صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۳ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۸۱۶۸۱
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۲۰ - ۰۵ آبان ۱۳۹۹
پراجکت سیندیکیت:
مارک لئونارد در پراجکت سیندیکیت نوشت: در سال‌های اخیر، درک نخبگان عرب از تهدید تغییر کرده است. اگر دشمن اصلی آنها در دهه‌های 1960 و 1970 اسرائیل بود، امروز این دشمن ایران و پس از آن ترکیه است. با عقب نشینی واشنگتن از منطقه، بسیاری از رهبران خلیج فارس به این باور رسیده‌اند که ایجاد یک محور منطقه‌ای با اسرائیل برای حفاظت از منافع آنها بسیار مهم است. علاوه بر این، در سالهای اخیر، فلسطینیان چه در عراق پس از حمله آمریکا چه در لیبی در زمان معمر القذافی و چه در درگیری‌های یمن و سوریه قربانی ستم و خشونت شده‌اند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

مارک لئونارد در پراجکت سیندیکیت نوشت: تصاویر منتشر شده قابل توجه بود. در اوایل ماه اکتبر، هایکو مااس، وزیر امور خارجه آلمان به همراه همتایان اسرائیلی و اماراتی خود از یادبود هولوکاست در برلین بازدید کرد و چه بهتر که حالا عادی سازی روابط اخیر بین اسرائیل و امارات متحده عربی جشن گرفته شود؟ در واقع، برقراری روابط دیپلماتیک اخیر ارتباط زیادی با ارج نهادن به گذشته داشته است. این توافق در حقیقت تلاشی برای فرار از تاریخ است.

به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»؛ در ادامه مطلب آمده است: در بیشتر دوران زندگی من، درگیری اسرائیل و فلسطین مسئله تعیین کننده‌ای در خاورمیانه بوده است. حمایت از حق اسرائیل از منظر غرب اطمینان برای وجود راهی جهت بازپرداخت بدهی تاریخی به مردم یهود بود. اسرائیل، به عنوان سرزمینی برای یهودیان، در برابر یهودستیزی آینده بیمه شد، اما در جهان عرب، آوارگی فلسطینیان در سال 1948 و تجربه مداوم اشغال اسرائیل از سال 1967، یک فریاد همیشگی برای رژیم های پی در پی بود که بیشتر آنها از درد و رنج فلسطین استفاده می‌کردند تا توجهات را از شکست‌های خود در خانه منحرف کنند.

هدف اصلی این بود که اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها برای تضمین ثبات و صلح در خاورمیانه نیاز به جبران اشتباهات تاریخی دارند. درگیری اسرائیل و فلسطین کلید روند عادی سازی دیپلماتیک در منطقه بود. بنابراین، امارات متحده عربی با توافق برای عادی سازی روابط با اسرائیل در صورت عدم توافق برای فلسطینی‌ها، اساساً تمام این تاریخ را زیر یوق خود فرو برده است. استقبال از توافق نامه ابراهیم، جایی که بحرین به سرعت به آن پیوست، نشان دهنده یک تغییر پارادایم منطقه‌ای است.

در سال‌های اخیر، درک نخبگان عرب از تهدید تغییر کرده است. اگر دشمن اصلی آنها در دهه‌های 1960 و 1970 اسرائیل بود، امروز این دشمن ایران و پس از آن ترکیه است. با عقب نشینی واشنگتن از منطقه، بسیاری از رهبران خلیج فارس به این باور رسیده‌اند که ایجاد یک محور منطقه‌ای با اسرائیل برای حفاظت از منافع آنها بسیار مهم است. علاوه بر این، در سالهای اخیر، فلسطینیان چه در عراق پس از حمله آمریکا چه در لیبی در زمان معمر القذافی و چه در درگیری‌های یمن و سوریه قربانی ستم و خشونت شده‌اند.

رهبری امارات متحده عربی در مورد تصمیم خود برای صلح با اسرائیل صریح است. در حالی که همچنان به حمایت از ایده دولت فلسطین ادامه می‌دهد، اما دیگر به رهبری فلسطین اعتماد ندارد که از پشتیبانی امارات استفاده موثر کند. در پاسخ، منتقدان فلسطینی استدلال می‌کنند که امارات متحده عربی قدرتمندترین کارتی را که می‌توانست از طرف آنها بازی کند دور انداخته است، اما واقعیت این است که امارات متحده عربی، مانند بسیاری دیگر از کشورهای منطقه، منافع گسترده‌تری از ایجاد سرزمین فلسطینی دارد. تقویت روابط با آمریکا و خرید جنگنده‌های اف-35 ساخت آمریکا از اولویت بالاتری برخوردار است. همانطور که شاهزاده سعودی بندر بن سلطان بن عبدالعزیز در این ماه گفته، آرمان فلسطین یک هدف عادلانه است، اما طرفداران آن ناکام هستند و آرمان اسرائیل ناعادلانه است، اما مدافعان آن ثابت کرده‌اند که موفق هستند.

از طرفی، خود اسرائیلی‌ها امیدوارند که توافق ابراهیم راه را برای موج جدیدی از عادی سازی با دیگر قدرت‌های عربی باز کند، به طوری که راه امنیت منطقه دیگر از طریق بیت المقدس عبور نخواهد کرد. اسرائیل با جدا کردن مسئله فلسطین از روابط با دیگر کشورهای منطقه، توانسته آن را صرفاً به یک مشکل داخلی تبدیل کند. موضع جامعه بین المللی در مورد این مسئله اکنون پراکنده‌تر و در نتیجه ضعیف‌تر خواهد بود. با هر توافق نامه عادی سازی جدیدی که اسرائیل امضا می‌کند، مورد تایید صریح تر جهان عرب قرار خواهد گرفت.

توافق با امارات و بحرین به پیروزی سیاست بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل منجر می‌شود، اما نتانیاهو بخاطر می‌آورد که یک پیروزی در خاورمیانه همیشه مسائل خاص خود را دارد. اگر راه حل دو کشور را غیرممکن سازد، زمینه چالش آینده اسرائیل به عنوان یک کشور دموکراتیک با اکثریت یهودی را فراهم خواهد کرد.

از این گذشته، اگر فلسطینی‌ها دیگر نتوانند برای کشور خود مذاکره کنند، بهترین گزینه آنها پیگیری راه حل یک کشور با فشار بر حقوق شهروندی در اسرائیل خواهد بود. طبق مشخصات جمعیتی سال 2019 سازمان ملل متحد از سرزمین‌های فلسطینی، پنج میلیون فلسطینی وجود دارند که می‌توانند به طور بالقوه به 1 میلیون و 916 هزار عرب ساکن در اسرائیل ملحق شوند.

با توجه به اینکه رهبری فلسطین چقدر ناکارآمد و انشقاق یافته است، یک چالش سازمان یافته به زودی بعید به نظر می‌رسد. مدتها قبل از آنکه فلسطینیان بتوانند اکثریت انتخاباتی را در اسرائیل به دست آورند، یک رهبری با کفایت‌تر می‌تواند سوالاتی جدی درباره سلامتی دموکراسی اسرائیل ایجاد کند. چنین استدلال‌هایی دوباره بحث در مورد اینکه آیا اسرائیل یک کشور نژادپرست است یا خیر، احتمالاً منجر به تجدید فشار بین المللی می‌شود و این، به نوبه خود، می‌تواند پیامدهای گسترده‌ای در رابطه سایر قدرت‌ها با اسرائیل، از جمله اتحادیه اروپا، که حدود یک سوم تجارت کل کشور را تشکیل می‌دهد، داشته باشد.