صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۷۳۱۲۳
تاریخ انتشار: ۳۰ : ۲۱ - ۱۶ شهريور ۱۳۹۹
توصیه های «پولتیکو» به دولت بعدی آمریکا:
دست و پای ایران در این میان توسط تحریم ها، روسیه، اسرائیل و توان نظامی آمریکا و زخم های اقتصادی خود به خاطر سو مدیریت و فساد، محدود شده است. واضح است که الترناتیو بهتر برای آنکه ایران را از سلاح هسته ای دور نگه داریم، بازگشت به نوعی توافق در بحث هسته ای است. دولت آینده باید شرایط را با تهران بسنجد تا ببیند چه نوع توافقی ممکن است. باید توجه داشت که توافقی بزرگ با ایران برای کاهش نفوذش در منطقه یا با سر برنامه موشکی اش، به شدت غیر محتمل است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

پولتیکو در مطلبی به قلم آرون دیوید میلر و ریچارد سوکولسکی نوشت: جو بایدن همواره تصریح کرده که می‌خواهد آمریکا "در بالای میز" باشد تا "جهان آزاد را برای پاسخگویی به چالش‌های پیش روی جهان امروز گرد هم آورد.... از نظر وی هیچ کشور دیگری این ظرفیت را ندارد.

به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»؛ در ادامه این مطلب آمده است: برای آمریکا ضروری است که قدرت رهبری و اعتبار خودش را در موضوعاتی که برای امنیت و رفاه ملی ضروری است بازگرداند. از جمله مهمترین جنبه‌های رهبری واشنگتن، همکاری در زمینه بهداشت جهانی، مبارزه با گرم شدن کره زمین و مقابله با جنگ تجاری چین است، در این بین یک منطقه وجود دارد که دیگر اهمیت گذشته را ندارد و آن جایی نیست جز خاورمیانه!

مهم نیست که چه کسی در ماه نوامبر برنده انتخابات ریاست جمهوری می‌شود، هر رئیس‌جمهوری که بر مسند امور تکیه زند باید بداند که خاورمیانه دیگر اهمیت سابق را ندارد. این تغییر نه تنها منعکس کننده پویایی منطقه‌ای جدید و تغییر اولویت‌های داخلی آمریکا بلکه حاکی از تغییر ماهیت منافع آمریکا در آنجا نیز است.

رهبری آمریکا نمی‌تواند خاورمیانه از هم پاشیده را احیا کند و یا نقشی اساسی در هدایت آن به سمت آینده‌ای بهتر داشته باشد. آمریکا اگرچه هنوز در آنجا منافع خود را دارد که باید از آن محافظت کند اما همزمان بایستی واقع بین، محتاط و با برنامه گام بردارد. اگر ما بتوانیم یاد بگیریم که با خویشتن داری عمل کرده و از زیاده خواهی دست بکشیم در این صورت خودمان را درگیر دردسرهای جدید نمی‌کنیم.

اگر دو دولت گذشته، در عصر پیش از شیوع کرونا فقط می‌بایست در مورد خاورمیانه محتاطانه عمل می‌کردند، حالا دولت جدید در شرایط فعلی باید نسبت به هرگونه درگیری غیرضروری اجتناب کند. مشکلات داخلی باید نسبت به هر ماجراجویی جدیدی در خاورمیانه در اولویت باشند. اکنون به دلیل شرایط خاص ناشی از شیوع ویروس کرونا و تاثیرات اقتصادی آن دولت بعدی با بزرگترین چالش داخلی از دهه 1940 روبرو است. در کنار این بحران اقتصادی، ناآرامی‌های داخلی که ناشی از دو قطبی‌های شدید، نژادی و سیاسی و از دست دادن اعتماد مردم به نهادهای حاکم است را هم اضافه کنید. فشارهای ناشی از افزایش بدهی‌ها و کسری بودجه، محدودیت‌های مالی زیادی را برای پیگیری هر چیزی به جز منافع حیاتی آمریکا در خارج از کشور تحمیل می‌کند.

نگاهی به عناوین روزانه اخبار نشان می‌دهد که اولویت‌های استراتژیک آمریکا طی چند سال گذشته از خاورمیانه دور شده است. اکنون ویروس ویرانگر کرونا زندگی و معیشت آمریکایی‌ها و اعتبار ما در سراسر جهان را تحت الشعاع قرار داده است. تغییرات شدید آب و هوایی که منجر به آتش سوزی جنگل‌ها در کالیفرنیا شده، طوفان‌های قدرتمند و جنگ‌های تجاری به اضافه رقابت شدید آمریکا و چین برای برتری نظامی، اقتصادی و فناوری همه چالش‌های جدیدی است که آمریکا با آن رو به رو است. ادامه سرکشی‌های روسیه مثل اقدام اخیر‌اش در مسموم کردن الکسی ناوالنی مخالف داخلی پوتین و مداخله مداوم کرملین در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نیز دیگر چالش پیش‌رو است.

همه این چالش‌ها اهمیت بسیار بیشتری نسبت به کاهش تهدید تروریستی برای سرزمین مادری آمریکا از خاورمیانه دارند. درگیری در خاورمیانه آخرین چیزی که کشور در مقطع فعلی به آن احتیاج دارد.

در طول جنگ سرد، تلاش آمریکا برای تسلط بر خاورمیانه بیشتر ناشی از نیاز به اطمینان از ادامه جریان بی وقفه نفت بود. در بیشتر این دوره، خلیج فارس سهم نامتناسبی از ذخایر جهانی نفت و واردات نفت آمریکا را تشکیل می‌داد. اکنون اما با رشد منابع انرژی غیرفسیلی، کشف ذخایر بزرگ نفت و گاز طبیعی در خارج از خلیج فارس و افزایش تولید داخلی نفت و گاز طبیعی آمریکا، از اهمیت استراتژیک منابع عظیم انرژی خاورمیانه برای واشنگتن کاسته شده است. قیمت نفت در سالهای اخیر علی رغم آشفتگی در کشورهای بزرگ تولید کننده نفت مانند عراق، ایران و لیبی که در مجموع میلیاردها بشکه نفت از بازارهای بین المللی خارج کرده‌اند، به میزان قابل توجهی کاهش یافته است. علاوه بر این، تقریباً 85 درصد از صادرات نفت خلیج فارس به چین، هند، ژاپن و کره جنوبی صورت می‌گیرد.

البته هنوز هم تولید نفت در خلیج فارس حدود 20 درصد از تولید نفت جهان را تشکیل می‌دهد و تقریباً یک سوم کل نفت دریا از تنگه هرمز عبور می‌کند. بنابراین، حفظ ثبات قیمت جهانی نفت هنوز تا حدی به جلوگیری از وقفه‌های قابل توجه در صادرات نفت از خلیج فارس بستگی دارد، به همین خاطر هم هرگونه تنشی در این منطقه می‌تواند جهش ناگهانی و چشمگیری در قیمت نفت ایجاد کند که بازارها در کوتاه مدت با مشکل مواجه شوند. با این حال این تهدید را می‌توان با حفظ حضور ناچیز نیروی دریایی آمریکا در بحرین و آزاد سازی به موقع نفت از ذخایر ذخیره ملی کاهش داد. به بیان ساده، آمریکا اکنون توانایی پاسخگویی سریع به نوسانات قیمت از طریق مکانیزم‌های بازار را دارد.

افغانستان و عراق دو جنگ طولانی در تاریخ آمریکا تبدیل به پروژه‌های تریلیون دلاری برای کشور شدند. به راستی هیچ منطقی نمی‌تواند فداکاری‌های آمریکایی‌ها، افغان‌ها و عراقی‌ها را با توجه به نتیجه حاصل شده توجیه کند.

باید باور کنیم یک سیاست خارجی کمتر نظامی که بیشتر متکی به دیپلماسی، کمک و اجرای برنامه‌های توسعه دموکراسی می‌بود می‌توانست پایان های بهتری را از رقابت‌های فرقه‌ای، قومی، منطقه‌ای و قبیله‌ای امروز رقم بزند. فقدان رهبری منسجم، حاکمیت قانون و آزادی‌های اساسی به اضافه حکومت ضعیف و نهادهای ضعیف‌تر عدم شفافیت و احترام به حقوق بشر و برابری جنسیتی و فساد گسترده، منطقه‌ای ورشکسته و ناکارآمد را ایجاد کرده که اصلاح آن حتی توانی فراتر از توان آمریکا می‌طلبد. این‌ها چالشهایی است که ابتدا خود این کشورها باید به آن فائق آیند.

آمریکا در خاورمیانه با معمایی بزرگ روبرو است. این کشور در منطقه‌ای گیر افتاده که نه می‌تواند آن را تغییر دهد و نه می‌تواند آنجا را ترک کند زیرا به هر حال منافع، متحدان و دشمنانی در آن دارد. حالا نیز کلید بقا و موفقیت نه تنها درک محدودیت‌های نفوذ آمریکا بلکه تفکیک بین منافع حیاتی و پیرامونی است. ما اعتقاد داریم که منافع حیاتی آنهایی هستند که مستقیماً بر امنیت، شکوفایی و شیوه زندگی ما تأثیر می‌گذارند و رئیس جمهور این اختیار را دارد تصمیمات حیاتی درباره آن‌ها اتخاذ کند. هیچ یک از اینها بدان معنا نیست که واشنگتن باید از چالشهای بی شماری که منطقه را درگیر کرده، به ویژه بحرانهای انسانی در سوریه و یمن، چشم پوشی کند، اما ما نمی‌توانیم و اصلا نباید سرمایه گذاری زیادی انجام دهیم، خصوصاً اینکه اکنون کشور با بحران‌های دیگری نیز رو به رو است.

دست و پای ایران  در این میان توسط تحریم ها، روسیه، اسرائیل و توان نظامی آمریکا و جراحت های اقتصادی که بر بدنش به خاطر سو مدیریت و فساد وارد آمده، محدود شده است. واضح است که الترناتیو بهتر برای آنکه ایران را از سلاح هسته ای دور نگه داریم، بازگشت به نوعی توافق در بحث هسته ای است. دولت آینده باید شرایط را با تهران بسنجد تا ببیند چه نوع توافقی ممکن است. باید توجه داشت که توافقی بزرگ با ایران برای کاهش نفوذش در منطقه یا با سر برنامه موشکی اش، به شدت غیر محتمل است.

به هر حال خاورمیانه برای سالهای آینده همچنان آشفته باقی خواهد ماند. این نقطه از جهان یک منطقه فوق العاده غیرقابل پیش بینی است که هر لحظه می‌تواند بحران‌هایی را به وجود آورد که مطابق با حداقل انتظار واشنگتن باشد، با این حال نیازی نیست که ما با دنبال کردن جاه طلبی‌های غیرواقعی، بی احتیاطی و تمرکز بیش از حد بر منطقه موجبات شکست خودمان را فراهم سازیم. حالا یک نکته به دولت احتمالی بایدن و آن اینکه این منطقه متعلق به هیچ کس نیست و هیچ قدرت واحدی در داخل یا خارج از منطقه نمی‌تواند بر آن مسلط شود. در واقع، آمریکا دیگر نیروی غالب در خاورمیانه نیست و اصلا نیازی هم نیست که باشد.