صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۹ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۶۶۴۵۲۳
تاریخ انتشار: ۳۱ : ۱۲ - ۰۷ اسفند ۱۴۰۰
سال 96 مردی با پلیس تماس گرفت و گفت دوستش اقدام به قتل و خودکشی کرده است. این مرد که پدرام نام دارد، به مأموران گفت دوستش رامین برای او پیامکی فرستاده و درخواست حلالیت کرده است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سال 96 مردی با پلیس تماس گرفت و گفت دوستش اقدام به قتل و خودکشی کرده است. این مرد که پدرام نام دارد، به مأموران گفت دوستش رامین برای او پیامکی فرستاده و درخواست حلالیت کرده است.

وقتی مأموران به آدرسی که پدرام داده بود، رفتند، با جسم نیمه‌جان رامین روبه‌رو شده و بلافاصله او را به بیمارستان رساندند.

آنها همچنین جسد پسربچه هشت‌ساله‌ای به نام آرمان را هم پیدا کردند. مأموران متوجه شدند رامین همسر سابقش به نام زیبا را هم به قتل رسانده است. آنها به خانه زیبا رفتند و جسد این زن را هم پیدا کردند.

پدرام دوست رامین مورد بازجویی قرار گرفت و گفت: من از ماجرای قتل خبری ندارم. روز حادثه رامین برای من پیام فرستاد و درخواست حلالیت کرد. او با همسرش خیلی اختلاف داشت و از هم جدا شده بودند. من دوست صمیمی رامین بودم. حتی نسبت به من هم حساسیت پیدا کرده بود. نمی‌دانم چه اتفاقی افتاده که او چنین کاری کرده است.

مدتی بعد وقتی رامین وضعیت بهتری پیدا کرد، مورد بازجویی قرار گرفت. او گفت من و همسرم سال 85 با هم ازدواج کردیم و صاحب پسری شدیم که هر دو خیلی دوستش داشتیم. چند سال بعد متوجه شدم همسرم نسبت به زندگی مشترک ما بسیار سرد شده است. او یک روز به من گفت دیگر دوستم ندارد و بعدها فهمیدم که پای فرد دیگری در میان است. زندگی ما متلاشی شد و ما از هم جدا شدیم. من برای خودم کسی بودم. خانه، زندگی، تحصیلات و شغل مناسب داشتم. در شهرداری کار می‌کردم و فوق‌لیسانس داشتم و زندگی مرفهی برای همسرم درست کرده بودم.

بعد از جدایی از همسرم زندگی‌ام دگرگون شد. نمی‌توانستم زیبا را فراموش کنم. من خیلی او را دوست داشتم. سعی کردم دوباره او را به زندگی مشترک امیدوار کنم. سه ماه نشده بود از هم جدا شده بودیم که دوباره رجوع کردیم. من به خانه زیبا می‌رفتم. او آرایشگاه داشت. کمک کردم به کارش رونق بدهد و درآمد داشته باشد. هرچه پول درمی‌آوردم، حتی خرج پسرم نمی‌کردم و همه را خرج خرید هدیه برای زیبا می‌کردم و سعی داشتم کاری کنم او در آرامش باشد. تا اینکه یک روز وقتی به خانه‌اش رفتم تا با هم غذا بخوریم به من گفت دیگر رابطه ما معنایی ندارد و ما از هم جدا شده‌ایم. گفتم می‌توانیم دوباره ازدواج کنیم، من تو را خوشبخت می‌کنم؛ اما قبول نکرد. او گفت می‌خواهد با فرد دیگری ازدواج کند و من باید به طور کامل از زندگی او بیرون بروم.

متهم ادامه داد: من با زیبا جروبحث کردم. گفتم من می‌دانستم رفقیم در حقم نارفیقی کرده و تو را از من گرفته است. من حاضرم فراموش کنم و دوباره به زندگی مشترک برگردیم؛ اما قبول نکرد و گفت من اشتباه می‌کنم؛ اما دیگر نمی‌خواهد به این زندگی برگردد. آن‌قدر عصبانی شدم که نتوانستم خودم را کنترل کنم و همسرم را خفه کردم و کشتم. سپس به خانه خودم برگشتم. پسرم داشت بازی می‌کرد. می‌دانستم به‌زودی دستگیر می‌شوم و پسرم آواره می‌شود. او باید بدون پدر و مادر بزرگ می‌شد. به‌ همین‌ دلیل تصمیم گرفتم او را هم بکشم. به دست پسرم برق وصل کردم تا بمیرد. داشت عذاب می‌کشید، نتوانستم صحنه دردکشیدنش را ببینم و او را هم خفه کردم و بعد به دوستم پیام دادم و برایش گفتم چه اتفاقی افتاده و با من چه کرده است. بعد هم رگ دست خودم را زدم؛ اما قبل از اینکه بمیرم پلیس آمد و من نجات پیدا کردم.

با بهبودی نسبی رامین او بازداشت و برای تحقیقات به دادسرا منتقل شد. متهم در دادسرا خودش را از طبقه سوم پرت کرد و جانش را از دست داد.

بعد از گذشت چهار سال از ماجرا مادر زیبا به‌عنوان ولی‌دم درخواست دیه از ورثه داماد سابقش را مطرح کرد و این پرونده بررسی شد؛ اما قضات وقت شعبه 10 با پرداخت دیه موافقت نکردند. با اعتراض شکات، پرونده به دیوان عالی کشور رفت و حکم در دیوان نقض و پرونده به شعبه 10 برای بررسی مجدد ارسال شد.

در جلسه رسیدگی که دوباره در شعبه 10 برگزار شد، پرونده مورد بررسی قرار گرفت و قضات این‌ بار رأی بر صدور حکم پرداخت دیه به اولیای‌دم زیبا را صادر کردند.

شرق