روزنامه جمهوری اسلامی در یادداشتی نوشت:
این روزها اعتراض به نارسائیهای فرهنگی و ناهنجاریهای اخلاقی و
اجتماعی در جامعه درحال افزایش است. نارضایتی از این وضعیت، حتی مسئولان
انتظامی را هم به اعتراض واداشته و آنها را به اقداماتی در جهت جلوگیری از
گسترش ناهنجاریهای اخلاقی کشانده است.
...غفلت از مسائل فرهنگی به معنای عام به بهانه ضرورت توسعه سیاسی یا
اقتصادی و یا صنعتی، قابل قبول نیست. انقلاب اسلامی فقط هنگامی هویت اسلامی
خود را خواهد داشت که هر اقدام سیاسی دارای یک پیوست فرهنگی باشد.
..اکنون سؤال اینست که آیا هویت فرهنگی را در اقداماتی که در نظام جمهوری اسلامی صورت میگیرد میتوان مشاهده کرد؟
پاسخ به این سؤال را با ظاهرسازیهای فرهنگی میتوان کاملاً مثبت دانست.
آمارهای چشمگیر و دهن پرکن همراه با گزارشها و مصاحبههای تلویزیونی
سفارشی، خبرهای خوبی از پیشرفت فرهنگی میدهند. این تعداد جوان دختر و پسر
در قالب کاروان راهیان نور به جبههها رفته اند، این تعداد دانشجو و دانش
آموز در اعتکاف شرکت کرده اند، این تعداد جوان در کلاسهای آموزش قرآن حضور
یافتهاند و این تعداد هم به اردوهای فرهنگی تابستانی پیوستهاند و...
بسیار خوب، اینها را که جمع بزنی حداکثر به یکی دو میلیون میرسد و به
دست اندرکارانش هم خدا قوت باید گفت. اما خروجی این اقدامات اگر با
هزینههائی که صرف میشود و نیروهائی که بکار گرفته میشود و زمانی که
گذاشته میشود، مقایسه شود آیا میتواند قابل قبول و مایه امیدواری باشد؟
در صحنه اجتماعی چه میزان بازدهی از این خروجی قابل مشاهده و اتکاء است؟
آیا میزان چادریها افزایش یافته اند؟ آیا میزان بدحجابها کاهش یافته اند؟
آیا صداقتها بیشتر شده؟ آیا دروغگوئیها کم شده؟ آیا آمار نمازخوانها در
میان جوانان بالا رفته؟ آیا گران فروشیها فروکش کرده؟ آیا کم فروشیها از
بین رفته؟ و...
اگر پاسخ این سؤال مهم که "آیا هویت فرهنگی را در کلیه اقداماتی که در
نظام جمهوری اسلامی صورت میگیرد میتوان مشاهده کرد؟" را با تکیه بر
واقعیتهای موجود در جامعه بخواهیم به دست بیاوریم، باید با احتیاط عمل
کنیم و مسئولان فرهنگی کشور را مورد سؤال و بازخواست قرار دهیم. بیش از 30
سال است که هر وقت نوبت ارزیابی عملکرد فرهنگی مسئولان شد، تلاش کردند با
مطرح کردن معمای پیچیده "آیا کار فرهنگی مقدم است یا برخورد قانونی؟" همه
را سرگرم کنند و وقت گذرانی نمایند و سرانجام هیچ جمع بندی قابل اتکائی
ارائه ننمایند، درست مثل معمای معروف مرغ و تخم مرغ که تا قیامت هم معلوم
نخواهد شد مرغ اول بوده و بعد تخم مرغ یا بالعکس؟
نه مردمی که انقلاب کردهاند و نه اولیاء دین، به پاسخ این سؤال که کار
فرهنگی مقدم است یا برخورد قانونی؟ کاری ندارند. سؤال آنها اینست که چرا
جامعه انقلابی و اسلامی ما از نظر فرهنگی دچار معضلاتی است که هرگز رو به
حل شدن نمیرود؟ اگر اقدامات فرهنگی مسئولان ما عمق داشت و اگر حرفهای
مسئولان با عملکردهایشان منطبق بود، قطعاً مشکلات و معضلات فرهنگی هر روز
رو به کاهش بودند و اکنون که 33 سال از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار
نظام جمهوری اسلامی گذشته، آمارهای ناهنجاریهای اجتماعی نگران کننده
نبودند.
این واقعیت را نمیتوان انکار کرد که انقلاب اسلامی در عین حال که ماهیت
فرهنگی دارد، در بخش فرهنگ به معنای عام آن نه تنها فتح نمایانی نکرده
بلکه نسبت به آنچه از یک جامعه اسلامی انقلابی انتظار میرود بسیار عقبتر
است. این عقب ماندگی برای این انقلاب یک خطر است. کمترین تردیدی به خود راه
ندهیم که مشکلات فرهنگی امروز جامعه ما یک زنگ خطر است. این صدای هشدار
دهنده را باید مسئولان بشنوند و درصدد چاره برآیند.
صدای این زنگ خطر را میتوان در عرصه سیاسی با توجه به گسترش جنگ
قدرتها و حذف کردنها و رقابتهای ناسالم شنید. میتوان در عرصه ورزش با
رصد کردن پولهای هنگفتی که از بیت المال به جیب افرادی ریخته میشود که نه
الگوی جوانمردی هستند و نه اخلاق بلکه بعضی از آنها از محافل منکراتی سر
در میآورند و یا حداکثر به سوداگرانی قهار تبدیل میشوند، شنید. میتوان
در سینما با ترویج اباحیگری و سکس پنهان و ضدیت با اصول و ارزشها شنید.
میتوان در تلویزیون جمهوری اسلامی که از زنان بدحجاب و هفت قلم آرایش کرده
برای ابراز علاقه به راه پیمائی 22 بهمن مصاحبه میگیرد و در نهایت وقاحت،
فیلم "ورود آقایان ممنوع" که اباحی گری و به سخره گرفتن انقلاب و نظام
جمهوری اسلامی و احکام دین در آن موج میزند را پخش میکند، شنید. و
میتوان در کاسبیهای حرامی که گران فروشی و کم فروشی و کلاهبرداری را
مجاز و مباح میداند، شنید که نتیجه طبیعی بیمبالاتی فرهنگی در بخشهای
دیگر است.
اینها نشان میدهند که مدتی است الگوها در جامعه ما تغییر کردهاند و فرهنگ
به جای آنکه بر سیاست تأثیر بگذارد، خودش سیاست زده شده است. فرهنگ وقتی
سیاست زده شود، دیگر نمیتوان انتظاری غیر از ابزاری عمل کردن از آن داشت.
فرهنگ اگر ابزار شود، همچون بمبی عمل میکند که دردست باندهای آدم کش باشد.
صدای زنگ خطر را درست در همینجا باید شنید.
امروز اگر عقلای قوم بخواهند مشکل فرهنگی کشور را که غیرقابل انکار است حل
کنند، باید سکان امور فرهنگی کشور را به دست کسانی بسپارند که از جنس فرهنگ
هستند. مشکلات فرهنگی امروز جامعه، از ضعف مدیریت فرهنگی ناشی شده است.
مدیریت اجارهای و عاریهای برای فرهنگ جامعه، نتیجهای غیر از سیاسی شدن
فرهنگ ندارد. مدیریتهای فرهنگی را به انسانهای فرهنگی، اصیل، اهل مبنا،
مستقل، باسواد و متدین بسپارید تا شاهد بازگشت جامعه به جریان ارزشی و
اصولی باشید، جریانی که با جاذبه بینظیر خود توانست یک ملت را جذب انقلاب
اسلامی کند و در آینده نیز میتواند تضمین کننده استمرار آن باشد.
شما هم با این طرز فکر ره به جایی نخواهید برد.