پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
اعتماد: تاکنون در چند مورد از نوشتههای خود به بحران سیاسی سوریه اشاره کردهام و از ابتدا هم معتقد بودم که بحران فعلی سوریه، موضوعی نیست که هر یک از طرفین به راحتی بتوانند آن را یکجانبه حل کنند و نباید آن را با وضع لیبی مقایسه کرد. تفاوت این دو کشور در موقعیت سیاسی آنها در منطقه و هممرزی با اسراییل، تشکیلات و سازماندهی حزب بعث سوریه و نقش علویون در آنجا، پراکندگی قومی و مذهبی و نژادی در میان مخالفان، درسآموزی روسیه از موضع اشتباهی که در لیبی گرفته بود و نیز حضور فعال برخی کشورهای حامی سوریه در رویدادها است. البته این یک طرف ماجرا بود که کفه را به نفع رژیم سوریه سنگین میکرد. کفه آن سمت هم سنگینی خود را داشت. همزمانی و تقارن اوضاع سوریه با تحولات عمیق جهان عرب، قدرت رسانههای ماهوارهیی و اینترنتی در انعکاس اخبار درگیریها و رویدادهای جاری در سوریه، و حمایتهای شدید غرب و برخی کشورهای عربی از مخالفان، عواملی بود که نشانگر سنگینی کفه مخالفان بود. نگاهی به این دو کفه حکایت از آن میکرد که نه بشار اسد قادر است موازنه را یکسویه کند و بساط مخالفان را برچیند و نه مخالفان قادرند که بدون پذیرش هیچ پیششرطی حکومت را سرنگون کنند. در نتیجه درگیریها فرسایشی شد و در چنین شرایطی، جز افزایش خشونت و توحش در رفتارها و رویدادها، انتظار دیگری نمیتوان داشت. این وضعیت زخمهای ناشی از بحران را عمیقتر میکند و حتی اگر در آینده مساله سوریه به نفع یکی از طرفین یا حتی با نوعی مصالحه حل شود، اثرات تخریبی این زخمها همچنان باقی خواهد ماند و هیچ کس نمیتواند این جراحات را به سرعت التیام بخشد. در میان کشورهای صاحب نفوذ و ذینفع در منطقه و به ویژه بحران سوریه، ایران موقعیت ویژهیی دارد.
هم به لحاظ سابقه رابطه نزدیک با حکومت سوریه و هم به دلایل مربوط به اوضاع لبنان و نیز اسراییل و فلسطینیها. داشتن موقعیت ویژه یک چیز است و استفاده درست از آن و مطابق منافع ملی کشور یک بحث دیگر است. بنده هم معتقد نبودم که ایران میتواند یا میباید در سوریه همان موضعی را بگیرد که در لیبی یا تونس یا مصر گرفت. وضعیت سوریه به لحاظ منافع ایران با کشورهای مذکور متفاوت است، ولی این امر به آن معنا نبود که چشمها را بر واقعیت ببندیم.
اگر تصویر ارائه شده فوق را مطابق با واقعیت میدانستیم (که بود)، در این صورت ایران میتوانست نقش فعالتری در فرآیندهای احتمالی برای حل بحران سوریه ایفا کند. اجازه دهید که با یک مقایسه به توضیح این ادعا بپردازم. در میان حامیان معدود حکومت سوریه، نقش روسیه منحصر بهفرد است. در واقع اینکه حکومت سوریه توانسته تا الان دوام داشته باشد، شرط لازم و بخش عمدهیی از آن ناشی از حمایت روسیه است. مخالفت روسیه با تصویب قطعنامههای شورای امنیت علیه سوریه و حمایتهای سیاسی و تسلیحاتی از آنان سهم اصلی را در بقا و تداوم حکومت سوریه داشته است. این حمایت گرچه برای روسیه منفعتهایی دارد ولی بیهزینه هم نیست.
ولی در عین حال روسیه از مذاکره و گفتوگو با گروههای مخالف دولت سوریه نیز ابایی ندارد و حتی آنان را به مسکو دعوت میکند و در سطح وزیر امور خارجه با آنان ملاقات و گفتوگو میکند. این اساس و بنیان یک سیاست خارجی است. اتفاقا حمایتهای روسیه از دمشق، پس از این مذاکرات و گفتوگوها معنادارتر میشود و به طور قطع آنان در تعدیل مواضع مخالفان نیز تاثیرگذاری بیشتری خواهند داشت، تا زمانی که به هیچ طریقی مخالفان را به رسمیت نشناسند.
رسمیت نیروهای سیاسی ناشی از واقعیت وجودی آنان است و نه آنکه ما آنان را به رسمیت بشناسیم یا نشناسیم. مخالفان سوریه به هر دلیلی نیرویی هستند که بسیاری از کشورها با آنان مراوده دارند و این احتمال که نقش مهمی هم در آینده سوریه داشته باشد زیاد است. پس دلیلی ندارد که وزارت خارجه ایران با نادیده گرفتن آنان، شانسهای خود را در این زمینه ضعیف کند. یکی از دلایلی که با حضور ایران در مذاکرات مربوط به حل بحران سوریه مخالفت میشود، همین نگاه بسته نسبت به مسائل و رویدادهای داخلی سوریه است. باید میان حمایت کردن از یک طرف ماجرا با تاثیرگذار بودن بر روند ماجرا تعارضی ایجاد نکرد، همچنان که روسیه چنین نکرده است. نادیده گرفتن منتقدان و کوشش برای به رسمیت نشناختن آنان، مسالهیی را حل نمیکند. فقط صورت مساله را آن هم در ذهن عدهیی و برای مدتی موقت پاک میکند