صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۲ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۶۲۴۵۵۶
تاریخ انتشار: ۳۲ : ۲۰ - ۰۳ تير ۱۴۰۰
طرز نشستن رئیس سازمان محیط زیست در مقابل بانوان خبرنگاری که از حادثه دیدگان واژگونی اتوبوس بودند، با انتقاد شدید فعالان مدنی در رسانه های اجتماعی روبه‌رو شد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

فرارو: شب گذشته و در پی حادثه دلخراش واژگونی اتوبوس حامل خبرنگاران حوزه محیط زیست، عیسی کلانتری رئیس سازمان محیط زیست برای دلجویی از خبرنگاران به هتل محل اقامت آنها رفت.

در این دیدار زینب رحیمی از خبرنگاران آسیب دیده در حادثه که به شدت متاثر بود و اشک می‌ریخت خطاب به کلانتری انتقاداتی را بیان کرد.

اما طرز نشستن رئیس سازمان محیط زیست در مقابل بانوان خبرنگاری که از حادثه دیدگان واژگونی اتوبوس بودند، با انتقاد شدید فعالان مدنی در رسانه های اجتماعی روبه‌رو شد.

بسیاری این شکل نشستن مقابل آسیب دیده و داغ دیده را «بی ادبانه» و «زشت» دانستند.

کاربری نوشته است: "حقوق های نجومی می‌گیرید که اینگونه بدون حتی ذره ای احترام در مقابل داغ دیدگان بنشینید ولی حتی یک اتوبوس سالم در اختیار خبرنگاران قرار ندهید؟!"

کاربری در این باره نوشته است: «دوسوال، ۱_چرا برای عیسی کلانتری صندلی آوردند نشست باید می‌ایستاد و پاسخگو بود؟ ۲_این چه طرز نشستن یک مسئول در مقابل یک شهروند ،مخاطب وهموطن است نمیگویم زن که برداشت جنسیتی نشود و درست نشستن در مقابل زن و مرد فرقی نمی‌کند.»

کاربر دیگری معتقد است: "بی‌کفایتی، سوءمدیریت، رعایت نکردن اصول اولیه در ایجاد ارتباط، ندانستن آداب گفتگو، بیگانه بودن با لزوم پاسخگویی و شفافیت، تلاش برای توجیه اشتباهات، بی‌ارزش شمردن جان مردم … اینها هیچ‌کدام طبیعی نیست!»

بسیاری این شیوه نشستن معاون رییس جمهور را از منظر "زبان بدن" تحلیل کردند. فردی نوشته است: «زبان بدن گاهی گویاتر از هر سخنی است، طرز نشستن مسئول مملکت که برای تسلی آمده آینه‌ای از نسبت و رابطه حاکم و شهروند است.»

البته فقط طرز نشستن کلانتری بحث‌برانگیز نشده است بلکه اظهارات استاندار آذربایجان غربی درباره اینکه این حوادث طبیعی است نیز واکنش های زیادی به دنبال داشت.

کاربری نوشته است: «صدای آقای استاندار در گوشم است: اتوبوس بدی نبود این حوادث طبیعی است. بغض و درد زینب رحیمی که مقابلش عیسی کلانتری ساکت و راحت لم داده است توی چشمانم چرخ می‌خورد. آمدم اینجا چیزی بگویم نوشته جناب جهانپور را خواندم... گاه می‌گویم فغانی برکشم، باز می‌بینم صدایم کوته است...»