صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۳ مهر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۸۰۶۹۰
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۶ - ۲۹ مهر ۱۳۹۹
محمد حسین خانلرخانی: نتیجه انتخابات آمریکا هر چه باشد، به احتمال قوی اروپا در کنار آمریکا قرار خواهد گرفت. این همکاری در صورت پیروزی ترامپ بیشتر جنبه اکراهی و در صورت پیروزی بایدن مشتاقانه خواهد بود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

محمد حسین خانلرخانی: از زمانی که ترامپ در سال ۲۰۱۶ به قدرت رسید، شاهد شکل‌گیری تلاطم‌های جدی در روابط میان اروپا و آمریکا موسوم به روابط فراآتلانتیک هستیم. پیگیری شعار «اول آمریکا» باعث شکاف‌های جدی میان دو متحد قدیمی در حوزه‌های متنوع جهانی، بین‌المللی، منطقه‌ای و موضوعات گسترده‌ سیاسی، اقتصادی، امنیتی و... شده است. اگر چه بسیاری از مبانی انتقادات دولت ترامپ از رویکرد اروپایی‌ها ریشه در دولت اوباما دارد-زمانی که اوباما و اعضای دولت‌اش به طرق مختلف سخن از «سواری رایگانِ» اروپایی‌ها می‌گفتند- اما این انتقادات در دوره ترامپ شدت گرفت به نحوی که اکنون شاهد شکاف‌های گسترده فیمابین هستیم.

پیوند‌های جدی که روابط دو سوی آتلانتیک را در سال‌های گذشته تقویت می‌کرد شامل همکاری‌های نهادینه امنیتی، روابط پیچیده و در هم تنیده اقتصادی و درک مشترک از تهدید در دولت ترامپ صدمه دیده است. انتقاد شدید ترامپ و دولت‌اش از ناتو به عنوان بنیان مشترک امنیتی در پیوند با پیگیری سیاست‌های حمایت‌گرایانه و انتقاد از توازن منفی تجاری با اروپا و همینطور روابط خاص میان ترامپ و پوتین هر سه عنصر تقویت کننده روابط اروپا و آمریکا را تحت تاثیر قرار داده است.

از جمله نقاط جدی شکاف میان اروپا و آمریکا در موضوع بحث هسته‌ای ایران و خروج ترامپ از برجام است. از اردیبهشت ماه ۱۳۹۷ که رسما آمریکا از برجام خارج شد و موضوع‌گیری کشورهای اروپایی در مقابل آن تا طرح اخیر آمریکا در شورای امنیت مبنی بر بازگشت تمامی تحریم‌ها علیه ایران، همگی نشان از تضاد رویکرد طرفین در این حوزه دارد. اگر چه اروپا بعد از خروج آمریکا نتوانسته است در قبال تحریم‌های ثانویه، حمایت جدی از ایران انجام دهد اما در موضع‌گیری‌های سیاسی اغلب در تضاد با آمریکا عمل کرده است. همین موضع‌گیری‌ها اگر چه نتوانسته تاثیر تحریم‌ها را کاهش دهد اما مشروعیت آنها را زیر سئوال برده است. به همین دلیل اروپایی‌ها از سوی آمریکا تحت فشار هستند. پمپئو در بحث عدم همراهی اروپایی‌ها با فرایند مکانیزم ماشه ضمن انتقاد از رویکرد اروپا در عدم همکاری با آمریکا در فشار علیه ایران گفت: «‌آنها می‌دانند که ما حق داریم...اما حمایت نکردند...آنها در توافق هسته‌ای احمقانه با ایران گیر افتاده‌اند... اروپایی‌ها در جهت حمایت از تروریست‌ها هستند.»

اکنون این سئوال مطرح می‌شود که رویکرد اروپا بعد از انتخابات آمریکا چگونه خواهد بود؟ آیا اروپایی‌ها می‌توانند فشارهای آمریکا را تحمل کنند و همچنان از نظر سیاسی طرف ایران بیایستند یا همراه آمریکا جهت فشار مضاعف به ایران برای توافق جدید جامع خواهند شد؟

بر این اساس استدلال می‌شود نتیجه انتخابات آمریکا هر چه باشد، به احتمال قوی اروپا در کنار آمریکا قرار خواهد گرفت. این همکاری در صورت پیروزی ترامپ بیشتر جنبه اکراهی و در صورت پیروزی بایدن مشتاقانه خواهد بود.

برای بررسی این فرضیه ابتدا باید به روابط میان اروپا و آمریکا و از سوی دیگر اروپا و ایران توجه شود. روابط میان اروپا و آمریکا موسوم به روابط فراآتلانتیکی قدمت بیش از هفتاد سال دارد. در جنگ جهانی دوم چرچیل توانست با ترغیب آمریکا برای ورود به جنگ علیه آلمان این جنگ را با پیروزی پایان دهد. بعد از آن و تحت تاثیر استراتژی عرصه بزرگ (Grand Area) آمریکا به طور فعال وارد عرصه سیاست بین‌الملل، مخصوصا معادلات سیاسی اروپا شد. بر این اساس آمریکا با فراهم کردن تعهدات امنیتی برای کشورهای اروپایی،‌ سیاست‌های توازن‌جویانه به عنوان عامل اصلی مناقشات در اروپا را مهار کرد. از سوی دیگر این چتر امنیتی نگرانی اروپایی‌ها نسبت به مطامع روسیه را رفع می‌کرد. همین وضعیت باعث چرخش نگاه اروپا از عرصه سیاسی به عرصه اقتصادی شد. عرصه‌ای که رقابت در آن نه تنها باعث شکل‌گیری معمای امنیت و در نهایت جنگ و ویرانی، بلکه توسعه و رونق اقتصادی، اجتماعی را به همراه خواهد داشت. چنین رونق و توسعه‌ای در کنار کاهش نگرانی‌های امنیتی از سوی همسایگان زمینه را برای فعالیت احزاب صلح‌طلب که به دنبال همگرایی در اروپا بودند فراهم کرد. همکاری‌های اقتصادی در چارچوب منطق سرریز‌ها (Spillovers) باعث همکاری‌های بیشتر در حوزه‌های سیاسی و در نهایت شکل‌گیری اتحادیه اروپا شد. این در حالی است که امریکا نه تنها با فراهم آوردن بازار مناسب برای اقتصاد اروپا بلکه چتر امنیتی امکان شکل‌گیری همگرایی در اروپا و تقویت احزاب میانه‌رو را فراهم کرد. اگر چه اروپایی‌ها هموراه سعی داشته‌اند وابستگی امنیتی‌شان به آمریکا را کاهش دهند اما در تمامی سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم عجزشان در تامین نیازهای امنیتی‌ بدون حضور آمریکا مشهود بود. نقطه اوج این عجز را در بحران بالکان می‌توان مشاهده کرد.

از سوی دیگر تبادلات تجاری میان دو سوی آتلانتیک با رقمی بیش از یک تریلیون دلار، اقتصاد اروپا را به سختی به آمریکا پیوند داده است. این حجم تجارت که اغلب توازن آن به نفع اروپاست یکی از عوامل عمده رونق اقتصادی و عدم گرایش کشورهای اروپایی به سوی حمایت‌گرایی و سیاست‌های فقیر کردن همسایه (Beggar thy neighbour) بوده است. بنابراین می‌توان استدلال کرد روابط اروپا و آمریکا حتی بدون در نظر گرفتن مفاهیمی مانند دموکراسی‌های همفکر (Like-minded democracies) یا تعهد به بازار آزاد و تجارت آزاد جهانی، مبتنی بر وابستگی امنیتی و اقتصادی اروپا به آمریکاست.

روی دیگر این معادله روابط میان اروپا و جمهوری‌اسلامی ایران است. اروپایی‌ها هیچ‌گاه نگاه خوش‌بینانه‌ای به جمهوری اسلامی نداشته‌اند. از حمایت آنها از عراق در جنگ هشت‌ساله در چارچوب حفظ توازن قوا میان طرفین درگیر تا بحث گفتگو‌های انتقادی در دهه نود میلادی و همراهی‌شان با آمریکا در تحریم‌های فلج‌کننده همگی حاکی از نگاه بدبینانه اروپایی‌ها نسبت به جمهوری اسلامی است. از نظر آنها ذات نظام جمهوری اسلامی بدخیم است و آنها بیشتر به عنوان یک مشکل امنیتی به ایران می‌نگرند. آنها صراحتا در استدلال‌هایشان بعد از خروج آمریکا از برجام اعلام کرده‌اند که برجام برای آنها موضوعی امنیتی محسوب می‌شود و در قالب منافع امنیتی‌شان خواهان حفظ برجام هستند.

با بررسی اجمالی جایگاه دو سوی این معادله در تصمیمات آینده اروپا، اکنون دو احتمال پیرامون انتخابات آمریکا مورد بررسی قرار می‌گیرد:

پیروزی مجدد ترامپ: در صورت پیروزی مجدد ترامپ همانطور که خود وی و اعضای اصلی تیم‌اش اعلام کرده‌اند فشار بر ایران تا شکل‌گیری مذاکرات جدید و توافق جدید ادامه خواهد داشت. اوبرایان اخیرا در این خصوص گفته: «فکر می‌کنم در دور دوم ریاست جمهوری ترامپ، امتناع از مذاکره برای ایران سخت‌تر خواهد بود...فشارهای اقتصادی بسیار شدیدتر اعمال می‌شود. بعید می‌دانم بیش از این بتوانند در مقابل فشارها دوام بیاورند. این فشارها در حدی خواهد بود که ایران بیش از یکی دو ماه نمی‌تواند مقاومت کند و چهار سال دیگر توانایی ایستادگی نخودهد داشت.» در این مسیر اروپایی‌ّها نیز توان مقابله با آمریکا را ندارند. اعضای تیم ترامپ از هم اکنون نسبت به اتخاذ رویکرد همدلانه با ایران هشدار می‌دهند. بر این اساس اگر ترامپ مجددا انتخاب شود اروپایی‌ها چاره‌ای جز همراهی با آمریکا اگر چه از سر اکراه ندارند. تضمین‌های امنیتی آمریکا در کنار وابستگی متقابل اقتصادی، اروپا را نسبت به آمریکا به شدت آسیب‌پذیر کرده است. اروپایی‌ها خوب می‌دانند در صورت کاهش تعهدات امنیتی آمریکا وضعیت اروپا چگونه خواهد شد. در صورت تحقق این وضعیت ماشه تحولات راست‌گرایانه در اروپا چکانده می‌شود. در حالی که ارتش واحد اروپایی هنوز نوعی ایده محسوب می‌شود،‌ هر یک از کشورهای اروپایی به سمت منطق خودیاری در فضای آنارشیک جدید خواهد رفت و این وضعیت، خود رقابت‌های توازن‌جویانه را تقویت و در درون نیز باعث تقویت جریان‌های راست‌گرایانه خواهد شد. از سوی دیگر تحریم‌های ثانویه آمریکا و شکل‌گیری جنگ‌های تجاری با اروپا بیش از آنکه به آمریکا ضربه بزند باعث تضعیف اتحادیه اروپا خواهد شد. برای اروپا، تجارت با چین هیچ‌گاه جایگزینی برای تجارت با آمریکا نخواهد بود بنابراین حفظ روابط فراآتلانتیکی برای اروپایی‌ّها از چنان اهمیتی برخوردار است که در نهایت انتخابی جز همکاری با ترامپ ندارند. از سوی دیگر در صورت تشدید اوضاع میان ایران و آمریکا، اروپایی‌ها به دلیل قرابت‌های منطقه‌ای با ایران، به منظور کاهش مسائل امنیتی به سوی آمریکا گرایش خواهند یافت و این کار را نیز در قالب منطق جلوگیری از جنگ انجام می‌دهند.

پیروزی بایدن: در صورت پیروزی بایدن همانطور که دموکرات‌ها اعلام کرده‌اند وی به برجام باز‌ خواهد گشت و در چارچوبی وسیع‌تر دیپلماسی را با ایران دنبال خواهد کرد. اگر اروپا به طور اکراهی دنبال‌روی ترامپ در دور دوم باشد با پیروزی بایدن طوعاً از رویکرد وی پیروی خواهند کرد. همانطور که گفته شد اروپایی‌ّها هیچ اعتمادی به جمهوری اسلامی ندارند و حتی بیش از آمریکا از این بابت نگران هستند به نحوی که پمپئو بعد از سفر اخیرش به چند کشور اروپایی می‌گوید: «... آنها [اروپایی‌ها] در گفتگوهای خصوصی با ما می‌گویند ما نمی‌خواهیم فروش اسلحه به ایران بازگردد.» اما از نظر آنها رویکرد یکجانبه آمریکا نه تنها باعث حل مسائل در قبال ایران نمی‌شود بلکه باعث پیچیده‌تر شدن اوضاع در خاورمیانه خواهد شد. از سوی دیگر نگاه و درک دو سوی آتلانتیک نسبت به تهدیدات اصلی در صورت پیروزی بایدن به یکدیگر نزدیک‌تر خواهد شد.

در دولت ترامپ آنگونه که در استراتژی امنیت ملی آن نهفته است، مسئله اصلی توجه به حاکمیت ملی و تقویت آن و تاکید بر رقابت در سطح بین‌المللی است. در چنین جهانی همکاری به سطح همکاری متقابلانه (Cooperation with reciprocity) تقلیل می‌یابد. بر این اساس همکاری نه به عنوان همنوایی ذاتی میان منافع بلکه ناشی از معامله به مثل است. آنچه در معامله به مثل اهمیت دارد قدرت طرفین خواهد بود، بنابراین در چارچوب مفهوم واقع‌گرایی اصول‌مند (Principled realism) صلح نه از طریق همکاری بلکه از طریق قدرت حاصل می‌شود و دیپلماسی نیز به عنوان ابزاري جهت پيشبرد منافع در فضاي رقابت‌آميز نگريسته مي­شود نه به عنوان ابزاري جهت تقويت و ايجاد همنوايي ميان منافع و در نتيجه همكاري در سطح بين المللي و جهاني. چنین رویکردی باعث نادیده‌گرفتن اروپایی‌ها در دوران ترامپ شده بود به نحوی که هایکو ماس اخیرا گفت: «در دوران ترامپ بارها تصمیمات بدون رایزنی گرفته شد که برای برلین قابل درک نبود.» این در حالی است که دموکرات‌ها در چارچوب مفهوم قدرت هوشمند در پی همنوایی منافع و ایجاد جبهه مشترک هستند. درک آنها از همکاری بجای آنکه صرفا تحت تاثیر قدرت باشد مبتنی بر همنوایی میان منافع و رویکردهاست. بر این اساس درک مشترک از تهدید روسیه، نحوه برخورد با چین، مسائل مهم جهانی مانند تغییرات آبهوایی، مسائل خاورمیانه از جمله صلح اعراب و اسرائیل ... همگی باعث نزدیکی و همکاری بیشتر میان طرفین خواهد شد.

از سوی دیگر در نحوه برخورد با این مسائل نیز اشتراکات زیادی وجود خواهد داشت. در حالی که دیپلماسی از نگاه دولت ترامپ ابزاری جهت پیشبرد منافع خودمحورانه و در قالب «دیپلماسی اجبار» مفهوم می‌یابد، دموکرات‌ها دیپلماسی را به عنوان ابزاری جهت ایجاد اشتراک و همکاری در قالب قدرت هوشمند می‌نگرند. بر این اساس انتظار می‌رود با وجود اشتراک دیدگاه‌ میان اروپایی‌ها و دموکرات‌ّها در آمریکا در خصوص تهدید ایران همکاری فیمابین جهت گسترش حوزه موضوعی مذاکره با ایران و تغییر در بند‌های مورد انتقاد غرب در برجام بیشتر خواهد شد.

بر این اساس به نظر می‌رسد ایران باید آماده ورود به دور جدید از مذاکراتی باشد که حوزه موضوعی آن حتما وسیع‌تر از موضوع هسته‌ای خواهد بود. در فردای انتخاباتِ آمریکا جبهه‌ای یکدست‌تر از طرف‌های غربی در مقابل ایران صف آرایی خواهد کرد. این وضعیت در صورت پیروزی بایدن ممکن است مذاکره قبل از جنگ را شکل دهد و در صورت پیروزی مجدد ترامپ امکان شکل‌گیری مذاکره بعد از جنگ تقویت می‌شود.

محمد حسین خانلرخانی: دکترای روابط بین‌الملل دانشگاه تهران و کارشناس مسائل آمریکا