صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۲ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۶۰۷۲۲۴
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۰۶ - ۲۴ اسفند ۱۳۹۹
اندیشکده «کوئینسی»:
خصوصیت اصلی چین جستجوی اشتراکات و مدیریت درگیری‌ها به جای حل کامل آن است. آقایان «سون» و «وو» دو پژوهشگر در این رابطه اظهار داشتند که پکن در تلاش است زمینه را برای حضور بیشتر خود جهت تلاش برای ایجاد ثبات در منطقه خاورمیانه فراهم کند، منطقه‌ای که با وضعیتی ناپایدار همواره با خطر غیر قابل کنترل شدن اوضاع رو به رو است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

جیمز دورسی در Responsible Statecraft وابسته به اندیشکده «کوئینسی» نوشت: خصوصیت اصلی چین جستجوی اشتراکات و مدیریت درگیری‌ها به جای حل کامل آن است. آقایان «سون» و «وو» دو پژوهشگر در این رابطه اظهار داشتند که پکن در تلاش است زمینه را برای حضور بیشتر خود جهت تلاش برای ایجاد ثبات در منطقه خاورمیانه فراهم کند، منطقه‌ای که با وضعیتی ناپایدار همواره با خطر غیر قابل کنترل شدن اوضاع رو به رو است.

به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»؛ در ادامه این مطلب آمده است: این پژوهشگران هدف چین را ایجاد مکانیزم امنیت جمعی منطقه‌ای فراگیر و مشترک مبتنی بر انصاف، عدالت، چند جانبه گرایی، حاکمیت جمعی و مهار اختلافات تعریف کردند.

دیدگاه آقایان سون و وو به طور ضمنی منعکس کننده تحقق فزاینده این ایده در چین است که پکن دیگر نمی‌تواند صرفا از طریق همکاری اقتصادی، تجارت و سرمایه گذاری، از منافع خود محافظت کند.

همچنین چین هم به این درک رسیده که ثبات در خاورمیانه تنها از طریق ایجاد یک معماری امنیتی بازسازی شده فراگیر، جامع و چند جانبه حاصل می‌شود، معماری که البته چین هم باید بخشی از آن باشد.

مقاله آقایان سون و وو، که در یک مجله برجسته چین در حوزه علوم سیاسی منتشر شد در واقع بخشی از پیام‌های محتاطانه چین خطاب به تمامی بازیگران خاورمیانه بود.

به طور واضح، چین، مانند روسیه، به عنوان یک نیروی مسلط در خاورمیانه، به دنبال پر کردن جای آمریکا حداقل در حوزه نظامی نیست. پکن به تدریج در حال آماده ساختن خود است تا از فرصت تمایل آمریکا برای کاهش مجدد تعهدات منطقه‌ایش بهره بگیرد.  واشنگتن البته به دنبال آن است تا بیشتر بار منطقه را با شرکای منطقه‌ای و متحدان خود تقسیم کند.

برای چین همچنین ثابت شده است كه آمریکا دیگر قادر به مدیریت منازعات و اختلافات بیشمار خاورمیانه نیست و این خود، چین را به سمت منطقه سوق می‌دهد. البته چینی‌ها در عین حال می‌خواهند ارتش آمریكا را به عنوان ستون فقرات ساختارهای امنیتی بازسازی شده خاورمیانه حفظ كنند.

این پیام به طور ضمنی این فرض را با خود به همراه دارد که خاورمیانه ممکن است بخشی از جهانی باشد که در آن آمریکا و چین می توانند همزمان همکاری و رقابت کنند، مثلا در حفظ امنیت منطقه‌ای همکاری کنند و در مواردی مانند حوزه فناوری با یکدیگر رقابت داشته باشند.

این ممکن است یک رویکرد ایده‌آل باشد. چین نیز مانند آمریکا، به احتمال زیاد متوجه خواهد شد که رسیدن از نقطه الف به ب در خاورمیانه تا چه حد ممکن است سخت و عذاب آور باشد. به طور کلی گفتن اینکه باید از درگیر شدن در خاورمیانه اجتناب کرد تنها در کلام ساده است.

چین مدتهاست که به توانایی بارز خود در برقراری روابط خوب با همه طرفهای درگیر در خاورمیانه و اجتناب از درگیر شدن در اختلافات افتخار می‌کند.

با این حال، ایجاد یک معماری امنیتی پایدار که شامل مکانیزم‌های مدیریت تعارض باشد، بدون پرداختن به هسته اصلی اختلافات در خاورمیانه، عملا غیرممکن است. سوال واقعی این است که چین چه زمانی احساس خواهد کرد هزینه عدم حضور در منطقه بیش از هزینه حضور است؟

خاورمیانه به هیچ وجه به بررسی رویکردها و سیاست های لازم برای ایجاد یک ساختار امنیتی فراگیر نزدیک نیست. با این وجود، تغییراتی در سیاست‌های آمریکا توسط دولت بایدن اتخاذ شده است که می‌تواند باعث ایجاد شکاف‌هایی هر چند کوچک در خاورمیانه شود، شکاف‌هایی که اتفاقا سیگنال چین را تقویت می‌کند.

کشورهای مختلف منطقه از جمله عربستان سعودی، امارات متحده عربی، قطر و ترکیه بر خلاف ایران یا اسرائیل، حداقل در مورد موضوعاتی مانند مساله ایران و فلسطین، سعی کرده‌اند تنش‌ها در منطقه را کاهش دهند حتی اگر اصولشان تغییر نکرده باشد.

احیای بالقوه توافق هسته‌ای بین المللی ایران در سال 2015 می‌تواند آچار فرانسه حل مشکلات باشد.

تردیدی وجود ندارد كه هر توافقی بین آمریكا و ایران منحصراً به موضوع هسته‌ای متمركز است و سایر موارد مانند موشكهای بالستیك و حمایت ایران از بازیگران شبه نظامی در بخشهایی از خاورمیانه را شامل نمی‌شود. نکته اصلی این است که موشک های بالستیک و پشتیبانی از بازیگران غیر دولتی موضوعاتی هستند که اگر آنها در بحث پیرامون بازسازی ساختارهای امنیتی منطقه قرار بگیرند، ایران احتمالاً آنها را مورد بحث قرار می‌دهد.

این همان نقطه‌ای است که چین احتمالا سهم قابل توجهی در شکل‌دهی به آن داشته باشد. موافقت همه طرفین درمورد بحث در مورد یک توافق امنیتی گسترده تحت تاثیر بی اعتمادی و ترس کشورهای خاورمیانه قرار دارد، به عنوان مثال آن‌ها نمی‌دانند که آیا روابط چین و ایران بدون محدودیت تحریمی آمریکا و انزوای بین المللی تهران چه تاثیری بر آنها می‌گذارد.

مطمئناً، گرچه چین در خاورمیانه تلاش‌های زیادی مانند اصل عدم مداخله در امور داخلی دیگران و تأکید بر مسائل اقتصادی را دنبال می‌کند، اما باید در مقام حل یکسری از چالش‌های خود برآید. پکن قبل از هرچیز می‌بایست بحث دیپلماسی واکسن، سرکوب اویغورها در استان سین‌کیانک در شمال غربی و تبعیض علیه جوامع مسلمان را حل و فصل کند.

سیاست‌های چین علیه مسلمانان ممکن است برای بسیاری از کشورهای مسلمان مسئله ای در اولویت های نخست نباشد، اما همواره در پس ذهن آن‌ها قرار دارد و ممکن است مطرح شود.

با این وجود ، چین، بدون شک، در کنار آمریکا می‌تواند نقشی اساسی در ایجاد ثبات در خاورمیانه داشته باشد. حال سوال این است که آیا پکن و واشنگتن هر دو می توانند همزمان در این راستا قدم بردارند؟