صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۶۰۹۰۹۴
تاریخ انتشار: ۰۶ : ۲۱ - ۰۳ فروردين ۱۴۰۰
حسین کیانی نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر در واکنش به ابلاغیه شهرداری در خصوص حذف شخصیت حاجی‌فیروز به دلیل برداشت‌های نژادپرستانه از چهره سیاه او نوشت: «حاجی فیروز سال‌هاست مرده است و چیزی از استخوان‌های او هم باقی نمانده است. همه شخصیت‌ها و اسطوره‌های آیینی و نمایشی فرهنگ ایران‌زمین چنین شده‌اند.»
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

حسین کیانی نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر در واکنش به ابلاغیه شهرداری در خصوص حذف شخصیت حاجی‌فیروز به دلیل برداشت‌های نژادپرستانه از چهره سیاه او نوشت: «حاجی فیروز سال‌هاست مرده است و چیزی از استخوان‌های او هم باقی نمانده است. همه شخصیت‌ها و اسطوره‌های آیینی و نمایشی فرهنگ ایران‌زمین چنین شده‌اند.»

حسین کیانی، نویسنده و کارگردان شناخته‌شده تئاتر به ابلاغیه معاونت امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران در خصوص حذف شخصیت حاجی‌فیروز از کارناوال‌ها و برنامه‌های شادی‌آور شهرداری تهران در سطح پایتخت به دلیل برداشت‌های نژادپرستانه از چهره سیاه این شخصیت نمایشی واکنش نشان داد.

این نمایشنامه‌نویس با آثاری متعدد در حوزه نمایش ایرانی، در صفحه اینستاگرامش چنین نوشت:

«روز جمعه ۲۹ اسفند ۹۹ که از توچال برمی‌گشتم در همهمه شلوغی ماشین‌ها و آدم‌ها و دستفروش‌های تجریش دو حاجی‌فیروز دیدم، یکی در ضلع شمالی میدان که مشخص بود سن‌وسالی از او گذشته و خیلی توان جلب توجه عابرین را ندارد و البته که استعدادی هم نداشت. حاجی‌فیروز دوم در ضلع جنوب غربی میدان بود، جوان‌تر و سرحال‌تر و خوش لباس‌تر و پرشور و حال‌تر و برای همین چندنفری داشتند با گوشی‌هایشان از او تصویر می‌گرفتند. برعکس حاجی‌فیروز بالای میدان که وقتی سوار اتوبوس شده بودم و دوباره دیدمش از تک‌وتا افتاده بود و کسی از او و با او عکسی نمی‌گرفت. البته که حاجی‌فیروز پایین میدان هم استعدادی نداشت و دمبک و ریتم آواز درستی نمی‌زد و نمی‌خواند، فقط حرکات خنک و ناموزونی به بدنش می‌داد.

اتوبوس که از همهمه میدان تجریش دور شد و پیش از این‌که خبر مضحک ممنوعیت استفاده از حاجی‌فیروز در مراسم نوروزی توسط شهرداری سر زبان‌ها بیفتد با خودم درباره حاجی‌فیروز و کارآیی‌اش در روزگار امروزه‌روز فکر می‌کردم و چقدر نچسب و بیهوده و بی‌خاصیت به نظرم می‌آمدند. هر چقدر هم برخی از دوستداران فرهنگ نمایشی ایرانی از این سو و آن مدرک و پژوهش و استدلال بیاورند و ریشه‌های این شخصیت را به اسطوره سیاوش و تمدن‌های کهن فلات ایران برسانند که از نظر دانش اسطوره‌شناسی هم اشتباه نیست، اما جامعه ما مدت‌هاست که این شخصیت حاجی‌فیروز و دیگر شخصیت‌های کهن‌الگویی نمایشی ایران را از دایره فرهنگ تماشاگان خود بیرون رانده و فرهنگ داشتن اسطوره‌های نمایش و آیینی و به عبارتی دارایی فرهنگ آیینی نمایشی خود را از دست داده است.

برای همین سال‌هاست که حاجی‌فیروز دیگر شادی‌آوری و پیام‌آوری نوروز و بهار را با لباس سرخ خود نمی‌کند و نمون و نما آیینی بازگشت از دنیای مردگان با چهره سیاهش نیست، بلکه موجود مفلوک و بی‌استعداد و غم‌زده و گرفتاری است که شب عید برای لقمه‌ای نان بدون این‌که از ویژگی‌های کاری که می‌کند کم‌ترین آگاهی داشته باشد، بی‌استعدادی خود را به رخ می‌کشد. نهادهایی هم مثل معاونت‌های عریض و طویل شهرداری تهران کوچکترین اطلاعی از ویژگی‌های این شخصیت نداشته و ندارند و صرفا جهت خوش‌طعم کردن آش درهم جوش و بی‌هویتی که با مثلأ مراسم نوروزی‌شان ساخته‌اند این موجود مفلوک و محتاج را به بیگاری گرفته‌اند. بنابراین نه جای گله و شکایتی دارد اینکه دیگر نمی‌خواهند از او استفاده کنند و نه جای به میان کشیدن پژوهش‌ها و استدلال‌های فرهنگی. حاجی فیروز سال‌هاست مرده است و چیزی از استخوان‌های او هم باقی نمانده است. همه شخصیت‌ها و اسطوره‌های آیینی و نمایشی فرهنگ ایران‌زمین چنین شده‌اند.

پس بی‌خود با این جنجال‌ها، روح آن‌ها را دچار عذاب بیشتر از این نکنیم و این بی‌فرهنگی و بی‌آیینی و بی‌هنری روزگارمان را بیش از این به رخ خودمان نکشیم.»