محمود احمدی نژاد رییس جمهور فعلی ایران که استاندار اردبیل در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی بود و حتی در پی کاندیداتوری هاشمی در مجلس در سال 1378، ریاست ستاد وی در منطقه نارمک تهران را عهده دار بود، پیش از سال 84 اظهارات متفاوتی در مورد رییس سابق خود به زبان آورده بود.
به گزارش سرویس سیاسی "انتخاب"، بخشی کوتاه از این اظهارات و فاصله ی نجومی آن طی سال اخیر در پی می آید:
* هاشمي از زبان احمدي نژاد و حاميانش، تا سال 1384 :
* مهر ماه سال 1375، در ماههای پایانی ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی،
وقتی آقای احمدینژاد استاندار او در اردبیل بود، به هنگام استقبال از
ایشان، زبان به تعریف و تمجید گشوده، گفت:
«هاشمی رفسنجانی، شخصیت بزرگ انقلابی و اندیشمند و سفر ایشان به استان اردبیل باعث رسیدن این استان به جایگاه مطلوب خود است!»
* همچنين در همان ايام (30/7/75) در یک گفتوگوی اختصاصی با روزنامة
«ایران» آن روز، ضمن تمجیدهای فراوان از آقای هاشمی اظهار داشت:
«آیتالله رفسنجانی، رییسجمهور ایران، همیشه و در همه ابعاد در صحنهها و
شرایط دشوار انقلاب اسلامی، از عناصر تعیین کننده است و نام هاشمی در
تاریخ پر افتخار انقلاب اسلامی با درخشندگی و به نیکی ثبت خواهد شد!»
* بهمن 1378، دو سال و نيم بعد از دولت سازندگي، در انتخابات مجلس ششم،
آقای احمدینژاد ریاست ستاد تبلیغاتی آقای هاشمی رفسنجانی در منطقة نارمک
را به عهده میگیرد و به نفع وی، وارد میدان تبلیغات انتخاباتی میشود.
* 12 اسفند 1378 (پس از انتخابات مجلس ششم)، هفته نامة «شُما» ارگان حزب
مؤتلفه، نگرانیهای آقای احمدینژاد نسبت به آرای آقای هاشمی رفسنجانی را
اینگونه منعکس میکند:
«در چهارصد صندوق اول، آقای هاشمی رفسنجانی حدوداً نفر هفتم بوده است. در
تهران معمولاً از سیصد هزار رأی به بالا، روند ثابت میماند اما در این
مسیر آنقدر اعلام نکردند که ما نمیدانیم چه اتفاقی افتاد که رتبه آقای
هاشمی به ۲۶ و ۲۷ و حالا هم سیام رسیده است و تازه رفتهاند یک کسی را
آوردهاند که میگوید شاکی هستم!»
* مهر ماه 1379 (سه سال پس از دولت آقاي هاشمي رفسنجاني)، آقای احمدینژاد
بر ضد دوم خردادیهایی که در آستانه انتخابات مجلس ششم برضد آقای هاشمی
موج رسانهای منفی راه انداخته و او را با بدترین تهمتها و توهینها
همراه کردند، واکنش نشان داد و آن را باعث تأسف و عبرت انگیز خواند و در
دفاع از آقای هاشمی گفت:
«تخریب چهرههای رقیبی که طی سالهای اخیر انجام گرفته در تاریخ دو دهه
اخیر کشورمان بیسابقه است؛ بطور مثال برخورد جناح دولتی در انتخابات مجلس
ششم با آقای هاشمی رفسنجانی، هم تأسف بار است و هم در عین حال عبرت انگیز
است و نکتهای نیست که به سادگی امکان توجیه داشته باشد. جمع زیادی از
افرادی که ادعای حضور در جبهه دوم خرداد را دارند، بخش اصلی حیات خود را
مدیون شخصیت آقای هاشمی هستند، اما به محض اینکه ایشان در مقابل زیاده
خواهیها و انحرافات قطعی این مجموعه ایستاد و در انتخابات مجلس ششم به
تحمیلات استبدادی آنان تن نداد و تسلیم خواستههای غیر منطقی بعضی از این
مدعیان مردمسالاری نشد، لشکر تخریب و ماشین تبلیغاتی آنها هجوم خود را
آغاز کرد و شخصیتی را که تا چند ماه قبل، از او به عنوان امیر کبیر دوران
سازندگی یاد میکردند و حتی مصمم بودند با تغییر قانون اساسی دوره مدیریت
ایشان را تمدید کنند، با ناجوانمردانهترین و پیچیدهترین شیوههای
تبلیغاتی مورد هجوم قرار دادند...!»
* طبق اطلاع و آگاهی ما، و نیز به گواهی رسانهها و مطبوعات، از سال ۷۹ تا
۸۴ نیز نه تنها هیچ مطلب و ادعایی از سوی آقای احمدینژاد و حامیانش، بر ضد
آقای هاشمی رفسنجانی مطرح نشده، بلکه در این سالها نیز برخی اظهارات و
نوشتههای جریان ایشان، همچنان لحن حمایتی از آیت الله هاشمی داشته که
نمونهاش در بایگانیهای مطبوعات فروان است؛ یکی از نمونههای روشن و صریح،
مصاحبه ۱۶ ساعته روزنامه کیهان با آیت الله هاشمی رفسنجانی است که در سال
۱۳۸۲ به مدت ۱۶ ساعت انجام گرفت و در ۱۴ شمارة همین روزنامه منتشر شد و
سرانجام در قالب کتابی با عنوان «بیپرده با هاشمی رفسنجانی» از سوی
انتشارات کیهان به چاپ رسید. آقای حسین شریعتمداری در مقدمه این کتاب
مینویسد:
«او (هاشمی) از نخستین روزی که جرقه انقلاب اسلامی زده شد تا هنگام پیروزی
و از آن پس، طی ۲۵ سال گذشته، همواره در اولین حلقه یاران امام(ره) و در
شمار تعداد کم شمار مسئولان عالی رتبه نظام بوده است...»
و در پیشگفتار همین کتاب آمده است:
«... به گمان ما، انقلاب صحابه صالحی داشته و دارد که عملکردشان میتواند
معدل کارنامه انقلاب و نظام تلقی شود؛ کارنامهای مملو از افتخار و البته
متضمن کاستی و احیاناً خطا. این گزاره اگر صحیح باشد، بیگمان یکی از
مصادیقش هاشمی است. مردی که اسطوره نیست، دیکتهای است نوشته شده، در حجم
یک کتاب قطور که ۲۵ سال پیروزی و شکست، پیشروی و پسروی، مقاومت، تلاش،
تلاطم، طوفان، توطئه، آشوب و خطر را در باره یک ملت، خستگی ناپذیر روایت
میکند و پیداست که اغلاطی چند، بر این دیکته سخت و طولانی رواست...!»
* ۱۱ خرداد ۱۳۸۳ ـ حجت الاسلام آقای حسینیان رییس مرکز اسناد انقلاب
اسلامی، در حالی که کمتر از یک سال به انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری
مانده بود و درست در مقطعی که آقای هاشمی زیر تیغ شدیدترین انتقادات اصلاح
طلبان بود، ایشان را به مرکز یاد شده دعوت کرد و طی سخنانی در حضورش گفت:
«از طرف همکاران خدمت حضرت آیتالله هاشمی رفسنجانی خوش آمد عرض میکنم و
از ایشان میخواهم که به من اجازه بدهند تا خوشحالی خودم و همکاران را از
تشریففرمایی ایشان ابراز کنم. سالها بود که دوستان ما چشم به راه بودند
که از این در، کسی از مسئولین و مقامات جمهوری اسلامی وارد شود و به آنها
یک «خسته نباشید» بگوید که الحمدلله بعد از سالها چشم به راهی، این انتظار
به سر آمد. واقعاً از شما تشکر میکنم.
خوشحالیم، نه فقط به خاطر اینکه شخصیتی را که از یاران خاص امام بوده،
امروز در بین خود داریم، نه فقط به خاطر اینکه شخصیتی که معمار سازندگی زیر
ساختهای تاریخ معاصر ایران نوین است، نه فقط به خاطر اینکه رییس مجمع
تشخیص مصلحت نظام را در بین خود داریم، همه اینها برای ما مهم است، امّا
مهمتر از همه برای ما و همکاران، شخصیت تاریخی حضرتعالی است.
ما مردمان تاریخی هستیم که در اینجا گرد آمدهایم و بیشک حضرتعالی یکی از
بزرگترین، تأثیرگذاران، تاریخ سازان و تحول سازان تاریخ معاصر هستید و
ما از این جهت بسیار خوشحالیم که مرد بزرگی امروز میهمان ماست که بیش از
چهار دهه از عمر شریفشان را مصروف مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی
و برای برقراری حکومت الهی جهاد کردهاند و مردی که سالیان سال حقیقتاً در
راه آزادی جنگیده و آزادی جزو ماهوی شخصیت ایشان شده است. ما خوشحالیم و
بسیار هم خوشحال...»
* هاشمي، از زبان احمدي نژاد، پس از سال 84) :
در ماههای نخست سال ۱۳۸۴، وقتی آقای احمدینژاد پا به میدان انتخابات
ریاست جمهوری گذاشت، او و جریان حامیاش، از سویی برخی کلمات و جملهها،
مانند: «ولایتمداری»، «عدالت محوری»، «نابودی مافیای نفتی»، «مبارزه با
مفاسد اقتصادی»، «احیای ارزشهای معنوی» و... را دستمایة شعارهای انتخاباتی
خود قرار دادند و با این کلمات و مفاهیم جذاب، جمعیت بسیاری را به دنبال
خود کشیدند! به خصوص کسانی را که عینک خوشبینی به چشم زده و همة صداقت و
پاکی را تنها در وجود وی می دیدند! و از سوی دیگر، در حرکتی جدید و غیر
منتظره، از تمام تعریف و تمجیدها دست شستند و ادبیاتی در تضاد با ادبیات
پیشین برگزیدند؛ ادبیاتی که «اتهام زنی» چاشنی آن بود؛ اتهامهایی که هرگز
برای آنها سندی ارائه نشد و از مجاری قانونی و قضایی برای اثباتش اقدامی
صورت نگرفت و تنها نتیجهای که به ارمغان آورد، بدبینی مردم به مسؤولان
نظام به ویژه روحانیت بودکه در رأس مدیریت کشور قرار داشتهاند و نیز موجب
سستی باورهای اعتقادی جامعه و خدشه دار شدن اعتماد عمومی گردید!
اکنون مروری داریم به سخنانی از آقای احمدینژاد در مورد آقای هاشمی
رفسنجانی که از نوع دیگر است و با بخش نخستِ سخنان ایشان تضاد کامل دارد:
* ايسنا ـ 3/3/84 (در جمع تعدادي از نمايندگان مجلس، در كميسيون تلفيق):
«مخالف رانتخواري و استيلاي خانوادگي بر ثروت كشور هستم. من دست مافياي
قدرت و قبيله را از نفت كوتاه خواهم كرد و جانم را به پاي آن خواهم گذاشت.
نفت بايد بر سر سفرههاي مردم باشد. بحث سر بيعدالتي، تخريب كرامت
انسانها و توسعه فقر و فساد است...»
* فردا نيوز ـ 30 خرداد1384 (در دیدار با جمعی از نمایندگان مجلس هفتم):
«پيام مردم در انتخابات فرياد بلند عليه بخشي از مديريت جامعه بود كه يك
حلقه از جامعه را شكل دادهاند و با سياستهاي غلط اقتصادي اقدامات خود را
انجام ميدهند و حلقه خود را كاملاً به روي فرياد مردم بستهاند.»
* خبرگزاري فارس ـ 2/4/84 (يک روز مانده به انتخابات، در مصاحبهاي اختصاصي با اين خبرگزاري):
«...من وارد محدوده ممنوعه قدرت شدهام؛ عدهاي عرصه مديريتهاي كلان كشور
را در انحصار خودشان و هم حزبيها، خانواده و عوامل خودشان ميدانند...»
«...در ستاد دولت 15 الي 16 سال است گروهي خيمه زده است كه كشور را مال خود و ميراث خود ميداند...»
متن کامل یادداشت "هاشميِ ديروز کجا و هاشميِ امروز کجا؟!" را
اینجا بخوانید.
سردار سازندگی با اون سد گلستانش مردم را کشت
قدرت طلبی انسان را کور تا واقعیت هارا نبیند
ولی مسئول سیاسی خدارا شاهد براعمالش نداند لغزش می یایدوبسیار خطرناک است.ازطرفی ادبیات عوامفریبانه برخی همانند احمدی نژاد؛عده ای را خام کرده است
2- انا رجل غدا !
3- آیا حاضرید همه اظهارات مشابه همه افراد را بنویسید !؟
4- آیا همه ایکار را بکنند فتنه بپا نم شود !؟
5- آنچه را که شما را بخدا نزدیکتر می کند انجام دهید. و
6- آنچه را که شما را از خدا دور می کند انجام ندهید!
موفق / موید
http://daliliali.persianblog.ir
احمدي نژاد موج سوار خوبي هست، وقتي ديد عوام ديد منفي به هاشمي دارند، از اين حس استفاده كرد و تونست سال 84 راي زيادي به دست بياره
در ضمن استفاده شما از ادبیات اسلامی برای تعریف و تمجید از دولت بی کفایت مشکوک است!!
يك كم تعقل هم خوبه آدم داشته باشه
ضمناً چرا اين مطالب رو الان كه با احمدي نژاد مشكل داريد ميزنيد و اونوقتي كه هاشمي رو تخريب مي كردن نمي گفتين.
معلومه كه كارتون براي رضاي خدا نيست!!
جواب بده انتخاب ب ب ب ب ....
ازاول گفتیم
و قرار بود ليست افراد مفسد را از جيبش بيرون بياورد تا با آنها برخورد شود!؟
انتخابات تمام شد
انشالله تا انتخابات بعدي دوباره...
اين هماني نبود كه قرار بود برادران قاچاقچي را اعلام كند!؟
اسكله هاي غير قانوني را افشا كند!؟
ظاهرا خر مراد از پل عبور كرده و ديگر نيازي نيست اسامي اعلام شود!
متاسفم براي افرادي كه اين حرفها را باور كرده و به خاطر همين حرفها دست به كارهايي زدند...
گراني داره كمره مردم رو ميشكونه كي زمان هاشمي رفسنجاني امروز آدامس خرسي مي خريدي 75 فردا صبح مي رفتي بخري مي گفتند شده صدوپنجاه تومن !!!
اتفاقيه كه ديروز براي من رخ داد روز قبل خريدم 75 ديروز رفتم پسرم 3 تا برداشت يه پونصدي دادم پنجاه تومن برگردونده
خنده دار نيست !!!
خدا لعنت كنه باعث و باني اين گراني رو .....
دورويي و هر روز به يك رنگ بودن همين است ديگر.
احمدي نژاد با چمران هم در شوراي شهر همينكار را كرد
تعارف را کنار میگذاریم و میگوئیم:
اگر در بین همه مسئولین این مملکت «از صدر تا ذیل» یک نفر را پیدا کردید که به معنای واقعی کلمه با صداقت تمام فقط برای رضای خدا و مردم خدمت کند و از سیاسی کاری به دور باشد آدرسش را بدهید تا سرتاپایش را گلبارن کنیم .
با این وجود هنوز عدهای هستند که در خیابانها دنبال این متملقان صف ارایی ودو ماراتن به اجرا می گذارند وبعد از مراسم کارناوالشان اه وفریادشان از گرانی وبی عدالتی به اسمان بلند است شاید هم عدهای میخواهند ببیند رییس جمهورشان چه شکلی است
مردم مصيبت زده را خواب گرفته
خون دل ما رنگ مي ناب گرفته
وز سوزش تب پيكرمان تاب گرفته
رخسار هنرگونه زیارانه گرفته
چشمان خرد پرده ز خوناب گرفته
همه را می سوزاند
کاش روزی دوست نقاب بردارد کاش دشمن نقاب بزند
چه فرقی دارد که دوست کیست دشمن کیست وقتی
که دوست دشمن یکیست
گرانی چنان شعله میکشه که امان بریده چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید این هست زندگی که امام
میگفت.. این هست کل روز رو در پی زندگی میدویم
چه طور بگویم این اسمش زندگی نیست
مگر نه اینکه حالا ملت مستقل هستیم مگر نه اینکه
خدا یار مان هست پس چرا کسی صدای ما را نمی شنود مگر نه اینکه همه دشمن ایران شدن
پس چرا بازم هیچ چیز اون نیست
که مردم میخوان!!!
برای دیده شدن چه باید کرد
حالا توکه خیلی می فهمی بگو چیکارکنیم؟
بدی ما اینه که تا بلایی سرمون نیاد درس عبرت نمیگیریم.
هاشمی دیگر تکرار نمیشود زجرهایی هم که ما بخاطر بیکاری و گرانی میکشیم فراموش نمیشود!