صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۱ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۷۰۹۵۹۸
تاریخ انتشار: ۱۱ : ۱۶ - ۱۸ دی ۱۴۰۱
پدر نسیم رحمانی‌فر، یکی از ۱۷۷ مسافر پرواز هواپیمای اوکراینی درباره روند دادگاه متهمان این پرونده می‌گوید «قتل غیر عمد و خطای انسانی یعنی یک نفر خطا کرده است. طبق قانون حداکثر سه سال برای متهم ردیف اول حکم زندان می‌دهند و بقیه متهمان هم تخلفات اداری کرده‌اند که یا توبیخ می‌شوند یا تذکر و جزای نقدی.»
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

هلیا برزویی: سه سال، برابر با هزار و ۹۵ روز از آخرین باری که مرد یا زنی همسرش را، پدر و مادری فرزندش را و خواهر و برادری یکدیگر را در آغوش گرفته و بدرقه کرده‌اند، بی آنکه بدانند این خداحافظی همیشگی است، می‌گذرد. سپیده دم ۱۸ دی ماه سال ۹۸ داستان زندگی ۱۷۶ نفر به علاوه مسافری که هر گز زاده نشد، برای همیشه ناتمام می‌ماند.

روزگار پس از پرواز ۷۵۲ برای خانواده‌های جانباختگان، یکی داستان است پر از آب چشم.

 

نسیم رحمانی‌فر یکی از مسافران پرواز ۷۵۲ بود که با گذشت سه سال پدرش هر روز، از ساعت چهار صبح لب پنجره می‌نشیند، چشم به آسمان می‌دوزد و به دنبال فرزندش می‌گردد. او می‌گوید برای دادخواهی، کشف حقیقت و اجرای عدالت ایستاده‌اند و تا انتها پیش خواهند رفت.

آنچه در ادامه می‌خوانید مشروح گفت و گوی «انتخاب» با جمشید رحمانی‌فر، پدر نسیم است.

*آقای رحمانی‌فر! از روند جلسات دادگاه شروع کنیم؛ چرا با گذشت سه سال، تاکنون پنج جلسه دادگاه رسیدگی به این پرونده تشکیل شده است؟

سوال ما هم همین است؛ با آقایان قوه قضاییه هم صحبت ما همین بود. دو سال اول دادگاهی تشکیل نشد. ما مراجعاتی به بازپرسی دادسرا و اعتراضات و تجمعاتی را مقابل دادسرا داشتیم. در آستانه سالگرد دوم یک جلسه تشکیل شد و بعد تنفس دادند. یک ماه بعد یک جلسه دیگر تشکیل شد که کیفر خواست را می‌خواستند بخوانند. کیفر خواست مغایر با خواسته شاکیان بود، نظریه کارشناسی به شکات و وکلا ابلاغ نشده بود و در آن از قتل غیرعمد و خطای انسانی نام برده شده بود. به همین دلیل خانواده‌ها اجازه ندادند کیفر خواست خوانده شود بنابراین به اجبار، دادگاه تنفس داد و قاضی گفت که برای رفع نقص و ابلاغ نظریه کارشناسی، پرونده را دوباره به دادسرا ارجاع می‌دهد. کار دیگری که در این میان انجام دادند این بود که برای تعداد اندکی از خانواده‌ها ابلاغیه داده بودند و اغلب خانواده‌ها را دعوت نکردند.

*به چه دلیلی؟

این هم برای ما سوال بود. جلسات و مراجعاتی به سازمان قضایی، و با رئیس سازمان قضایی استان تهران جلساتی داشتیم مبنی براینکه خانواده‌ها معترض هستند و این خلاف آیین دادرسی است. چراکه ما به عنوان شاکی، حق‌مان است که در داخل جلسات دادگاه همه حضور داشته باشند و تمام صحبت‌ها را، چه شکات و چه متهمان را گوش کنند. اینکه هر جلسه یک تعدادی را دعوت کنند به معنای این است که ما از سیر دادرسی خارج و بی‌اطلاع می شدیم. خانواده‌ها قصد تجمع داشتند و می‌گفتند در این صورت ما طبق یک بیانیه‌ای، در دادگاه شرکت نمی‌کنیم. بعد بررسی‌هایی کردند و در نهایت آن جلسه را کنسل و مجددا دادگاه را با حضور همه خانواده‌ها برگزار کردند. اما این دفعه به شکل نامانوس دیگری؛ در آستانه سومین سالگرد، بعد از یازده‌ ماه دادگاه را دوباره ابلاغ کردند که ما دوباره به دادگاه رفتیم. برای ما عجیب بود که به برگزاری دادگاه توالی دادند. یعنی پشت سر هم و هر دو سه روز یک جلسه دادگاه گذاشته بودند. ما اعتراض کردیم که اولا خیلی از خانواده‌ها از شهرستان‌های دور و نزدیکی مثل قم، زنجان، اصفهان و مشهد به تهران می‌آیند. به هر حال خانواده‌ای کارمند و کارگر است و صبح ساعت 8 و نیم خود را به دادگاه می‌رساند تا ساعت 12 ظهر که دادگاه تمام می‌شود بعد از آن تا بخواهد به شهر خود بازگردد هم آخر شب می‌شود، دوباره صبح بلند می‌شود و می‌بیند به او ابلاغ کردند که فردا صبح جلسه دادگاه است. درواقع 48 ساعت بعد از دادگاه قبلی دوباره دادگاه گذاشته‌اند. به هر حال بعضی مشکلات کاری، مالی و روحی دارند. به همین دلیل ما خواهش کردیم دادگاه را تا بعد از سالگرد سوم عقب بیاندازند چون ایامی است که بچه‌های ما سه سال قبل نزد ما آمدند ما سه سال پیش همین روزها با خانواده های‌مان دور هم بودیم و بی آنکه بدانیم چند روز بعدش چه مصیبتی به سرمان می‌آید، داشتیم خاطرات خوشی را رقم می‌زدیم. الان همه خانواده‌ها شرایط روحی سختی دارند و از آن طرف هم سالگرد است. در هر صورت به درخواست ما برای عدم توالی برگزاری جلسا توجهی نشد و این توالی را حفظ کردند. یک جلسه خانواده‌ها شرکت نکردند ولی دادگاه را برگزار کردند و متهم ردیف اول ...یعنی اپراتور، صحبت کرد. بعد دوباره از ما خواستند که جلسات را شرکت کنیم. ما هم چند جلسه شرکت کردیم . من از جمله اولین شاکیان رفتم، صحبت کردم و اعتراضاتی هم داشتیم.

*درواقع جلسه دوم را بدون شکات برگزار کردند؟

بله. جلسه دوم را خانواده‌ها شرکت نکردند ولی آن را ادامه دادند و گفتند عدم حضور شاکی منعی در برگزاری دادگاه ایجاد نمی‌کند.

*ادامه صحبت‌های خودتان از جلسه بعدی را بفرمایید

جلسه بعدی که ما رفتیم، کیفر خواست را خواندند. شکات را صدا می‌زدند تا صحبت کنند، اولین نفر من رفتم. ایرادات را گفتم که اولا این پرونده موعد رسیدگی در دادگاه نیست چون نقایصش بر طرف نشده است. از جمله اینکه اصل نظریه کارشناسی، طبق حقوق قضایی کشور باید به ما ابلاغ می‌شده که این صورت نگرفته است. نظریه کارشناسی باید به ما ابلاغ شود تا ببینیم بازپرس چه چیزی را به کارشناسان ارجاع داده است؟ چه چیزی را خواسته کارشناسی کند؟ اصلا کارشناسان چه کسانی هستند؟ .....هیچکدام از این کارها صورت نگرفته است. برای متهمین اصلی که ما شکایت کرده‌ایم، قرار منع تعقیب صادر کرده‌اند که این هم به ما ابلاغ نشده است. نمی‌دانیم نتیجه اعتراض ما چه شده و به کجا کشیده است؟

نواقصی وجود دارد اما قاضی می‌گفت ....شما اعتراضات‌تان را بدهید که ما هم می‌گفتیم ما داریم اعتراضات‌مان را اعلام می‌کنیم. مضاف بر اینکه من بارها این مطلب را گفته‌ام که دادستان یک سویه به این مسئله نگاه کرده و کیفر خواستی را تقدیم کرده است. این درحالیست که ما عکس‌هایی داریم که این قضیه را رد می‌کند. بنابراین به نظرات و اصول شکایت ما توجه نشده است. برخی اموال بچه‌های ما از جمله موبایل، لپ تاپ، دوربین و.. ، می‌توانست خیلی مطالب داشته باشد ولی به هیچکدام از اینها دسترسی پیدا نکردیم. درصورتی که تمام این موارد در پرونده تاثیرگذار است. ما ایستاده‌ایم و تا انتهای راه پیش می‌رویم و دادخواهی را پیگیری می‌کنیم. بارها گفته‌ام و می‌گویم برای کشور و این ملت هزینه حیثتی ایجاد نکنید. ما مدام تکرار می‌کنیم که از شما چیزی به جز کشف حقیقت و اجرای عدالت نخواسته‌ایم.

بازپرس پرونده هم به متهم پرونده، «خطای انسانی و قتل غیرعمد» را تفهیم اتهام کرده است.

*از بازپرس پرونده به دلیل تخلفات مورد اشاره شما، شکایت کرده‌اید؟

 بله، ما از بازپرس در دادسرای انتظامی قضات به دلیل تخلفات شکایت کرده‌ایم ولی می‌گویند در دست بررسی است اما برای ما سوال است که تا نتیجه مشخص نشده که ببینم آیا تخلفات بازپرس و دادسرا را تایید می‌کنند یا نه، چگونه همان پرونده را در دادگاه رسیدگی می‌کنند که بر اساسش حکم دهند؟

*اینکه به متهم پرونده قتل غیرعمد تفهیم اتهام شده، تفاوتش با حکم قتل عمد چیست؟

قتل غیر عمد و خطای انسانی یعنی یک نفر خطا کرده است. طبق قانون حداکثر سه سال برای متهم ردیف اول حکم زندان می‌دهند و بقیه متهمان هم تخلفات اداری کرده‌اند که یا توبیخ می‌شوند یا تذکر و جزای نقدی. اکنون می‌گویند اپراتور قتل غیرعمد کرده است. وقتی قتل عمد مطرح می‌شود، آمر باید مشخص شود، مباشر دارد، دیگرانی باید بگویند که از کجا به او دستور داده‌اند؟ چه کسانی دستور داده‌اند؟ این افراد باید در محضر دادگاه پاسخگو باشند و طبق قانون توضیح دهند.  

ما یکی از موارد شکایت‌مان این است که شما به پایگاه به زعم خودتان یک امپریالیسم، حمله کرده‌اید و بارها اذعان داشته‌اید که اگر آن‌ها حمله کنند، متقابلا انجام می‌دهیم و خیلی جاها را می‌زنیم، حال چگونه فرودگاه بین‌المللی و آسمان مسافری را نبسته‌اید. .....  از وزیر راه و سازمان هواپیمایی کشوری که متولی سلامت مسافرین هوایی هستند هم شکایت کرده‌ایم که به ما می‌گویند هواپیمایی کشوری در صلاحیت دادگاه‌های نظامی نیست، ما هم می‌گوییم درست است اما بعد از سه سال شما موظف بودید وقتی که برای خودتان قرار عدم صلاحیت صادر می‌کنید، شکواییه را به دادگاه‌های عمومی انقلاب ارجاع دهید. چرا بعد از سه سال این را به ما می‌گویید؟ آن هم من باید شکایت کنم، منی که روز اول شکایت کردم و طبق قانون دادسرا باید آن را به دادگاه‌های دیگر ارجاع می‌داند که این کار را هم نکرده‌اند.

*افرادی که شما شکایت کردید، بازجویی شدند؟

یک مورد گفتند که دادگاه آقای حاجی‌زاده را خواسته و از ایشان سوال و جواب کردند. البته نه در صحن دادگاه

*ده متهم این پرونده، بازداشت هستند یا آزادند؟

به جز یک نفرشان که با لباس زندان است و می‌گویند همان اپراتور است...

*با قرار کفالت آزاد شده‌اند؟

می‌گویند برای هر کدام یک قراری صادر شده است. حال کفالت است یا وجه تامین، اعلام کرده‌اند که با قرار بیرون آمده‌اند ولی کیفر خواستی که صادر شده اتهام چندانی را متوجه آن‌ها نخواهد کرد.

چراکه بالاترین‌شان که متهم ردیف اول و اپراتور است، قتل غیرعمد تفهیم اتهام شده، بقیه تخلفات آیین نامه‌ای خورده‌اند.

*برخورد تند یا نامناسبی در دادگاه با شما شده است؟

برخورد تندی با ما نشده است. ولی برخورد تند یعنی چه؟ منی که زندگی‌ام را با فرزندم از دست داده‌ام، منی که سه سال است دارم با کابوس زندگی می‌کنم، نمی‌دانم همسرم را چه کنم، فرزند دیگرم را چه کنم، خودم را چه کار کنم. تمام کار و زندگی و همه چیزمان را از دست داده‌ایم. سه سال است من جرئت نمی‌کنم پایم را در اتاق فرزندم بگذارم، نمی‌توانم از جلوی اتاقش شوم، هر وقت می‌خواهم از جلوی اتاقش بروم، رویم را آنور می‌کنم، دل و جرئت اینکه اتاقش را نگاه کنم ندارم. مگر ما چه خواستیم؟ ما نه امکاناتی خواستیم نه هیچ چیز دیگری، همه را پس دادیم و گفتیم بر اساس قانون مملکت و شرعی که داریم و دم از اسلام می‌زنیم، به حق ما رسیدگی کنید.

*تغییراتی که در دولت و قوه قضاییه در این بین پیش آمد، در روند رسیدگی به این پرونده تاثیری داشت؟

خیر، قبل از اینها آقای رئیسی، رئیس قوه قضاییه و دادستانی هم که منصوب آن زمان ایشان بود، کیفر خواست را داده است.

*به سرانجام این دادگاه‌هایی که دارد برگزار می‌شود، امیدی دارید؟

سه سال گفتیم که خودتان بررسی کنید که کار به اینجاها نکشد که هزینه بین‌المللی درست نکنید منتهی گوش شنوا کجاست؟ خانواده‌ها گفتند هرچه باشد ما از خون فرزندان‌مان که نمی‌توانیم بگذریم، این حقی است که قانون اساسی، شرع و احکام دین‌مان برای ما تعیین کرده و کسی نمی‌تواند حق قانونی و شرعی را از ما سلب کند.

*در همان روزهای ابتدایی این حادثه برخی از مسئولان به دیدار خانواده‌ها رفتند، طی این سه سال بازهم سراغی از شما گرفتند؟

خیر. صحبت‌ها این بود که در بنیاد شهید پرونده تشکیل دهید. قریب به اتفاق خانواده‌ها هم به جز تعداد انگشت شماری از این قضیه امتناع کردند. سال گذشته هم نامه‌ای از وزارت راه آمده بود که بیایید و غرامتی که تعیین شده را بگیرید. ولی مگر ما از روز اول غرامت خواستیم؟ ما از شما کشف حقیقت و اجرای عدالت خواستیم.

*سال گذشته دکتر اسدی لاری، از خانواده‌ جانبختگان بحث جدیدی را درمورد هواپیما مطرح کردند. نظر شما چیست؟

ادعای خانواده‌ها این است. آقای اسدی لاری رسما اعلام کرد که فرمانده سپاه در منزل به ایشان چه گفتند.  ولی فرمانده سپاه تکذیب می‌کند.

*آقای رحمانی‌فر! پرسش آخرم از شما این است که زندگی شما بعد از این حادثه چه شد؟

در این سه سال و بیش از هزار و صد روزی که گذشته است، 95 درصد شب‌ها که تاریک می‌شود، می‌ترسم بخوابم. چون تا خوابم می‌برد با کابوس هواپیما و انفجار از خواب می‌پرم. از ساعت چهار صبح لب پنجره می‌نشینم و چشم به آسمان می‌دوزم و دنبال فرزندم می‌گردم؛ منتظرم ببینم کی صبح می‌شود. همسرم را با یک مشت قرص می‌خوابانم. اینطور به شما بگویم که زندگی برای ما رفته است. دورمان در خانه فقط عکس‌های نسیم است. من قبلا راحت قلم به دست می‌گرفتم و مطلب می‌نوشتم ولی الان یک مطلب درباره نسیم که می‌نویسم تا ده روز بهم می‌ریزم، حالم بد می‌شود. برای اینکه بتوانم یک کلمه بنویسم، قرص می‌خورم. هر جای شهر که قدم می‌گذارم خاطرات نسیم جلوی چشمانم می‌آید. خانواده‌های دیگر هم همین شرایط را دارند؛ شما ببنید بچه‌ای که با چنگ و دندان بزرگش می‌کنید، از دبستان تا دانشگاه و مراسم فارغ التحصیلی مایه افتخارت و جزو اولین نفرات بوده. از دوران کارشناسی مستقیم و بدون کنکور برای ارشد پذیرفته شده، شاگرد اول دانشگاه امیرکبیر بود و مستقیم هم برای دکتری پذیرفته شد. با غرور راهی کشور دیگری می‌کنی و می‌بینی در آنجا هم دارد مدارج افتخار را به دست می‌آورد. تبلور تمام رویاهایت را در وجود فرزندت می‌بینی، خودت راهی فرودگاه می‌کنی و در آغوشش می‌گیری آنوقت یک ساعت بعد می‌گویند بیا تست دی ان ای بده، فرزندت تکه تکه شده است. پس از آن می‌خواهی پیکرش را دفن کنی ولی چند تکه سرهم بندی شده که در قبر بگذاری، دیگر نمی‌توانی برای بار آخر ببینی و در آغوشش بگیری. شما فکر می‌کنید بعد از اینها زندگی برای خانواده‌ها چگونه می‌شود؟