پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : کوروش احمدی؛ دیپلمات پیشین ایران در سازمان ملل: نام پاکستان امروز بیش از پیش در حال گره خوردن به نام طالبان افغانستان در افکار عمومی مردم این کشور و مردم منطقه و جهان است. سفر رئیس سازمان اطلاعاتی پاکستان به کابل در شرایطی که هنوز دولت طالبان تشکیل نشده و مقامات طالبان که قرار است عهدهدار سیاست خارجی افغانستان باشند، تعیین نشدهاند، بر تردیدها در مورد نقش پاکستان در این کشور افزوده است. گزارشاتی از منابع محلی در مورد مشارکت پاکستان در حمله پهبادی و حملات هوایی علیه پنجشیر و کشته شدن یک ژنرال افغانی و سخنگوی جبهه مقاومت افغانستان و نقش این مقام اطلاعاتی پاکستان در این حملات و نیز در تلاش برای تسهیل تشکیل دولت طالبان منتشر شده است. تظاهرات عمومی در شهرهای مختلف افغانستان و افغانستانیها در شماری از شهرهای جهان از جمله تهران که در آنها ضمن مخالفت با طالبان، شعارهای ضد پاکستانی نیز شنیده شده، بروز خارجی این اعتراضات است. در ایران نیز افکار عمومی به نحو گستردهای اعتراض خود را نسبت به مداخله پاکستان در امور افغانستان در رسانهها و شبکههای اجتماعی بازتاب داده است.
نام پاکستان با گروه طالبان افغانستان همیشه پیوند داشته است. پاکستان متهم است که در همه مراحل، اعم از تشکیل آن، دوره 5 ساله حکومت آن، دوره طالبان به عنوان یک گروه شورشی و اکنون در جریان تلاش طالبان برای تشکیل دولت در افغانستان، همکاری تنگاتنگی با طالبان که یک گروه تروریستی بیرحم است، داشته است. پاکستان تنها در یک دوره کوتاه یعنی چند ماهی بعد از حملات القاعده در 11 سپتامبر و رد درخواست آمریکا از طالبان برای تحویل یا اخراج سران القاعده از افغانستان، همکاری با طالبان را متوقف کرد. البته در آن دوره نیز همه سران طالبان به پاکستان پناه بردند.
در گزارشهای دولتها و پژوهشهای معتبر آکادمیک اتفاق نظر وجود دارد که پاکستان در ایجاد طالبان در اکتبر 1994 نقش محوری داشت. نصیرالله بابر، نظامی سابق و وزیر کشور وقت پاکستان ابای از تفاخر به اینکه تحت فرمان او طالبان ایجاد شد و اشاره به طالبان به عنوان "فرزندان من" نداشت. تلاش بابر برای ایجاد طالبان عمدتا مبنای ژئوپلیتیک داشت. او افغانستان را به عنوان عمق استراتژیک پاکستان در برابر هند و نیز راهی برای دسترسی پاکستان به آسیای میانه میخواست. اجماع وجود دارد که از 1994 به بعد پاکستان بدون هر گونه محدودیتی در همه زمینهها، از جمله تامین مالی عملیات و سازمان و نفرات طالبان، استخدام نفرات طالبان و آموزش آنها، برنامهریزی و هدایت عملیات آنها، تحویل و انتقال سلاح، مهمات و سوخت به طالبان، پشتیبانی لوجستیک و عملیاتی از طالبان و نهایتا ارائه حمایتهای دیپلماتیک به این گروه نقش موثر داشته است. پاکستان همچنین تردیدی در اعزام اتباع پاکستانی برای جنگ در کنار طالبان نداشته است. به گفته احمد رشید که کتابهایش در مورد طالبان اعتبار جهانی دارد، در فاصله 1994 تا 1999، بین 80 تا 100 هزار پاکستانی توسط ارتش پاکستان آموزش دیده و در کنار طالبان جنگیدند. دانشگاهیان معتبر دیگری مانند پیتر تامسن نیز حضور مستقیم افسران و سربازان پاکستانی درکنار طالبان را تایید کرده اند؛ به نحوی که حتی در مقاطعی شمار پاکستانیهای درگیر در جنگ در افغانستان از طالبان افغانی بیشتر بوده است. یک گزارش وزارت خارجه آمریکا در 1998 تایید کرد که بین 20 تا 40 درصد نفرات طالبان اتباع پاکستانی هستند.
عجیبتر اینکه پاکستان همواره مشوق گرایشهای افراطی در طالبان بوده و از افراطیترین جناح طالبان یعنی شبکه حقانی حمایت کرده است. ژنرال مایکل مالن رئیس وقت ستاد مشترک ارتش آمریکا طی گزارشی به سنای آمریکا در ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۱ توضیحاتی در مورد نقش ISI (نهاد اطلاعاتی ارتش پاکستان) در هدایت عملیات شبکه حقانی، از جمله علیه نیروهای آمریکا در افغانستان، ارائه کرد. وی گفت: "حقیقت این است که عملیات شورای کویته طالبان و شبکه حقانی از مبدا پاکستان بدون مشکل انجام میشود. وی گفت سازمانهای افراطی به نیابت از سوی دولت پاکستان در حال حمله به غیرنظامیان، نظامیان افغانی و نظامیان آمریکایی هستند. " این ژنرال آمریکایی تا آنجا پیش رفت که گفت "شبکه حقانی که سالها است که از کمک پاکستان برخوردار است، از بسیاری جهات یک بازوی استراتژیک ISI است. "
سفر رئیس ISI به کابل در شرایط کنونی را باید در پرتو چنین سوابقی که تنها به بخش بسیار کوچکی از سرفصلهای آن اشاره شد، دید. سفر او که به نحوی غیر معمول آشکار و علنی بود، همزمان نوعی تفاخر و به رخ کشیدن نقش پاکستان در افغانستان نیز بشمار رفته است. برخی از مقامات و رسانههای پاکستان گفتند که این سفر برای توسعه تجارت بین دو کشور و رسیدگی به مسائل مرزی انجام شد. بعید است این مقامات و این رسانهها انتظار داشته اند که کسی این گفتهها را و ربط این امور به رئیس ISI را باور کرده باشد.
مداخله کشورها در امور یکدیگر اگر چه با قوانین بینالمللی مغایرت آشکار دارد، اما عملا گاه چنین مداخلاتی انجام میشود. اما اینکه یک کشور بکوشد تا به صورت علنی تمامی یک کشور دیگر و جمعیت 40 میلیونی و بیگناه آنرا با توسل به زور و از طریق ایجاد یک گروه چند ده هزار نفری به گروگان بگیرد و در صدد استفاده ابزاری از آن برای اهداف ژئوپلیتیک خود باشد، شاید در تاریخ روابط بینالملل بیسابقه باشد.
پاکستان اگر تصور میکند که تصرف با واسطه افغانستان میتواند آیندهای یا دوامی داشته باشد، سخت در اشتباه است. بدون شک مردم افغانستان و جمعیت جوان آن کشور که در چند دهه اخیر بالیده اند، به چنین حقارتی تن نخواهند داد و در برابر آن مقاومت خواهند کرد. همچنین، سیاست پاکستان در قبال افغانستان در حکم بیاعتنایی به منافع مشروع دیگر همسایگان افغانستان نیز هست. کشورهای منطقه بویژه ایران خواستار ثبات در افغانستان و عدم صدور بیثباتی از مبداء آن کشور به تمام منطقه هستند. امروز پاکستان در صورتی میتواند در چنین جهتی حرکت کند که دوستان طالب خود را به ایجاد یک دولت همه شمول و احترام به حقوق همه اقوام و حقوق شهروندی همه باشندگان افغانستان تشویق کند و شناسایی دولت طالبان را به تحقق این شرایط مشروط نماید.