اکنون دمشق شهر نوینی است با معماری مدیترانه ای و جمعیتی بیش از یک میلیون نفر. این شهر سابقه ای بس طولانی دارد. طبق برخی روایات، وطن آدم (ع) و نوح و ابراهیم (ع) بوده است. قابیل برادرش، هابیل، را در این شهر کشت؛ تخته سنگ سرخی که در دامنة تپه ای نزدیک شهر وجود دارد این امر را ثابت می کند. تاریخ بنای دمشق معلوم نیست. در قرن 15 ق.م تَحُوطِمِس سوم آن را فتح کرد. در قرن 11 ق.م پایتخت پر رونق آرامیان بود و اینان شبکة کانالهای شهر را بسط دادند. مسعودی می نویسد: از فرزندان نوح (ع)، جیرون بن سعد بن عاد به محل دمشق مقام گرفت و آن شهر را ساخت و ستونهای سنگ سپید و مرمر بیاورد و بنای شهر را نهاد و آن را ارم ذات العماد نامید. نیز می نویسد: هم اکنون به سال 332 ق این محل در دمشق به جاست و یکی از بازارهای شهر است که نزدیک مسجد جامع و به نام جیرون معروف است. جیرون بنایی بزرگ است و درهای مسین عجیبی دارد... قسمتی از آن هنوز باقی است. در 732 ق.م دولت دمشق به دست سپاهیان تیگلت پییلسر سوم پادشاه آشور برافتاد، سپس در همان قرن به دست بابلیها افتاد و در قرن 6ق.م در تصرف هخامنشیان بود. در سال 333ق.م اسکندر مقدونی بعد از جنگ ایسوس بر دمشق دست یافت (در زمان اشکانیان) و در نتیجه، مذهب مسیح در آنجا انتشار پیدا کرد. این شهر مقر اسقفهای مسیحی بود که در سلسله
مراتب
کلیسا پس از بطریق انطاکیه قرار داشتند و مدرسه ای داشت که گرچه به پای
مدرسه اسکندریه و انطاکیه نمی رسید، مقارن با فتح اسلامی مقام برجسته ای
یافته بود.
به نوشتة بلاذری، خالد بم ولید، بُسرِ بن اَبی اَرطاه عامری
قریشی و حبیب بن مَسلَمة فهری را به غوطة دمشق فرستاد. خالد خود به
گذرگاهی از دمشق که ثنیه العقاب نامیده می شد رفت و در آنجا پرچم خود را به
اهتزاز در آورد. این پرچم از آن رسول خدا (ص) و به رنگ سیاه بود؛ از همین
روی آن روز مردم آنجا را ثنیه العقاب نامیدند. گویند که خالد بر دروازة
شرقی دمشق و به روایتی، بر دروازة جابیه فرود آمد و اسقف دمشق طعام و هدایا
برای وی فرستاد.
در روزگار عثمان، معاویه به حکومت شام منصوب شد و
دمشق را مرکز فرمانروایی خود قرار داد. در دوران او این شهر پایتخت
امپراتوری وسیع اسلام شد. قصر خلیفه در دمشق در نهایت شکوه بود. دیوارهای
آن با قطعات معرّق و ستونهایش با مرمر و طلا و طاقهایش با جواهرات زینت
یافته بود و هوایش به وسیلة فوّاره ها و آبهای جاری و باغهای پر درخت تلطیف
می شد. علاقه به عمارت و تزیینات آن اختصاص به حکام وقت نداشت، بلکه
امیران و رجال دولت نیز در این امر با یکدیگر همچشمی می کردند. طرح ساختمان
اولیة مسجد جامع دمشق را که در زمان امویان و به دوران خلافت ولید ساخته
شد، نخستین بار ابوعبیده بن جرّاح ریخت و پس از آن به سال 97 ق ولید بن
عبدالملک آن را بساخت.
ولید
برای ساختمان این مسجد هنرمندان ایران و هند و مغرب و روم را آورد. هفت
سال مالیات شام را خرج آن کرد و هجده کشتی زر و سیم از راه جزیرة قبرس
بدانجا آورد و اینها غیر از هدایای پادشاه روم بوده است.
در 243 که
متوکل عباسی از سرّمن رای (سامره) به دمشق رفت به سبب غلظت هوای غوطه و
بخارهایی که از آبهای آن ناحیه برمی خاست، در شهر فرود نیامد و در قصر
مأمون، مابین داریا و دمشق که برجایی مرتفع بود و یک ساعت با شهر فاصله
داشت، اقامت گزید. این محل تا سال 332 ق به نام قصر مأمون معروف و برشهر
دمشق و ناحیة غوطه مشرف بوده است. این خردادبه در نیمة دوم قرن سوم هجری می
نویسد: دمشق همان اِرَم ذاتُ العماد (شهری با ستونهای سنگی) است و قبل از
آن خانة نوح (ع) بوده است.
یعقوبی می نویسد: دمشق شهری با شکوه و کهن
است که در جاهلیت و اسلام مرکز شام بوده است... دمشق منازل پادشاهان غسّان
بوده و آل جَفنَه (غسانیان) را در آن آثاری است. مردم دمشق بیشتر از مردم
یمن هستند و قومی از قبیلة قیس نیز در آنجا سکونت دارند. بیشتر منازل دمشق،
منزلها و کاخهای بنی امیه است و کاخ معاویه به نام الخضراء که اکنون
دارالاماره است، در دمشق واقع شده و مسجد آن که در اسلام بهتر از آن وجود
ندارد، در زمان ولید ساخته شده است. این رسته به قدیمی بودن باروی شهر دمشق
اشاره کرده و می نویسد: نخستین دیواری که بعد از طوفان نوح (ع) بر روی
زمین ساخته شد، دیوار شهر حرّان و پس از آن دیوار بابل و شهر دمشق بوده
است. ابن فقیه می نویسد: دمشق یکی از چهار بهشت دنیاست و واژة دمشق به گفتة
اصعمی از کلمة دمشقوها، یعنی «تندش کنید» گرفته شده است. این فقیه اضافه
می کند که معاویه قصر خضراء را در زمان عثمان بن عفان در کنار این کنیسه
(کلیسا) که بعدها مسجد دمشق شد بنا کرد.
اصطخری در وصف دمشق می نویسد:
شهری با عظمت و از بهترین شهرهای شام است. در زمینی فراخ و در میان کوهها
واقع است. آبهای بسیار که گرد شهر می گردد و درخت و کشاورزی (بسیار)
دارد...
در میان خانه ها و گرمابه ها و دکانهای دمشق آب روان باشد. آن
قسمت از قبة مسجد که محراب زیر آن قرار دارد، از آثار صابئیان بوده و سپس
به دست یونانیان افتاده. این محل پرستشگاه آنان بوده است. از آن پس به دست
یهودیان افتاده و پادشاهانی که بت می پرستیدند، بر آن مسلط شده اند. در آن
روزگار، یحیی بن زکریا (ع) را بکشتند؛ سپس نصریان بر آن شهر غلبه کردند و
آنجا عبادت کردند تا آن هنگام که مسلمانان آمدند. صاحب حدود العالم، به کشت
و برز بسیار و برنج آنجا اشاره کرده است. در سال 470 ق سلطان ملکشاه
سلجوقی، بلاد شام را به برادر خود تاج الدوله تُتُش اقطاع داد. در 471 ق
مصریان دمشق را محاصره کردند؛ امیر دمشق، اَتسِز، از تُتُش یاری خواست؛
تُتُش به دمشق آمد و مصریان برگشتند. اتسز در کنار یاروی شهر به استقبال
تُتُش آمد، ولی تُتُش او را گرفت و کشت و دمشق را تصرف کرد.
ادریسی
اضافه می کند که مسجد جامع دمشق از بناهای صابئیان است و بر فراز محراب آن
گنبدی است که زیر آن گنبد نمازخانة آنان بوده؛ سپس به دست یونانیها افتاد.
پس از مدتی یهود بر آن تسلط یافتند. بعد از آن، مسیحیان بر آنجا دست
یافتند و آنجا را به کلیسایی تبدیل کردند و چون اسلام در آنجا رونق گرفت،
در زمان ولید بن عبدالملک به مسجد جامع زیبایی تبدیل شد. شهر دمشق به داشتن
انواع و اقسام هنرها و صنایع معروف است. پارچه های حریر و خز و دیباهای
نفیس و گرانبها و بی نظیری در آن بافته و به شهرهای دیگر صادر می شود.
فرآورده های بافته شدة آن با زیباترین دیباهای رومی و حریر شوشتری و بافته
های اصفهان برابری می کند. پارچه های آن از نظر طرح و ریزبافتی و ارزشمندی
با پارچه های لباسی نیشابور و پارچه های عالی رقابت می کند. نیمة دوم قرن
ششم هجری جهانگرد معروف اندلسی، ابن جبیرکه دمشق را دیده، در وصف بازارهای
آن می نویسد: راسته بازار بزرگِ آن متعلق به رویگران است که از درازا به
دیوار سمت قبلة مسجد جامع متصل است و راسته بازاری زیباتر و بزرگتر از آن،
به طول و عرض، وجود ندارد. پشت این راسته بازار و نزدیک به آن سرطویله
ای... وجود دارد که زمان او (ابن جبیر) مسکون بوده است و در آن جاهایی برای
گازران (جامه شویان) تعبیه کرده بودند. بازارهای دمشق از پر رونقترین و
منظمترین و خوش سازترین بازارهای ممالک جهان است، بویژه تیمچه های چند طبقة
آن که به قیساریه (سزاریه) معروف است و همچون مهمانسراهایی استوار با
درهایی آهنین بسان درِ کاخهاست و هر قیساریه مخصوص راسته و صنفی مستقل و
معین است. ابن جبیر در وصف مقصور های مسجد جامع دمشق می نویسد: نخستین
مقصوره را معاویه ساخت؛ بعدها مقصورة دیگری به نام مقصورة صحابه در مسجد
ساخته شد تا آنگاه که همة کلیسا را مسجد کردند. آنگاه، مقصورة دیگری در
میان مسجد بنا کردند که از مقصورة صحابه بزرگتر بود. در سمت غربی مسجد به
محاذات دیوار مقصورة سوم، اهل علم که از حنفیان بودند برای تدریس گرد می
آمدند و در همان جا نماز می گزاردند. در این مسجد کُنجها (یا زوایای) دیگری
نیز وجود داشت که طلاب علوم برای نسخه نویسی و درس و برکنار بودن از
ازدحام مردم از آنها استفاده می کردند. مسجد جامع دمشق را سه گنبد و بارگاه
در داخل صحن است: یکی در سمت غربی مسجد که بزرگترین گنبد است و بر چهار
ستون بلند مرمرین قرار گرفته و مانند برجی آراسته به قطعات مرمر رنگین به
رنگهای دلنشینی است که از زیبایی به گلزاری می ماند و بر فراز آن گنبدی
سربی است و فوّاره آبی بر آن گنبد فرو می ریزد. گنبد و بارگاه کوچک دیگری
که مرمرین و هشت پهلو و درون تهی است در میان صحن مسجد قرار دارد که آن نیز
با مرمرهای رنگین تزیین شده و بر چهار پایة ستون مرمرین استوار شده است و
آن نیز فوّاره ای دارد و آب که از آن فوران می کند، از فرط زیبایی و ظرافت
مردم را به هوس می افکند که دهان به زیر آن گیرند و آب بنوشند. این بارگاه
را قفس آب خوانند. در سمت شرقی مسجد نیز گنبد سومی بر هشت پایة ستون مرمری
به شکل همان گنبد بزرگ وجود دارد، اما کوچکتر از آن است. در سمت شمال صحن
دری است بزرگ که به مسجد بزرگ دیگری گشوده می شود و در میان صحن آن مسجد،
حوضی بزرگ و مرمرین و مدوّر قرار دارد که همواره آب از کاسة مرمرین سپید و
هشت پهلوی آن به بیرون می ریزد و درون حوض سوراخی است که بر آن ستونی
مرمرین تعبیه شده که از آن آب به درون حوض می ریزد. این جایگاه را کلّاسه
می خوانند. در سمت شرقی صحن جامع دمشق نیز دری است که به مسجدی از بهترین و
بدیعترین مساجد از نظر طرح و زیبایی ساختمان باز می شود. شیعیان می گویند،
زیارتگاه علی بن ابی طالب (ع) است. در مقابل این مسجد، در سمت غربی، جایی
است که بر فرازش پرده افکنده اند و بر پیش جبهه اش، پردة دیگری آویخته اند و
بیشتر مردم برآنند که جایگاه عایشه بوده و او در این محل حدیث نقل می کرده
است؛ اما مردم شایعة آمدن علی بن ابی طالب (ع) را به دمشق بیشتر قبول
دارند و شیعیان برآنند که وی را در حال نماز گزاردن در همین محل مسجد به
خواب دیده اند و از این رو در آنجا مسجدی بنا کرده اند. این مسجد را مردم
شام با قطعات طلا و بدیعترین زیورها آراسته اند. این مسجد دوبار دستخوش آتش
سوزی شد که آن را بازسازی کرده اند. ابن جبیر ساعتی را که در دیوار مسجد
جامع دمشق وجود داشته وصف کرده که چگونه 12 ساعت روز را نشان می داده و سپس
ساعات شب را چگونه از آن مشخص می کرده اند. او همچنین به وصف چگونگی آموزش
و ختم قرآن در مسجد جامع دمشق و روش آموزش خطاطی به نوجوانان و کودکان
پرداخته است.
ابن جبیر
بسیاری از اماکن متبرکه و زیارتگاهها و مزارات و مدارس و بیمارستانها و
رباطها و خانقاههای دمشق را وصف کرده است. وی می نویسد: از جمله
زیارتگاههای دمشق، آرامگاه یحیی پیامبر (ع) است که در مسجد جامع دمشق در
شبستان سمت قبله قرار دارد و بر آن، صندوقی چوبین استوانه وار بر آن نهاده
شده و برفراز صندوق، قندیلی بلورین و میان تهی، مانند قدحی بزرگ آویخته
اند. از دروازة باب الفرادیس دمشق تاکوه قاسیون که در شمال شهر است، مدفن
هفتاد هزار پیامبر (علیهم السلام) است، ولی برخی شمارة انبیای مدفون در آن
محل را هفتصد تن گفته اند. در مغرب شهر دمشق گورستان بزرگی است معروف به
مزار شهیدان که مدفن بسیاری از اصحاب و تابعان پیامبر خدا (ص) است. از
قبرهای مشهورِ اصحاب، یکی قبر ابودرداء و قبر همسر او، اُمّ درداء، و جایی
متبرک است. در کتاب فضایل دمشق آمده که اُمّ المؤمنین، اُمّ حبیبه، نیز در
دمشق مدفون است. همچنین قبر بلال بن حمامه، اذان گوی پیامبر (ص)، در این
گورستان واقع است. شیعیان در ساختن بناهای استوار بر مزار اهل بیت (ع)،
جهدی بلیغ کرده اند و اوقافی فراوان بدانها اختصاص داده اند. یکی از این
زیارتگاهها مشهدی است منسوب به علی بن ابی طالب (ع) که بر آن مسجدی آراسته و
زیبا ساخته اند. از دیگر مزارات اهل بیت، مزار امّ کلثوم، دختر علی بن ابی
طالب (ع) است. مزار گرامی این بانوی بزرگوار در روستایی واقع در سمت قبلة
شهر دمشق است و برآن مسجدی بزرگ ساخته اند و اوقافی دارد و مردم این نواحی
آنجا را به نام «مزار بانو امّ کلثوم» می شناسند. در گورستان واقع در مغرب
شهر دمشق که قبلاً از آن سخن گفتیم، مزارهایی از اهل بیت پیامبر (ص) است.
گویند، مزار سُکَینه، دختر امام حسین (ع)، نیز در آنجاست. همچنین، مزار
اویس قرنی در آن گورستان قرار دارد. از دیگر مشاهد مهم اطراف شهر دمشق،
مزار سعد بن عبادة خزرجی، از اصحاب پیامبر خدا (ص)، است که در روستای
مَنِیحَه در مشرق دمشق واقع است و بر فراز آن مسجدی کوچک و خوش ساخت بنا
کرده اند. در آن زمان که ابن جبیر از دمشق دیدن کرده، شهر هشت دروازه داشته
است.
او می نویسد: در دمشق نزدیک به بیست مدرسه وجود دارد و دو
بیمارستان، یکی نو و دیگری کهنه. از این دو بیمارستان، بیمارستان نو
استوارتر و بزرگتر است و مصارف آن، روزانه نزدیک به پانزده دینار طلاست.
بیمارستان کهنه در سمت غربی مسجد جامع واقع است. از خوش منظره ترین مدارس
دمشق، مدرسه نورالدین (محمد زنگی) است. بنای این مدرسه کاخی است آراسته،
دارای آب جاری، در دمشق رباطهایی است که بدانها خانقاه گویند و در اختیار
صوفیان است و آنها نیز چون کاخی آراسته و زرنگار است و در همة آنها آب روان
و منظرة دلپذیر وجود دارد. یاقوت در قرن هفتم هجری آنچه را جغرافیادانان
قبل از او در وصف دمشق گفته اند تأیید کرده و اضافه می کند: من در آنجا
سنگی را دیدم که چیزی مانند خون روی آن بود که مردم شام معتقد بودند این
همان سنگی است که هابیل بر آن کشته شده است و سرخی روی آن، آثار باقیمانده
از خون هابیل است. در برابر آن سنگ، غاری قرار دارد که مردم آن را زیارت می
کنند و آن را غار خون می گویند. این غار در دامنة کوه قاسیون که می گویند
پناهگاه انبیا و عبادتگاه آنها بوده واقع است.
یاقوت از قبور بسیاری از
شاهان و اموا و بزرگان دورة اسلامی که در دمشق درگذشته و مدفون شده اند،
مانند نورالدین محمود زنگی و صلاح الدین ایوبی نام برده است. در دوره
ممالیک دمشق بسرعت رو به توسعه گذاشت، بویژه که ممالک دوستدار ساختن بناهای
تازه بودند. تعداد مدارس در طول دورة فرمانروایی ممالیک زیاد بوده و شرکت
جستن در امر تعلیم و تربیت در سرتاسر آن عهد امری جدی تلقی می شد. با تشویق
سکنة شهر به تغییر مکان به خارج از دیوارهای شهر، حومه های قدیمتر رو به
رشد نهادند و حومه های جدیدتر توسعه یافتند و بسیاری از آنها تبدیل به
شهرهای کوچک شدند. در این دوره غیر از دو بیمارستانی که قبلاً از آنها سخن
گفتیم، بیمارستانهای دیگری تأسیس شد که برای ادارة آنها اوقاف بزرگی وقف
شد؛ مانند بیمارستان القمیری که در صالحیه ساخته شد و برای آن دو دهکده و
قسمتهایی از جاهای دیگر با آسیابهای آبی، سی و پنج دکان، یک اصطبل و دو
کاروانسرا (خان) وقف شد. اکثر بیمارستانها به دو قسمت مردانه و زنانه تقسیم
می شد. در آنها بخشهایی برای جراحی، امراض داخلی و بیماریهای چشم وجود
داشت. دیوانگان بخش جداگانه ای داشتند و کلیه بخشها تحت نظارت افراد متخصص
بود. بیمارستان القمیری را امیری مملوک به نام سیف الدین (د1257 ق) تأسیس
کرد. این بیمارستان در شیب تپه ای واقع بود و شهر دمشق و باغستانهای آن در
پایینش قرار داشتند. این بیمارستان شامل تالار بزرگی بود که به ستونهایی
تکیه داشت و در طرفش تالارهای کوچکتری برای بیماران قرار داشت. در
بیمارستان اتاق بزرگی به انبار دارو اختصاص داشت. یک درمانگاه برای بیماران
سرپایی دوشنبه ها و پنجشنبه ها باز بود و به همة بیماران دوای مجانی داده
می شد. در آشپزخانة بیمارستان هم غذاهای معمولی و هم پرهیزدار طبخ می شد.
ابن
بطوطه که در قرن هشتم هجری به شام آمده و از دمشق دیدن کرده، علاوه بر
تأیید گفته های قبل از خود، از بعضی اماکن و مزارات و مشاهد و بناهای مقدس و
مدارس دمشق نام برده که گویا در دوران ابن جبیر نبوده است. وی می نویسد:
دمشق بهشت شرق و مطلع نور تابان است. این شهر تا آنجا که ما شنیده ایم
خاتمه بلاد اسلام و عروس شهرهاست. باغها از هر سوی گرداگرد آن را فرا
گرفته، همچون هاله ای که بر گرد ماه نشیند، در هر یک از چهار جهت که آن را
بنگری، کران تا کران، خرمی و سرسبزی خواهی دید و چه خوش گفته اند که اگر
بهشت در زمین باشد، دمشق جزو آن است. جامع دمشق معروف به مسجد بنی امیه از
باشکوهترین مساجد دنیا و از لحاظ هنری که در ساختمان آن به کار رفته
عالیترین آنهاست. می گویند دیوار جنوبی مسجد جامع را هود پیامبر (ع) ساخته و
قبر او هم در آنجاست. لیکن من در نزدیکی شهر ظَفارِ یمن در محلی به نام
احقاف قبر هود (ع) را دیدم.
ابن بطوطه از مزارات و مشاهد متبرکة زیاد
نام برده که عیناً همانهایی است که در زمان ابن جبیر، رد دمشق محل مطاف
زائران بیشماری بوده است. دومین یورش تاتاران به سوریه به رهبری تیمور لنگ
در سال 804 ق / 1402 م صورت پذیرفت. در آن ایام، دمشق نیز مانند نواحی شمال
سوریه، مورد قتل و غارت قرار گرفت. تیمور به علت خطر عثمانیها در شمال
قشون خود را عقب کشید و سرانجام، مرگ وی به سال 808 ق/ 1405م سوریه را از
یورش دیگر او رهانید.