صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۸ شهريور ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۶۴۵۳۵۴
تاریخ انتشار: ۱۴ : ۱۱ - ۱۰ آبان ۱۴۰۰
حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان نوشت: با توجه به غیر دقیق بودن بیانات حضرت آیت‌الله صافی، برای شماری از فرزندان دلسوز و پاکباخته اسلام و انقلاب که دشمنی‌های پی‌در‌پی و جنایات بی‌امان آمریکا و متحدان غربی و عبری و عربی شیطان بزرگ را نه فقط دیده و شنیده بلکه با گوشت و پوست خود لمس کرده و داغ برادران و پدران شهید خود را در سینه داشتند، بیانات ایشان قابل هضم نبود .
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان نوشت: با توجه به غیر دقیق بودن بیانات حضرت آیت‌الله صافی، برای شماری از فرزندان دلسوز و پاکباخته اسلام و انقلاب که دشمنی‌های پی‌در‌پی و جنایات بی‌امان آمریکا و متحدان غربی و عبری و عربی شیطان بزرگ را نه فقط دیده و شنیده بلکه با گوشت و پوست خود لمس کرده و داغ برادران و پدران شهید خود را در سینه داشتند، بیانات ایشان قابل هضم نبود .

به گزارش «انتخاب»، متن یادداشت او بدین شرح است:

۱- « عملیات فریب» همانگونه که از اسمش پیداست به عملیاتی گفته می‌شود که هدف اصلی آن با آنچه به ظاهر اعلام شده و یا نشان داده می‌شود، متفاوت است. عملیات فریب منحصر به جنگ سخت و آوردگاه نظامی نیست بلکه کاربرد آن در جنگ نرم بارها بیشتر و گسترده‌تر از جنگ سخت است. در این وجیزه اما، برای مثال به نمونه‌ای از عملیات فریب در عرصه نظامی اشاره داریم. فرض کنید که دشمن قصد حمله به یکی از نقاط حساس و استراتژیک جبهه خودی را دارد و برای فریب نیروهای خودی و دور کردن ذهن آنها از فلان نقطه حساس و استراتژیک به نقطه‌ای حمله می‌کند که هدف اصلی نیست!

 

در این حالت، اگر نیروهای خودی از اهمیت فلان نقطه استراتژیک غافل باشند و از مقایسه بین نقطه مورد حمله دشمن و فلان نقطه حساس ارزیابی دقیقی نداشته باشند، این احتمال وجود دارد که حساسیت خود را از نقطه استراتژیک دور ساخته و عملیات فریب را واقعی تلقی کنند و همه توان خود را برای خنثی کردن آن به کار گیرند. حالا تصور کنید که دشمن دست به یک عملیات فریب زده و شما به مقابله برخاسته و در حال تعقیب دشمن هستید. همین جا صبر کنید و از بالا به صحنه نگاه کنید! تصور شما این است که حمله را دفع کرده و درحال تعقیب دشمن هستید! ولی این سکه روی دیگری نیز دارد و آن، اینکه دشمن شما را فریب داده و به دنبال خود کشانده و از هدف اصلی دور کرده است !


۲- این روزها، سخنان حضرت آیت‌الله صافی‌گلپایگانی در دیدار آقای قالیباف با ایشان به موضوعی پُر تنش تبدیل شده است. آیت‌الله صافی در این دیدار فرموده بودند « توصیه حقیر این است که باید با تمام کشورهای دنیا با عزّت و اقتدار رابطه داشته باشیم. اینکه با بسیاری از کشورها قهر باشیم صحیح نیست و به ضرر مردم عزیزمان است. شما باید با عقلانیت و تعامل سازنده، حقوق ملت را احقاق کنید... امروز یکی از راه‌های اصلاح امور این است که با حفظ منافع کشور و با عزت، با جهان در ارتباط باشیم که خیلی از مشکلات برطرف خواهد شد».


درپی انتشار این خبر، یک جریان سیاسی بدنام که سابقه‌ای سیاه در مقابله با مرجعیت و برخی از مبانی اسلام و انقلاب دارد به گونه‌ای هماهنگ با رسانه‌های غربی و عبری و عربی، ضمن تقدیر از حضرت آیت‌الله صافی (که از جانب آنها باور کردنی نبوده و نیست) اعلام کردند که نظر ایشان برقراری ارتباط با آمریکا (و حتی اسرائیل) است! بدیهی است که این اتهام با مواضع و عملکرد ایشان فاصله‌ای پر ناشدنی دارد مخصوصاً آنکه حضرت آیت‌الله صافی در سخنانی که از ایشان نقل شده نیز بر حفظ منافع کشور، عقلانیت، عزت و تعامل سازنده تاکید داشته‌اند.

آیت‌الله صافی به خوبی می‌دانند که ساز مخالفت با جمهوری اسلامی ایران از جانب دشمنان تابلو‌دار اسلام و انقلاب کوک شده و با کینه‌توزی و باج‌خواهی ادامه یافته است. دشمنان ایران اسلامی بارها به صراحت اعلام کرده‌اند که تنها در صورت تسلیم کامل و تمام عیار ایران اسلامی و تحویل کشور به آنان از دشمنی با ایران اسلامی دست برمی‌دارند. از این‌روی، به یقین می‌توان گفت حضرت آیت‌الله صافی که عمری را در خدمت به اسلام گذرانده‌اند هرگز نمی‌توانند با تسلیم کشور به دشمنان اسلام و مردم مسلمان این مرز و بوم موافق باشند و بی‌تردید نه فقط قهر، بلکه دشمنی و خصومت ایران با دشمنان یاد شده را ضروری می‌دانند.

۳- ایران در سیاست خارجی خود از رابطه با آمریکا که صدها نمونه از قتل و غارت و خونریزی و توطئه علیه ایران را در کارنامه خود دارد، پرهیز کرده و می‌کند و نابودی و محو رژیم جعلی، کودک‌کش و جنایتکار صهیونیستی از جغرافیای سیاسی جهان را، ضروری می‌داند. بدیهی است که حضرت آیت‌الله صافی با این دو فقره از سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیز کمترین مخالفتی ندارند. و اما از سوی دیگر، سیاست خارجی ایران نسبت به سایر کشورهای جهان تابع قوانین و روال تعریف شده بین‌المللی است و مانند هر کشور دیگری در برخی از موارد تحفظ‌های خاص خود را دارد. این بخش از سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران هم نمی‌تواند با دیدگاه حضرت آیت‌الله صافی‌گلپایگانی منافاتی داشته باشد. تا اینجای ماجرا هیچ نمونه‌ای را نمی‌توان یافت که با روال شرعی، قانونی و منطقی ناسازگار بوده و باعث نگرانی حضرت آیت‌الله صافی شده باشد. پس ماجرا چیست و از کجا شروع شد؟!


۴- شبکه عنکبوتی دشمن که متاسفانه رشته‌های درهم تنیده‌ای در داخل کشور دارد و کسانی که نتانیاهو از آنها با عنوان «بزرگترین سرمایه اسرائیل» یاد می‌کرد مدیریت داخلی این شبکه را برعهده ‌دارند بلافاصله بعد از اظهارات آیت‌الله صافی دست به کار شده و سخنان ایشان را اعتراض به قطع رابطه با آمریکا و بعضاً کنار گذاشتن مخالفت و مقابله با رژیم صهیونیستی قلمداد کردند! یعنی آرزوهای برزمین مانده خود و دنباله‌های داخلی خویش را به حضرت آیت‌الله صافی نسبت دادند! و از حق نباید گذشت و با عرض پوزش از محضر واجب‌الاحترام حضرت آیت‌الله صافی باید گفت، متاسفانه بیان نه چندان دقیق حضرت ایشان در سوءاستفاده طیف یاد شده بی‌تاثیر نبوده است. اگرچه ساحت حضرت آیت‌الله صافی و سوابق ایشان از این شائبه به دور بوده و هست.

۵- برای معرفی هویت واقعی جریان بد‌نام مورد اشاره که این روزها به سوءاستفاده از اظهارات حضرت آیت‌الله صافی روی آورده و به دروغ سنگ دفاع از مرجعیت را به سینه می‌زند، اشاره به چند نمونه از مواضع صریحاً اعلام شده آنها که فقط ‌اندکی از بسیارهاست ضروری به نظر می‌رسد و می‌تواند از چهره واقعی این جریان هرزه سیاسی پرده بردارد. بخوانید!

« قرآن هم قابل نقد عقلی و تجربی است (!)‌... اثبات حق حاکمیت به معنای حقوقی آن برای خدا اشکالات فراوان دارد (!) ... آدم و حتی معصومین، خود به خود، بدون نظارت مردم و به طور اصولی در معرض انحراف هستند (!) ... قلم فقها در طول تاریخ آغشته به خون آزاد‌اندیشان بوده است ‏(!)... روحانیت، قشری‌گرا و انحصار‌طلب است. آنها عوام‌پرور و مقلد‌پرورند، نه عاقل‌پرور (!).... امام و شهید نواب‌صفوی خشونت‌گرا بودند (!).... آن دسته از جوانان که به مساجد می‌روند و یا کتب دینی می‌خوانند از نظر ساختار فکری ضعیف هستند (!) ... فرهنگ شهادت خشونت‌آفرین است (!)... روحانیت در طول تاریخ ایران سرسپرده مراکز قدرت بوده‌اند‌(!) ... تقلید از مراجع کار میمون است‌(!) ...»! و صدها نمونه دیگر از این دست!

نیم نگاهی به مواضع و نظرات علناً اعلام شده این جریان کاسه‌لیس غرب، به وضوح نشان می‌دهد که ادعای نگرانی آنها برای مرجعیت! دروغی شاخدار و در تضاد کامل با هویت این طیف آلوده و وطن‌فروش است و این ادعا قبل از آنکه تعجب‌آور باشد مضحک و خنده‌دار است!

۶- در دیگر سوی این ماجرا، شماری از فرزندان دلسوز و پاکباخته اسلام و انقلاب را می‌توان دید که پای از رکاب انقلاب بیرون نکشیده و در همه روزهای بد حادثه به دفاع از اسلام و انقلاب و مردم این مرز و بوم در صحنه حاضر بوده‌اند. این طیف که در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران غیر‌از دو مورد یاد شده نمونه دیگری از عدم تعامل خارجی سراغ نداشته و نمی‌دیدند با این تلقی که سخنان یاد شده همان دو نمونه را شامل می‌شود، به نقد اظهارات ایشان روی آوردند و با توجه به غیر دقیق بودن بیانات حضرت آیت‌الله صافی، برای طیف یاد شده که دشمنی‌های پی‌در‌پی و جنایات بی‌امان آمریکا و متحدان غربی و عبری و عربی شیطان بزرگ را نه فقط دیده و شنیده بلکه با گوشت و پوست خود لمس کرده و داغ برادران و پدران شهید خود را در سینه داشتند، بیانات ایشان قابل هضم نبود و البته در مورد یا مواردی از نوشته خویش ‌اندازه نگاه نداشتند که دیروز طی یادداشتی خاضعانه از محضر جناب ایشان پوزش طلبیدند.

اما در این میان اقدام دادستان محترم در شکایت از آنها تعجب‌آور و غیر‌قابل توجیه به نظر می‌رسد! به عنوان مثال، چندی قبل رکیک‌ترین ناسزا‌ها به ساحت مقدس یکی از عالمان برجسته و به رحمت خدا رفته حوزه علمیه نثار شده بود ولی نه جامعه محترم روحانیت مبارز به دفاع از آن مرحوم اطلاعیه‌ای داد و نه نیازی به شکایت احساس شد و نه ... خوشبختانه چند دقیقه قبل از پایان یادداشت پیش‌روی، از بیت شریف حضرت آیت‌الله صافی خبر آمد که ایشان از هیچ فرد و نهاد و جریانی گله و شکایتی ندارند.

 

۷- اکنون نوبت به طرح این سؤال می‌رسد که جریان آلوده و هرزه مورد اشاره که نه فقط کمترین ارادتی به مرجعیت ندارد بلکه به شدت با این کانون دشمنی ورزیده و می‌ورزد، چرا و با کدام انگیزه، به صحنه آمده و سنگ دفاع از مرجعیت را به سینه زده و می‌زند؟! پاسخ این پرسش را باید در بند اول یادداشت پیش روی دنبال کرد. جریان سیاسی مورد اشاره و قدرت‌های بیرونی حامی آنها چه در سطح منطقه و چه در داخل کشور با شکست‌های سخت و شکننده‌ای رو‌به‌رو بوده‌اند تا آنجا که غرب آسیا به ویترین شکست‌های پی‌در‌پی آمریکا و اسرائیل تبدیل شده است. در داخل کشور، عمر جریان غربگرا به سر آمده و مدعیان اصلاحات با کارنامه‌ای سراسر فاجعه‌بار و مشکل‌آفرین ناچار به ترک کانون قدرت شده‌اند. قدرت‌های بیرونی و دنباله‌های داخلی آنها در چنین حال و هوایی برای فرار از پاسخگویی به حاشیه‌‌سازی نیاز داشته و دارند و این هدف نا‌مبارک را در طرح فریب تعریف کرده و دنبال می‌کنند.