پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
ایرنا: از «جیغ» ادوارد مونک گرفته تا «شام آخر» داوینچی و «تندیس داوود» میکلآنژ هر کدام از آثار معروف هنری اسرار مگوی خود را دارند که شاید تا به امروز به آنها توجه نکرده بودید.
به گزارش روزنامه نشنال، برخی آثار هنری آنقدر به چشممان آشنا هستند که چون تصویر خودمان در آینه فورا میشناسیمشان. آثاری چون مونالیزای لئوناردو داوینچی، جیغ ادوارد مونک و شب پرستاره ونسان ونگوگ چنان در فرهنگ عامه ریشه دواندهاند که گاهی فراموش میکنیم این تابلوها هم اسرار مربوط به خودشان را دارند.
در ادامه به حقایق ناگفته و جذاب درباره این آثار معروف هنری میپردازیم که دانستنشان خالی از لطف نیست.
جیغ، ادوارد مونک
ادوارد مونک، هنرمند اهل نروژ، این تابلوی معروف را که امروز به نمادی از اضطراب، آسیب روانی و انزوای انسان تبدیل شده است، در سال ۱۸۹۳ میلادی روی بوم آورد. چیزی که شاید درباره این تابلو ندانید آن است که سوژهای که در تابلو به تصویر کشیده شده «جیغ» نمیکشد بلکه دارد به یک جیغ گوشخراش واکنش میدهد!
مونک در دفتر خاطرات خود مینویسد: یک روز عصر در مسیری راه میرفتم، شهر یک طرفم بود و آبدره زیر پایم. احساس خستگی و کسالت کردم. ایستادم و به آن سوی آبدره نگاهی انداختم، خورشید در حال غروب بود و ابرها به سرخی خون درآمده بودند. یک آن انگار جیغی از دل طبیعت به گوشم رسید. این نقاشی را کشیدم و ابرها را طوری روی بوم آوردم که به رنگ خون باشند. رنگ روی بوم فریاد میکشید. این چنین بود که تابلوی جیغ خلق شد.
همچنین سرخی آسمانی که در تابلوی جیغ میبینید در اثر عواقب فوران آتش فشان کراکاتوآ در سال ۱۸۸۳ ایجاد شده بود.
دختری با گوشواره مروارید، یوهانس ورمیر
تابلوی دختری با گوشواره مروارید (۱۶۶۵) ورمیر که به نمادی از دوران طلایی هلند تبدیل شده است، سوژه نگارش یک کتاب و ساخت فیلمی با بازی اسکارلت جوهانسون شد.
با وجود این، مدتهاست درباره این که آیا دختر در تابلو گوشواره به گوش دارد یا نه بحثهایی در جریان است. برخی میگویند بررسی دقیق تابلو نشان میدهد که گوشواره به گوش دختر نچسبیده بنابراین ممکن است آن چه میبینیم انعکاس نور باشد.
سرخی آسمانی که در تابلوی جیغ میبینید در اثر عواقب فوران آتش فشان کراکاتوآ در سال ۱۸۸۳ ایجاد شده بود
ورمیر شخصا نام دختری با گوشواره مروارید را برای این تابلو انتخاب نکرده است. این نام عنوانی رسمی بود که گالری رویال مائریتشویس در سال ۱۹۹۵ و در آستانه برگزاری نمایشگاهی از آثار ورمیر در واشنگتن برای این تابلو برگزید.
با توجه به سربند غیراروپایی دختر در تابلو، برخی تاریخدانان هنر معتقدند این تابلو یکی از دو پرتره فانتزی در سبک ترکی از فهرست آثار ورمیر در سال ۱۶۷۶ است.
گوتیک آمریکایی، گرنت وود
تابلوی گوتیک آمریکایی نیز چون جیغ مونک در طی سالهای گذشته قربانی تعابیر نادرست شده است، مشکلی که احتمالا در چهرههای عبوس سوژههای آن ریشه دارد.
با وجود حالت چهره این دو سوژه که برخلاف باور عموم زن و شوهر نیستند و دختر و پدرند، گرنت این تابلو را در سال ۱۹۳۰ برای ارائه تصویری مثبت از ارزشهای مناطق روستایی آمریکا در مواجهه با دوران رکود بزرگ کشید.
وود از خواهر و دندانپزشکش به عنوان مدل برای کشیدن این تابلو استفاده کرد.
شب پرستاره، ونسان ونگوگ
صحنهای که در تابلوی شب پرستاره (۱۸۸۹) به تصویر کشیده شده، منظرهای است که ونگوگ از اتاق خود در بیمارستان روانی سنت پل میدید، بیمارستانی که این نقاش به دنبال فروپاشی روانی خود در دسامبر سال ۱۸۸۸ که گوش خود را برید، به طور داوطلبانه در آن بستری شد.
منظرهای که در این تابلو میبینید از پنجره شرقی اتاق ونگوگ در شهر سنت رمی دو پراوینس فرانسه کشیده شده است اما روستای موجود در تابلو زاده تصورات این نقاش معروف هلندی است.
درخشانترین ستاره در مرکز این تابلو نیز ونوس (ستاره صبح) است که در زمان کشیدن تابلو قابل رویت بود.
مونالیزا، لئوناردو داوینچی
جاذبه لبخند ژکوند مونالیزا باعث شده تا کسی به پس زمینه این نقاشی توجه نکند اما این پس زمینه نیز به اندازه لبهای رازآلود مونالیزا حرف و حدیث و بحث ایجاد کرده است.
سوای این که این پس زمینه نامتقارن بوده و سمت راست به طرز قابل توجهی پایینتر از سمت چپ آن قرار دارد، تاریخدانان قرنهاست که درباره واقعی یا تخیلی بودن این چشمانداز با یکدیگر بحث و گفتوگو دارند.
کارلو استارنازی، فسیلشناس دانشگاه فلورانس، در سال ۱۹۹۵، مقالهای منتشر کرد با این استدلال که دریاچهای که در سمت چپ تصویر شده، دریاچه چیانا است و جادهای که به چشم میخورد کانالی است که این دریاچه را به رود آرنو متصل میکند. به عقیده استارنازی، چشمانداز سمت راست مونالیزا نیز مربوط به پل بورجیانوست که روی رود آرنو قرار دارد.
بانوی خفته با گلدان سیاه، رابرت برنی
دنیای هنر پیدا شدن تابلوی بانوی خفته با گلدان سیاه را که از سال ۱۹۲۸ گم شده بود، مدیون فیلم استوارت کوچولو (۱۹۹۹) است!
گرگلی بارکی تاریخدان هنر، در حالی که با دخترش استوارت کوچولو را تماشا میکرد، به طور اتفاقی این تابلوی گمشده را شناسایی کرد.
تابلوی بانوی خفته با گلدان سیاه در سال ۱۹۲۸ فروخته شده بود و تصور میشد بعد از جنگ جهانی دوم گم شده باشد. بارکی پس از دوسال موفق شد طراح صحنه فیلم استوارت کوچولو که این نقاشی را از یک فروشگاه عتیقه فروشی در کالیفرنیا خریده بود، گیر آورد.
این تابلو سرانجام در سال ۲۰۱۴ در یک حراجی به قیمت ۲۸۵ هزار و ۷۰۰ دلار فروخته شد.
شام آخر، لئوناردو داوینچی
شام آخر یکی از معروفترین نقاشیهای جهان است و در حالی که بازدیدکنندگان لوور اغلب از کوچکی مونالیزا حیرت میکنند، بازدیدکنندگان سانتا ماریا دل گرتزیه در میلان معمولا تحت تاثیر عظمت شام آخر داوینچی قرار میگیرند.
این شاهکار هنری که در فاصله سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۸ کشیده شد، با ۴.۶ متر طول. ۸.۸ متر عرض صحنهای را به تصویر میکشد که حضرت مسیح در آن به حواریونش گفت روز آینده یکی از آنها به وی خیانت میکند.
از بین بیشمار نمادهای به کار رفته در این نقاشی میتوان به نمک ریخته شده در کنار دست یهودا اشاره کرد که بدشگون تلقی میشد.
تندیس داوود، میکل آنژ
مجسمه داوود از میکل آنژ با ۵.۲ متر طول یکی از مشهورترین مجسمهها در جهان است. این تندیس که در حال حاضر در گالری آکادمی فلورانس قرار دارد پس از رونمایی در تاریخ ۸ سپتامبر سال ۱۵۰۴ در خارج از قصر وکیو جانمایی شد که مقر حکومت بود.
اگرچه تندیس داوود برای نمایش جوانی و زیبایی تحسین میشود اما میکل آنژ این تندیس را با یک اعلامیه سیاسی درآمیخته است.
نگاه خیره مجسمه درواقع نگاهی اخطاردهنده از فلورانس به سمت رم بود تا به دولتهای محلی درباره حمله به این شهر هشدار دهد.
زن گریان از پابلو پیکاسو
در سال ۱۹۸۶ یکی از چهار تابلوی زن گریان پابلو پیکاسو به مدت سه هفته به سرقت رفت و سپس بازگردانده شد. تا به امروز هیچکس نمیداند چه کسی این تابلو را دزدیده بود.
تابلوی زن گریان در اوت سال ۱۹۸۶ از گالری ملی ویکتوریای ملبورن در استرالیا به سرقت رفت. دزدان این اثر که خود را تروریستهای فرهنگی استرالیا مینامیدند فورا فهرستی از شرط و شروط و درخواست منتشر کردند تا در ازای عملی شدن آنها تابلو را صحیح و سالم بازگردانند.
افزایش ۱۰ درصدی بودجه بخش هنر و ایجاد یک جایزه هنری سالانه با پاداش ۲۵ هزار دلاری به نام خون بهای پیکاسو (The Picasso Ransom) از شروط ذکرشده سارقان این نقاشی بود. این گروه هشدار داده بود اگر تا ۷ روز خواستههای آنها برآورده نشود تابلو را نابود خواهند کرد.
اما پلیس تن به مذاکره نداد و سه هفته پس از ربوده شدن نقاشی، اطلاعاتی به دست نیروهای پلیس رسید که این تابلو در کمد شماره ۲۲۷ ایستگاه قطار اسپنسر استریت قرار دارد.
تابلوی زن گریان بازیابی شد اما اعضای گروه تروریستهای فرهنگی استرالیا هیچوقت شناسایی و پیدا نشدند.