پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
إبراهیم نوار در القدس العربی نوشت: اختلاف آمریکا و اسرائیل در مورد بازگشت ایالات متحده به توافق هستهای با ایران، وارد نقطه عطف شدیدی شده که نشان دهنده شکاف عمیقی بین دو استراتژی مختلف است، اولی بازگشت به دیپلماسی است که جو بایدن در مسیرش حرکت میکند و دوم، ادامه سیاست فشار حداکثری و تهدید به جنگی است که ترامپ بر آن مسیر بود و حالا نتانیاهو راه وی را ادامه میدهد. این در حالی است که برای اولین بار در تاریخ منطقه، دولتهای عربی عربستان، امارات و بحرین هم به اسرائیل پیوسته اند.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آماده است: در این میان، استراتژی دیپلماسی به قوت خود باقی است. رئیس جمهور آمریکا اعلام کرده که با پیشنهاد اروپا برای مذاکره با ایران و کاهش محدودیتهای دیپلماتهای ایرانی در نیویورک موافق است. بایدن درخواست آمریکا از سازمان ملل برای بازگشت تحریمهای بین المللی علیه ایران را هم پس گرفته است.
اسرائیل، اما انگشت اتهام خود را به سمت بایدن گرفته و وی را متهم به کمک به ایران برای دستیابی به سلاح هستهای میکند. ضمن اینکه نتانیاهو اعلام کرده است که اسرائیل هرگز جزئی از برنامه استراتژی دیپلماسی بایدن نخواهد بود و همچنان ایران را تهدید به اقدام نظامی میکند.
اما آیا اسرائیل بدون کمک آمریکا میتواند به تنهایی در خاورمیانه جولان دهد؟ برای پاسخ باید نگاهی به اختلافات سابق بین اسرائیل و آمریکا بیندازیم و ببینیم این اختلافات چگونه حل شدند. روابط بین تل آویو و واشنگتن اختلافات متعددی به خود دیده است، یعنی از زمان اختلاف بین بن گوریون و آیزنهاور در مورد عقب نشینی اسرائیل از سیناء پس از جنگ سوئز در سال ۱۹۵۶ و تهدید رئیس جمهور آمریکا در مورد تحریم اقتصادی اسرائیل در صورت عدم عقب نشینی. علاوه بر این، سه اختلاف اصلی دیگر بین اسرائیل و آمریکا ایجاد شد، که عبارتند از اختلاف بین بیگن و رونالد ریگان در خصوص معامله جنگندههای اواکس با عربستان در سال ۱۹۸۱ و اختلاف بین اسحاق شامیر و جرج بوش در مورد کمکهای مالی به ارزش ۱۰ میلیارد دلار، که بوش آن را به توقف ساخت شهرکها در کرانه باختری و غزه و جولان در سال ۱۹۹۱ و ۱۹۹۲ مشروط کرد؛ و سرانجام اختلاف بین نتانیاهو و اوباما در مورد ایران و توقف شهرک سازی در گرانه باختری در سال ۲۰۱۶.
معامله سلاح سعودی
پس از انقلاب اسلامی در ایران و جنگ این کشور با عراق، حالت ترسی بر خاندان حاکم سعودی سایه افکند و ریاض به دنبال راههایی برای تحکیم تجهیزات دفاعی خود علیه ایران و تلاش برای حفظ امنیت خود بود، از این رو، سعودیها مذاکرات خود با واشنگتن را آغاز کردند و در نهایت، ریگان موافقت کرد که جنگندههای آواکس را به سعودیها بفروشد. به محض اعلام این معامله، اسرائیل با آن مخالفت و تحرکاتی را آغاز کرد تا جایی که کنگره آمریکا به آن واکنش نشان داد و ریگان احساس کرد که در چاهی گرفتار شده است؛ از این رو از برخی شخصیتهای برجسته درخواست کمک کرد که ریچارد نیکسون، هنری کسینجر و کاسپر در بین آنها بودند. ریگان تاکید کرد این معامله تهدیدی علیه اسرائیل نیست؛ او به سختی توانست موافقت کنگره را جلب کند. سپس، هفتههای متوالی فعالیت دیپلماتیک بین واشنگتن و تل آویو افزایش یافت و دیدارهایی بین مسئولان دو طرف انجام شد که هیچ کس از پشت پرده آن دیدارها اطلاعی ندارد. سرانجام ایالات متحده و اسرائیل در دسامبر ۱۹۸۱ تمام جهان را غافلگیر کرده و توافق همکاری استراتژیک بین خود را امضا نمودند. بر این اساس سلاحهای زیادی به اسرائیل رسید و اسرائیل هم در جریان جنگ لبنان، از برخی از این سلاحها استفاده کرد.
وام ۱۰ میلیارد دلاری
در سال ۱۹۹۱ زمانی که دغدغه اصلی ایالات متحده، پایان دادن به اشغال کویت توسط صدام حسین بود، اختلاف بین بوش و شامیر آغاز شد. جرج بوش یک ائتلاف بین المللی شامل اردن، مصر و سوریه تشکیل داد تا به کمک آنها کویت را آزاد کرده و سپس مساله فلسطین را حل کند. برای تضمین موفقیت این استراتژی، به اسرائیل ابلاغ شد که از ائتلاف نظامی دوری کند. همچنین آمریکا از اسحاق شامیر خواست به موشکهای عراق پاسخ ندهد. پس از اتمام عملیات آزادی کویت، بوش از شامیر درخواست کرد که ساخت شهرکهای جدید را متوقف کرده و اسرائیل هم به کنفرانس صلح مادرید بپیوندد. شامیر به سختی با مشارکت در کنفرانس صلح موافقت اما با توقف شهرک سازی مخالف کرد. در پاسخ به موضع گیری شامیر، بوش اعلام کرد که کمک مالی ۱۰ میلیارد دلاری، که قرار بود آمریکا برای کمک به ساخت مسکن برای مهاجران یهود روس اختصاص دهد، به حالت تعلیق در میآید و رئیس جمهور آمریکا از کنگره خواست این موضوع را مورد بررسی قرار دهد تا کنفرانس مادرید به پایان برسد. زمانی که اسرائیل از گروههای فشار برای تاثیر در کنگره استفاده کرد، بوش تهدید به وتو علیه تصمیم کنگره کرد. در نهایت اختلافات منجر به یک درگیری سیاسی داغ شد که سهم زیادی در سقوط جرج بوش در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۹۲ و خروج وی از کاخ سفید داشت، تا بیل کلینتون جانشین وی شود، کسی که موافق اعطای تسهیلات ۱۰ میلیارد دلاری بود. از این رو، شامیر از سقوط بوش خوشحال شد و تحلیلگران در این باره نوشتند که اگر رئیس جمهور آمریکا مخالف اسرائیل حرکت کند، سرنوشتی جز سقوط نخواهد داشت.
اختلاف نتانیاهو-اوباما ۲۰۱۶
یک بار دیگر، سیاست شهرک سازی موضوع اختلاف بزرگی بین دولت اوباما و دولت نتانیاهو شد؛ اوباما از تشکیل دولت مستقل برای فلسطین حمایت می کرد و تلاش داشت بحران برنامههای هستهای ایران نیز حل شود. اوباما ایران و عربستان را نیز به برقراری روابط دیپلماتیک تشویق میکرد. این سیاست، با خواسته ای نتانیاهو در تضاد بود.
اختلافات در مورد ایران و شهرکها، هر سال بالاتر میرفت تا آنجا که به مقابله شدید بین دو طرف رسید. اوباما از پیوستن به توافق هستهای با ایران عقب نشینی نکرد. او از طرفی با این استدلال که شهرک سازی اسرائیل در اراضی فلسطین یک اقدام غیر قانونی بوده و مانع بزرگی بر سر راه صلح است، از حق وتوی خود در شورای امنیت نیز استفاده نکرد و همین مساله باعث عصبانیت دولت اسرائیل شد.
با این وجود، اوباما در اواخر دوره ریاست جمهوری خود یک توافق طولانی مدت با نتانیاهو امضا کرد که مبتنی بر ارائه کمکهای نظامی به ارزش ۳۸ میلیارد دلار برای مدت ده سال بود. اسرائیل از این توافق برای تامین مالی خریدهای نظامی خود، از جمله خرید اف ۳۵ استفاده کرد.
نتیجه گیریها
نتیجه اول آنکه خط قرمزی که اختلاف بین تل آویو و واشنگتن هیچگاه از آن عبور نمیکند، پایبندی ایالات متحده به امنیت اسرائیل است که مبتنی بر اصل برتری نظامی مطلق است، البته این پایبندی نباید به مسئولیت جهانی ایالات متحده به عنوان قویترین دولت و رهبر جهان آزاد، آسیب برساند.
نتیجه دوم، آنکه هر بار اختلافی در مورد مساله فلسطین ایجاد شده، اسرائیل به استراتژی توسعه طلبانه و مستقل خود ادامه داده است.
نتیجه سوم، اختلافات منطقهای که منتهی به دست یابی اسرائیل به کمک های نظامی یا مالی میشد، این دولت را در موقعیت بهتری قرار داده، جایگاهش را تحکیم میکند و به آن کمک میکند تصمیمات مستقلی از دولت آمریکا اتخاذ کند، همانطور که از بن گوریون تا شامیر شاهد این مساله بودیم.
بر این اساس، یکی از گزینههای حل اختلاف فعلی، در مبادله سیاسی نهفته است، به طوری که آمریکا الحاق جولان و شهرکهای کرانه باختری به اسرائیل را به رسمیت بشناسد و در مقابل تل آویو با بازگشت واشنگتن به توافق هستهای مخالفت نکند.
اما این گزینه منوط به توافق در مورد حدود نقش ایران در منطقه است. بعید نیست که دو طرف گزینههای عملی دیگری را مورد بررسی قرار دهند.
مترجم: مریم نصرالهی