پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
برخلاف اظهار خوشبینی که جوزپ بورل مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا، مذاكرات وين همچنان در بلاتكليفي بهسر ميبرد. تصميم جو بايدن، رييسجمهور ايالات متحده براي نگه داشتن نام سپاه در فهرست سازمانهاي تروريستي، ظاهرا نشان ميدهد واشنگتن پذيرفته شانس امضاي توافق هستهاي جديد با ايران در سال جاري كاهش يافته است. افزون بر آن آژانس بینالمللی انرژی اتمی هم روز دوشنبه در گزارش خود اعلام کرد که ایران در ارائه پاسخهای «معتبر فنی» به سوالهای آژانس درباره پیدا شدن مواد هستهای در ایران طی سه سال گذشته ناکام بوده است.
برای بررسی این تحولات «انتخاب» با رحمان قهرمانپور، تحلیلگر مسائل بینالملل به گفت و گو نشسته است.
*آقای قهرمانپور! باتوجه به گزارش فصلی آژانس و جزئیات منتشر شده آن در باره ذرات اورانیوم، چقدر امکان دارد که فضا در شورای حکام برای ایران خطرناک شود؟ در چنین صورتی، به دنبال تصویب قطعنامه چه اتفاقی برای ایران خواهد افتاد؟
بحث آژانس چند موضوع را در برمیگیرد؛ یکی همین بحث بازدید و ارائه اطلاعات در مورد مکانهایی است که آژانس از ایران در خواست کرده است. در اسفند ماه دو طرف به یک توافقی رسیدند مبنی بر اینکه اطلاعات لازم را بدهند و پرونده بسته شود. الان مدیر کل آژانس، آقای رافائل گروسی ادعا میکند که ایران همکاری لازم را نداشته و اطلاعات نداده است در مقابل آقای خطیبزاده هم اعلام کرده است که ما اطلاعات را دادهایم ولی آژانس با حسن نیت برخورد نمیکند. با این تفاسیر در این مورد اختلاف نظر وجود دارد و باید گزارش کامل آژانس منتشر شود تا متوجه شویم که مستندات آژانس در این مورد چیست. اما اینکه آیا این جلسه شورای حکام منجر به قطعنامه خواهد شد یا نه، در پاسخ باید بگویم که باورم بر این است که صدور قطعنامه بعید به نظر میآید ولی اگر مواضع اروپاییان و امریکاییها در این چند روز تندتر شده باشد، بیانیهای دهند و از ایران بخواهند که همکاری کند. چرا که قطعنامه بار حقوقی بسیار بیشتری دارد و با اجماع هم باید تصویب شود. با این تفاسیر ممکن است کشورهایی هم مخالفت کنند که در این صورت کار سخت میشود. بنابراین ممکن است بیاینه دهند یا اینکه همچون سری قبل بیانیهای ندهند و صرفا در شورای حکام، اروپا از ایران همکاری بیشتری را بخواهد.
منظور این است که فضای شورای حکام آژانس بینالمللی اتمی عمدتا تابعی از تحولات سیاسی بیرون از شورای حکام و آژانس بینالمللی است. به بیانی دیگر بحران از خود آژانس شروع نمیشود بلکه در بیرون به وجود میآید و بعد انعکاس آن را در شورای حکام میبینیم؛ شورا هم در ادامه آن بحرانی که در خارج وجود دارد، گزارش فنی خود را ارئه میدهد. کما اینکه هر زمان ایران و طرفهای غربی به تفاهم نزدیک شدند، لحن آژانس نرمتر و هر وقت که تنش میان ایران و غرب بیشتر شد، به دنبال آن فضا و لحن آژانس هم تندتر شده است. فعلا شرایط را نه میتوان گفت خیلی خوب است و نه خیلی بد. یعنی یک وضعیت بینابین است و ما منتظر هستیم که ببینیم آیا ایران ابتکار عمل جدیدی را ارائه میدهد و آیا امریکا شکست مذاکرات را اعلام میکند یا خیر. لذا در این فضای بینابینی بعید میدانم که آژانس قطعنامهای صادر کند و پرونده را به شورای امنیت بفرستد.
*ممکن است که امریکا هنوز اعتقاد و شانسی برای احیای برجام قائل باشد و احیانا اگر قرار بر صدور قطعنامه باشد، جلوی آن را بگیرد؟
این امر از نظر رویهای معمولا سخت است. به این دلیل که قطعنامههای شورای حکام و آژانس با اجماع است. منظور از اجماع این است که در وهله اول سعی میکنند همه موافت کنند و اگر یک عضوی مخالفت کرد، در آن صورت رایگیری میشود. تا کنون سابقه نداشته است که امریکا بدون هماهنگی اروپا قطعنامهای بیاورد. فقط در دوره ترامپ بود که بین اروپا و امریکا یک اختلافی به وجود آمد و آنجا هم اروپا خواهان حفظ برجام بود. بنابراین با توجه به آنچه در اوکراین، آسیا و... میبینیم، در این دوره امریکا و اروپا هماهنگی لازم را دارند و اگر تصمیمی بگیرند، حتما با مشورت هم و یک تصمیم مشترکی خواهد بود.
*پیشنهادی که ایران به امریکا داده و امریکا هم آن را رد کرده است، چه میتواند باشد؟
جسته و گریخته این موضوع در مطبوعات متشر شده است. ایران خواستار تضمین امریکا برای ماندن در برجام بعد از دوران بایدن شده و امریکا هم اعلام کرده است که به خاطر سیاست داخلی، در این مورد هیچ تضمینی نمیتواند بدهد. مسئله بعدی که ایران خواسته این است که اگر نفتی میفروشد، پولش را به ایران برگردانند و امریکا هم این مهم را تضمین کند ولی امریکا حرفش این است که نمیتوانیم برگشت پول و اینکه بانکها پول ایران را آزاد کنند یا کدام بانک چه کاری انجام دهد را تضمین کنیم و دست امریکا نیست. ولی گفته است که میتوانیم تضمین دهیم که مانع فروش نفت ایران نمیشویم. بحث بعدی درباره وضعیت منطقه و سپاه بوده که ایران اعلام کرده است اقدام پیش دستانهای انجام نخواهد داد؛ در مقابل امریکاییها هم گفتهاند که این کافی نیست و ایران باید تعهدات بیشتری دهد و آن تعهد را علنی کند که ایران هم از این نظر نپذیرفته است. بنابراین مجموعهای از موضوعات مطرح شده است و امریکاییها آن را نپذیرفتند و وضعیت به اینجا رسیده است.
*چرا با وجود اظهار خوشبینی بورل، ایران و امریکا به پای مذاکره نیامدند؟ و اساسا چرا در مذاکرات به بنبست برخوردهایم؟
بن بست این است که دو طرف حاضر نیستند امتیازی را که طرف مقابل میگوید را بدهند. اگر امریکا امتیازاتی که ایران میخواست را قبول میپذیرفت، ایران هم توافق میکرد. از آن طرف هم امریکا میگوید ایران انعطاف لازم را نشان نمیدهد. با این تفاسیر به آن چیزی که در نظریه بازیها «نقطه تعادل» میگوییم، نرسیدهایم. نقطه تعادل در مذاکرات جاییست که دو طرف احساس کنند که امتیازی که میدهند با امتیازی که میگیرند متناسب است. آن نقطه تعادل ایجاد نشده است؛ یعنی ایران میگوید امتیازاتی که امریکا میخواهد بدهد، چشمگیر نیست و در مقابل هم امریکا میگوید آنچه ایران به عنوان امتیاز مطرح میکند، امتیاز چندان مهمی نیست. در نتیجه آن نقطه تعادل شکل نگرفته است. بنابراین اگر بخواهیم از نطر علمی و فنی هم پاسخ دهیم، مهمترین دلیل بن بست مذاکرات این مهم است. اما در حرفهای سیاسی طبیعی است که هر طرف، طرف مقابل را محکوم کند به اینکه عامل ایجاد بنبست بوده است. امریکاییها هم این کار را میکنند و ایران هم هم به همین ترتیب میگوید که امریکا عامل ایجاد بنبست در مذاکرات بوده است.
*به نظر میرسد گذر زمان به ضرر ایران تمام شده است، شیوه مذاکراتی و سو محاسبات چه قدر در شکلگیری فضای فعلی نقش داشته است؟
درمورد گذر زمان دو مسئله است؛ یک مسئله جنگ اوکراین است که پیش بینیاش سخت بود. با اینکه اسنادی که الان منتشر شده است نشان میدهد که امریکا از اکتبر سال گذشته یعنی از مهرماه سال 1400 به متعهدان خود گفته بوده است که روسیه به اوکراین حمله میکند ولی بسیاری از کشورها از جمله ایران، پاکستان، عربستان و.. فکر میکردند چنین اتفاقی رخ نمیدهد. این اتفاق افتاد و در ابتدا هم تاثیری نداشت ولی به مرور که تنش میان روسیه و اروپا و امریکا بیشتر شد، بر تاثیرگذاری جنگ اوکراین بر مواضع روسیه هم اضافه شد. بنابراین در گذر زمان یک متغیری به وجود آمد که شاید کمتر کسی فکر میکرد که تا این اندازه موثر باشد. کما اینکه خود امریکاییها هم در ابتدا پیشنهاد کردند که زلنسکی به امریکا پناهنده شود. در نتیجه خود آنها هم این تصور را داشتند روسیه کیف را میگیرد و جنگ سریع تمام میشود. با این حال اتفاقاتی افتاد و نقشه روسیه آنطور که میخواست پیش نرفت و فضای جدیدی ایجاد شد. الان نزدیک صد روز است که جنگ ادامه دارد و مسئله مهمی بر روابط روسیه با غرب و روابط غرب با چین است. این متغیر ناخواسته روند مذاکرات را تحت تاثیر قرار داده است و روسیه همچون گذشته آن انگیزه لازم برای پیشبرد مذاکرات را ندارد. توییتهای اولیانوف هم گواه بر نارضایتی روسیه است. حتی در مقطعی روسیه صراحتا اعلام کرد که به دلیل تحریمهای اعمالی غرب، مخالف احیای برجام است. مسئله دومی که پیشآمد و قابل پیشبینی بود، تشدید رقابتهای انتخاباتی در داخل امریکاست که از چند نظر مهم است؛ یک اینکه موقعیت دموکراتها، موقعیت خوبی نیست و تقریبا تمام نظرسنجیها نشان میدهد که دموکراتها اکثریت خود را در سنا از دست خواهند داد. معمولا هم در امریکا به این شکل بوده است که هر حزبی که برنده ریاست جمهوری شود، دو سال بعدش انتخابات میاندورهای را میبازد. با این تفاسیر مسئله برای دولت بایدن از نظر محاسبات و معادلات و رقابتهای سیاسی داخلی بسیار مهم است. نکته بعدی این است که جناح طرفدار ترامپ در این انتخابات دارد قدرت میگیرد. اگر جناح ترامپ در انتخابات سنا برنده شود ممکن است در انتخابات ریاست جمهوری هم برنده باشد. لذا با تشدید رقابتهای انتخاباتی در داخل امریکا شرایط برای بایدن سختتر میشود، هم به دلیل مخالفت جمهوریخواهان و هم به دلیل اینکه مسئله برجام به نوعی از دستور کارش خارج میشود. ما این را در رسانههای خارجی هم میبینم که بایدن الان دو مشغله خارجی اصلی دارد؛ اولش مهار چین و بعد مسئله جنگ اوکراین است. در نتیجه نه تنها مسئله خاورمیانه بلکه مسائل امریکای لاتین، آفریقا و سایر مسائل به نوعی در دستور کار واشنگتن نیست. و سیاست داخلی در واشنگتن بر خلاف سالهای گذشته پررنگتر شده است.
*آیا میتوان گفت که چون امریکا به نتیجه رسیده که شانس احیای برجام کم است، زیربار حذف سپاه از فهرست سازمانهای تروریستی نرفته است؟
یک دلیلش همین است. بالاخره از سویی فشار از جانب جمهوریخواهان وارد میشود و از سوی دیگر هم فشار سنگینی است که لابی طرفدار اسرائیل در امریکا وارد میکند. اخیرا هم فشار لابی امارات و عربستان هم به این مسئله اضافه شده است. دلیل دیگرش جناحی است که در تیم امنیت ملی بایدن از ابتدا جناح تندی بوده است؛ یعنی جناح آقای جک سالیوان در مقابل جناح بلینکن.آنها از ابتدا هم خواهان این بودند که بایدن با شرایط سختگیرانهای وارد مذاکرات شود و اعتقادی هم به اهمیت داشتن خاورمیانه ندارند. بنابراین یکی از دلایل هم مخالفت جناح جک سالیوان با خروج سپاه از فهرست گروههای تروریستی بوده است.