پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
کوروش احمدی، دیپلمات پیشین ایران در سازمان ملل: بلاتکلیفی را میتوان ویژگی عمده برجام در این دوره بشمار آورد. برجام دورههای مختلفی را تا کنون از سر گذرانده، اما هیچگاه اینچنین در ورطه بلاتکلیفی گرفتار نبوده است. به رغم آنکه تقریبا همه طرفها توافق را نهایی شده دانستهاند و حتی مذاکرهکننده روسی دو هفته پیش از تکمیل توافق در حد ۹۹/۹۹ درصد سخن گفت، اما دلیل بلاتکلیفی موجود روشن نیست.
یکی از ویژگیهای این دوره بلاتکلیفی بیاطلاعی از دلیل تعلق مذاکرات است. طرف ایرانی تقریبا سکوت کامل پیشه کرده و توضیحی در مورد اینکه چرا مذاکرات در تعلیق است، جز ذکر برخی عناوین کلی، سخنی نمیگویند. در حالی که طرفهای غربی مسئله حذف سپاه از فهرست گروههای تروریستی را مشکل اصلی معرفی میکنند، آقای امیرعبدالهیان این را «یک مسئله فرعی» و «تقلیل دادن موضوع» خوانده و «مسئله برخورداری ایران از مزایای کامل اقتصادی در تجارت جهانی» عامل اصلی خوانده است. اگر مشکل این باشد، طبعا مذاکرات در وین نباید متوقف میشد و صحبت از تکمیل ۹۹/۹۹ درصدی توافق نیز بیمعنا بود.
در چنین شرایطی، اعلام آقای امیرعبدالهیان در ۱۸ خرداد مبنی بر ارائه «یک بسته سیاسی جدید» در ۱۶ خرداد یعنی در روز شروع به کار شورای حکام آژانس خوشبینیهایی را موجب شد. سخنگوی وزارت خارجه هم از ارائه «جدول زمانی و نقشه راه» به طرف غربی گفت. اما واکنش برخی مقامات آمریکایی که بدون ذکر نام مدعی شدهاند که «بسته سیاسی» ایران مبهم و غیرمحتوایی است و ادعای یک دیپلمات اروپایی مبنی بر اینکه ابتکار ایران تنها قول برگزاری جلسات در برابر عدم طرح قطعنامه در شورای حکام بود، خوشبینیهای اولیه را کم رنگ کرد. طرف اروپایی همچنین مدعی است که طی چند هفته گذشته خواستار برگزاری نشستها بوده، اما طرف ایرانی نپذیرفته است.
طبیعی است که ادعاهای طرف غربی را نمیتوان پذیرفت، اما سکوت طرف ایرانی و عدم ارائه توضیح در مورد چونی و چرایی شرایط موجود به لحاظ روابط عمومی آسیبزا است. خاصه آنکه اکنون بخشی از تلاشها متوجه «معرفی مقصر» است و اگر طرف ایرانی در اقناع افکار عمومی ضعف نشان دهد، خطر عقب افتادن در امر مقصر یابی وجود خواهد داشت. طبعا هر گونه توفیق طرف مقابل در این زمینه قابل ترجمه به اقدامات عملی نیز خواهد بود.
مشکل بزرگ این است که بلاتکلیفی و سکوت جاری به تدریج با نوعی تقابل فزاینده نیز همراه شده است. اخیرا اوج این تقابل را در جریان صدور قطعنامهای از سوی آژانس علیه ایران از یک سو و اعلام ایران مبنی بر خاموش کردن شماری از دوربینهای فراپادمانی آژانس و راه اندازی دو آبشار سانتریفیوژهای IR۶ در فردو دیدیم. این اقدامات تقابلی در حالی که تلاشی نیز در حوزه مذاکرات مشهود نیست، میتواند موجب افزایش سطح تقابل شود.
برخی مواجههها و تحریکات تهدیدآمیز اسرائیل در خلیج فارس و سخن از شکلگیری یک ائتلاف نظامی با شرکت آمریکا، اسرائیل و اعراب جو را بیش از پیش مستعد افزایش تنش کرده است.
بعلاوه، رژیم اسرائیل اخیرا توجه خود را بر انگلیس متمرکز کرده و به نظر میرسد که یکی از اهدافش تشویق لندن برای پیشگامی در توسل به «مکانیسم ماشه» در سازمان ملل با هدف احیای قطعنامههای ضد ایرانی است. آمریکا، چون عضو برجام نیست، نمیتواند در این مورد اقدام کند. نخست وزیر رژیم اسرائیل در مصاحبه با نشریه انگلیسی «تلگراف» از نوعی مکانیسم ماشه جدید (Tripwire mechanism) با هدف «تحریمهای شدیدتر» در صورت ادامه تلاشهای جاری ایران نیز سخن گفته است. شاید پیشگامی انگلیس در کمک نظامی به اوکراین نیز مشوق اسرائیل برای تمرکز بر انگلیس بوده باشد. بعلاوه، ضعف دولت بنت در داخل اسرائیل میتواند زمینهساز تشویق او به ماجراجویی در سیاست خارجی نیز بشود.
در رابطه با اقدامات تقابلی، اظهارات اخیر مقامات آمریکایی در مورد مشورت با شرکای منطقهای در مورد برجام و حمایت از مذاکرات آنها در مورد امنیت منطقه نیز قابل توجه است. آمریکا همچنین از تقویت رژیم تحریم و مشارکت در یک ائتلاف منطقهای علیه ایران و تشویق کشورهای خلیج فارس و اسرائیل به ایجاد یک سیستم دفاعی یکپارچه در برابر تهدیدهای موشکی و پهبادی سخن گفته است. فشار شیوخ عرب خلیج فارس برای کشاندن آمریکا به تقابل با ایران فاکتور مهم دیگری در این مقطع زمانی است. در شرایطی که آمریکا به همکاری این شیوخ در زمینه افزایش تولید و صدور نفت و گاز برای رفع کمبود ناشی از بحران اوکراین و کاهش قیمت انرژی در آمریکا نیاز دارد، واشنگتن در برابر این فشارها آسیب پذیرتر از زمانهای دیگر است. سفر بایدن به عربستان به رغم انتقادات تند او از عربستان و شخص بن سلمان در گذشته یکی از نشانههای ضعف آمریکا است.
در مقابل طرف غربی مدعی است که ایران به اهرمسازی از طریق غنیسازی با غنای بالا ادامه میدهد. در شرایطی که سازمان ملی اطلاعات آمریکا در ۹ مارس گذشته اعلام کرد که نشانهای حاکی از اقدام ایران برای ساختن بمب اتمی مشاهده نکرده است، بعید است که غرب بطور جدی و در کوتاه مدت نگران غنیسازی در ایران باشد. طرف ایرانی نیز قطعا توجه دارد که سیاست ابهام در این قبیل حوزهها بیش از آنکه بازدارنده باشد خطرزا است. میدانیم که تجربه سیاست ابهام صدام در حوزه هستهای و موشکی فاجعه آفرین شد.