پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : محمدرضا بیاتی: انتخابات آمریکا به مسابقهی فینال بوکس میماند؛ رقابت حساسِ سنگین-وزنهای جهان در لاس وگاس که در هر "راند" ممکن است یکی به دیگری ضربهای کاری بزند و ورق بازی را به نفع خود برگرداند. مسابقهای دیوانهوار که رسانهها نقش مهمی در دامن زدن به آتش هیجانانگیزیِ آن دارند و مردم را پای رسانه میخکوب میکنند. رسانههای فارسیزبان خارجی شاید اینبار بیش از همیشه به چشم آمدند. دلیل آن را می دانید؛ تحریمهای ویرانگر آمریکا علیه ایران و نگرانی از آیندهای شکننده و نامعلوم و طاقتسوز. این رسانههای فارسیزبان که تلاش میکنند همتراز با استانداردهای جهانی خبررسانی پیش بروند، با برنامههای ویژهی خبری، با شور و حرارت آخرین اخبار و احتمالات را دربارهی انتخابات آمریکا با مخاطبان در میان میگذاشتند اما گاهی اجرای بعضی از این مجریان محترم کمی خندهدار بنظر میرسید! که البته این اتفاق برای نگارنده، و دیگرانی که دیدهام، سابقهدار است با اینحال احتمالاً تا امروز این حس خندهآوری تا این حد در معرض دید تماشاگران نبوده چون تا این حد این مجریان، هیجانزده پای نمایشگرهای لمسی بزرگ نایستاده بودند.
این داستان سالها پیش از آنجا شروع شد که یکی از کارکنان یکی از این شبکه ها را دیدم که برای توضیح یکی از موضوعات مورد بحث نه فقط از حرکات اغراقآمیز دست و سر استفاده میکرد که تحرک نامأنوسی در پاهایاش داشت و با خم کردنِ بیش از اندازهی زانوها و عقب و جلو رفتنهای ناموجه تحلیل میکرد، یا خبرنگار دیگری که از راه دور گزارش میداد حرکات چشم و ابرویاش هیچ ارتباطی با کلماتی که میگفت نداشت و اگر باعث خنده نمیشد مخاطبان با خود میگفتند "اینا چرا اینجوری میکنن؟!" سالها گذشته است و این الگوی اجرا همچنان در تعدادی از خبرنگارهای شبکههای فارسیزبان خارجیِ همتراز با رسانههای بینالمللی ادامه دارد هرچند که شامل همه نمیشود. آیا این یک مشکل است یا اِشکال را باید در درک نگارنده و برخی دیگر جستجو کرد و یا صرفاً اختلاف سلیقه است؟ بنظر میآید این مشکلی است که از تلاش برای همترازی با استانداردهای بینالمللی ناشی شده؛ چگونه؟ میگویم. درواقع اگر نگاهی به رسانههای پیشرو در جهان، و مجریها و خبرنگارهایشان، بیندازیم خواهیم دید که تقریباً سال هاست همهی آنها با همین الگو برنامه اجرا می کنند. جهان، جهان سرعت و حرکت است. زود و تند و با شور و هیجان خبرت را نگویی و حرفت را نزنی، درست یا نادرست، مخاطب حوصلهاش سر میرود و رویاش را برمیگرداند، ریتم نداشته باشی ملالآوری و کنارت میگذارند.
نکته اینجاست که چرا وقتی ما اجرای رسانههای خارجی (غیرفارسی) را میبینیم این حس نامأنوس یا خندهآور را نداریم هر قدر هم خبرنگاران و مجریهایشان جنب و جوش داشته باشند؟ دقیقتر بپرسم، چرا زبان بدن (body language) در مجریهای شبکههای انگلیسی درست و بجا بنظر میآید اما زبان بدن در مجریهای ایرانی، نابجا؟ به گمان نگارنده این نابجایی ناشی از بیتوجهی به ویژگیهای متفاوت زبان انگلیسی و فارسی است. در واقع مجریهای شبکههای فارسیزبان خارجی، الگوی زبان بدن در انگلیسی را گرفتهاند و آن را به زبان فارسی اجرا میکنند؛ به بیان سادهتر، ریتم کلماتی که میگویند فارسی است اما ریتم بدن آنها انگلیسی، و هر کدام ساز ِ خود را میزنند و در حقیقت این ناهماهنگی است که توی ذوق میزند و گاهی مضحک بنظر میرسد. البته که ضرورتی ندارد که این یادداشت به مقایسهی تطبیقی ریتم در زبان انگلیسی و فارسی و پیچیدگیهای علمی-پژوهشیِ آن بپردازد با اینوجود شاید اشاره به نکاتی کوچک در اینباره مفید باشد.
یکی از مهمترین مؤلفههای ریتم، ویژگی تأکید و تکیه در هر زبان است؛ مثلاً اگر یک کلمه را به دو یا چند هِجا تقسیم کنیم با افزایش "بلندیِ" صدا، یا "کشیدگی" و یا "زیر و بَمی" میتوان تأکید یا تکیه ایجاد کرد. تأکید نه فقط در کلمات که در جملات هم اتفاق میافتد و از سه ابزار آوایی، صرفی و نحوی برای نشان دادنِ آن استفاده میشود. در تأکید و تکیه بین زبان فارسی و انگلیسی شباهتها و تفاوتهایی وجود دارد و الگوی آنها بر هم منطبق نیست. در زبان فرانسوی یا ترکی (ترکیه)، تأکید اصلی بر هجای آخر است درحالی که در زبان لهستانی، تأکید بر هجای یکی مانده به آخر؛ آرایش واژگانی زبانها هم همسان نیستند و مثلاً تفاوت الگوی "فعل+مفعول" (انگلیسی) با "مفعول+فعل" (فارسی) به ویژگیهای ناهمسان منتهی میشوند. اینها تنها برخی از پیشِ پا افتادهترین تفاوتها در تأکیدهای زبانی هستند، بنابراین کافی است کسی که فارسی حرف میزند الگوی تأکید بر هجای دوم یا سوم کلمات را با الگوی بدنی و حرکتیِ زبانی ترکیب کند که تأکید آن بر هجای اول یا یکی مانده به آخر است؛ نتیجه، سازهای ناهماهنگی خواهند بود که میتواند خندهآور و یا گاهی آزاردهنده باشد. هر زبانی باید با اتکاء به جایگاه تأکیدِ مختص به خود سرعت و شتابِ متناسب با خود را ایجاد کند. جالب اینجاست که در یکی از این شبکههای فارسیزبان خارجی، که برنامههای عامهپسندیتری پخش میکند، مجریهای آن پس از سالها تکرار با این سبک زبانی و بر اساس تأکید بر هجاهای نادرست (بیشتر با تأکید بر هجای اول) نوعی لحن جدید در زبان فارسی درست کردهاند!
در پایان نمیتوان از رسانه گفت و به یاد رسانهی ملی نیفتاد. کاش بخش خبری تلویزیون خودمان کیفیتی داشت که میشد آن را نقد کرد. این رسانه در برخی از بخشها چنان غیرحرفهای است -و هر روز به قهقرا میرود- که موجبات خنده نیست بلکه مخاطبان خود را عصبی و پرخاشگر میکند. گاهی وضعیت مجریهای داخلی چنان اسفناک میشود که این گمان بدبینانه قوت میگیرد که گویی عامدانه دقیقاً از معیارهای معکوس برای سپردنِ کار به دست افراد کاردان و کارشناس استفاده میشود. گاهی نا-کارشناسی، الگوی حیرتانگیزی پیدا می کند؛ برای نمونه، یکی از کارشناسان محترمی که مجری یک برنامهی تخصصی روزانه بود در آشفتگی گفتاری و زبان بدن به درجهی رفتارپریشی رسیده بود! و عجیب آنکه نه تنها نقد و اصلاح نمیشد بلکه کارشناسان جوانتر برای موفقیت از او تقلید میکردند! درحالیکه باور دارم در ایران نخبگانِ پیشکسوت و جوانی در حوزهی خبر وجود دارند که اگر مسئولیت و آزادی عمل داشتند میتوانستند رسانهای در قوارهی بهترینهای جهان بسازند.
محمدرضا بیاتی، کارشناس ارشد زبانشناسی