صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۴ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۷۱۰۸۰۷
تاریخ انتشار: ۱۴ : ۱۳ - ۲۵ دی ۱۴۰۱
«زمستان سخت اروپا» برای ایران گران تمام شده و اکنون که در حال نوشتن این خطوط هستیم تقریبا تمامی سیستم بوروکراسی و مدارس و دانشگاه‌ها تعطیل شده‌اند. شرکت ملی گاز شرایط کنونی را بحرانی ارزیابی کرده و مسئولان و رسانه‌های دولتی اکنون روی صرفه‌جویی در مصرف گاز از جانب شهروندان مانور می‌دهند، بدون اینکه به ناکارآمدی سیاست‌گذاری اقتصادی کشور به ویژه در بخش انرژی اشاره‌ای بکنند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس اقتصادی «انتخاب»: «زمستان سخت اروپا» برای ایران گران تمام شده و اکنون که در حال نوشتن این خطوط هستیم تقریبا تمامی سیستم بوروکراسی و مدارس و دانشگاه‌ها تعطیل شده‌اند. شرکت ملی گاز شرایط کنونی را بحرانی ارزیابی کرده و مسئولان و رسانه‌های دولتی اکنون روی صرفه‌جویی در مصرف گاز از جانب شهروندان مانور می‌دهند، بدون اینکه به ناکارآمدی سیاست‌گذاری اقتصادی کشور به ویژه در بخش انرژی اشاره‌ای بکنند.

پرسیدن این سؤالات دیگر تکراری شده، اینکه چگونه کشوری که دارنده دومین و یا سومین ذخایر گاز دنیاست اکنون در تأمین انرژی داخل درمانده شده و نمی‌تواند سالانه حدود ۴۰۰ میلیارد مترمکعب گاز تولید کند و اروپا که واردکننده صرف انرژی است مشکلی از این بابت ندارد، آن هم در شرایطی که بیش از ۴۵ درصد انرژی این کشور وابسته به روسیه بود و اکنون روسیه را از معادلات انرژی خود حذف کرده است. وابستگی آلمان به گاز طبیعی روسیه در سال ۲۰۲۲ حتی تا ۶۰ درصد هم رسید، اما اکنون و تنها طی چند ماه به صفر رسیده بدون اینکه کشور با بحران عجیب و غریبی دست و پنجه نرم کند.

حتی اگر یک مجموعه سیاست‌گذار عمدا می‌خواست چنین وضعیتی را برای کشوری رقم بزند باز هم به این سطح از بحران نمی‌رسید و این همان پارادوکس عجیب و غریبی است که اقتصاد انرژی ایران در چنبره آن گرفتار شده است. نیازی به تشریح دوباره وضعیت بحرانی گاز در کشور نیست چرا که تقریبا تمام رسانه‌ها با جزئیات آن را مورد بررسی قرار داده‌اند، اما در این نوشته می‌خواهیم بررسی کنیم که آیا واقعا مشکل بحران کنونی گاز ایران آن گونه که مسئولان می‌گویند، مصرف زیاد است؟ گزاره‌ای که مقامات اقتصادی بر آن اصرار شدیدی دارند و طبق همین ارزیابی از مردم می‌خواهند مصرف گاز خود را کم کنند.

البته این مورد فقط معطوف به گاز نیست بلکه برای تمامی اقلام کالایی که در گذشته دچار بحران قیمت شده نیز صادق است. به عنوان مثال زمانی که مرغ و تخم مرغ گران می‌شود از مردم می‌خواهند این اقلام را خریداری نکنند و آمار‌هایی در باب مصرف زیاد این دو قلم در کشور ارائه می‌کنند. سیاست‌گذارانی که نمی‌توانند قیمت اقلام ساده را کنترل کنند و یا گا‌ه حتی دلیل گرانی آن‌ها را اشتباه ارزیابی می‌کنند، آیا انتظار می‌رود که بحران زیرساخت‌های انرژی را کنترل کنند؟ بگذریم.

آمار تولید و مصرف گاز در ایران
طبق آمار‌ها اکنون مصرف گاز در ایران بین ۶۸۰ تا ۷۰۰ میلیون مترمکعب در روز است و این در حالیست که تولید کل گاز ایران اکنون در سطح حداکثری است و میزان مصرف با توجه به سرمای شدید نسبت به مدت مشابه سال قبل نزدیک ۱۵۰ میلیون مترمکعب افزایش داشته است. همچنین واردات گاز ترکمنستان که بخشی از گاز استان‌های شمالی و شمال شرقی کشور ار تأمین می‌کرد کاملا قطع شده است و این استان‌ها با توجه به افت فشار گاز انتقالی از جنوب شرایط بحرانی‌تری را سپری می‌کنند.

وزیر نفت چندی پیش گفته بود که اکنون «تمام تولید گاز کشور چه از میدان‌های مستقل گازی و چه از پارس جنوبی حدود ۹۸۹ میلیون مترمکعب است. اما این مقدار گاز خام است و بعد از جداسازی میعانات گازی کل تولید به ۸۵۰ میلیون مترمکعب رسیده است و طبق گفته وی اکنون حدود ۲۰۰ میلیون مترمکعب در روز ناترازی گاز وجود دارد». با وجود اینکه در حال حاضر گاز تحویلی اکثر صنایع چه در بخش نفت و پتروشیمی و چه در بخش فولاد و سیمان و حتی ادارات دولتی نیز قطع شده باز هم در تامین گاز بخش خانگی کشور مشکل وجود دارد و شهروندان برخی استان‌ها اکنون شب‌های سرد زمستان را با محدودیت گاز سپری می‌کنند.

روسیه که بزرگترین دارنده ذخایر گاز دنیاست سالانه حدود ۷۶۰ میلیارد مترمکعب و آمریکا نیز سالانه بیش از ۹۳۰ میلیارد مترمکعب گاز تولید می‌کنند. اما تولید آمریکا در حالی بیشتر از ایران است که میزان ذخایر گازی ایران حدود ۵ برابر بیش از آمریکاست. ایران به لحاظ ذخایر گازی سهمی بیش از ۱۷ درصدی از کل ذخایر دنیا را دارد، اما سهم آمریکا تنها بیش از ۵ درصد است. طبق برآورد‌های صورت گرفته ایران قرار است تا ۲۰ سال دیگر به تولید سالانه ۵۰۰ میلیارد مترمکعب گاز در سال برسد، یعنی حتی تا ۲۰ سال دیگر نیز ایران به میزان تولید کنونی روسیه نخواهد رسید.

آمار‌های گازی ایران نشان می‌دهد که ایران به لحاظ عددی در رتبه‌های برتر دنیا قرار گرفته، اما به لحاظ عملی نه تنها هیچ نقشی در بازار گازی بین‌المللی ندارد بلکه حتی از تأمین گاز داخل نیز ناتوان است. دلیل این موضوع نیز به فاکتور‌های متعددی بر می‌گردد از جمله ساختار اقتصادی ایران، استراتژی ناکارآمد انرژی، تحریم‌های بین‌المللی و انزوای اقتصادی، فرسوده شدن تاسیسات انرژی و نیز عدم سرمایه‌گذاری در این بخش.

کلیشه کاذب و انحرافی مصرف زیاد گاز در ایران
این روز‌ها به دنبال بحران گاز در ایران بسیاری از رسانه‌ها عباراتی را به کار برده‌اند که به نظر می‌رسد هدفی نداشته باشند جز پنهان کردن و لاپوشانی ناکارآمدی دولت در تامین انرژی. به عنوان مثال روزنامه ایران در گزارش اخیر خود درباره بحران گاز نوشته است «ایران ۶.۷ برابر بیشتر از سرانه مصرف گاز دنیا و سه برابر بیشتر از اتحادیه اروپا گاز مصرف می‌کند». معنای تلویحی این گزاره این است که مشکل نه در جانب سیاست‌گذاران بلکه در سمت مصرف‌کنندگان است. این آمار ادعایی مصرف گاز در ایران بدون توجه به سهم سوخت‌های مختلف در انرژی تولیدی و مصرفی کاملا غلط‌انداز است.

به عنوان مثال در کشور چین نزدیک ۵۵ درصد از تولید برق و انرژی توسط زغال‌سنگ تأمین می‌شود و سهم گاز از تولید انرژی حدود ۸.۵ درصد است. همچنین کشور چین بیش از ۷.۵ درصد انرژی خود را از آب و نزدیک ۴ درصد را از باد تأمین می‌کند، یعنی سهم گاز در مصرف انرژی این کشور تقریبا نزدیک به همان رقم تولید انرژی از آب است. در حالی که در ایران سهم گاز از تولید انرژی حدود ۷۱ درصد است و سهم تولید انرژی از آب و باد و انرژی هسته‌ای تقریبا نزدیک به صفر است. با این سهم گاز در مصرف انرژی بسیار طبیعی است که سهم مصرف سرانه گاز ایران به اندازه چین باشد. شاید مقامات بگویند که تولید انرژی از زغال‌سنگ مانند چین موجب آلودگی هوا می‌شود، اما تجربه اکنون نشان می‌دهد که ایران با سوزاندن مازوت که بدترین سوخت دنیا محسوب می‌شود شرایط به مراتب بدتری را برای شهروندان رقم زده است.

اگر سهم سوخت‌های مختلف در تولید انرژی را در نظر بگیریم در حال حاضر بیشترین میزان تولید انرژی از نفت و سپس زغال‌سنگ است و گاز در مرحله سوم بیشترین سهم در تولید انرژی را در اختیار دارد. بانک جهانی برای اینکه بتواند میزان مصرف انرژی را در کشور‌ها مقایسه کند یک معیار استاندارد در نظر گرفته و کل مصرف انرژی را بر حسب کیلووات ساعت محاسبه کرده است.

سرانه مصرف انرژی ایران طبق آمار بانک جهانی در سال ۲۰۲۱ حدود ۳۸ هزار کیلووات ساعت بوده است و کل انرژی مصرفی آن تنها از دو منبع نفت و گاز به دست آمده است. از این ۳۸ هزار کیلووات ساعت حدود ۲۵ هزار کیلووات ساعت از گاز به دست آمده است و بقیه از نفت، یعنی بیش از ۷۰ درصد انرژی تولیدی در ایران از گاز است و به همین دلیل سهم گاز در مصرف انرژی بالاست. این در حالیست که بقیه کشور‌ها ترکیب متنوعی از تولید انرژی را به کار بسته‌اند.

در آمریکا در سال ۲۰۲۱ حدود ۷۵ هزار کیلووات ساعت مصرف سرانه انرژی بوده که تنها ۲۴ هزار کیلووات ساعت آن سهم گاز بوده یعنی حدود ۳۳ درصد. این بدان معناست که تنها ۳۳ درصد انرژی کشور از منبع گاز به دست آمده است (در مقابل ۷۰ درصد ایران). به این ترتیب میزان مصرف سرانه گاز برای شهروندان آمریکایی کاهش پیدا می‌کند چرا که آن‌ها بخشی از انرژی خود را از سوخت‌های دیگر تأمین می‌کنند.

نمونه دیگر کشور سوئد است. میزان انرژی مصرفی سرانه سوئد حدود ۶۰ هزار کیلووات ساعت بوده که سهم گاز در این میزان انرژی تقریبا صفر بوده است. کل انرژی سوئد از نفت و انرژی هسته‌ای و همچنین آب و باد تولید می‌شود بنابراین طبیعی است که سهم گاز مصرفی نیز به همان میزان است. برای کشور انگلستان که مصرف سرانه انرژی در سال ۲۰۲۱ حدود ۳۰ هزار کیلووات ساعت بوده سهم گاز تقریبا ۱۱ هزار کیلووات ساعت بوده است، یعنی حدود ۳۰ درصد. همچنین سرانه مصرف انرژی در آلمان سال ۲۰۲۱ حدود ۴۱ هزار کیلووات ساعت بوده که سهم زغال‌سنگ حدود ۷ هزار کیلووات ساعت، سهم نفت حدود ۱۳ هزار کیلووات ساعت و سهم گاز نیز ۱۰ هزار کیلووات ساعت بوده است. همچنین سهم سوخت‌های هسته‌ای، آب، باد و انرژی خورشیدی و سایر انرژی‌ها از مصرف حدود ۸ هزار کیلووات ساعت بوده است.

آمار بانک جهانی البته نکته دیگری نیز به ما می‌گوید و آن هم اینکه مصرف انرژی در ایران آن طور که در رسانه‌ها بازتاب داده می‌شود زیاد نیست. به عنوان مثال سوئد با ۱۰ میلیون نفر جمعیت سرانه مصرف انرژی آن حدود ۶۰ هزار کیلووات ساعت است که تقریبا دو برابر هر ایرانی است. همچنین جمعیت نروژ حدود ۵ میلیون نفر است، اما سرانه مصرف انرژی این کشور حدود ۱۰۴ هزار کیلووات ساعت است (بیشترین در جهان) یعنی بیش از سه برابر هر ایرانی. اما نکته اینجاست که بیش از ۷۰ هزار کیلووات ساعت این میزان انرژی مصرفی سهم آب است و سهم گاز تنها ۷ هزار کیلووات ساعت است.

یک مثال می‌تواند موضع این نوشتار را به خوبی مشخص کند. به عنوان مثال هر نروژی همان طور که در بالا گفتیم سه برابر هر ایرانی انرژی مصرف می‌کند. اما سهم گاز تنها ۷ هزار کیلووات ساعت است در حالی که سهم گاز در انرژی تولیدی و مصرفی ایران ۲۵ هزار کیلووات ساعت است. چرا که نروژ انرژی خود را از آب تأمین می‌کند و ایران از گاز؛ بنابراین اگر سهم سوخت را در نظر نگیریم این گونه به نظر می‌رسد که سهم مصرف گاز هر ایرانی (۲۵ هزار کیلووات ساعت) بیش از سه برابر یک شهروند نروژی (۷ هزار کیلووات ساعت) است و این گونه القا می‌شود که مصرف مردم ایران زیاد است در حالی که نروژ با این جمعیت کم بیش از سه برابر ایران انرژی تولید و مصرف می‌کند، اما سهم گاز در این میزان تولید کم است و انرژی خود را از آب تأمین می‌کند.

حال اتحادیه اروپا را مثال بزنیم که طبق گزارش روزنامه دولت بیش از دو برابر آن گاز مصرف می‌کند. سرانه مصرف انرژی در اتحادیه اروپا (۲۷ کشور) به طور میانگین حدود ۳۷ هزار کیلووات ساعت است یعنی تقریبا به اندازه هر ایرانی. اما نکته این است که از کل این مقدار انرژی تنها ۹ هزار کیلووات ساعت آن از گاز است و بقیه مربوط به نفت و زغال‌سنگ و انرژی‌های تجدیدپذیر است. ایران، اما از ۳۸ هزار کیلووات ساعت تولید انرژی برای هر فرد بیش از ۲۵ هزار کیلووات ساعت آن را از گاز (حدود ۷۰ درصد) تولید می‌کند. وقتی بخش عمده انرژی در ایران از گاز تولید می‌شود در نتیجه سهم گاز در انرژی مصرفی بیشتر می‌شود و این ربطی به میزان مصرف انرژی توسط مردم ندارد. طبق آمار بالا ایران قاعدتا روزنامه دولت می‌نویسد ایران بیش از دو برابر اتحادیه اروپا گاز مصرف می‌کند، اما نمی‌گوید که کل انرژی ایران از گاز تولید می‌شود، اما در اروپا یک سوم انرژی از گاز تولید می‌شود. مصرف کل انرژی هر ایرانی و هر شهروند اتحادیه اروپا یکی است.

جالب این است که اتفاقا مصرف انرژی هر ایرانی نسبت به شهروندان بسیاری از کشور‌ها حتی کم جمعیت بسیار پایین‌تر است. مثلا شهروندان کشور‌های نروژ، کانادا، آمریکا، بلژیک، لوکزامبورگ، روسیه، سوئد، فنلاند، جمهوری چک، آلمان، فرانسه، ژاپن و بسیاری دیگر از کشور‌ها از ایران بیشتر انرژی مصرف می‌کنند و این در حالیست که جمعیت بسیاری از آن‌ها از هر ایرانی کمتر است. مثلا جمعیت لوکزامبورگ کلا بالغ بر ۷۰۰ هزار نفر است، اما مصرف سرانه انرژی در این کشور ۶۳ هزار کیلووات ساعت در سال ۲۰۲۱ بوده است؛ یعنی هر لوکزامبورگی بیش از دو برابر هر ایرانی انرژی مصرف می‌کند؛ بنابراین این گزاره که «مصرف گاز ایران بیش از ۶ برابر سرانه مصرف گاز دنیاست» بدون توضیحات فوق کاملا نادرست و شبهه‌برانگیز است. دلیل این موضوع اگر این نیست که مردم ایران پرمصرف هستند بلکه این است که سهم گاز در تولید انرژی ایران تقریبا از همه کشور‌ها بیشتر است. وقتی از ناکارآمدی سیاست‌گذاری سخن می‌گوییم بخشی از آن مربوط به همین ترکیب سوخت در تولید انرژی است.

روزنامه دولت همچنین در بخشی از گزارش خود تحت عنوان «سرانه مصرف گاز خانگی در ایران ۶ برابر دنیا» نوشته «افزایش هزینه‌های ناشی از بحران انرژی، افزایش تورم و همه‌گیری ویروس کرونا به بزرگ‌ترین نگرانی نیمی از مردم اتحادیه اروپا تبدیل شده است». همچنین در ادامه آورده است: «در حال حاضر ۴۵ درصد مردم اروپا با میزان درآمد شخصی خود مشکل داشته و ۴۶ درصد از اروپایی‌ها نیز اذعان دارند که استاندارد‌های زندگی‌شان در نتیجه بحران‌های پیش آمده کاهش یافته است».

روزنامه دولت در حالی این آمار را بیان می‌کند که اکنون کشور با بحران دارویی دست و پنجه نرم می‌کند که ابتدایی نیاز یک زندگی استاندارد است. نرخ تورم مواد غذایی طبق گزارش خود مرکز آمار در محدوده‌های ۶۰ و ۷۰ درصد نوسان می‌کند. همچنین حدود ۴۰ درصد از جمعیت کشور در نتیجه سال‌ها تورم افسارگسیخته اکنون حاشیه‌نشین هستند و رقم معیشت اکنون در حالی حدود ۲۵ میلیون تومان اعلام شده که میزان دستمزد هر نیروی کار در کشور به سختی با اضافه‌کار و تمامی متعلقات‌اش به ۷ میلیون تومان می‌رسد. آلودگی هوا در نتیجه مازوت‌سازی و تبعاتی که برای یک زندگی نسبتا استاندارد دارد بماند ... صحبت کردن از کاهش استاندارد‌های زندگی در اروپا آن هم با شرایط اقتصادی کنونی کشور حقیقتا از تناقضات عجیب و غریب است. درست مانند پارادوکس گازی کشور، که با وجود رتبه دوم ذخایر گازی دنیا اکنون مردم با مشکل تأمین گاز دست و پنجه نرم می‌کنند.

افزایش سنگین فلرینگ گاز در کشور
یکی دیگر از مواردی که در تولید و مصرف گاز ایران تأثیرگذار است بحث فلرینگ یا همان سوزاندن گاز است. بانک جهانی در این راستا گزارشی منتشر کرده و نوشته که در سال ۲۰۲۱ طبق داده‌های ماهواره‌ای حدود ۱۴۴ میلیارد مترمکعب گاز تنها در بخش بالادستی سوزانده شده است. در این گزارش به ۱۰ کشوری که بیشترین فلرینگ داشته اشاره شده که در این میان ایران در رده سوم بعد از روسیه و عراق قرار دارد. همچنین کشور‌های آمریکا، ونزوئلا، الجزایر، نیجریه، مکزیک، لیبی و چین در رده‌های بعدی قرار گرفته‌اند. این کشور‌ها به تنهایی بیش از ۷۵ درصد کل گاز فلر شده یا سوزانده شده را در اختیار دارند. ایران برای دهمین سال متوالی است که رتبه سوم را از آن خود کرده است.

طبق این گزارش، ایران در سال ۲۰۲۰ حدود ۱۳ میلیارد مترمکعب گاز سوزانده و این رقم در سال ۲۰۲۱ به بیش از ۱۷ میلیارد مترمکعب رسیده است یعنی افزایش بیش از ۳۰ درصدی. این در حالیست که فلرینگ روسیه در سال ۲۰۲۰ اندکی کمتر از ۲۵ میلیارد مترمکعب بوده که در سال ۲۰۲۱ این رقم به اندکی بیش از ۲۵ میلیارد مترمکعب رسیده است یعنی یک رشد ناچیز. آمریکا در سال ۲۰۱۹ حدود ۱۷.۵ میلیارد مترمکعب فلرینگ داشته که در سال ۲۰۲۰ به حدود ۱۱ میلیارد مترمکعب و در سال ۲۰۲۱ با ادامه روند کاهشی به حدود ۸ میلیارد مترمکعب در سال رسیده است. در واقع آمریکا طی این دو سال با بهره‌گیری از تکنولوژی توانسته گاز آزاد شده در نتیجه حفاری را ذخیره‌سازی کند.

صنعت فولاد ایران در سال تقریبا معادل ۶ میلیارد مترمکعب گاز مصرف می‌کند و مصرف گاز صنعت سیمان نیز حدود سالانه ۳ میلیارد مترمکعب است. این دو صنعت سرجمع سالانه در بیشترین حالت حدود ۱۰ میلیارد مترمکعب گاز مصرف می‌کنند در حالی که طبق آمار بانک جهانی در سال ۲۰۲۱ ایران بیش از ۱۷ میلیارد مترمکعب گاز را سوزانده است. اگر از تکنولوژی روز استفاده و سرمایه‌گذار جذب می‌شد فقط با کاهش میزان فلرینگ به ۸ یا ۹ میلیارد مترمکعب گاز بخشی از صنایع (فولاد و سیمان) به راحتی تأمین می‌شد. یا حتی اگر هر مترمکعب را با قیمت ۳۰ سنت به ترکیه یا عراق صادر می‌کرد درآمدی بیش از ۵ میلیارد دلار در سال کسب می‌شد.

بر اساس آمار بانک جهانی اکثر کشور‌ها توانسته‌اند طی دو سال اخیر فلرینگ خود را کاهش دهند و تنها کشور‌هایی مانند مکزیک و لیبی افزایش فلرینگ داشته‌اند. در واقع می‌توان گفت که ایران در فاکتور افزایش فلرینگ یا همان سوزاندن گاز بالادست بدترین کشور در جهان بوده است. یکی از تبعات فلرینگ تولید گاز متان است چرا که طبق برآورد‌های بانک جهانی گاز فلر شده دارای ۸۱ درصد متان است و باقیمانده شامل هیدروکربن‌های سنگین‌تری مانند اتان، پروپان و بوتان است.

موضوعات بالا نشان می‌دهد که دلیل بحران کنونی گاز در ایران بر خلاف تصور بسیاری از مردم و همچنین بر خلاف گزارش رسانه‌ها و مقامات نه مصرف بیش از حد که یک کلیشه کاملا کاذب است، بلکه نتیجه سیاست‌گذاری انرژی در کشور است. این سیاست‌گذاری هم شامل ترکیب سهم سوخت‌ها در تولید انرژی است و هم شامل معیوب بودن ساختار اقتصادی، تحریم‌های کمرشکن، عدم سرمایه‌گذاری، عدم اصلاح ساختاری اقتصاد به ویژه در بحث سوخت و انرژی و همچنین انزوای اقتصادی بین‌المللی است.