پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
امیر دبیریمهر: مدتی بود قصد داشتم به بهانه انتشار بیستمین جلد از کتاب خاطرات مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی که مربوط به تحولات سال ۱۳۷۶ است یادداشتی درباره اهمیت این مجموعه کتابها بنویسم، اما صبر کردم تا سالگرد ارتحال امام راحل برسد و نکتهای را متذکر شوم و آن هم شباهت عجیب مرحوم هاشمی با امام خمینی در مواجهه شفاف و صادقانه و شجاعانه با رویدادهاست.
هنوز بعد از ۳۱ سال که از درگذشت امام امت میگذرد انتشار بخشی و برخی از سخنرانیها و مواضع ایشان با استقبال عمومی مواجه میشود که صراحت و صداقت و شجاعت این رهبر سفرکرده را نشان میدهد؛ مانند آن سخنرانی معروفی که میفرمایند مبادا جمهوری اسلامی کاری کند که ۲۲ بهمن دیگری تکرار شود. عین جملات ایشان این بود که «بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست، و یک انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسید که ممکن است یکی از «ایام الله» پیدا شود و آن روز فاتحه همه ما را می خوانند» و موارد فراوان دیگری که در صحیفه ۲۱ جلدی امام و دفتر تنظیم و نشر آثار امام موجود است. خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی هم در ۲۰ جلد منتشر شده و مملو از این جملات و نهیبها و نکتهها به اشکال گوناگون است و احتمالا در خاطرات منتشر نشده پیشرو یعنی روزنوشتهای سالهای ۱۳۷۷ تا ۱۳۹۶ بیشتر خواهد شد و انتشار جلد بیستم که مربوط به سال ۱۳۷۶ است این نوید را به همه علاقمندان به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی و ایران و تاریخ معاصر میدهد.
مرحوم آقای هاشمی در این روزنوشتها که به نظر این کمترین پژوهشگر علوم سیاسی بهترین منبع شناخت جمهوری اسلامی و ساختار قدرت در ایران است بدون تعارف و البته با رعایت امانت و صداقت مولفههای اصلی ساختار قدرت در ایران و مناسبات را تشریح میکند که در یادداشتهایی که به مرور خواهم نوشت صرفا به برخی از آنها به شکل جمع بندی شده اشاره خواهم کرد.
این کتاب بهطور ضمنی و مستدل نشان میدهد نظام جمهوری اسلامی برخلاف نظر ضد انقلاب و اپوزیسیون برانداز که در ۴۲ سال گذشته تبلیغ کردهاند، یک نظام فاسد و شیطانی مطلقا ناکارآمد نیست و ضعفها و ناتوانیها به دلایل ساختاری و انسانی و سیاستها باز میگردد که هم میتواند اصلاح شده و موجب کارآمدی نظام گردد و هم میتواند با نادیده گرفتن این ضعفها روز به روز مشروعیت خود را از دست بدهد. همچنین این خاطرات نشان میدهد برخلاف تبلیغات رسمی، این نظام یک نظام مطلقا مقدس و آسمانی و برکنار از خطا و انحراف و اشکال نیست. نگاه آقای هاشمی بهعنوان یکی از بنیان گذاران اصلی انقلاب و جمهوری اسلامی با این فرزند تاریخی نگاه واقع گرایانه است که برای همگی بهویژه نسلی که مشتاق شناخت بیشتر و دقیقتر نظام سیاسی در ایران هستند، اما تحت تاثیر تبلیغات یکسویه داخل و خارج قرار دارند و دچار شبهات اساسی شدهاند درس آموز است. البته برای شناخت کامل باید مجموعه خاطرات ایشان را در نظر گرفت، اما برای شروع این سلسله یادداشتها به روزنوشتهای سال ۱۳۷۶ بسنده میکنیم.
برای مثال زمانی که فصل انتقال قدرت از دولت سازندگی به دولت اصلاحات فرا میرسد همه مسئولان کشور از صدر تا ذیل نگران از دست دادن قدرت و میز و تاج و تخت خود هستند و در مراجعات مکرر به ارباب قدرت به دنبال دست و پا کردن شغلی و موقعیتی هستند تا از مواهب پول نفت تحت پوشش توفیق خدمت بهرهمند شوند. البته استثنائا افرادی هم بودند که نه تنها به دنبال جاه طلبی نبودند بلکه از پذیرش مسئولیتهای جدید پرهیز میکردند مانند مرحوم دکتر حسن حبیبی. جالب است آنهایی که کم توقعتر هستند از ایشان درخواست میکنند که سفیر ایران در خارج از کشور شوند. برای مثال در یکشنبه دهم فرودین ۱۳۷۶ که آقای هاشمی هنوز رییس جمهور است مرحوم آقای سید هادی خسرو شاهی – که اخیرا بر اثر کرونا فوت شد – مراجعه کرده و از اینکه در وزارت خارجه به او کار مهمی نمیدهند گله کرده و درخواست میکند بهعنوان سفیر در لندن؛ ترکیه یا مصر منصوب شود. (ص ۴۶) در واقع امر میتوان فهمید مرحوم خسرو شاهی در زمان جابجایی قدرت نگران موقعیت و جایگاه خود است و درصدد جایابی آن هم در خارج از ایران و برکنار بودن از ناآرامیهای سیاسی است. از این مثالها در خاطرات مرحوم آقای هاشمی فراوان است.
یا ۱۷ خرداد از ملاقات محسن رضایی میگوید که برای شغل خود بعد از فرماندهی سپاه رایزنی میکند و ظاهرا معاون اولی رییس جمهور یا وزارت کشور را شایسته خود میداند یا علی فلاحیان وزیر اطلاعات که از تلاش دو نفر از معاونین خود یعنی مصطفی پور محمدی و احمد شفیعی برای تغییر وزیر اطلاعات در دولت جدید گله کرده است. (ص ۱۹۸)
یا در خاطرات ۱۰ تیرماه مینویسند: دکتر ولایتی آمد و گفت رهبری به او گفتهاند در کابینه دولت خاتمی خواهد ماند (ص ۲۵۱)، اما ۱۴ تیرماه علی لاریجانی رییس وقت صداوسیما در دیدار با آقای هاشمی اظهارات ولایتی را در این خصوص تکذیب میکند. تا اینکه در خاطرات دوشنبه ۲۳ تیرماه از دیدار با رهبری مینویسد: در مورد ابقای آقای ولایتی گفتند که چنین چیزی نگفتهاند. (ص ۲۸۱) که نشان میدهد به نوعی دکتر ولایتی درصدد فضاسازی برای استمرار خود در مقام وزارت خارجه بوده است.
یا از دیدار محمد هنردوست مسئول امور بینالملل دفتر رییس جمهور در دوران سازندگی با خود میگوید که دفتر آقای خاتمی جوابش کردهاند و خواسته که به کارش بگیرم (ص ۴۴۹) یا در خاطره ۶ مرداد مینویسد آقای علی شمخانی آمد برای پیشنهاد وزارت دفاع که پیشنهاد شده مشورت کرد ترجیح میدهد که وزیر کشور بشود. (ص ۳۱۳) یا در خاطره ۴ مهرماه مینویسد محمدحسن رحیمیان رییس بنیاد شهید آمد از ندادن حکم ابقا توسط آقای خاتمی تاکنون ناراحت است (ص ۴۲۸) این مثالها نشان میدهد راه شیفتگی قدرت در ایران از کوی تشنگان قدرت میگذرد و این فرهنگ هیچ ربطی به جناح و باند و گروه ندارد و نباید این واقعیت قدرت طلبی را در لفافههای گوناگون پنهان کرد.
یکی دیگر از بخشهای جذاب خاطرات ایشان ولع عجیب مدیران و دست اندرکاران کشور برای گرفتن مساعدتها، امتیازات و امکانات به بهانه حمایت از نهادهای مربوط به خود است؛ که مانند دیگر موضوعات چپ و راست نمیشناسد و آقای هاشمی نگاهی کاملا غیرجناحی به افراد و رفتارها و مواضع آنها در ذکر خاطرات خود دارد. در خاطره ۲۲ شهریور از دیدار محمد واعظزاده خراسانی رییس جهانی تقریب مذاهب اسلامی به همراه پسرش صادق با خود میگوید و اینکه برای گرفتن زمین از وزارت معادن در بالای زندان اوین برای دانشگاه فقه استمداد کردند؛ (ص ۴۰۳) یا در خاطره مربوط به ۱۰ خرداد از استمداد آقای امامی کاشانی برای قرضهایی که در تبلیغات ریاست جمهوری بدون اذن رهبری بار آورده استمداد کرد؛ (ص ۱۸۳) یا در خاطره ۱۷ اردیبهشت مینویسد آقای علی کریمی قائم مقام آستان قدس رضوی آمد و برای طرحهای عمرانی کمک خواست؛ (ص ۱۲۵) یا در خاطره ۶ مهرماه مینویسد دکتر محمدعلی کینژاد دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی برای تهیه ساختمان استمداد کرد توقع دارد منزل پرفسور عدل را که برای دبیرخانه مجمع گرفتهایم به آنها بدهیم. (ص ۴۳۰)
یکی دیگر از جذابیتهای خاطرات آقای هاشمی پرهیز شدید ایشان از زهد فروشی و ریاکاری است. از گفتن سفرهای متعدد اعضای خانواده خود به خارج از کشور؛ از سفرهای تفریحی خود به ییلاقات کشور و... پرهیز نکرده است و این مساله باعث میشود مخاطب با اعتماد بیشتری خاطرات را پیگیری کند.
ادامه دارد...
امیر دبیریمهر
بخش دوم مقاله را لطفا منتشر کنید.با تشکر