باعث خنديدن سيد مرتضي آويني شد ماجراي نهار خوردن ما با مصطفي عقاد بود در هنگام نهار روي ميز چند نوع غذاي ايراني وجود داشت كباب كوبيده، قرمه‌سبزي، كشك بادمجان، كباب برگ، ترشي، ماست و … موقع غذا خوردن ديدم مصطفي عقاد يك بشقاب برداشت و مثل عادت آمريكايي‌ها و اروپايي‌ها كه از هر غذا چند تكه گلچين مي‌كنند بشقابش را اينگونه چيد يك قاشق ماست ريخت روي ماست يك قاشق ترشي ريخت مثلا يك تكه كباب كوبيده برداشت و روي آن خورشت قرمه‌سبزي ريخت.
 
وقتي بشقابش را ديدم يك دفعه به او گفتم: «هي تو اگر اين طور غذا بخوري حتما ميميري» گفت: يعني چه؟ به او توضيح دادم ما در فرهنگ ايراني معتقديم مثلا ماست سرد است يا مثلا ترشي چون سركه دارد ماست را مي‌برد آن يكي غذا چرب است به خاطر همين به او گفتم بشقاب من را نگاه كن ببين من چگونه غذا ريخته‌ام تو هم همان‌طوري بريز يك دفعه ترسيد و گفت: اصلا غذا نمي‌خورم! با خنده به او گفتم: غذا را بيرون از شكمت ميكس نكن. بگذار خودش وارد معده‌ات شود و بعد ميكس شود.
 
وقتي ماجرا را براي سيد مرتضي آويني تعريف كردم خاطرم هست كلي خنديد.
 
من را به جرم قرباني كردن گوسفند در محرم در محوطه خانه سينما از سينما كنار گذاشتند

نسل ما به خاطر تضاد اعتقادات و منافع يك گروه محدود كنار گذاشته شد بازي كه با من شد خيلي چرك است من 14 سال است كار نكرده‌ام
 
اگر بازيگري يك سال كار سينمايي نكند يادم مردم نمي‌ماند اما چطور شد كه من با وجود اينكه 14 سال است كار نكرده‌ام در ياد مردم مانده‌ام، علتش اين است كه من خلاف قاعده‌هاي كه آنها مي‌خواستند حركت كردم.
 
من به جاي اينكه در برج عاج بنشينم داخل مردم زندگي كردم با اتوبوس و مترو حركت مي‌كردم، مي‌روم در صف نان مي‌ايستم و با مردم حرف مي‌زنم و اطلاعاتم را منتقل مي‌كنم.

چرا بيمه من را قطع كردند چرا بقيه صاحب خانه شدند ولي من نشدم، من دو الي سه دوره رئيس انجمن بازيگران بودم من به گناه اينكه در ماه محرم در خانه سينما گوسفند قرباني كردم كنار گذاشته شدم.

آنهايي كه اپوزيسيون بازي در مي آورند همه امكانات نظام را در اختيار دارند
 
آدم‌هاي به اسم دلسوزان نظام امثال ما را كنار گذاشتند، تفكري در فضاي سينمايي وجود دارد كه معتقد است بايد خودمان را در دل غربي‌ها جا كنيم به آن طرف آب برويم و جريان اپوزيسيون راه بي‌اندازيم، در داخل نظام كه نگاه مي‌كنيم همين افراد اپوزيسيون بيشترين امكانات را در اختيار قرار دارند.
 
بودجه 20 سال وزارت ارشاد را گرفته‌اند و با اين وجود مخالف اين نظام هستند اين ماجرا براي من قابل فهم نيست!
 
به من هم پيشنهاد دادند در رسانه هاي غربي بر عليه نظام حرف بزنم تا من را هم تحويل بگيرند
 
به من پيشنهاد دادند كه به خارج از كشور بروم و چند فحش و ناسزا به نظام بگويم تا وضعيتم درست شود مثل خيلي از هنرمنداني كه اين كار را مي‌كنند و بعد هم از مسئولين داخلي مورد حمايت قرار مي‌گيرند. اما من دوست ندارم اپوزيسيون بازي دربياورم.

من نمي‌توانم مردم و آب و خاكم را به راحتي بفروشم اما عده‌اي اين كار را به راحتي انجام مي‌دهند همين آقاي مخملباف كه چندسالي است از ايران خارج شده با وجود مخالفت‌هاي كه برعليه نظام مي‌كند امكانات دولتي در اختيارش هست.
 
چرا مخلباف بايد با بيت المال اين مملكت بر عليه نظام فيلم بسازد؟
 
ببنيد آخرين باري كه از بنياد سينمايي فارابي فيلم خام گرفته چه سالي بوده است من به شما مي‌گويم در سال 1388، 1400 حلقه فيلم به اين آقا تحويل دادند بعد رفت در هند فيلم ساخت و به نظام فحش داد.

جالب است كه به دروغ هم مي‌گويند مخملباف رفته تا مسائل جاسوسي را شناسايي كند، سئوال من اين است كه آيا اين فرد كار جاسوسي و اطلاعاتي كرده چه كسي را تا به حال دستگير كرده؟ براي چه ادعا مي‌كنند مي‌خواهند كار اطلاعاتي كند و جرياني را شناسايي كند، هر جرياني كه تا به حال شناسايي شده توسط همين بچه‌هاي پاك بسيج و سپاه در داخل كشور بوده است، جالب است در آن طرف اپوزيسيون بازي در مي‌آورد و بعد با بهانه كار اطلاعاتي كردن فعاليت‌هايش را توجيه مي‌كند، اصلاً رسالت ما در چيز ديگري است وظيفه ما در فضاي فرهنگي است.
 
امكانات دست امثال مخملباف است بعد به ما انگ دولتي مي زنند

خيلي جالب است تمام امكانات دولتي دست نظير مخملباف است بعد به امثال من انگ دولتي بودن مي‌زنند اين آقاي مخملباف به غير از بردن آبروي مردم و اين نظام چه كار مثبتي براي اين مملكت كرده است.

آيا اين افراد حافظ منافع ما هستند يا بلندگوي BBC متاسفانه در فضاي سيستم رسانه‌اي ما هيچ كس در مورد اينها صحبت نمي‌كند و اين رويكردها را نقد نمي‌كند.

اداي برنامه هاي بي بي سي فارسي باعث تقويت آنها مي شود
 
صدا و سيماي ما مي‌آيد اداي كمدي برنامه‌هاي BBC فارسي را در مي‌آورد و متوجه نمي‌شود كه اين كار باعث شهرت اينها مي‌شود.
 
يك شبي به نشانه اعتراض برنامه خنده باز به 162 زنگ زدم و گفتم شما با اين برنامه BBC فارسي را تبليغ مي‌كنيد آنها از همين زمينه‌سازي‌هاي ما استفاده مي‌كنند و قوي مي‌شوند.

اين افراد علم تاثيررسانه و فضاي روان‌شناختي رسانه را مي‌داند، آخر نمي‌شود بحث جدي را با ادا و طنز پاسخ داد.
 
مهندس در حوزه فرهنگي چه مي‌كند؟/در صف مبارزه جنگ نرم آدم‌هاي رديف اول را نبايد سربازان نادان و پخمه قرار داد
 
صدا و سيماي ما كدام برنامه جدي در مخالفت آنها ساخته است اين كم‌كاري نشان‌دهنده اين نيست كه ما حرفي نداريم ما هزاران حرف فرهنگي و علمي بر عليه اين افراد داريم.
 
افراد صدا و سيماي ما چون تخصص ندارند و متاسفانه چون حكومت مهندسين است در اين حيطه‌ها خوب عمل نمي‌كنند كسي نيست به اينها بگويد شماي مهندس در حوزه فرهنگي چه مي‌كنيد؟
 
بليه بزرگ ما اين است كه آدم‌هايي كه وارد اين حوزه مي‌شوند بدون معرفت و دانش هستند در صف مبارزه جنگ نرم آدم‌هاي رديف اول را نبايد سربازان نادان و پخمه قرار داد، رهبري بارها گفته‌اند لزوم بازنگري در علوم انساني چرا گوش نمي‌كنند.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۱۳
ناشناس
|
۰۸:۴۵ - ۱۳۹۷/۰۸/۲۱
هنرمندان در گذشته پله به پله ومرحله به مرحله مراحل صعود را طی میکرد ومثل پژمان جمشیدی یهو مثل قارچ سر از شبکه ها ورسانه های ملی در نمی اورد
ناشناس
|
۲۰:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۵/۱۱
کاش آقای الماسی حرف نمیزد تا تصویر فرهیخته‌اش به هم نمیریخت!
علي
|
۱۷:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۵/۱۱
ما كه پخش فيلم جنسي از تلويزيون را يادمان نمي آيد.
مرتضی
|
۱۶:۴۸ - ۱۳۹۱/۰۵/۱۱
درود بر مرد با فهم و شعور عرصه هنر