با روی کار آمدن بایدن و چرخش غرب و آمریکا از رویکرد ترامپ نسبت به ایران، دور جدید مذاکرات برجامی در وین آغاز شد. پس از چندین دور مذاکره، منابع خبری از توافق اولیه بین ایران و ۴+۱ خبر میدهند. با توجه به نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری و تاثیر آن بر روند انتخابات با فواد ایزدی عضو هیات علمی دانشگاه تهران و کارشناس ارشد مسائل آمریکا به گفتگو پرداختیم.
باتوجه به مذاکرات جاری در وین و نوع برخورد آمریکایی ها و خوش بینی هایی که در داخل به مذاکرات وجود دارد، ارزیابی شما از این مذاکرات و آخرین وضعیت موجود در وین چیست؟ همچنین در کنار این مسئله، این سوال مطرح می شود که آمریکایی ها در آستانه انتخابات، چه فکری در مورد ایران در سرشان است و چه بحثی را دنبال می کنند؟ آیا قصد دادن امتیاز خاصی به ایران از سوی آمریکا وجود دارد؟
فواد ایزدی: بسم الله الرحمن الرحیم، در ابتدا باید عرض کنم که آمریکایی ها در ارتباط با مذاکرات وین، شفاف صحبت میکنند. حتی به نظرم شفاف تر از تیم مذاکره کننده خودمان. زمانیکه آمریکایی ها از محل مذاکرات به واشنگتن برمیگردند، معمولا آقای راب مالی که مسئول پرونده ایران است، در مصاحبه با خبرنگاران بدون ذکر نام و با عنوان مقام ارشد توضیحاتی در ارتباط با مذاکرات هسته ای را ارائه میدهد.
از این سخنان پیداست که آمریکایی ها در حال حاضر بحثشان در ارتباط با تحریم ها، تعلیق تحریم ها است نه لغو. آقای راب مالی گفته است که ما لغو تحریم هارا قبول نداریم، ما تنها بعضی از تحریم هارا تعلیق میکنیم، آنهم تعلیق تحریم هایی که خودشان (آمریکایی ها) تشخیص میدهند.
بر اساس بند ۲۹ برجام، آمریکا نباید تحریمی انجام دهد که در تجارت بین المللی ایران اخلال ایجاد کند. پس قاعدتا دولت بایدن برای بازگشت به برجام باید همه تحریم های ترامپ را لغو کند. اما آیا قصد انجام این کار را دارند؟ خیر و قاعدتا با این وضعیت مقامات ایرانی نباید در این باره زیاد مثبت صحبت کنند، اما در عمل شاهد آن هستیم که مقامات ما در این زمینه بسیار مثبت صحبت میکنند و باید از اینها پرسید چرا زمانیکه آمریکایی ها نه لغو تحریم ها و نه حتی راستی آزمایی را قبول دارند، درباره مذاکرات به این شکل خوش بینانه صحبت می شود؟ اگر متن سخنان راب مالی را خوانده باشید، میبینید که آمریکایی ها در ابتدا گفته اند که ایرانیها اصلا بحث راستی آزمایی را با ما مطرح نکرده اند و اخیرا هم حتی گفته اند که راستی آزمایی از سوی ایران را قبول ندارند.
در پیشرفت مذاکرات، اگر ملاک مذاکره، سیاست داخلی کشور باشد، مشکلات جدی به همراه خواهد داشت. در حال حاضر دولت با یک ادبیات مثبت در این باره صحبت میکند و جدا از آن، کارهای غیر حرفه ای در این زمینه از سوی دولت صورت میگیرد.
به عنوان مثال، روزنامه ایران تیتر زده است که ۹۵ درصد تحریم ها مشکلاتشان برطرف شده است. در اینجا از واژه «لغو» استفاده نمیشود، زیرا لغو تحریم در کار نیست، حتی از واژه «تعلیق» هم استفاده نمی شود زیرا مشخص می شود که اوضاع کنونی در روند مذاکرات زیاد جالب نیست و به همین خاطر از کلمه ای استفاده می شود که نه راست است و نه دروغ. سوالی که مطرح است این است که چرا اینگونه درصد دادن از تحریم ها خوب نیست؟
زیرا وزن تحریم ها مهم است نه عدد آنها. تاثیر تحریم ها با یکدیگریکسان نیست، به فرض اگر ۹۵ درصد تحریم ها برطرف شود اما در سوی دیگر چند تحریم اصلی که تاثیر گذاری بالایی دارند باقی بماند، انگار نه انگار که اتفاقی افتاده است و این حرفی است که خوده مقامات آمریکایی نیز میگویند. در میان آمریکایی ها نسبت به نوع سیاست اتخاذ شده در قبال ایران اختلاف نظر وجود دارد. عده ای به دولت بایدن اعتراض دارند که شما با برداشتن تحریم ها اهرم فشار خود را از دست میدهید، اما در مقابل مقامات دولت بایدن میگویند که اینگونه نیست و ما تحریم های لازم را نگه میداریم.
همچنین در کنار مذاکرات، بحث تبادل زندانیان در قبال آزاد شدن بخشی از پول های بلوکه شده ایران مطرح است که در این موضوع وضعیت بهتر است و ممکن است در مدت پیش رو این اتفاق رخ دهد.
سوالی که باید به آن پاسخ داد این است که چرا آمریکایی ها این سیاست فعلی را در پیش گرفتند؟ به چه دلیل سیاست ترامپ کنار گذاشته شد؟ با وجود اینکه این مسئله برای آمریکا کسر شان بود و الان شاهد هستیم که آنها در جلسات رسمی۱+۴ حضور ندارند و در یک هتل دیگری اقامت دارند که این مسئله برای وجهه آمریکا در دنیا خوب نیست. خب در اینجا چهار نکته قابل توجه است.
اول اینکه برجام برای آمریکا توافق خوبی بوده و هست. زیرا تنها راه محدود کردن توانمندی های هسته ای ایران برجام است و این اعتقاد دولت بایدن است. البته راه های دیگری هم هست، مانند ترور دانشمندان و خرابکاری در تاسیسات هسته ای توسط رژیم صهیونیستی که میتواند روند توسعه صنعت هسته ای ایران را کاهش دهد، اما نمیتواند آن را متوقف کند. حتی بمباران کردن سایتی شبیه فردو نیز امکان پذیر نمی باشد، اما برای محدود کردن و گرفتن توانمندی های هسته ای ایران در بلند مدت، تنها به چیزی به نام برجام نیاز است و به دلیل اینکه دولت آمریکا نسبت به توانمندی ایران دغدغه دارد، متوجه شده است که گرفتن این اهرم قدرت از ایران، با برجام شدنی است.
دوم اصطلاحی است که مدام تکرار میکنند، آمریکایی ها مدام میگویند ما یک توافق طولانی تر و قوی تر میخواهیم. یعنی آمریکایی ها میگویند یک برنامه هم برای اصلاح خوده برجام دارند. میگویند توافق طولانی تر و قوی تر، خب این به چه معناست؟ طولانی تر یعنی بعضی از محدودیت های ذکر شده در متن برجام باید افزایش پیدا کند.
قوی تر به چه معناست؟ یعنی برجام جدید، جدا از موضوع هسته ای، موضوع صنعت دفاعی و حضور منطقه ای و ... را شامل شود زیرا باور دموکرات ها این است که با فشار حداکثری نمیتوان جمهوری اسلامی را سرنگون کرد، باید اول اهرم های قدرت از ایران گرفته شود و بعد اقدام به سرنگونی کرد.
برجام یک سیستم ریل گذاری است برای مدیریت ایران؛ یعنی آمریکایی ها میگویند شما به برجام برمیگردید و در این مسیری که برای شما تعریف کرده ایم حرکت میکنید و در این میان ممکن است آنها گشایش هایی هم برای ایران ایجاد کنند، اما ایران را تهدید می کنند که اگر شما در موضوع منطقه و یا موشکی فلان امتیاز را ندهید، ما به حالت قبلی بازخواهیم گشت.
حتی بعضی از مقامات سابق آمریکا میگویند که شما باید زمان مشخص کنید و اعلام کنیدکه گشایش ها ایجاد می شود، اما برای مثال در طول مدت یکسال آینده در منطقه یا موضوع صنعت موشکی این اتفاقات و یا تغییرات مورد نظر ما باید رخ داده باشد. در واقع آمریکا برجام دو و سه میخواهد. مُنتها نه به روش ترامپ. شیوه آنها بر خلاف دولت ترامپ که برای انجام مذاکرات پیش شرط هایی مشخص کرده بود، شیوه مذاکره بدون پیش شرط و حتی دادن بعضی از امتیازات است. دموکرات ها به دولت ترامپ انتقاد می کردند که بر خلاف اقدام او در خروج یک طرفه از توافق، ما ایران را تهدید به خروج از برجام میکردیم و امتیاز میگرفتیم، اما شما با این کار نه تنها امتیازی نگرفته اید، بلکه بخشی از امتیازات برجامی را هم از دست دادید.
سوم ایجاد انسجام علیه ایران است زیرا اگر انسجام نباشد موارد اول و دوم دچار چالش می شوند. این حرفی است که یکی از مقامات آمریکا در مصاحبه با روزنامه تایمز اسرائیل گفته بود. این مقام در مصاحبه خود گفته بود که ما نیاز داریم به انسجام سال ۲۰۱۳ بازگردیم تا بتوانیم برجام ۲۰۱۵ را بدست آوریم و این مسئله شامل چین و روسیه هم میباشد. یعنی این دو کشور نیزباید همراه شوند. در حال حاضر این انسجام ازبین رفته است. این انسجام باید بازگردد تا در مذاکرات متنی تهیه شود که آمریکا و اروپا با آن متن موافق باشند و بتوانند با آن روسیه و چین را با خود همراه کنند تا هدفی که به دنبال آن هستند، حاصل شود. مُنتها اگر آنها به روسیه و چین بگویند که بیایید در واشنگتن باهم صحبت کنیم، چین و روس ها این کار را نمیکنند ولی اگر بگویند بیایید در وین، ذیل مذاکرات هسته ای با یکدیگر صحبت کنیم، این مسئله شدنی است.
به عقیده من، چهارمین دلیلی که میتوان برای توضیح اینکه چرا آمریکایی ها این سیاست فعلی را در مقابل ایران در پیش گرفته اند مطرح کرد، بحث انتخابات ایران است. آمریکایی ها به انتخابات ایران نگاه جدی دارند و در این میان ابزار های سیاسی، اقتصادی و اطلاعاتی برای انجام اقدامات خود دارند و میخواهند در روند انتخابات ایران تاثیر گذار باشند. آمریکا میخواهد اشخاصی در انتخابات رای بیاورند که با آنها هماهنگ تر باشند و بیشتر به آنها امتیاز دهند و فراتر از نگاه ریاست جمهور، یک نگاه به بحث رهبری و جانشینی دارند که صحبت درباره این مسئله برای ما سخت است اما برای انها آسان. باور آنها این است که رهبری در هشت سال آینده تغییر خواهد کرد و باتوجه به قدرت و تاثیر قوه مجریه در ایران، اگر افراد حاضر در این مجموعه هماهنگ تر باشند، میتواند در انتخاب رهبری نیز تاثیر گذار باشد. طیف دموکرات ها میگویند که ما "لییرال اینتر نشنالیسم" هستیم، ما جهانگراهای لیبرال هستیم.
این طیف باورشان این است که لیبرالیسم چیز خوبیست و باید در همه جای دنیا فراگیر شود، چرا که با لیبرالیسم تحقق دموکراسی راحت تر است و دموکراسی ها با یکدیگر جنگ نمیکنند (نظریه صلح دموکراتیک) و به دلیل اینکه ما اشخاص صلح طلب و مخالف جنگ هستیم، اگر لیبرالیسم را در همه جا گسترش دهیم دیگر بحث جنگ مطرح نخواهد بود. البته این ادعای آنها در کنار حمایت عملی و تمام قد آمریکا از جنگ ها، حکومت های مستبد و دیکتاتورهای متحدشان در سرتاسر دنیاست. اعتقاد این طیف از دموکرات ها این است که در منطقه خاورمیانه، ظرفیت ایران برای لیبرال شدن بالاست.
در نهایت آمریکایی ها میتوانند با استفاده از فرصت مذاکرات وین و یا تبادل زندانیها و آزاد کردن مقداری از پول های بلوکه شده ایران به میزان ۷ میلیارد دلار، بر انتخابات ایران تاثیر گذار باشند. از سوی دیگر نیز عده ای در داخل خواهند گفت که ما زبان دنیارا بلدیم و توانستیم این گشایش هارا ایجاد کنیم و باید دوباره به قدرت برگردیم تا بتوانیم این روند گشایش را ادامه دهیم. نشانه های این امر را نیز در روزهای اخیر شاهد بودیم که در داخل میگویند سیاست خارجه یک مسئله تخصصی است که فقط ما بلدیم و به نظرم در اینجا، طرف مقابل نیز همراه است و چون در حال حاضر وضعیت واقعی مذاکرات خوب نیست، برای اینکه آمریکایی ها تا قبل از انتخابات بتوانند یک حرکتی انجام داده باشند، این ایده مطرح میشود که به شکل ظاهری، دستیابی به یک موفقیت و توافق را در ظاهر به رسانه ها نشان دهیم، اما در عمل نه تحریمی لغو میشود و نه راستی آزمایی مطرح است.
در حال حاضر برآورد آمریکایی ها این است که یک رئیس جمهور اصولگرا در راس ریاست جمهوری ایران قرار خواهد گرفت، سوالی که مطرح می شود این است که در صورت تحقق ریاست جمهوری یک شخص انقلابی، آمریکایی ها چه در طرحی در برخورد با این وضعیت اندیشیده اند؟
به عقیده من در این مدت زمان مانده به انتخابات، آمریکایی ها از تمام ابزار های ممکن استفاده خواهند کرد تا مجموعه افرادی که راحت تر امتیاز میدهند در راس قدرت باقی بمانند، چون رای آوردن طیف دیگری شبیه به اصواگراها در ایران مورد پسند آمریکایی ها نیست، زیرا این طیف نسبت به مجموعه فعلی در قدرت، حرف شنوی بیشتری از رهبری دارند.
مصداق آن ممکن است آزادی ۷میلیارد دلار از دارایی های ایران در هفته های آینده به عنوان فرایند تبادل زندانی ها باشد و شما دیده اید که بعضی از مقامات وزارت خارجه، مباحث مربوط به انتخابات داخلی ایران را در سفر های خارجی مطرح میکنند یا ممکن است یک توافق ظاهری و نمایشی را ایجاد کنند که به خصوص در ایام نزدیک شدن به انتخابات میتواند موثر باشد.
یک جریانی در ایران است که این ذهنیت را دارد که میتوان مشکلات با آمریکا را حل کرد و در دولت آقای هاشمی، خاتمی، روحانی و اواخر دولت احمدی نژاد سعی خود را در انجام این کار کرده است و نظر این جریان این است که این تیپ افرادی که الان در قدرت هستند، در قدرت بمانند و آمریکا نیز به این مسئله کمک خواهد کرد و ابزار هایی هم دارند که اگر جا داشته باشد استفاده می کنند مانند بحث تبادل زندانیها.
اگر هم افراد مورد انتظار آمریکا روی کار نیامدند و یک جریان اصولگرایی مانند دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد حاکم شد، اتفاق خاصی قرار نیست رخ دهد و آمریکا مدیریت خود را در برخورد با چنین دولتی نیز خواهد داشت، آمریکایی ها براوردشان این است که وضعیت سخت تر خواهد شد، اما در نهایت مشکلی نیست.
آیا ممکن است با احتمال رای آوردن یک شخص اصولگرا و حاکم شدن جریان انقلابی، در طرف مقابل یک جنگ روانی مبنی بر این مسئله صورت بگیرد که در صورت به بن بست خوردن مذاکرات، جنگ صورت خواهد گرفت؟
آمریکایی ها میخواهند جریان مورد نظرشان رای بیاورد و در این جهت ابزار تبلیغاتی مورد نیاز را هم دارد و ممکن است یک روزنامه ای هم این مسئله را منتشر کند و بگوید در صورت روی کار آمدن یک دولت تندرو در ایران و به بن بست خوردن مذاکرات، ما یک قدم به جنگ نزدیک خواهیم شد.
این ابزار تبلیغاتی است که آنها استفاده میکنند و با رسانه های داخلی در ایران نیزیک پاس کاری در این رابطه صورت میدهند که این چیز جدیدی نیست و قبلا هم تجربه شده است. چه از بیرون به داخل و چه از داخل به بیرون.
اینکه ما بگوییم اگر یک دولت منتسب به جریان انقلابی در ایران روی کار بیاید، دیگر در پی برجام پلاس و برجام های دیگر نخواهد بود، چقدر میتواند درست باشد؟ چرا که ما در دوران دولت فعلی نیز شاهد بودیم که ساز و کار لازم برای شکل گیری برجام پلاس نیز نتوانست شکل بگیرد.
اینکه ما بگوییم اگر یک شخص اصواگرا رئیس جمهور شود دیگر دنبال برجام یک و دو نخواهد رفت، من مطمئن نیستم اینگونه باشم. امیدوارم که اینگونه باشد ولی اطمینان ندارم. درحال حاضر در میان جریان اصولگرایی افرادی هستند که ظرفیت تا برجام ۱۰ راهم دارند.
به هر حال آمریکایی ها در ذهن خود مسیری را برای ایران مشخص کردند و برای رسیدن به این مسیر ابزار های مختلفی نیز طراحی کرده اند. در اینجا هوشمندی طرف ایرانی مهم است که این طراحی و ابزار طرف مقابل را تشخیص دهد و برای خود یک طرح دفاعی و هجومی ترسیم کند که این مسئله را در مذاکرات برجام ندیدیم. حتی افراد درگیر در برجام نیزیک خوش بینی بالایی به بقاء برجام داشتند و باور نداشتند که آمریکا بعد از اوباما ممکن است از برجام خارج شود. تصورشان این بود که حساب و کتاب دنیا بیشتر از این حرفا است و در واقع آنها دچار یک اشتباه تحلیلی شدند که در نهایت کشور ضررش را هم دید. طراحی ما در مقابل طراحی دشمن اشتباه بود. حالا اینکه بگوییم فقط اصلاح طلبان چنین طراحی اشتباهی میکنند؟ خیر، ممکن است اصولگرایان نیز دچار چنین طراحی اشتباهی شوند
مسئله ای که هست، این است که سرنوشت برجام باید در دولت آینده مشخص شود، در دولت آینده بحث برجام چگونه خواهد بود؟
اگر افراد پیگیر برجام در قدرت بمانند، به این مسیری که برایشان طراحی شده است، یعنی برجام با تفسیر آمریکایی ها بازمیگردند و سپس سراغ بحث های منطقه ای و موشکی خواهند رفت. به چه دلیل؟ چون این تیپ افراد باور زیادی به سیاست منطقه ای کشور ندارند و بعضی از آنها این سیاست کشور را "سیاست تپه ای" مینامند، یعنی میگویندیه عده در بیابان میروند این تپه را میگیرند، آن تپه را میگیرند که چه.
اما در طیف اصولگرا شما جریان های متعددی دارید. به عنوان مثال آقای عراقچی از افراد تیم مذاکره کننده، در سال ۹۲ از سوی یکی از چهره های اصولگرایی حاضر در انتخابات، پیشنهاد وزارت امور خارجه را دریافت کرده بود. اینکه وزیر امور خارجه در یک دولت اصولگرا چه کسی باشد اهمیت دارد. در کشور ما یک غربگرایی وجود دارد که یک معضل جناحی نیست، بلکه یک معضل فکری و فرهنگی است که از دویصت و سیصد سال پیش شکل گرفته است.
برای مثال چینی ها دنبال یو آن دیجیتالی هستند و قصد دارند یک سیستم موازی ارتباطات مالی در جهان ایجاد شود، آنهم با استفاده از یو آن و سرمایه گذاری زیادی نیز در این زمینه انجام داده اند که این مسئله یو آن مجازی نیز به درد ما میخورد.
تقریبا در سی سال گذشته الویت سیاست خارجه ایجاد ارتباط با غرب بوده است که تابه الان شکست خورده است و جواب نداده است، پس بهتر است یک راه جایگزین به جای ارتباط با غرب در نظر گرفته شود در واقع مشکل میان ایران و آمریکا با این شرایط فعلی، هیچوقت بهبود نخواهد داشت. جایگزین آن همکاری با کشور های همسایه و شرق است. ایران باید دنبال طراحی روش های دور زدن وضعیت موجود برود.
در حال حاضر دولت معتقد است که سازمان دور زدن تحریم ها دیگر کهنه شده و نمیتوان با آن مسیر ادامه داد.
این خود دولت بود که بخاطره ذوق زدگی، تمام مسیر هارا بهم زد، یعنی در وجود بخش عمده ای از مشکلات، خودشان مقصر هستند. دولت مسیر های دور زدن تحریم را که طول کشیده بود تا به بلوغ برسد، خراب کرد و الان شما باید از صفر شروع به طراحی کنید، چرا؟ چون مسیر های جایگزین به کار نمی آید. روش های خنثی سازی تحریم و بی اثر کردن تحریم باید دنبال شود که یکی از روش های آن، دور زدن تحریم است.
با توجه به وقایع اخیر در رابطه میان اسرائیل و دولت بایدن، آیا واقعا برجام باعث اختلاف میان رژیم صهیونیستی و آمریکا شده است؟ آیا اقدامات اسرائیل بر علیه ایران، با همکاری آمریکا است یا به صورت مستقل صورت میگیرد؟
اتفاقاتی که در آمریکا بر علیه اسرائیل رخ میدهد بی سابقه است
در آمریکا درباره سیاست اتخاذ شده در مقابل ایران اختلاف است. دو گروه اصلی هستند، یک گروه بخشی از لابی های اسرائیلی است که افرادی شبیه نتانیاهو بر آن تاثیر دارند و اکثریت کنگره آمریکا در این گروه هستند. این گروه معتقد هستند سیاست آمریکا در مقابل ایران باید سیاست فشار حداکثری باشد و هروقت مذاکره ای باشد این گروه مخالفت میکنند و با کوچک ترین گشایش ها برای ایران مخالف هستند.
گروه دیگر میگویند که این روش در چهل سال گذشته عملی نبوده است، گرچه این گروه هم دنبال سرنگونی ایران هستند، اما در ابتدا با روش محدود کردن ایران و گرفتن اهرم های قدرت و سپس سرنگون کردن حکومت ایران. اینها دشمنان هوشمند تری هستند و نباید فکر کنیم اینها از گروه اول بهتر هستند. هر دو گروه یک هدف را دنبال میکنند، اما تاکتیک متفاوتی دارند. باید بدانید که اکثر افراد آمریکایی حاضر در مذاکرات یهودی و صهیونیست هستند.
در حال حاضر رابطه اسرائیل و آمریکا یک رابطه همکاری کامل است و آمریکایی ها و غربی ها در مذاکرات ژست این مسئله را دارند که شما یا امتیازاتی را که ما میخواهیم میدهید و یا اینکه اسرائیلی هارا میفرستیم تا چیز هایی را که ندادید منفجر کنند که البته اتفاقاتی که در فلسطین افتاد به نفع مذاکرات تمام شد، زیرا آنها میگفتند اسرائیل می آید و کارش را انجام میدهد و هزینه ای هم نمیدهد، اما با این جنگ اخیر مشخص شد که اسرائیل هزینه خواهد داد و هزینه آن هم کم نیست. در جریان این جنگ فقط سازمان ملل سه مرتبه قصد صادر کردن بیانیه برقراری آتش بس را داشت، آنهم بدون اینکه اسرائیل مورد توبیخ واقع شود.
در حمایت آمریکا از اسرائیل هیج شکی نیست اما بین بایدن و نتانیاهو اختلاف نظر نسبت به نحوه برخورد با ایران وجود دارد و درست هم نخواهد شد، اما این به بدین معنی نیست که آمریکا دیگر به اسرائیل سرویس نخواهد داد و از ظرفیت اسرائیل برای ضربه زدن به ایران استفاده نخواهد کرد.
در حال حاضر اتفاقی در آمریکا در جریان است و آن این است که برای اولین بار چهار یا پنج نماینده کنکره آمریکا به صراحت از اسرائیل انتقاد می کنند. عده بیشتری در داخل کنکره انتقاد دارند، اما فعلا به دلیل احتیاط بیان نمی کنند. این مسئله را ما در آمریکا قبلا نداشتیم. در حال حاضر در آمریکا نسل دوم و سوم اعراب و مسلمانانی هستند که مانند پدران مهاجرشان، افراد محتاطی نیستند و تظاهرات گسترده در آمریکا که بر علیه رژیم صهیونیستی صورت گرفت، توسط این اشخاص مدیریت شد و یا کمپین های فعال ضد اسرائیلی در آمریکا که توسط این افراد مدیریت می شود.
یک نگاه ضد اسرائیلی در آمریکا در حال رشد است و جریان چپ حزب دموکرات در حال متاثر شدن از این گفتمان است و نتیجه آن این است که این حزب چپ دموکرات در حال فشار بر روی بایدن صهیونیست است، فشاری که قبلا نبوده است. قبلا اعتراض نسبت به سیاست آمریکا بود، اما درونی نبود.
این مسئله به تدریج منجر خواهد شد که آمریکا میزان دفاع خود از اسرائیل را کاهش دهد. ممکن است در دولت بایدن این اتفاق رخ ندهد، اما به تدریج اتفاق خواهد افتاد و زمانیکه دفاع از اسرائیل کم شود، اتفاق خوبی خواهد افتاد، زیرا تا این زمان در عقبه اسرائیل، حمابت آمریکا بوده است اما در آن موقع اسرائیل مجبور است که احتیاط بیشتری انجام دهد و ضعیف تر خواهد شد، تحقق این مسئله تدریجی است و یک شبه اتفاق نخواهد افتاد، از این رو براورده ۲۵ ساله از نابودی اسرائیل به دلایل متعدد یک براورده صحیح است.
اگر یک دولت انقلابی بر سر کار بیاید، چقدر احتمال دارد که وارد فضای برجام های دو و سه شود؟
قاعدتا نباید وارد این فضا شوند اما بستگی به افرادی دارد که بر سرکار قرار خواهند گرفت. ما امید داریم که اگر دولت انقلابی روی کار بیاید، ادبیات عبور از غرب را استفاده کنند، یعنی بگویند اولویت ما دیگر حل مسئله با آمریکا نیست و سی سال است که از این امر نتیجه نگرفته ایم. امید داریم دولت اصولگرایی اگر بر سر کار آمد، در بحث برجام لغو تحریم ها و راستی آزمایی را پیگیری کند و کشور را معطل توافق های نیم بند نگذارد، چرا که توافقات نیم بند در دراز مدت بیشتر به کشور ضریه خواهد زد. سبک دموکرات ها این است که یک چیز کمی به شما میدهند و چند برابر آن را از شما پس میگیرند.
این براورد دولت است که کشور در چهار سال اخیر ۲۵۰ میلیارد دلار کشور خسارت دیده است، حالا ذیل برجام ما چقدر منفعت کردیم؟ مشخص نیست و هرکس یک ملبغی را ذکر کرد. یعنی بعد از برجام اینها در عمل و به روش های متعدد، چند برابر به ما ضربه زدند. در حال حاضر فروش نفت ما کمتر از قبل از دوران برجام است و از سوی دیگر تحریم های ما نسبت به قبل از دوران برجام بیشتر است و از سوی دیگر، سالها است که کشور معطل برجام بوده است. کشور را نباید معطل نتیجه مذاکرات نگه داشت.
نامزد اصولگرا باید نسبت به معطل ماندن ظرفیت داخلی کشور اعتراض کند نه نسبت به مذاکرات. بعد از این مسئله باید راه های جایگزین دنبال شود، یعنی سالها مذاکرات صورت گرفته است اما نتیجه مطلوبی حاصل نشده است، پس باید ظرفیت های داخلی افزایش پیدا کند و همکاری با همسایگان و کشورهایی که قصد دارند با ایران همکاری کنند مورد توجه قرار بگیرد. باید به کشورهای دیگر توجه شود. این سیاست خارجی صحیح است.
چرا مدام ما مورد تحریم قرار میگیرم؟ چون اثر آن جواب میدهد و کشور را شرطی میکند و نخبگان کشور را درگیر خود میکند. شک نکنید تندرو ترین افراد در آمریکا اگر متوجه شوند که تحریم کردن، شما را در آن زمینه قوی تر میکند و مشکلتان را رفع میکند، دیگر شمارا تحریم نمی کنند.
آیا دولت انقلابی می تواند از برجام عبور کند؟
الان نه، باید زمانیکه ترامپ از برجام خارج شد ما هم اعلام میکردیم در صورت خروج شما، ایران هم از برجام خارج خواهد شد، اما الان جای این اقدام نیست و به نفع ایران هم نیست.
بعضی ها معتقد هستند که رئیس جمهور آمریکا به تنهایی توانایی لغو تحریم هارا ندارد و مسیر لغو تحریم ها از مسیر کنگره عبور کند، سوال این است که ما قانون کنگره را باید چکار کنیم؟ آیا فرمان اجراییقابلیت لغو تحریم های کنگره را دارد؟
این مسئله در واقع به خود آنها مربوط می شود و مربوط به مسئله داخلی آنهاست و مشکل ما نیست، این دقیقا همان حرفی است که خودشان برای ما استفاده میکنن، یعنی وقتی در مذاکرات ما میگوییم که مجلس ما فلان مصوبه را تصویب کرده است، آنها میگویند این مشکل خودتان است.
مواضع روسیه و چین در مذاکرات وین را چگونه ارزیابی میکند؟
روسیه و چین مانند دیگر کشور ها دنبال منافع خود هستند. آنها بحث میکنند که چه چیزی به نفع کشور است و همان را دنبال می کنند. مثلا چین منافعی دارد که گاهی اوقات با منافع ما همسو می شود که این به نفع ما است. دلیل اینکه میگویم باید نگاه به شرق افزایش یابد این است که در تجربه چهل سال اخیر نشان داده شده است که منافع ما با کشورهای شرق، بیشتر بر روی هم می افتد تا کشور های غربی. نزدیک به چهل سال است که سعی میکنیم با کشور های غربی کار کنیم اما تا الان نتوانسته ایم. باید از نظر فکری و ذهنی خودمان را از نگاه به غرب رها کنیم.
روسیه و چین سابقه همسو شدن با طرف مقابل را در گذشته داشته اند، هنر دیپلماسی ما باید این باشد که جلوی تکرار این اتفاق را بگیرد ولی این هنر وجود ندارد، یعنی وقتی ما دورهم میشینیم، به وزیر خارجه روسیه بد و بیراه میگوییم. با این وضعیت چرا باید انتظار داشته باشیم که روس ها به ما اعتماد کنند؟ آنها خواهند گفت که ایرانی ها به سرداران خود رحم نمی کنند، آنوقت به روسیه رحم کنند؟
آیا سیاست امنیتی دولت بایدن در منطقه در قبال ایران، بعد از انتخابات ریاست جمهوری دچار تغییر خواهد شد؟
طرفداران حضور نظامی آمریکا در این منطقه زیاد نیستند. خیلی ها معتقدند که در ۲۰ سال گذشته، جنگ عراق و افغانستان به آمریکا بسیار ضربه زده است که بسیاری از دموکرات ها و بعضی از جمهوری خواهان به این مسئله باور دارند. دلیل بی رغبتی آمریکا به حضور این است که تماما از این حضور نظامی ضرر نصیبشان شده است و در عوض هم منفعتی نداشته است. اما برای کاهش حضور نظامی باید یک راه آبرومندانه پیدا کنند که هنوز نتوانسته اند راهی پیدا کنند. از سوی دیگر لابی های اسرائیلی علاقمند به حضور آمریکایی ها هستند، به این دلیل که اگر آمریکایی ها از منطقه بروند، عقبه حمایتی اسرائیل ضعیف می شود و آنها از این مسئله خوششان نمی آید.
میتوان گفت از سوی دولت بایدن، علاقه واقعی برای حضور نیست و از سوی دیگر راه حل برون رفت نیز با توجه به فشار های موجود، در درسترس نیست. روند خروج نظامی آمریکا الان هم کمتر می شود، چرا که اینها انتقادشان به ترامپ این بود که تو در حال رها کردن همه چیز و خروج سریع هستی. درحال حاضر با اینکه آمریکاییها گفته اند میخواهیم از افغانستان خارج شویم، ولی چند ماه دیگر حضورشان را تمدید کرده اند.