یکم: موضوع انتصاب مجدد آیت الله هاشمی
رفسنجانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام با حکم رهبر معظم انقلاب، پاره ای گروه
ها و جریان های نوظهور را بشدت غافلگیر و آسیمه سر کرده است، تا آنجا که
از سر شتابزدگی و دلواپسی، گاه موضعگیری های نا پخته و خارج از چارچوبی را
اظهار کرده اند. برخی از همین نوفعالان (که تا پیش از ظهور دولت فعلی، نامی
از انها نبود و شاید حضور در شرایطی چنین را در خواب رویای خود هم نمی
دیدند) به طعن و طمع گفته اند
"مقام معظم رهبری فرصت های زیای برای جبران
در اختیار ایشان گذاشتند اما پیداست که ایشان کمتر به سمت جبران اشتباهاتش
پیش رفته است" اما این نکته را نادیده گرفته اند که انتصاب مجدد او، حاوی
چه پیغام و پیامیست و چه کسانی را مخاطب قرار داده است. این همه نگرانی از
همین جا برمی خیزد که سنگینی این آزمون با انتصاب مجدد او، برای این دسته
از گروه های سیاسی دو چندان نشود و طمع خام تمامت طلبی افزون خواهان جدید
بر آب نیفتد. این انتصاب، البته "نقدهای تخریبگرانهای را از پیشینه هاشمی
موجب شد و چون پیشینه او به پیشینه
انقلاب گره خورده ، در این ویرانگری بسیاری از بن پارهها و شالودههای
انقلاب نیز آماج قرار گرفت"
جالب این است که گروه ها و عناصر
نگران، همان هایی هستند که همواره به خاطر حوادث پس از انتخابات 88، پیش
بینی شیرین "اخراج آیت الله هاشمی از حاکمیت" را مطرح می کردند و در این مسیر، تردیدی
به خود راه نمی دادند که "هاشمی به زودی با مجمع خداحافظی می کند" ؛ اینان
طی چند سال اخیر کوشیده اند با اتهامات و بهانه های متنوع و افکندن توپ همه
تقصیرها و قصورها به زمین حریف، همه جانبه تصویر هاشمی در اذهان عمومی،
تیره کنند و با دامن زدن به اتهامات، استفاده
ابزاری از مشکلات خود ساخته و مجال دادن غیرواقعی آن در پاره ای مطبوعات،
سهمی از مشروعیت و مقبولیت مردمی را برای خود دست و پا کنند.
این
گروه ها که از بد حادثه، خود در این سالها بخش هایی جدی از حاکمیت را در
اختیار گرفته اند، همواره با شعله ورتر کردن آشوب های ذهن جمعی و تیره کردن
فضای سیاسی، راه را بر نقد خود بسته اند و حیات و دوام خود را مدیون این
اغتشاش هایی هستند که در اذهان عمومی می افکنند و بر فریفتن آنها، کار
داوری درباره کارنامه نه هرگز کامیاب خویش را دشوار می کنند.
دوم:
به تازگی، آقای جوانفکر روزنامه نگار و مدیر نوپا - که گویی در دولت دهم،
جا پای همسر سخنگوی تندمزاج دولت نهم گذاشته - در
اظهارنظری موهن، هاشمی را به دلیل "سن بالا" ، با بازنشستگی فراخوانده است!
وی
در اظهارنظری توهین آمیز خود
گفته که "
فکر
میکنم که نگه داشتن افراد مسن در نظام حکومتی ظلم به آنها و خانواده هایشان
نیز هست. آن ها حق دارند استراحت کنند و به شکل مناسبی تجربیاتشان را به
دیگران عرضه کنند" و حتماً جناب جوانفکر دست بردار نیستند، مگر این که هاشمی نیز به سلک این نوکیسه گان سیاسی درآید و
سلوک خود را با آنان همساز کند!
جوانفکر در این اظهارنظر مغلطه
آمیز، تلویحاً تاریخ مصرف هاشمی را پایان یافته وانموده و در بن و بنیاد به
طریقی شطینت آمیز و گستاخانه، تعیین تکلیف می کند و حکم اخیر رهبر معظم انقلاب در ابقای او را بی فایده می خواند. این اقدام صرف نظر از آن که مملو از توهین و زشتی است، کشیدن
رقم مغلطه ای بر دفتر سیاست و گشودن باب شطح و طامات به پنداره همراهی
افکار عمومی با آنان است.
سوم:
جوانفکر
به گونه ای در مورد رییس مجمع تشخیص صحبت می کند که گویی آیت الله هاشمی
مانند جوانفکر، سوابق و فعالیت هایش پیش و پس از انقلاب ایشان، بر مردم ناشناخته است؛ آیت الله هاشمی رفسنجانی بر خلاف بسیاری از کسانی که امروزه به او
جور و جفا می کنند، نامی بی پشتوانه نیست، تدبیری هوشمندانه و خردی پویاست
که توانسته است در هر دوره، مقتضیات آن دوره را به ژرفی درک و دریافت کند و
به شیوه اصلاح گری خود را متناسب با آن الزامات به سامان رساند و این
نقطه، به درستی دلیل نگرانی این عناصر نوآمده است.
جوانفکر که اوج
سوابق مدیریتی اش (پیش از دولت نهم) ریاست دفتر خبرگزاری ایرنا در یاسوج و آبادان است و "حضور در
یک برنامه رادیویی در دفاع از صدور فتوی قتل سلمان رشدی" را همواره به عنوان یک رزومه ی سنگین بازگو می کند ، ظاهراً تصور
می کند هاشمی مانند او، آوازه خویش را مدیون عرصه خالی از حریفان دارد، حال
آنکه نمی داند (یا نمی خواهد بداند) اگر نام و آوازه و مقبولیتی برای او
هست، به قدرت برنامه ریزی و مهندسی اجتماعی و توان و تجربه سالیان او در
پیش از انقلاب اسلامی و دوران مبارزه تا پس از انقلاب نیز مدیریت دفاع
درخشان ملت ایران در مقابل قدرت های جهانی و سرانجام، اقتدار و مدیریت قابل
ستایش او در دوره سازندگی تکیه داده است. نه آن که مهندسی اجتماعی او و
کارکرد هر دوره او خالی از خلل و ایراد است اما نقطه های درخشان و مثبت
شخصیت و مدیریت بازنگری شده توسط خود در تجربه ای بیست ساله، از او چهره ای
ملی و فراجناحی ساخته است که هرگز نمی تواند توانمند و تأثیر گذار نباشد .
مدیر نوپای خبرگزاری ایرنا که طنازانه دل نگران خانواده ی اقای هاشمی و خواستار "استراحت" ایشان شده ، نیک می داند که قیاس "هاشمی سالخورده" و حتی بازنشسته اش با یک جماعت "جوان فکر" ، از جنس "مع الفارغ" است و فاصله ای به سال نوری...
جناب
جوانفکر اگر آشکارا معترف نباشند، حتماً در خفا تصدیق می فرمایند که آرمان های محترم دولت قبلی و
فعلی به هر معنا و مبنا که در نظر آید، در بطن خود وامدار کسانی چون هاشمی
است. اندیشه هایی که امروز پاره ای نوآمدگان به وجود آن می بالند، از آن
چشمه جوشیده و مگر می توان شکل گیری ذهنیت نسل جدید انقلاب را فارغ از
فعالیت پردامنه عناصری چون او تاویل کرد؟ و مگر می توان ظهور امر مبارکی
چون "دوم خرداد " و "سازندگی"
(در دولت فعلی) را بدون زمینه سازی و سمت دهی او تصور کرد؟
به
یقین، حضور مجدد آیت الله هاشمی در دوره جدید مجمع، تولد تازه و نقادی شده او در تاریخ
انقلاب قلمداد خواهد شد و راه بر نوکیسه گان شتابزده، سخت ناهموار خواهد
شد.
چهارم:نکته ی آخر آنکه گویی تندی و اهانت و نامرتبط گویی های برخی
نورسیدگان در دوره ی فعلی، راه ماندگاری و پیشرفت های متنوع نیز شده، و
الا هر ناظر منصف سیاسی می داند که حضور اخیر احمدی نژاد در مجمع و
اظهارات تشکرآمیز هاشمی از وی در جلسه اخیر مجمع؛ می تواند نقطه ی
عطفی باشد و شاید خطی بر پایان درگیری های دولت و مجمع؛ اما گویی برخی نان شان
در دعوا با هاشمی است!
توضیح: چند سال پیش طی یادداشتی با عنوان
"
اراذل سیاست" در بخشی از نقد اظهارات موهن فاطمه رجبی در مورد آیت الله هاشمی، توضیحاتی در مورد "موضع خود در قبال سیاست های ایشان" داده بودم که بد نیست مجدداً دراینجا بازگو کنم :
نگارنده خود بخشی از سیاست های آقای هاشمی را قابل نقد می کند.
چرا که
هیچ تاریخی تا آنجا که تاریخ بشری است مقدس نیست، آدمیان همه تر دامن و خطا
آلودهاند و "جایی که برق عصمت بر آدم صفی زد/ ما را چگونه زبید دعوی بی
گناهی".... بر این اساس هر تاریخی نقدپذیر است، تا نقد نشود، در مرداب
سکون خود راکد میماند و گندیده میشود. نقد شدن، نشانه زنده بودن است.
پدیدهای که نقد نشود دیگر از فعالیت و نفوذ بازمانده است، اما آن گاه که
حرمت و ادب در برخورد با بزرگان و حتی خطا کنندگان زیر چکمههای تحجر له
شود و از دایره نقد فراتر رفته و نفی را در بر گیرد، دفاع از شخصیت این
بزرگان، وظیفه هر فرد با هر تفکر سیاسی است. * مصطفی فقیهی
مدیرمسئول
سیاست این مرد را فقط در یکی از نامه هایش به صدام ببینید، اگر دوست و دشمن ایرادی بر آن داشتند، قطعا امروز آن را علم می کردند. نخبه کشی در جامعه ما ریشه در عوام زدگیمان دارد و این تازگی ندارد.
حضرتعالی اگر فکر پخته ای داشتی از تاریخ دور و نزدیک عبرت میگرفتی.
خانواده شاه فراری را ببین . نیم پهلوی ها از ترس ایرانی و ایرانیانی که در همه گیتی حضور دارند ، نود درصد دارائی به یغما برده را خرج محافظین خویش میکنند.
این نیز بگذرد ... اما بدان ملت از سر تقصیر کسانی که از آنان زخم خورده باشنذ هرگز نخواهند گذشت .
اسماء الهي و نامهاي ائمه معصومين معمولا در روزنامه ها هر روز نوشته ميشوند و شما با اين كارتان بدون اينكه متوجه بشي گناه ميكني
پس با هيچ روزنامه اي شيشه پاك نكن.
آقای جوانفکر بهتر نیست در کلاس اخلاق شرکت کنند واخلاق بیاموزند؟؟؟؟؟؟؟؟
آقای جوانفکر باپدر وجدشون هم اینگونه سخن میگند؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آقای جوانفکر ،درفرهنگ لغات شخصی شما تربیت یعنی چی؟ادب ونزاکت یعنی چی؟ووو..................
سلام برخاتمی چهره محبوب سالها وبلکه تاریخ
در این وانفسای بی تقوایی نقدها خصوصا به سیاستمدار عاشق ایران و اسلام واقعا کار شایسته ای کردید هرچند کمی دیر اما باز هم سپاس فراوان که کشور سازندگیش را مدیون این بزرگمرد است هر چند بقول شما حتی ایشان هم باید نقد شود
اما ذکر یک مطلب را ضروری دیدم این که بزرگان وریش سفیدان کار را به میانسالان بسپارند واقعا لازم است
و چه لزومی دارد حتی شده با ویلچر بر سر کار بمانند؟
به قول امام تا هاشمی زنده است انقلاب زنده است
--- اول با نوشتن دوران هاشمی و اصلاح طلبان تمام شده به علاقه یک ملت توهین میکنی ..
--- سپس آنرا با « به فکر آبادانی ایران باشید »مخلوط میکنی که چه بشود؟
افکار مهمند .
ملت هاشمی را دوست دارند همانگونه که امام(ره) را گرامی میداشتند امثال شما چرا نمی خواهید متوجه شوید؟
هر که گدایی بکند عار نیست!!!!
شغالان درآن كنند پادشهي
بهتر آن است که اسباب بزرگی فراهم بکنی جناب جوانفکر!
به گمانم سروده ی مردم رو هم خراب کردم رفت پی کارش
مطلب کیهان امروز تقذیم به شما:
راديو فردا: طرح
ايجاد شكاف در حاكميت ايران شكست خورد(خبر ويژه)
ارگان فارسي زبان
سازمان سيا با بيان اينكه «محاسبات هاشمي رفسنجاني در زمينه طرح رابطه
با آمريكا كلا اشتباه از آب درآمد»، تصريح كرد: هدف از افزايش تحريم ها،
ايجاد شكاف در حاكميت ايران بود اما اين هدف عملي نشد.
وب سايت راديو
فردا در تحليلي خاطرنشان كرد: هاشمي رفسنجاني در نوبت اخير تمايل به
رابطه با آمريكا را علني كرد ولي محكوم كردن اظهارات وي از سوي جامعه
روحانيت تهران و جمعيت موتلفه اسلامي نشان داد كه هاشمي تا چه ميزان
پايگاهش در جناح راست پيشين و اصولگرايان كنوني را از دست داده است.
همچنين در هيچ بخشي از بلوك قدرت اعم از سياسي، نظامي، روحاني و امنيتي
موقعيتي ندارد. او با اظهارات خود نشان داد از دهه 60 در انديشه برقراري
رابطه با آمريكا بوده است.
اين وب سايت مي افزايد: هاشمي با اظهاراتش
درباره رابطه با آمريكا متهم شد كه در آستانه مذاكرات با 1+5 به اقتدار
نمايندگان ايران ضربه زده است. اما خارج از اين مجادلات، فشار خارجي يك
فرصت براي نيروهاي منتقد سياست هاي نظام است تا آن را زير سؤال ببرند و
بدين ترتيب خود را بركشند. يكي از اهداف افزايش تحريم ها ايجاد گسست در
داخل حكومت و تقسيم نيروها به موافقان و تجديدنظرطلبان است. به نظر مي
رسد هاشمي در نزديكي مذاكرات خواسته است از اين كارت استفاده
كند.
راديو فردا ادامه مي دهد: اعتراضاتي كه به هاشمي شد، موقعيتي است
كه نوع نگاه نيروهاي اصلي حكومت به رابطه با آمريكا را بازگو مي كند. اين
مواضع بر اين حقيقت انگشت مي گذارد كه حل بحران هسته اي و يا جلوگيري از
رسيدن آن به نقطه جوش به معناي عادي شدن روابط ايران و آمريكا نيست.
اين
تحليل خاطرنشان مي كند: در كل محاسبات هاشمي رفسنجاني اشتباه از كار
درآمد. حركت وي نه تنها توانست زمينه تنش زدايي با آمريكا را مساعد كند
بلكه باعث تقويت گفتمان ضد آمريكايي در حكومت شد. همچنين عقب نشيني وي
كه فاش سازي نامه به آيت الله خميني را صرفا بيان يك خاطره دانست نه
ارائه يك سياست، نيز موقعيت سست اش در حاكميت را نمايان ساخت كه ديگر در
اردوگاه اصولگرايان محلي از اعراب ندارد. اين اتفاق در مجموع به زيان
هاشمي تمام شد چون در حال حاضر نه نيروهاي اپوزيسيون در موضع قدرتمندي
هستند تا از اين موضع گيري استفاده كنند و نه اساسا آنها جايگاهي براي
هاشمي رفسنجاني قائل هستند. يكپارچگي اصولگرايان در محكوميت موضع
هاشمي در زمينه رابطه با آمريكا پرده از ناكارايي سياست «وسط ايستادن»
هاشمي را برمي دارد. او ديگر چكش تعادل نيست.
در ضمن كيهان فعلا يكي از معتبرترين مراجع خبري براي خيلي ها تو ايرانه